برای توی کوچه رقصیدن...
میگویند برای توی کوچه رقصیدن است که قیام کردهاند. حکما در حسرت همین رقصیدن ها و بوسیدن ها در ملاءعام است که آن بسیجی یا آن مأمور پلیس را در میان کوچهها به گلوله میبندند، سلاخی میکنند و یا به آتش میکِشند و به همین خاطر است که با پرتاب نارنجک دستی، طفل معصومی را تنها به این جرم که مادرش چادری است، مجروح و نابینا می کنند. می کُشندشان به جرم اینکه مزدور و جیره خوار حکومت اند. طنز تلخیست! کسانی را مزدور و جیره خوار حکومت می نامند که در خانه های اجاره ای جنوب شهر به سختی زندگی می گذرانند و کسانی را رهبران جنبش خود می دانند که با دستمزدهای ده ها میلیاردی که از این حکومت گرفته اند از شمال تهران تا کالیفرنیای آمریکا، کاخ های افسانه ای برای خود ساخته اند. اسم این کشتن ها و آتش زدن هایشان را هم گذاشته اند انقلاب! آخر کدام انقلاب تاریخ را مرفهان کاخ نشین رهبری کرده اند که این دومی اش باشد!؟
اگر این حکومت عیبی دارد که قطعا هم دارد اولش این است که خانه دار شدن برای بسیاری از جوانان پرتلاش و زحمتکش کشور یک آرزو شده در حالیکه آن آقای فوتبالیست بعد از چند سال بازی کردن (به قول خودش جان کندن!) می تواند کاخ روی کاخ بگذارد. اگر دردی در این کشور وجود دارد که حتما وجود دارد، اول از همه لنگ زدن در عدالت است و نه آزادی. عدالتی که منادی آن، قطعا آن کسی نیست که در گرانترین مراکز تفریحی دوبی، در میانه تفریحات چند میلیاردی اش، پا روی پا انداخته و از پشت اینستاگرام فرمان اغتشاش می دهد. منادی عدالت آن بود که 15 سال در خانه محقرش در نجف، خودسازی می کرد تا زمان قیام فرا برسد. منادی عدالت آن نیست که پشتش به حمایت همه قدرت های سلطه گر جهان گرم باشد، دائما توسط رسانه های آمریکا و انگلیس و اسراییل و عربستان، تکریم و تقدیس گردد و شبکه های اجتماعی دشمن شبانه روز مجیزش را بگویند. منادی عدالت آن بود که با دست خالی و تنها به مدد قدرت الهی، در برابر همه این قدرت های مادی قیام کرد. حکومتی بنا کرد که از همان روز بعد از پیروزی اش، بیش از چهل سال هست همه قدرت های جهان می خواهند زمینش بزنند ولی نتوانسته اند.
این حکومت عیب و ایراد زیاد دارد کما اینکه همه ما ایرانی ها عیب و ایراد زیاد داریم (و البته مسئولانمان بیشتر)، کما اینکه همه کشورهای دنیا عیب و ایراد زیاد دارند. تفاوت ما با بقیه دنیا در این نیست که ما در جهنم هستیم و بقیه در بهشت. تنها تفاوتمان در این است که رسانه ها فقط نقاط ضعف نداشته هایمان را فریاد می زنند و نه نقاط قوت و داشته هایمان را. یکی از نقاط قوت مان در همین برخورد پلیس با معترضان است که هر چند با آن نقطه آرمانی و تراز انقلاب اسلامی خیلی فاصله دارد ولی نسبت به برخورد دولت های مدعی اروپایی و آمریکایی با معترضان هزار بار شرف دارد.
اگر یکی از آن صدها صحنهای که چندین پلیس با مشت و لگد به جان یک زن معترض افتاده اند به جای اروپا و آمریکا از ایران مخابره می شد، رسانه هایشان چه الم شنگه ای راه می انداختند!؟ اگر یکی از صدها زنی که پلیس فرانسه کور می کند یا پلیس آمریکا می کُشَد، در ایران نابینا یا کشته میشد، چه قیامتی به پا می کردند!؟ آنقدر در ایران دستشان خالیست که برای کشته سازی به دروغگویی های محیرالعقولی روی آورده اند. به خونخواهی دختری (مهسا امینی) عَلَم قیام برافراشته اند که پدرش جلوی دوربین، نخوردن هیچ ضربه ای به سر دخترش را تأیید کرده است و خودکشی دختری (نیکا شاکرمی) را قتل جلوه می دهند که ادعاهای خاله و مادرش با یکدیگر 180 درجه متفاوت است. از همه پلیدتر، داستان سازیشان از فوت غم انگیز سارینا اسماعیل زاده است. دختری که مادرش زنده است و بارها شهادت داده دخترش خودکشی کرده است اما رسانه های انگلیسی و سعودی او را مادری قلابی می خوانند که حکومت اجیر کرده است! طرفه آنکه اخیرا خانم بازیگری، با گریه و لابه فراوان مادری مرحومه را قبول کرده است!
آخر کجای دنیا به بهانه خون دخترانی که کشته نشده اند، اینگونه بچه های حافظان امنیت را یتیم کرده و زن هایشان را با هزار جور بدهکاری و قرض و قوله تنها می گذارند!؟ کجای دنیا خشونت معترضان از خشونت پلیس بیشتر است!؟ کجای دنیا پلیس با تفنگ پینت بال به مصاف معترضانی می رود که در بین شان برخی مجهز به سلاح جنگی هستند!؟ کجای تاریخ، اینهمه کشته سازی و دروغ برای کشاندن مردم به خیابان وجود داشته است!؟ پلیسی که قمه و کوکتل مولوتف را با گلوله پینت بال جواب می دهد متهم می کنند راننده پرایدی را در سنندج بخاطر بوق زدن با گلوله جنگی کشته است! آخر کدام عقل سلیمی این دروغ های عیان را باور می کند!؟ کجای دنیا حکومتی وظیفه خود می داند که تک تک ادعاهای بی پایان طرف مقابل را بررسی کرده و برای عموم شفاف کند!؟
با همین نیرنگ ها، دختران و پسران ساده دل ما را به خیابان می کِشند، در میانه شلوغی می کُشند و بعد لباس خونی شان را پیراهن عثمان می کنند تا خونخواهان بیشتری را به میدان انتقام بکشند و باز کشته های بیشتر و خونخواهی های بیشتر. اینگونه مزدوران غرب، هر اعتراض به حق یا ناحقی را در ایران به انحراف و اغتشاش کشانده و مانع از شنیده شدن صدای معترضان واقعی می شوند. معترضان این روزها اگر بدانند و بفهمند از دنیای غرب اعلام برائت کرده و صف خود را از صف مزدورانی که به دنبال تبدیل اعتراض به آشوب و کشتار هستند جدا می کنند.