بُهت اسرائیل از انتقام سریع عماد مغنیه در ترکیه و آرژانتین
تیمی که انفجار بوینسآیرس را انجام داده بود، یکی از 45 هسته خفته بخش تحقیقات ویژه حزبالله یا واحد 910 بود که نیروهای نخبهاش از بهترینها بودند و زیر نظر سپاه قدس در ایران آموزش دیده بودند.
تیمی که انفجار بوینسآیرس را انجام داده بود، یکی از 45 هسته خفته بخش تحقیقات ویژه حزبالله یا واحد 910 بود که نیروهای نخبهاش از بهترینها بودند و زیر نظر سپاه قدس در ایران آموزش دیده بودند.
خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و ادب _ صادق وفایی: قسمت پیشین پرونده بررسی کتاب «تو زودتر بکش» نوشته رونین برگمن نویسنده و خبرنگار اسرائیلی که شامل تاریخ کشتارها و ترورهای رژیم جعلی اشغالگر قدس از ابتدا تا سالهای اخیر است، درباره تحرکات اطلاعاتی اسرائیل در مقطع ابتدای انقلاب اسلامی ایران و ترور ناموفق سید علیاکبر محتشمیپور سفیر وقت ایران در سوریه بود. قسمت جدید این پرونده درباره مقطعی است که خلبان اسرائیلی با چتر در قلمرو نیروهای حزبالله فرود آمد و اسیر آنها شد.
در این قسمت همچنین ماجراهای مربوط به ترور سیدعباس موسوی دبیرکل حزبالله لبنان نیز مرور میشود؛ چهرهای که در ابتدا بنا بود گروگان گرفته شود اما وسوسه آدمکشی سردمداران رژیم اشغالگر قدس موجب ریختهشدن خون وی و همسر و فرزند کوچکش شد. اما همانطور که رونین برگمن میگوید، ترور موسوی که سران اسرائیل سالها بعد آن را شتابزده توصیف کردند، خواب راحت را از صهیونیستها گرفت چون هماهنگی جانشین وی یعنی سیدحسن نصرالله با عماد مغنیه باعث شد عملیاتهای انتقامی با سروسامان و سرعت مثالزدنی عجیبی بر سر اسرائیلیها آوار شوند؛ نمونه موفق این انتقامها انفجار انتحاری و شهادتطلبانه نیروهای حزبالله در سفارت اسرائیل واقع در آرژانتین بود.
تا امروز ششقسمت از پرونده بررسی و مرور مطالب کتاب «تو زودتر بکش» منتشر شده که در پیوندهای زیر قابل دسترسی و مطالعه هستند:
1- «اسرائیل چگونه برنامه موشکی مصر را تعطیل کرد و افسر نازی چهطور جاسوس موساد شد؟»
2- «وقتی موساد یکمترجم و خدمتکار را اشتباهی کشت / زنان جاسوسی که موجب مرگ خیلیها شدند»
3- «ترور فرمانده فلسطینی با خمیر دندان / سندی دیگر از شهادت متوسلیان»
4- «استفاده از F15، بویینگ، زیردریایی وتکاور زنپوش برای ترور ابوجهاد»
5- «وقتی طرح اسرائیل برای ترور صدام به افتضاح و تعطیلی ختم شد / دستاوردهای نصب شنود در صندلی محمود عباس»
6- «امضای برگه قرمز محتشمیپور توسط شیمون پرز و درخواست بختیار از موساد برای ترور امام خمینی»
در ادامه ضمن تذکر دوباره اینمطلب که مطالب مندرج در کتاب «تو زودتر بکش» نوشتهها و عقاید مخلوط مستند و تبلیغی نویسنده اسرائیلی آن هستند، مشروحمتن هفتمینقسمت این پرونده را میخوانیم؛
* «گرمای بدن»؛ بزرگترین عملیات نجات تاریخ اسرائیل
اکتبر 1986 (مهر 1365) یک فانتوم اسرائیلی مشغول بمباران جنوب لبنان بود که یکی از بمبهایش پس از رهاسازی، نزدیک هواپیما منفجر شد و دو خلبانش ناچار به خروج اضطراری شدند. هر دو خلبان با چتر به زمین رسیدند اما خلبان کابینعقب که رون آراد نام داشت، در مناطق تحت تصرف حزبالله مفقود شد و اسرائیلیها، بزرگترین عملیات نجات تاریخشان را برای نجات او آغاز کردند. عملیات نجات آراد «گرمای بدن» نام گرفت و اسرائیلیها در قالب آن متوجه شدند آراد دست نیروهای حزبالله است.
اما همه فعالیتهای رژیم صهیونیستی به جایی نرسیدند. چون آراد را از این گروه به آن گروه منتقل میکردند و جای ثابتی نداشت. جستجوی مستمر و ناکامی، بیش از هرچیز ناتوانی اسرائیل را در نفوذ به داخل حزبالله و دستگاههای اطلاعاتی ایران برجسته کرد. همزمان، افزایش اقدامات چریکی نیروهای عماد مغنیه هم خسارت روحی شدیدی برای نیروهای IDF به بار میآورد. به همیندلیل اسرائیل طرحی ریخت که در آن سید عباس موسوی دبیرکل حزبالله یا یکی از دو معاونش را میربود و برای معاوضه با آراد، بهعنوان گروگان نگه میداشت.
در هفتمینسالگرد شهادت شیخ راغب حرب در فوریه 1992 اسرائیل از یکفناوری جدید در جاسوسی از لبنانیها و حزبالله استفاده کرد؛ اینکه در 3 هزار متری حسینیه محل سالگرد، هواپیمای کوچک بیصدایی را پرواز دهد که روی دماغهاش دوربینی نصب شده باشد. این پهپاد به تعبیر رونین برگمن معجزه فناوری اطلاعات به شمار میرفت و تولدش را منصوب به سرلشکر بنیامین (بنی) پلد فرمانده نیروی هوایی اسرائیل میدانند که از جنگ یوم کیپور (1973) احساس ناکامی و شکست میکرد و اولین کسی بود که ایده استفاده از پهپادها را با نیروی هوایی مطرح کرد. تا سال 1982 پهپادها دیگر یک عامل کلیدی در فراهمکردن اطلاعات شده بودند.
رون آراد خلبان اسرائیلی که عملیات نجاتش بهعنوان بزرگترین عملیات نجات تاریخ اسرائیل با شکست روبرو شد
* وسوسه کشتن سیدعباس موسوی و شکلگرفتن عملیات شبهنگام
در ابتدا بنا نبود سیدعباس موسوی ترور شود و قرار بر گروگانگرفتنش بود. اما در مراسم سالگرد شهادت شیخ راغب حرب امکان کشتن موسوی فراهم شده بود؛ اینکه پهپادی روی هوا با لیزر موقعیت موسوی را مشخص کند و هلیکوپترهای آپاچی اسرائیلی با موشکهای هلفایر آن نقطه را هدف بگیرند. این کار وسوسه شدیدی برای دستگاه اطلاعاتی اسرائیل داشت و عملیات «شبهنگام» نام گرفت؛ عملیاتی که موشه آرنز وزیر دفاع از وجودش بیاطلاع بود. اجرایش هم با کمک پهپادها به گفته رونین برگمن، یک موقعیت ویژه بود. چون برای اولینبار یک فرمانده اسرائیلی میتوانست از مقر خود، رهبر یک سازمان دشمن و کشتنش را بهطور زنده ببیند.
در حالی که داشت عصر میشد و هوا رو به تاریکی میرفت، اسحاق شامیر پس از خواب و استراحت ظهرگاهی روز تعطیل، به دفترش رسید و طی یک دقیقه به او اطلاع داده شد قتل هدفمندی در شُرف انجام است؛ قتلی در شهر جبشیت که تا آن لحظه خبر از آن نداشت. «او بدون اینکه تردید کند، تاییدیه این عملیات را صادر کرد. گفت: بذار بکشنش.» اما موسوی فردی نظامی نبود. چهرهای مذهبی و رهبر یکسازمان سیاسی بود که شاخه نظامی داشت. اسرائیل تا پیش از آن، از حمله به چنیناشخاصی اجتناب کرده بود. سوال مهم این بود که موسوی در کدامیک از خودروهایی که بنا بود که مراسم سالگرد شیخ حرب بیایند قرار دارد.
عملیات شبهنگام، روز یکشنبه 16 فوریه 1992 (27 بهمن) انجام شد. آن روز بین اسرائیلیها تنش و بحث بالا گرفت که موسوی به محل برگزاری سالگرد میرود یا نه؟ و اگر میرود در کدام خودرو است؟ با حدس و گمان خودرویی را بهعنوان خودروی حامل موسوی در نظر گرفته شد. ساعت 15:55 در حالی که داشت عصر میشد و هوا رو به تاریکی میرفت، اسحاق شامیر پس از خواب و استراحت ظهرگاهی روز تعطیل، به دفترش رسید و طی یک دقیقه به او اطلاع داده شد قتل هدفمندی در شُرف انجام است؛ قتلی در شهر جبشیت که تا آن لحظه خبر از آن نداشت. «او بدون اینکه تردید کند، تاییدیه این عملیات را صادر کرد. گفت: بذار بکشنش.» (صفحه 255)
پهپاد اسرائیلی، موقعیت هدف را با لیزر مشخص کرده بود و در ساعت 16 و 9 دقیقه، دستور شلیک به خلبان آپاچی صادر و موشک شلیک شد. موشک به سومینخودروی که یکمرسدس بنز بود، کاروان اصابت کرد که آن را منفجر کرد. یک ماشین غیرنظامی دیگر هم که در جاده حضور داشت در آتش مرسدس فرو رفت و منفجر شد. یک موشک دیگر هم به مرسدس دوم کاروان شلیک شد و آن را هم به آتش کشید. از دو رنجرووری که در کاروان بودند یکی فرار کرد اما رنجروور دوم پیکر کشتهشدههای دو مرسدس را جمعآوری کرد و با سرعت بهسمت نبطیه راه افتاد. فرماندهان اسرائیلی دستور انهدام اینرنجروور را هم صادر کردند و دو هلیکوپتر آپاچی آن را هدف قرار دادند. با انفجار رنجروور، آپاچیها منطقه را زیر رگبار گلوله گرفتند و سپس آسمان آنجا را ترک کردند. حوالی ساعت 18 تأیید قتل رسید؛ به فرماندهان اسرائیلی اعلام شد موسوی و همسر و پسر کوچکش هر سه در مرسدس سوم بودهاند.
* کشتن موسوی شرایط را برای اسرائیل سختتر کرد چون نصرالله آمد
پس از سید عباس موسوی، سیدحسن نصرالله یا به قول رونین برگمن روحانی 32 ساله، دبیرکل حزبالله لبنان شد. اما شرایط برای اسرائیلیها سختتر شد. چون نصرالله و عماد مغنیه هماهنگی خوبی با هم داشتند. نکته جالب درباره ورود سیدحسن نصرالله به کتاب «تو زودتر بکشِ» رونین برگمن، خشم او از هماهنگی عماد مغنیه با این شخصیت است. این خشم را میتوان از تعبیری که برگمن برای اشاره به مغنیه به کار برده، متوجه شد؛ همانجوان تندروی روانپریش مهارنشده. البته پس از این تعبیر، برگمن به روایت مستند خود بازگشته و درباره مغنیه میگوید «همان شبحی که از او فقط یک عکس تار وجود داشت و اسرائیلیها نه توانسته بودند او را بکشند و نه حتی توانسته بودند در اوایل دهه 1980 از محل حضورش مطلع شوند.» بهگفته این خبرنگار اسرائیلی، مغنیه در زمان زندهبودن سیدعباس موسوی یک دردسر تاکتیکی به حساب میآمد.
تلافی ترور موسوی خیلی زود اتفاق افتاد و بهمحض پایان مراسم تدفین او، رزمندگان حزبالله رگباری از راکتها را بهسمت الجلیل غربی روانه کردند. این اتفاق برای 5 روز پیاپی انجام شد و شهرکهای شمالی اسرائیل به تعطیلی مطلق کشیده شدند. اغلب ساکنینشان هم در پناهگاهها محصور شده و جرأت بیرون آمدن نداشتند. اسرائیل هم با حملات توپخانهای به روستاهای شیعهنشین و تقویت نیروهایش در جنوب لبنان جواب داد. در همانحال مغنیه داشت برای چیزی مهیبتر و بزرگتر برای اسرائیلیها تدارک میدید؛ زدن آنها خارج از اسرائیل. بهاینترتیب اسرائیلیها خارج از فلسطین اشغالی هدف واقع میشدند؛ کسانی که بهعنوان دیپلمات یا مقام رسمی اسرائیل فعالیت میکردند.
پس از انفجار بوینسآیرس، آمریکاییها توانستند یکتماس تلفنی را شنود کنند که در آن عماد مغنیه شکست شینبت را در حفاظت از سفارت مسخره میکرد روز سوم مارس 1992 (13 اسفند 1370) بمبی نزدیک یک کنیسه در استانبول منفجر شد و چهار روز بعد ایهود سادان افسر ارشد امنیتی سفارت اسراپیل در ترکیه در انفجار دیگری کشته شد. روز 17 مارس (27 اسفند) هم یک نیروی شهادتطلب یکخودروی بمبگذاری را بیرون سفارت اسرائیل در بوینس آیرس منفجر کرد که 29 نفر را کشت و 242 تن را زخمی کرد. بین کشتهها 4 اسرائیلی و 5 یهودی آرژانتینی حضور داشتند. اسرائیلیها از اینکه مغنیه چهطور توانسته این عملیاتها را با این سرعت در ترکیه و آرژانتین سامان دهد، غافلگیر شده بودند. تیمی که انفجار بوینسآیرس را انجام داده بود، یکی از 45 هسته خفته بخش تحقیقات ویژه حزبالله یا واحد 910 بود که نیروهای نخبه و محرمانهاش از 100 تا 400 تن بهترین و سرسختترین رزمندههای حزبالله بودند و اغلب زیر نظر سپاه قدس در ایران آموزش دیده بودند. پس از انفجار بوینسآیرس، آمریکاییها توانستند یکتماس تلفنی را شنود کنند که در آن عماد مغنیه شکست شینبت را در حفاظت از سفارت مسخره میکرد.
برگمن میگوید اگر اسرائیل از آن به بعد، حزبالله را یکتهدید جهانی در نظر میگرفت، موضوع تبدیل به یکی از مسئولیتهای موساد و نیازمند بازآرایی گسترده سازمانی میشد. به همیندلیل فرماندهی عالی موساد ترجیح داد حمله بوینس آیرس را یکاتفاق تکی و استثنایی و یکموفقیتِ از سر خوشاقبالی برای حزبالله در نظر بگیرد. «البته با تمام این اوصاف، پیام مغنیه به وضوح درک شد و اسرائیل تا سالهای سال بعد از آن از هرگونه سوقصد به جان سران حزبالله خودداری کرد.» (صفحه 282) نویسنده کتاب «تو زودتر بکش» میگوید ماه به ماه و سال به سال عملکرد حزبالله بهبود پیدا کرد و شجاعت و جراتش افزایش پیدا کرد. او در این فراز از کتاب خود به کمکهای سخاوتمندانه ایران هم به حزبالله اشاره میکند و میگوید انتشار ویدئوهای حزبالله بهمرور باعث فرسایش و تحلیل مردم اسرائیل درباره ادامه حضور IDF در لبنان شد.
در این زمان اسرائیل در مقابل، با بمبارانهای تکراری مواضع حزبالله و سکونتگاهها یعنی روستاها و شهرهای کوچک، هم شبهنظامیها را میکشت هم غیرنظامیها را.
بقایای خودروی مرسدس سید عباس موسوی که همراه فرزند و پسرش در آن به شهادت رسید
* طرح پیشنهاد ترور حامیان ایرانی حزبالله و پاسخ قاطع مغنیه
دو سال پس از عملیات بوینس آیرس، مغنیه یکحمله دیگر را خارج از خاورمیانه اجرا کرد. 11 مارس 1994 (20 اسفند 1372) کامیونی مملو از مواد منفجره نزدیک سفارت اسرائیل در تایلند متوقف شد اما رانندهاش مأموریت خود را انجام نداد. این بار اسرائیلیها به این نتیجه رسیدند که باید پاسخ بدهند. در نتیجه طرح ترور حامیان ایرانی حزبالله پیشنهاد و نام سردار علیرضا عسکری از سرداران سپاه قدس مطرح شد. البته اسحاق رابین بهعنوان نخستوزیر وقت تمایل نداشت ایرانیها را وارد فهرست ترورها کند. ضمن اینکه کسی نمیدانست عسکری کجاست و چهطور میشود به او نزدیک شد. البته عسکری در فوریه 2007 بدون هیچ رد و اثری از اتاق هتلش در استانبول ناپدید شد. برگمن در پانویسهای کتاب خود میگوید ایرانیها و خانواده عسکری میگویند او ربوده و احتمالاً کشته شده است.
روز بعد مغنیه دست به حمله متقابل زد یک نیروی شهادتطلب لبنانی یکون مملو از مواد منفجره را مقابل جامعه یهودیان آرژانتین (آمیا) منفجر کرد و ساختمان 7 طبقه این مرکز را منهدم کرد. درنتیجه ساختمان فرو ریخت و 85 تن کشته و صدها تن زخمی شدند بههرحال در آن زمان بهجای عسکری، رابین زدن هدف دیگری را تصویب کرد؛ حمله به اردوگاه آموزشی حزبالله در نزدیکی عین کوکب. این حمله روز 2 ژوئن (12 خرداد 1373) توسط بالگردهای نیروی هوایی اسرائیل انجام شد که در نتیجه آن 50 دانشجوی افسری لبنانی شهید و 50 تن دیگر زخمی شدند. بین شهدای این حمله، پسران برخی از مقامات ارشد حزبالله و دو تن از اعضای سپاه پاسداران هم حضور داشتند.
46 روز بعد مغنیه دست به حمله متقابل زد و روز 18 جولای 1994 (27 تیر 1373) یک نیروی شهادتطلب لبنانی یکون مملو از مواد منفجره را مقابل جامعه یهودیان آرژانتین (آمیا) منفجر کرد و ساختمان 7 طبقه این مرکز را منهدم کرد. درنتیجه ساختمان فرو ریخت و 85 تن کشته و صدها تن زخمی شدند.
* فواد مغنیه را بزنیم که برادرش در تدفینش حاضر شود
با انجام این عملیات، اسرائیلیها اعتراف کردند با سازمانی روبرو هستند که فعالیتهایش بهتر از همه چیزهایی بوده که تا آن زمان از همه سازمانهای فلسطینی دیدهاند. به این ترتیب عملیات انتقامی اسرائیلیها در 2 مرحله تنظیم شد. در این انتقام فواد مغنیه برادر عماد مورد هدف قرار میگرفت و سپس وقتی برادر به مراسم تدفین برادر میآمد مورد حمله قرار میگرفت و کشته میشد. طرح ترور فواد مغنیه به این دلیل بود که اسرائیلیها مطلقاً هیچ ایدهای نداشتند که چگونه عماد مغنیه را که هنوز برایشان چیزی بیش از یکعکس تار نبود پیدا کنند.
برای کشتن فواد باید از عوامل محلی استفاده میشد. به همین خاطر احمد الحلاق جوانی فلسطینی که در جنگ سال 1982 توسط اسرائیلیها اسیر و سپس توسط واحد تماس موساد به خدمت گرفته شده بود، انتخاب شد. او در 21 دسامبر 1994 (30 آذر 1373) خودروی بمبگذاریشده خود را مقابل مغازه فواد مغنیه در بازار پارک کرد و پس از اطمینان از حضور فواد در مغازه، با همسر خود از آنجا دور شد. 100 متر دورتر سوئیچ بمب را زد و 50 کیلوگرم مواد منفجر درون صندوق عقب خودرو را منفجر کرد. با این انفجار فواد و 3 رهگذر کشته شدند و 15 تن دیگر هم زخمی شدند.
موساد 4 دیدهبان را در چهار نقطه مختلف مسیر تشییع فواد مغنیه و داخل گورستان مستقر کرد. اما عماد مغنیه با اطلاع از این نقشه به مراسم تدفین نرفت. حالا سهسال پس از ترور عباس موسوی که برگمن به نقل از سران موساد آن را شتابزده میخوانَد، حزبالله رهبری تازه و قویتر بهنام سیدحسن نصرالله داشت که چندبرابر تاثیرگذارتر بود؛ همینطور دشمنی بهنام عماد مغنیه که تنها یک شبح بود و ردی از خود به جا نمیگذاشت.
ادامه دارد...