بازی سیاست در زمین ورزش
دو هفته از آغاز منازعه روسیه و اوکراین نمیگذرد که غرب در عرض تمام ابزارهای فشاری که علیه روسیه به خدمت گرفته، حوزههای فرهنگ و هنر و ورزش آن کشور را نیز به مسلخ ملاحظات سیاسی برده، تا آن کشور را به طرز عبرتآموزی از اقدامی که علیه اوکراین انجام داده پشیمان کند.
خبرگزاری میزان - این روزها منازعه روسیه و اوکراین عرصه رنگ باختن تمام انگارههای فانتزی پر زرق و برق و اغواکنندهای است که سالهاست غرب آنها را بهمثابه معیاری برای کنشگری همه بازیگران عرصه سیاست و حکمرانی در همه جای دنیا علم کرده است؛ از یکسو ادعاهای حقوق بشری غرب در هیاهوی سرسامآور حمایت از اوکراین در جنگی که تنها چند روز از آغاز آن میگذرد، در مقابل سکوت مرگبار آنها نسبت به سالها جنگ و جنایت و کشتار بیامان در جایجای خاورمیانه از عراق و افغانستان گرفته تا یمن و سوریه و فلسطین به طرز فاحشی رسوا میشود. و از سوی دیگر چند دهه شعار جدایی ورزش و هنر از سیاست از آزمون کشاکش روسیه و اوکراین سرافکنده بیرون آمده و تخطئه و بیاعتبار میگردد.
دهههاست در هیاهوی رسانهای غرب ورزش و هنر از جمله مقولههایی عنوان میشوند که تلاش میشود در سراسر جهان فارغ از سیاست یا تصمیمات متداول دولتها به آنها پرداخته شود. ادعا میشد اینها وسیلهای به منظور کمکرسانی برای گسترش صلح و کاهش خشونتاند. حتی در اساسنامه «کمیته بینالمللی المپیک» تصریح شده ورزش باید از مداخلههای سیاسی برکنار باشد. اما همچون دیگر مدعیات غرب همه این موارد نیز مادامی معتبرند که اهداف، اصول، آرمانها، و انگارههای اساسی غرب را به چالش نگیرند، همین که با منافع غرب کمترین اصطکاکی پیدا کنند به راحتی زیر پا گذاشته شده و نادیده گرفته میشوند. اینجاست که عیار حقیقی آنها معلوم شده و محرز میشود همه این ادعاها با تمام زیبایی و فریبندگی ظاهرشان چیزی جز قطعات پازل ابزارهای غرب در راستای تحقق منافع او نیست. پازلی که قطعات آن به اقتضای زمان و شرایط گاه به تنهایی و گاه در منظومهای از اهرمهای دیگر به خدمت گرفته میشوند تا منافع غرب را به نحوی حداکثری و در راستای استیلابخشی به اصول و انگارههای غرب محقق کنند. با هر وسیلهای که امکان داشته باشد؛ حمله نظامی باشد یا تحریم اقتصادی، جنگ رسانهای باشد یا تحریمهای ورزشی.
سالهاست که ورزشکاران و تیمهای ایرانی به دلیل امتناع از رویارویی با ورزشکاران رژیم جنایتکار و جعلی صهیونیستی تحت فشار بوده و همواره گزینه تعلیق به مثابه چماقی بالای سر ورزش ایران قرار داشته و در مواردی مثل جودو نیز کار به تعلیق کشیده شده است، تنها با این توجیه که ورزش سیاسی نیست و نباید ملاحظات سیاسی در مناسبات ورزشی دخالت داده شود. اما دو هفته از آغاز منازعه روسیه و اوکراین نمیگذرد که غرب با تمام قوا وارد شد و در عرض تمام ابزارهای فشاری که علیه روسیه به خدمت گرفته، حوزههای فرهنگ و هنر و ورزش آن کشور را نیز به مسلخ ملاحظات سیاسی برد تا آن کشور را به طرز عبرتآموزی از اقدامی که علیه اوکراین انجام داده پشیمان کند. تا آنجا که حتی داستایوفسکی هم از تیغ این تحریمها در امان نماند!
در این میان اما تحریمهای ورزشی سهم عمدهای در اعتبارزدایی از ادعاهای پرطمطراق غرب در جدایی ورزش از سیاست داشت. ابتدا یوفا میزبانی فینال لیگ قهرمانان فوتبال اروپا را از سنپترزبورگ گرفت و به پاریس داد، سپس سایر فدراسیونهای ورزشی به میدان آمدند؛ میزبانی روسیه در مسابقات فرمول یک لغو شد. فدراسیون جهانی فوتبال، فیفا، و فدراسیون فوتبال اروپا، یوفا، اعلام کردند که تیمهای ملی و باشگاهی روسیه در پی تهاجم این کشور به اوکراین از حضور در تمام میادین فوتبال محروم شدهاند. تیم ملی روسیه از حضور در بازیهای پلی آف برای گرفتن جواز حضور در جام جهانی 2022 قطر محروم شد. تنها 24 ساعت مانده به مراسم افتتاحیه بازیهای پارالمپیک 2022 پکن تمام ورزشکاران و تیمهای ملی روسیه از این رویداد حذف شدند. اتحادیه جهانی کشتی تمامی کشتیگیران، مربیان، داوران و عوامل روسیه و بلاروس را از حضور در مسابقات بینالمللی کشتی محروم کرد و میزبانی رویدادهای کشتی را نیز از آنها گرفت. فدراسیون بینالمللی جودو ریاست افتخاری پوتین در این فدراسیون را به حالت تعلیق درآورد و....
همه این موارد با توجیه تنبیه روسیه به دلیل حمله به اوکراین بهمثابه یک کشور مستقل انجام شد. و این در حالی است که هیچ یک از این مجامع ورزشی در تمام سالهایی که آمریکا با همراهی چند کشور اروپایی با تمام قوا به افغانستان و عراق یورش بردند و مردم بیگناه آنها را به خاک و خون کشیدند، یا عربستان که به نحو وحشیانهای به یمن تجاوز کرد کَکشان هم نگزید و کمترین واکنشی نشان ندادند. و در شرایطی که در آن سوی دنیا فیفا و یوفا روسیه را از حضور در تمامی میادین فوتبال حذف کردند، در این سوAFC میزبانی جام باشگاههای آسیا را به عربستان اعطا کرد تا همه این موارد تأیید دوبارهای باشد بر این اصل ثابت سیاست غرب که همه شعارهای جذاب و ظاهرفریب تا جایی مجال برای عرض اندام دارند که در چارچوب تأمین منافع غرب نقشآفرینی کنند، اهداف آنهاست که همه وسیلهها را توجیه میکند نه اینکه هیچ اصل ثابت انسانی بر کنش آنها تأثیرگذار باشد. تناقضی که لازم است مورد توجه شیفتگان غرب در همه جای عالم قرار گیرد، البته اگر خودشان را به خواب نزده باشند!