بهکیش: سال آینده بالای هزار هزار میلیارد تومان کسری بودجه داریم | خاموشیها و کمآبی بیشتر میشود | با آمریکا مصالحه کنیم اما...
اقتصادنیوز: یک اقتصاددان میگوید: چرخه تولید ما فقط مسئله دشمنی با آمریکا نیست. ما الآن کاری کردیم که با چین و روسیه یا حتی تاجیکستان هم نمیتوانیم کار کنیم. در حالی که مدام میگوییم میخواهیم با کشورهای همسایه کار کنیم.
به گزارش اقتصادنیوز، سال 1405 سال بسیار سختتری خواهد بود. با بازگشت تحریمهای شورای امنیت سازمان ملل بسیاری بر این باورند که آثار تحریمها در شاخصهای اقتصادی سال آینده مشخص خواهد شد. البته فقط تحریمها نیست. ناترازیها خود را به گونه دیگری نشان میدهند؛ از ناترازی بودجه گرفته تا ناترازی انرژی. بحران آب و خشکسالی هم کار را به جایی رسانده که چند روز پیش مسعود پزشکیان رئیس جمهور اعلام کرد اگر باران نبارد باید تهران تخیله شود!
خبر مرتبط «مثلث شَر» تهدیدکننده اقتصاد ایران به روایت خالقی | باید شجاعانه دست فرمان سیاست را تغییر داد | آماده تورم بالای 50 درصد باشیماقتصادنیوز: امیرحسین خالقی اقتصاددان، معتقد است تنها راه برای کاستن شدت آسیبهای ناشی از همگرایی ابربحرانها در سال آینده تصمیم شجاعانه در حوزه سیاست خارجی است؛ در غیراینصورت، باید انتظار تورم بالای 50 درصد و... داشت.
محمدمهدی بهکیش، اقتصاددان در گفتگو با اقتصادنیوز دورنمایی از زنجیره اقتصاد ایران تصویر میکند که با حل نشدن مسئله تحریمها هر یک از شاخصهای اقتصادی شدیدا متاثر خواهند بود.
متن گفتگوی اقتصادنیوز با این اقتصاددان را در ادامه میخوانید
******
*آقای دکتر بهکیش! بر اساس پیشبینیهای صورت گرفته سال آینده، به واسطه سه عامل تنشهای بینالمللی، خشکسالی و ناترازی سال بسیار سختی خواهد بود. این موارد در فاکتورهای مختلفی تاثیرگذارند که دمدستیترین آن تورم است. اولاً چه نگاهی نسبت به سال آینده دارید و ثانیاً آنکه چه راهکارهایی پیشنهاد میدهید که ضربات ناشی از آن سه عامل کاهش پیدا کند؟
اینکه شرایط چگونه پیش میرود، به نظرم کاملاً روشن است. وقتی مصالحهای در کار نباشد، طبیعتاً فشارها افزایش پیدا میکند و تحریمها گستردهتر میشود. با گستردهتر شدن تحریمها، صادرات نفت ما کاهش پیدا میکند یا مجبور میشویم نفت را با تخفیفهای بسیار بیشتری بفروشیم. طبیعتاً صادرات غیرنفتی هم افت و تولید داخلی کاهش پیدا میکند و تجارت کمتر میشود.
در نتیجه، این فشارها ما را وادار میکند واردات را محدود کنیم. و این چرخه ادامه پیدا میکند... وقتی فعالیتها محدودتر شود، دولت نمیتواند مالیات کافی جمعآوری کند و چون نمیتواند خودش را کوچک کند، مجبور است از بانک مرکزی قرض بگیرد. قرض گرفتن از بانک مرکزی هم یعنی تورم بالاتر و رکود عمیقتر.
هیچ کالای روسی در بازار نمیبینیم؛ یعنی با تجار نمیتوانند با روسها کار کنند
*در این چرخه آیا دولت هیچ راهکاری برای شکستن این روند دارد؟ مردم چه تأثیری از این تورم و رکود خواهند دید و چگونه میتوانند خود را آماده کنند؟
من از صحبتهای سیاسیون برداشت میکنم که مصالحهای در کار نخواهد بود و به این ترتیب، رکود عمیقتر و تورم بالاتر خواهد رفت. ما در کشور پتانسیلهای زیادی داریم و افراد باهوشی هم وجود دارند، اما فضای کسبوکار روزبهروز محدودتر میشود. حتی نمیتوانیم با چین و روسیه هم مبادلات تجاری مناسبی داشته باشیم. اگر به بازار نگاه کنید، یک کالای روسی هم پیدا نمیکنید. این نشان میدهد که تجار نمیتوانند در این کشور فعالیت کنند.
اگر کالاهای چینی در بازار وجود دارد به خاطر فروش نفت به آنها است؛ ما نفت را میفروشیم و در مقابل، پول آن را به صورت کالا دریافت میکنیم. اما متأسفانه، بیشتر این کالاها از ردههای سوم، چهارم و پنجم، یعنی با کیفیت بسیار پایین هستند. بخشی از این کالاهای دستچندم که وارد میشود هم کالاهای صنعتی هستند و در واقع کیفیت تولید صنعتی ما پایین میآورند و همین امر باعث میشود محصولاتمان دیگر قابل صادرات نباشد.
وضعیت آینده از همین آب باریکه فعلی هم بدتر خواهد شد
وقتی که یک ماشین، موتور یا حتی یک پمپ آب مربوط به کشاورزی خراب شود، به قطعات نامرغوب چینی روی میآوریم. در حالی که قبلاً آنها را با تکنولوژی بالا خریداری میکردیم یا خودمان آنها را میساختیم. اما حالا به خاطر نبود امکانات باید قطعات را وارد کنیم. به این ترتیب، آن پمپ آب اگر در داخل ساخته شود، مرغوب نخواهد بود و آب را به درستی از چاه بیرون نمیکشد. این روند در همه چیزهای دیگر هم ادامه پیدا میکند. مثلاً بلبرینگی که در اتومبیل کار گذاشته میشود، باید هر شش ماه عوض شود. در نتیجه، کار تعمیرکاران رونق پیدا میکند اما متأسفانه وضعیت تولید روزبهروز بدتر میشود و طبیعتا کالاها طبیعتاً قابل صادرات نیستند. به همسایگانمان هم نمیتوانیم کالای مناسبی صادر کنیم، چون کالای ما قابل رقابت نیست. خودرو شاخص خوبی است اما دیگر به هیچجا نمیتوانیم خودرو صادر کنیم و فقط باید در داخل به فروش برسند.
اگر ایرانیها نتوانند آن را بخرند... البته مجبورند همین خودروها را خریداری کنند چراکه جایگزینی وجود ندارد. بنابراین، من شرایط پیشرو را با رکود بیشتر، بیکاری بالاتر و صادرات غیرنفتی ضعیفتر میبینم. همین آبباریکه فعلی هم بدتر خواهد شد.
آبی که از 300 متری زمین برای کشاورزی استفاده شود یعنی محصول گرانتر
* این وضعیت بر مواد غذایی و هم تاثیر دارد؟
محصولات کشاورزی هم راندمانشان پایین خواهد آمد، چون وضعیت آب بسیار بد شده است. شنیدهام بعضی چاهها در اطراف اصفهان که قبلاً با پنج یا شش متر عمق به آب میرسیدند، حالا باید نزدیک 300 متر عمیق شوند تا آب پیدا کنند. چاهها به شدت خشک میشوند، یعنی سفرههای آب زیرزمینی تا 200 یا 300 متر را تخلیه کردهایم و حالا به سراغ سفرههای پایینتر میرویم، تازه اگر به آب برسیم. آبی که از 300 متر بالا بیاید، طبیعتاً محصول گرانتری تولید میکند، چون برق، ابزار و موتوری که برای پمپاژ مصرف میشود، هزینهاش خیلی بیشتر از وقتی است که آب از سه متر بالا میآمد. بنابراین، قیمتها حتی از سمت هزینهها هم به شدت افزایش پیدا میکند و محصولاتمان نامرغوبتر میشود. زمینها بازسازی طبیعی نمیشوند؛ آب مناسب داخلشان نمیرود، کود مناسب اضافه نمیشود و همینطور ادامه دارد.
خودمان هم خودمان را تحریم کرده ایم
در نتیجه، اگر مصالحهای در کار نباشد و نتوانیم با دنیا ارتباط برقرار کنیم، شرایط بدتر می شود. البته ما علاوه بر تحریمهای خارجی، خودمان هم خودمان را تحریم کردهایم. مثلاً با چین رابطه خوبی داریم، ظاهراً. اما تجارت با چین هم راه نمیافتد. چرا؟ چون بانکها نمیتوانند کار کنند. بانکها چرا نمیتوانند؟ چون بازار مالی دنیا، حتی در چین، زیر نفوذ آمریکا است. یعنی ما حتی با دوستانمان هم نمیتوانیم تجارت درست داشته باشیم. با روسیه هم قراردادهای همکاری نزدیک داریم، اما تجارت راحتی نداریم، چون سیستم مالی درست کار نمیکند. بانکها نمیتوانند فعالیت کنند، چون تحریمهای مختلف بر شرکتها اعمال میشود... هر شرکتی که حالا با ایران کار کند، متأسفانه به خاطر بازگشت تحریمهای شورای امنیت فعالیتش با ایران بسیار محدودتر خواهد شد؛ هرچند که تحریمهای اولیه و ثانویه خود آمریکا هم هنوز وجود دارد.
تحریمهای ثانویه میگوید اگر شرکتی با ایران کار کند، دیگر نمیتواند با بازار آمریکا کار کند. شرکتها، حتی در شرق آسیا مثل مالزی، اندونزی و چین، که بسیار فراوان هستند، همه از بازار آمریکا تغذیه میکنند و بنابراین یک معامله کوچک با ایران را فدای همکاری خود با آمریکا نمیکنند.
بنابراین، از چند جهت نمیتوانیم فعالیت کنیم: هم تحریمها وجود دارد، هم سیستم بانکی خودمان را به گونهای کردهایم که در سطح بینالملل کار نمیکند. بنابراین، بلای اصلی ما یکی تحریمهای بیرونی است. اگر بخواهیم تغییری ایجاد شود، راهحلی اگر بخواهیم دنبال کنیم، به عقلم چیزی نمیرسد جز اینکه باید تحریمها برداشته شود و مصالحهای صورت بگیرد.
میتوانیم با آمریکاییها مصالحه کنیم اما معامله نکنیم
میتوانیم با آمریکاییها مصالحه کنیم اما معامله نکنیم. یعنی اگر مصالحه کنیم که تحریمها را بردارند، لااقل بتوانیم با چین درست کار کنیم. تاجران مان بتوانند تجارت درست با چین، مالزی، اندونزی و حتی روسیه انجام دهند. ما با اینها مرتب قرارداد میبندیم و غیر از امور نظامی که مخفیانه و محرمانه هستند، کار دیگری نمیتوانیم بکنیم.
* خود توان دفاعی هم از اقتصاد تاثیر می گیرد. اینطور نیست؟
اگر اقتصاد مملکت نچرخد، نیروی دفاعی هم نمیچرخد. نیروی دفاعی وابسته به قدرت اقتصادی است؛ باید بودجهای باشد که پشتوانه آن قرار بگیرد، وگرنه نیروی دفاعی هم نداریم. به نظرم مسئله خیلی روشن است؛ چرا به آن توجه نمیشود، چه چیزی ما را در این تله انداخته، واقعاً نمیدانم.
حتی اگر نخواهیم با آمریکا معامله و تجارت کنیم باید تحریمها برداشته شوند تا بانکها بتوانند کار کنند. همچنین باید از لیست سیاه افایتیاف خارج شویم. بانکهای ما باید بتوانند به سوئیفت ملحق شوند تا اعتبار اسنادی رسمی باز کنند. نه مثل حالا که قاچاق از طریق صرافیها انجام میشود. اگر این باز شود، بعد میشود به اصلاحات داخلی فکر کرد. مقررات محیط کسبوکار باید تغییر کند، آسان و قابل اجرا شود.
از همه مهمتر، مقررات دستوپاگیر است که باید سادهسازی شود. بعد سیستم بانکی باید کاملاً بازبینی شود تا بتواند با دنیا شروع به کار کند.
یعنی بخشهای ارزی بانکهای ما آنقدر کمرنگ شدهاند که دیگر با معیارهای جدید تجارت بینالملل آشنا نیستند، چون کار نمیکنند. اینها باید درست شود. اگر تجارت راه بیفتد، صنعت هم راه میافتد، کالای مرغوبتری تولید میشود و آن را میتوانیم صادر کنیم. کشور درآمد بیشتری خواهد داشت؛ بودجه میتواند مالیات بیشتری بگیرد و کسری بودجه را کمتر کنیم. وگرنه امسال حداقل 800 هزار میلیارد تومان کسری بودجه بوده، سال آینده مطمئن باشید بالای هزار هزار میلیارد تومان کسری داریم.
این یعنی پول از بانک مرکزی گرفتن، یعنی دست کردن در جیب مردم، تورم 50 یا 60 درصد و بالاتر. با تورم 50 درصد به عبارت دیگر نیمی از حقوق فردی که 20 میلیون تومان درآمد دارد را برداشت می کنیم. و این علاوه بر مالیات و شغلی است که از مردم گرفته میشود. به طور کلی ریشه همه اینها در مسائل سیاسی است.
آب و انرژی هم نیازمند سرمایهگذاریاند
* آقای دکتر! بیشتر نگاهتان ناظر به تنش خارجی بود، یعنی تحریم و حل این مسئله. دو مسئله دیگر داریم: یکی ناترازی انرژی است و یکی خشکسالی. برای اینها چه راهکاری وجود دارد؟
هم انرژی و هم آب ما پول و سرمایهگذاری میخواهد. کشور در خشکسالی است. در شرایطی که باران مناسبی باشد 220 میلیمتر در سال بارندگی داریم. آن هم در حالی که 700 یا 800 میلیمتر در شمال کشور است؛ یعنی یکسوم بارندگی مربوط به شمال کشور است. نسبت به اروپا هم یکسوم تا یکچهارم بارندگی داریم. اما حالا که چندسالی است درگیر خشکسالی شده ایم میزان بارندگی احتمالا زیر 200 میلیمتر رسیده.
از سوی دیگر همه چاهها را مصروف کشاورزی به شیوه غرقابی کرده ایم؛ یعنی به جای استفاده از تکنولوژی آب را روی زمین رها کرده ایم. 90 درصد مصرف آب صرف کشاورزی میشود. این آب الآن بهخاطر عمیقتر شدن چاهها و تحریمها هم نامرغوبتر و هم گرانتر میشود. کاری که میتوان کرد این است که باید به سمت تکنولوژی حرکت کنیم؛ تکنولوژیای که بتوان با آب بسیار کم، کشاورزی مناسبی داشت؛ روشی که دنیا به آن سمت حرکت کرده است.
البته برای تکنولوژی هم پول، آموزش و نیروی انسانی که بتواند از تکنولوژی استفاده کند، لازم ست. دانشگاهی لازم است که از تکنولوژی پشتیبانی کند و آن را مرتب بهروزرسانی کند. در حالی که ما برای این کار نه دانشگاه و مؤسسه تحقیقاتی و نه تکنولوژی و پول نداریم.
* در ارتباط با انرژی هم همین نگاه را دارید؟
در ارتباط با انرژی هم این موضوع کم و بیش صادق است. علاوه بر اینکه کمبود تولید انرژی داریم، دیگر گاز هم به اندازه نداریم.
زمستان سال گذشته مشاهده کردیم که چه اتفاقاتی افتاد؛ گاز نمیتواند به همه کشور برسد و حتی ژنراتورها هم نمیتوانند مرتب و به صورت 24ساعته با گاز موجود کار کنند. بنابراین باید بر روی چاههای گاز سرمایهگذاری شود تا اینکه بتوانیم گاز بهتری را استخراج کنیم. ضمن سرمایهگذاری، باید ژنراتورهای برق بیشتری نیز خریداری کنیم؛ ژنراتورهای بیشتر یا برقآبی یا برقآفتابی یا برقهای دیگر. همه اینها سرمایه، نیروی انسانی و دانشگاه پشتیبان تکنولوژی میخواهد.
زنجیره انرژی ما بهکلی تخریب شده است
ما این زنجیره را نداریم. الآن این زنجیره در نیروگاهها و تولید انرژی بهکلی تخریب شده است. در زمان حکومت گذشته پول بسیار زیادی وجود داشت و به پشتوانه این پول زنجیره را تولید کردند. اما بعد از انقلاب به این فکر نشد که این زنجیره باید درست شود.
تکنولوژی این زنجیره وارداتی است. در صورتی که دانشگاه و مؤسسات تحقیقاتی خوبی داشته باشید و از محیط کسبوکاری برخوردار باشید که تولید تکنولوژی و فکر را تشویق کند میتوانید این تکنولوژی را درونی کنید. فقط با وارد کردن تکنولوژی، این تکنولوژی درونی نمیشود بلکه باید پشتوانه فکری هم داشته باشد که خود نیازمند ساختار، سرمایهگذاری و محیط مناسب است.
استارتاپ ها یکی یکی از بین رفته اند
یکی از چیزهای بسیار مهمی که در کشور ما خفه شده، این است که نیروی انسانی ما تکنولوژی را تولید میکنند اما آن را نمیتوانند به یک کسبوکار تبدیل کنند. زمانی میتوان تشویق کرد که جوانها و متخصصین تکنولوژیهای بهتری تولید کنند که بتوانند سریع آن را به کسبوکار تبدیل کنند و از آن درآمد داشته باشند. در حالی که بعد درآمدی آن خفه شده است؛ استارتاپهایی که در کشور آغاز به کار کردند یکی یکی از بین رفتهاند.
کشور را با فروش نفت بهصورت قاچاق اداره میکنیم
به این موارد فساد هم اضافه شده است. ما کشور را با فروش نفت بهصورت قاچاق اداره میکنیم. آنوقت تجارت هم کموبیش به قاچاق تبدیل شده است چرا که بانکها کار نمیکنند و لذا مجبور به کار کردن با صرافیها هستیم. آنها هم همه محدودیت دارند. به این ترتیب حتی تجار ما نمیتوانند بهصورت سالم کار کنند. به عبارت دیگر، زنجیره ناسالم در حال گسترش است. در چنین زنجیرهای نه کار تحقیقی درستی نمیتواند شکل بگیرد، تکنولوژی به وجود میآید و نه کالای مرغوبی تولید میشود.
بنابراین زنجیره باید تغییر کند. پس من در مورد انرژی و آب هم با شرایط موجود آینده روشنی نمیبینم؛ جز اینکه پیشبینی کنم وضع از این بدتر خواهد شد؛ خاموشیهای ما افزایش پیدا خواهد کرد، کمآبیهای ما بیشتر خواهد شد و قسعلیهذا.
نامش را تغییر پارادایم یا هرچه میخواهید بگذارید مهم این است که...
* پیشتر هم گفتید که حل مسئله را در سیاست میدانید که خیلی ها نام آن را تغییر پارادایم میگذارند...
زنجیرهای که گفتم باید تغییر کند؛ حالا بعضیها اسم آن را میگذارند پارادایم، بعضیهای اسم آن را میگذارند تغییر نگرش؛ هر اسمی میخواهیم روی آن بگذاریم مهم نیست. مهم این است که بدانیم که چرخه تولید ما فقط مسئله دشمنی با آمریکا نیست. ما الآن کاری کردیم که با چین و روسیه یا حتی تاجیکستان هم نمیتوانیم کار کنیم. در حالی که مدام میگوییم میخواهیم با کشورهای همسایه کار کنیم.
یک تاجر برای داد و ستد یک کالا باید بتواند السی و اعتبار رسمی باز کند. برای فروش یک کالا یک زنجیره درست لازم است؛ کالای مرغوب و مورد نیاز بازار باید تولید شود؛ بازاریابی و فروش هم میخواهد. شما باید بتوانید بروید قرارداد ببندید. در محیط بسته کسبوکار کشور نمیتوان قرارداد بست. همه کسبوکارهای ما بدون قرارداد شده است. چون به محض اینکه قراردادی منعقد میشود با مشکل تحریم مواجه میشویم. کسبوکاری هم که در آن قرارداد نباشد، همه چیزش روی هواست؛ زیان و ریسک آن هم بسیار بالاست.
وقتی هم که ریسک بالا میرود، قیمت بالا خواهد رفت. چرا قیمت دلار مرتب افزایش پیدا میکند؟ چون ریسکها بالا میروند. به این ترتیب، شما دو عامل دارید که مرتبا به دلار فشار وارد میکند و قیمت آن را افزایش میدهد: یکی ریسکهای سیاسی است و دیگری تورم. بدون این دو مورد امکان ندارد که قیمت دلار سالانه 30 تا 50 درصد افزایش پیدا کند؛ در حالی که شما قیمت آن را به زور نگه داشتهاید. اما وقتی که یک ماشه چکانده شود این فنر به هوا میپرد.
همچنین بخوانید ما را در شبکههای اجتماعی دنبال کنید