برای اروپا و آمریکا، پزشک تربیت میکنیم! / سقوط آزاد عربستان در حدیده و مأرب / جنایتکاران مدعی
تذکر نمایندگان درباره انتصابات فامیلی، علی بهادریجهرمی سخنگوی دولت، ارز 4200 فعلا میماند، دیدار با مخالفان برجام، امیدها و الزامات اصلاحات اقتصادی هوشمند، ایران دومین کشور جهان در پیوند عضو از بیمار مرگ قلبی، «کارگزاران» رو به افول یا در مسیر بازسازی؟، زلزله کم سابقه در جنوب سیل در شمال و ازدواج دستورپذیر نیست از مواردی است که موضوع گزارشهای خبری و تحلیلی روزنامههای امروز شده است.
به گزارش تابناک روزنامههای امروز دوشنبه 24 آبان ماه در حالی چاپ و منتشر شد که رأی منفی مجلس به فوریت لایحه حذف ارز دولتی، وقوع 2 زمینلرزه شدید 4/6 و 3/6 ریشتری در هرمزگان، اعمال قیمتگذاریها با نظارت ستاد تنظیم بازار و امتیاز پنهانی واشنگتن به تهران؟ در صفحات نخست تعدادی از آنها برجسته شده است.
-->در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشره در روزنامههای امروز را مرور میکنیم:
*س_جنایتکاران مدعی_س*عباس حاجی نجاری طی یادداشتی در شماره امروز روزنامه جوان با عنوان جنایتکاران مدعی نوشت: راهبرد اصلی امریکاییها در تحریمها، قطع دسترسی ایران به منابع نفتی و به صفر رسانیدن صدور نفت ایران بود، تا از این طریق و به دلیل ناتوانی دولت ایران در تأمین نیازهای اساسی مردم، زمینه برای اعتراضات مردمی فراهم و با تبدیل اعتراضات اجتماعی به انتظامی و امنیتی، مردم را در مقابل نظام اسلامی قرارداده و نهایتا وادار به تسلیم در برابر قدرتهای سلطه نموده و زمینه فروپاشی آن را از درون فراهم آورند. گامهای آنها در این فرایند بهقرار زیر بود: 1. تشدید تحریمهای اقتصادی باهدف افزایش فشار بر اقشار محروم جامعه. 2. صراحت دشمنان در آن ایام در کشاندن آشوبها و اغتشاشات عراق و لبنان به ایران. 3. سازماندهی و آموزش هستههای آشوب، با حمایت از گروهکهای ضدانقلاب و منافقین از ماهها قبل. 4. بیانیهها و مواضع صریح بیگانگان در حمایت از آشوبها و تلاش برای دامن زدن و تشدید آنها. 5. تمرکز شبکههای ماهوارهای نظیر رادیو بیبیسی، من وتو، ایران اینترنشنال، رادیو فردا و صدای امریکا روی آشوبها و فراخوان برای دامن زدن به اعتراضات و اختصاص برنامه فوقالعاده برای انعکاس آنها. محور دوم سرمایهگذاری غرب برای عملیاتی کردن این سناریو، بهرهگیری از شبکههای سازماندهیشده اشرار و ضد انقلابیون برای اقدامات میدانی بود. امریکا و همپیمانان منطقهایشان نظیر صهیونیستها و حکام مرتجع عرب منطقه در سالهای اخیر هزینه زیادی برای سازماندهی گروهکهای ضدانقلاب سلطنتطلب و منافقین و گروهکهای تجزیهطلب شرق و غرب و جنوب کشور صرف کرده بودند تا با ایجاد گروهکهای جدید و بازسازی گروهکهای قبلی، بهزعم خود یک اپوزیسیون قدرتمندی را در درون ایران ایجاد کرده و برای سازماندهی و هدایت آشوبها به میدان بیاورند. عوامل این گروهکها اگرچه با ترور، تخریب و آتش زدن و غارت بانکها، فروشگاهها، و اماکن مذهبی و حمله به مراکز انتظامی و نظامی ماهیت پلید و وابسته خود را آشکار کردند، اما این توطئه ثابت کرد که این جریانات نهتنها از کمترین پایگاه در داخل کشور برخورد نیستند. اصرار و پافشاری در حمله به مراکز انتظامی و امنیتی و تلاش برای خلع سلاح آنها، بیانگر ایجاد این باور در ذهن آشوبگران و حامیان آنها بود که در این مرحله قادر به فروپاشی نظام هستند. حمله به بیش از 105 مرکز نظامی برای خلع سلاح آنها محصول این سازماندهی بود. اما در کنار آن، آنچه در این میان فرصت را برای بیگانگان فراهم کرد، سیاستهای دولتهای اول و دوم آقای روحانی و معطوف کردن برنامهها و شرایط اقتصادی کشور به تعامل با بیگانگان و شرطی کردن اقتصاد کشور به سیاستهای بیگانگان بود، راهبرد غلطی که از یکسو ابتکار عمل میدانی را از دولتمردان سلب و از سوی دیگر به دلیل بیتوجهی به نیازهای طبقات محروم و افزایش شکاف طبقاتی بین دهکهای مختلف درآمدی منجر به احساس ظلم و تبعیض در بخشهای محروم گشته که با اجرای نامناسب آن مصوبه و نگرانی تودههای اجتماعی از پیامدهای منفی آن، زمینهساز اعتراضات اولیه گردید. توطئه آبان 98 اگرچه به دلیل آگاهی مردم نسبت به ابعاد توطئههای دشمنان بهسرعت فروکش کرد، اما درس و عبرتی برای مردم و مسئولان کشور برای شناخته اهداف و برنامههای دشمنان برای ناامنسازی داخلی بود و به دلیل همین آگاهی مردم و هوشیاری نهادهای انتظامی و امنیتی است که اقدامات و برنامههای دشمنان برای دامن زدن به اعتراضات اجتماعی پس از واقعه آبان 98 همگی به شکست رسیده است. حضرت آیتالله خامنهای (مدظلهالعالی) رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار با بسیجیان در روز 5 آذرماه همان سال، آن اتفاقات را یک توطئه عمیق، وسیع و بسیار خطرناک خوانده و یادآور شدند: دشمنان برای طراحی این توطئه، هزینه بسیاری کرده بودند و مترصد فرصتی بودند تا در یک بزنگاه، آن را با استفاده از اقدامات تخریبی و آدمکشی و شرارت، انجام دهند و تصور کردند قضیه بنزین فرصت موردنظر آنها است و لشکر خود را وارد میدان کردند، اما ملت ایران با نمایش پرشکوه خود، حرکت دشمن را نابود کرد.
*س_ سقوط آزاد عربستان در حدیده و مأرب_س*حسین رویوران کارشناس خاورمیانه طی یادداشتی با عنوان سقوط آزاد عربستان در حدیده و مأرب در ایران نوشت: آنچه در یمن در حال وقوع است، به معادلات نظامی پدید آمده در این کشور بازمیگردد. «مأرب» را تا حدود زیادی میتوان نقطه ثقل نظامی عربستان سعودی دانست. در حال حاضر این استان از بعد نظامی در محاصره کامل قرار دارد و به نوعی تا سقوط فاصله چندانی ندارد. پس جابهجاییهای نظامی در محور «حدیده» و منطقه ساحلی دریای سرخ نیز به روند پیروزی در این استان مربوط است. عربستان سعودی و امارات درصدد تجمیع نیروهایشان هستند تا بتوانند در برابر حملات «انصارالله» و ارتش ملی یمن، قوای خود را تقویت کنند. اما در این بین اینکه این عقبنشینی را اتفاقی یا به گفته مقامات سعودی و دولت وابسته به آن یعنی همان دولت «عبد ربه منصور هادی» رئیس جمهوری فراری یمن در راستای اجرای توافق استکهلم تلقی کنیم، امری بیپایه و اساس و غیرقابل قبول به شمار میرود. چراکه در مدت سه سالی که از امضای این توافق میگذرد، ائتلاف سعودی و همپیمانان آن در یمن به آن پایبند نبوده و حتی به طور کامل این توافق را نقض کردهاند. با این شرایط اینکه بعد از همه این کارشکنیها، ادعا شود که آنها در حال اجرای این توافق هستند و عقبنشینیشان در راستای این توافق قرار دارد، به هیچوجه قابل توجیه نیست. اما جابهجاییهای نظامی اخیر در یمن را میتوان به ضعف ائتلاف سعودی و همپیمانانش در جبهههای مختلف یمن ربط داد، گرچه در این میان اختلاف میان عربستان و امارات و نیروهایشان در میدان نبرد هم در تقویت این شرایط بیتأثیر نیست. دولت «امارات» در حالی بشدت با حزب «اصلاح» مخالف است که نیروهای این حزب، تکیهگاه دولت عربستانسعودی به شمار میروند، پس یکی از شکافهای اساسی دو کشور، اختلافنظر و نوع نگاه به تشکلهای «اخوانالمسلمین» و حزب «اصلاح» به عنوان یکی از مصادیق آن در یمن است و این موضوع، ناهماهنگیهایی را میان آنها ایجاد کرده است. اما در مقابل توان «انصارالله» نه تنها در جبهه «مأرب» که در چندین نقطه استراتژیک یمن رو به افزایش است. به طوری که وقتی عربستان با بمباران شدید جبهههای «مأرب» تلاش میکرد به نوعی پیشروی «انصارالله» را متوقف کند، آنها توانستند جبهه جدیدی در استان «شبوه» و همچنین در «البیضاء» ایجاد کنند و در هر دو جبهه به دستاوردهای بزرگی رسیدند که نتیجه آن آزادسازی اکثر مناطق استان «البیضاء» و بخش وسیعی از استان «شبوه» بود. این شواهد نشان میدهد باورپذیری «انصارالله» رو به افزایش است و در نتیجه آنها همچنان توان جذب، بسط، آموزش و تأمین نیروها برای جنگ با عربستان را دارند. این در حالی است که عربستانسعودی بهرغم بریز و بپاشهای مالی و جذب مزدوران مختلف توان مقابله با «انصارالله» را ندارد و دردسرهای عربستان و عقبنشینی آن از ساحل دریای سرخ در جنوب «حدیده» به این ضعف میدانی بازمیگردد. به نظر میرسد یمن را باید در آستانه اعلام پیروزی کامل «انصارالله» و آزادسازی «مأرب» دانست. «مأرب» و «شبوه» دو استان نفتخیز یمن هستند و در شهر «صافر» استان «مأرب»، تشکیلات پالایشگاهی نیز وجود دارد؛ بنابراین سقوط این مناطق به دست «انصارالله» به معنای این است که امکانات نفتی و پالایشگاهی این منطقه میتواند بخشی از مشکلات داخلی این کشور را حل کند، گرچه همچنان امکان بازگشت به شرایط صادرات نفت در برهه فعلی تصور بعیدی است. از آنجا که یمن به عنوان یکی از محورهای مقاومت، از جمله جبهههای باز این محور و رویارویی میان جبهه مقاومت و جبهه سازش و تسلیم است، پیروزی در این کشور بسیاری از معادلات منطقه را تغییر خواهد داد. به عبارت دقیقتر پیروزی «انصارالله»، شرایط محور مقاومت را عوض کرده و پیروزی بزرگی برای این محور به ثبت میرساند، به طوری که بدون شک این پیروزی معادلات را به سود محور مقاومت در برابر محور سازش خواهد برد. پس میتوان انتظار داشت با تحولات روزهای آتی یمن، باید تغییرات اساسی در معادلات منطقه و محور مقاومت شاهد باشیم به اینگونه که با ادامه پیشرویهای انصارالله و ارتش یمن سرنوشت جنگ یمن طی روزها و هفتههای آتی مشخص خواهد شد.
*س_ برای اروپا و آمریکا، پزشک تربیت میکنیم!_س*ایرج خسرونیا رئیس انجمن متخصصان داخلی طی یادداشتی در شماره امروز آرمان ملی نوشت: مسئولان امروز فریاد وامصیبتها سر میدهند که ما از نظر تعداد پزشکان متخصص کمبود داریم و دلیل افت کیفیت خدمات درمانی در کشور مربوط به این امر است، اما وقتی به آمارها نگاهی میاندازیم شاهد این حقیقت هستیم که کشور ما نسبت به جمعیت و وضعیت کشورهای همسایه، از نظر تعداد پزشک وضعیت بدی ندارند و این تعداد از پزشکان جوابگوی نیازهای کشور است. اما مساله مهم در این رابطه مشکلات معیشتی و امکاناتی پزشکان ایران است. پزشکان جایی برای کار کردن ندارند و بسیاری از آنها یا با حقوق ناچیز مشغول بهکار هستند یا به شغلهای دیگر روی میآورند. حدود 25 هزار پزشک از کل پزشکانی که فارغ التحصیل شدهاند، کارشان را یا رها کرده یا مهاجرت میکنند، یا به شغل دیگری روی میآورند. این آمار نشانگر واقعیت تلخی است که جایی برای فعالیت بسیاری از پزشکان وجود ندارد. یک پزشک متخصص، در جایی که کار میکند باید بیمارستان، پاتولوژی، آزمایشگاه و... در دسترسش او قرارداده شود تا بتواند برای جامعه مفید باشد وگرنه تربیت پزشک بدون هیچ پشتوانه، فقط باعث سرمایه سوزی میشود، کما اینکه ما امروزه برای کشورهای اروپایی و آمریکایی پزشک تربیت میکنیم. یعنی جوانان با استعداد و نخبه در این مملکت درس میخوانند، تخصص میگیرند، اما به دلیل نبود مکانی برای فعالیت متناسب با جایگاهشان پس از فارغ التحصیلی، در کشورهای دیگر خدمت میکنند و این یعنی ضرر و زیان 100 درصدی!. برای اثبات این ادعا بد نیست به امتحان رزدینتها نگاهی بیندازیم که متاسفانه بسیاری از پزشکان عمومی حاضر نشدند در دوره تخصص شرکت کنند و حالا مجبورند از پزشکانی که در این امتحان مردود شدهاند، استفاده کنند. همین امر سبب شده که مسئولان بگویند که پزشک متخصص کم داریم، اما در حقیقت ما پزشک بیکار زیاد داریم. متاسفانه عدهای براین باورند که با تربیت بدون پشتوانه پزشک و با زور، میتوان کمبودها را جبران کرد و این اتفاق بارها رخ داده و بهغیر از افزایش پزشکان بیکار و مهاجرت آنها، نتیجه دیگری نداشته است. از سوی دیگر در باور دولتمردان و مسئولان، پزشکان جز اقشار پردرآمد جامعه و متمول هستند، آنها 10 درصد از پزشکان بالای شهر را میبینند که مطب آنها همیشه شلوغ است و حتی بیمارستانهای دولتی را میبینند که به دلیل تعرفههای بیمه، همیشه پر از بیمار هستند، ولی کمترین دستمزد را به پزشکان میدهند. دولتمردان و نمایندگان مجلس اگر به جنوب شهرها بروند، شاهد خواهند بود که حدود 50 درصد از پزشکان اگر در روز کار نکنند، وضع مالیشان خراب میشود. درآمد بسیاری از پزشکان عمومی، عفونی، داخلی، اطفال بسیار پایین است و بهزور میتوانند هزینه مطب (بهطور میانگین 30 تا 40 میلیون تومان در ماه) را دربیاورند. 50 درصد از پزشکان کشورمان، چوب آن 10 درصد پزشک بالای شهر را میخورند که درآمد کافی دارند. خیلی از پزشکان حتی توان پرداخت حق بیمه خود و خانوادهشان را ندارند. در این شرایط و در جلسه 23 آبان که میان سازمانهای بیمهگر، سازمان نظام پزشکی و وزارت بهداشت برگزار شد، قرار بود که تعرفه پزشکان مطابق با نرخ تورم 60 تا 70 درصد افزایش پیدا کند و همانطور که قیمت تخم مرغ و دیگر اقلام خوراکی افزایش داشته است، نرخ خدمات آنها نیز افزایش بیابد، ولی توافقی حاصل نشد. یعنی دولتمردان، چون مطب ندارند و از وضعیت پزشکان بیخبر هستند، با این افزایش قیمت موافقت نکردند و سازمانهای بیمهگر، چون خریدار خدمات هستند، در نتیجه موافقتی حاصل نشد و این امر نشانگر آن است که میان سازمان نظام پزشکی و جمعیت پزشکان اختلاف نظر وجود دارد.