پنج‌شنبه 8 آذر 1403

تفرجی در چهارباغ میرزایحیی مدرس اصفهانی

خبرگزاری مهر مشاهده در مرجع
تفرجی در چهارباغ میرزایحیی مدرس اصفهانی

او در سرودن شعر تخلص یحیی را داشت و دیوان اشعارش بالغ بر 6 هزار بیت دارد. اقبال جامعه به شعرهای میرزایحیی باعث شد حدود صدسال بیشتری اشعاری که در منبرهای ایران خوانده می‌شد، سروده او باشند.

او در سرودن شعر تخلص یحیی را داشت و دیوان اشعارش بالغ بر 6 هزار بیت دارد. اقبال جامعه به شعرهای میرزایحیی باعث شد حدود صدسال بیشتری اشعاری که در منبرهای ایران خوانده می‌شد، سروده او باشند.

خبرگزاری مهر _ گروه فرهنگ و ادب: یکی از آثار تحقیقی و پژوهشی حوزه عاشورایی و آیینی ادبیات فارسی، کتاب «چهارباغ؛ مربع‌ترکیب‌های میرزایحیی مدرس اصفهانی» است که توس مهدی امین‌فروغی تهیه و تدوین شده است. این‌کتاب سال 95 توسط دفتر نشر فرهنگ اسلامی منتشر شد.

امین‌فروغی به‌عنوان پژوهشگر موسیقی و ادبیات، در ابتدای کتاب «شرح حال میرزا یحیی» و «نگاهی گذرا به مربع ترکیب‌های میرزا یحیی» را نوشته و در پایان آن هم «منابع و مآخذ» خود را ذکر کرده است.

میرزا یحیی مدرس اصفهانی (بیدآبادی) از علما و ادیبان جهان تشیع، سال 1254 هجری قمری در کربلا متولد شد. او فرزند میرزا محمداسماعیل و نواده ملا محمدباقر محقق سبزواری است و در سن 7 سالگی به آموزگار سپرده شد تا پس از دریافت دروس رایج، به حوزه علمیه برود. سپس از عراق به ایران مهاجرت کرد و در اصفهان ساکن شد. او بر علوم عقلی و نقلی، فلسفه و ریاضیات و هیئت و نجوم تا فقه و اصول و تفسیر و حدیث و تاریخ و ادبیات اشراف کامل پیدا کرده بود و در انواع حکمت اشراقی و مشایی و علوم غریبه و فلکیات تخصص پیدا کرده بود. به این‌ترتیب پس از ورود به اصفهان، برای تدریس به مدرسه میرزاحسین واقع در محله بیدآباد رفت

از آثار مکتوب میرزا یحیی می‌توان به «مرآت المصنف» اشاره کرد. اما کتابی که نام او را بلندآوازه کرده، دیوان شعرش در مدایح و مراثی پیامبر (ص) و اهل بیت (ع) است. او در سرودن شعر تخلص یحیی را داشت و دیوان اشعارش بالغ بر 6 هزار بیت دارد. اقبال جامعه به شعرهای میرزایحیی باعث شد حدود صدسال بیشتری اشعاری که در منبرهای ایران خوانده می‌شد، سروده او باشند.

کتاب پیش‌رو 43 مربع‌ترکیب از آثار میرزایحیی را با این‌ترتیب شامل می‌شود:

مصائب حضرت رسول اکرم (ص)، مصائب و شهادت حضرت صدیقه طاهره (س)، مصائب حضرت امیر مومنان علی (ع)، شهادت حضرت امیر مومنان علی (ع)، مصائب و شهادت امام حسن مجتبی (ع)، ماجرای شهادت حضرت مسلم بن عقیل (ع)، حرکت حضرت اباعبدالله (ع) به سوی عراق، ورود کاروان امام (ع) به سرزمین کربلا و شرح شهادت اصحاب، شهادت فرزندان حضرت زینب (س)، شهادت حضرت قاسم بن الحسن (ع)، شهادت حضرت ابالفضل العباس (ع)، شهادت حضرت علی اکبر (ع)، شهادت جون غلام اباعبدالله (ع)، شهادت حضرت علی اصغر (ع)، وداع سیدالشهدا (ع) با سید الساجدین (ع) و اهل حرم، وداع سیدالشهدا (ع) با حضرت زینب کبری (س)، ماجرای فقیر کابلی، شهادت حضرت سیدالشهدا (ع)، ماجرای جوان نصرانی، ورود حضرت زینب (س) به مقتل سیدالشهدا (ع)، ماجرای سر مقدس اباعبدالله (ع) در خانه خولی، مصائب آل الله در کوفه، ورود آل الله به مجلس عبیدالله، ماجرای دیر راهب، مصائب آل الله در شام، مجلس یزید، شهادت حضرت رقیه (س) در خرابه شام، خطبه حضرت سید الساجدین (ع) در مسجد شام، ماجرای اربعین، بازگشت آل الله به مدینه، ماجرای دو طفلان مسلم بن عقیل (ع)، داستان مختار و ماجراهای انتقام، داستان متوکل عباسی و خراب کردن قبر حضرت اباعبدالله (ع)، مصائب و شهادت امام زین العابدین (ع)، مصائب و شهادت امام محمد باقر (ع)، مصائب و شهادت امام جعفر صادق (ع)، مصائب و شهادت امام موسی بن جعفر (ع)، مصائب امام علی بن موسی الرضا (ع)، شهادت امام علی بن موسی الرضا (ع)، مصائب و شهادت امام محمد تقی (ع)، مصائب و شهادت امام علی النقی (ع)، مصائب و شهادت امام حسن عسکری (ع)، مدح امام زمان عجل الله تعالی الشریف.

در ادامه «داستان مختار و ماجراهای انتقام» را از این‌کتاب می‌خوانیم:

شد اراده ی ازلی چون متعلق به قصاص

تا شوند آل نبی از غم دیرینه خلاص

گشت چون حضرت مختار معین به تقاص

خصم دانست ندارد نه مفر و نه مناص

لیک در حیرتم آیا که چه بوده است غرض

که شود کشته شهی مورچگانش به عوض

کینه‌خواهی غرضش بود از آن قوم شریر

ز آنچه کردند به اولاد شهِ عرش سریر

گاه از خنجر و گه تیغ جفا گاه ز تیر

هیچ کس رحم نکرده به صغیر و به کبیر

تا به او خیلی از احباب پیمبر پیوست

هم به بیعت پسر مالک اشتر پیوست

گفت مختار فلک مصطبه با ابراهیم

کی تو با طینت فرخنده و با قلب سلیم

دیدی آخر که مر این فرقه مطرود رجیم

از پی بغض علی بهر حصول زر و سیم

چه ستمها که بر اولاد پیمبر کردند

منع آب از پسر ساقی کوثر کردند

میهمان بود شه دین و طلب کرد چو آب

به عوض حرمله‌اش تیر جفا داد جواب

قتل مهمان جگر تشنه مگر بود ثواب

کو بود تشنه و دیو و دد صحرا سیراب

عاقبت آب به فرزند پیمبر دادند

آب دادند ولی از دم خنجر دادند

در بر چشم پدر، در نظر مادر او

تیر زد حرمله بر حلق علی‌اصغر او

چاک از تیغ جفا فرق علی‌اکبر او

گشت صدپاره تن اندر نظر انور او

دست عباس رشیدش ز بدن افکندند

تیر بیداد سراپاش به تن افکندند

سنگی آیینه ی اجلال خدا را بشکست

ز جفا قائمه ی عرش علا را بشکست

تیر کین قلب رسول دو سرا را بشکست

ناسزایی دل شاه شهدا را بشکست

باید امروز به خونخواهی آن شاه شهید

کین بجوییم ز اتباع یزید آل یزید

گفت با زمره ی اصحاب خود آن کهف کُبار

از کسانی که گشودند سوی ماریه بار

هر که آورد یکی زر بستاند دو هزار

اجر یابد ز خدا و ز رسول مختار

موسم یاری آن شاه فلک خرگاه است

وقت همراهی و خونخواهی آل الله است

ناگهان ده نفر از نسل زنا آوردند

بسته زنجیر و رسن بر سر و پا آوردند

کین جماعت که ره رسم و خطا آوردند

نعل تازه به سم اسب جفا آوردند

تاختند اسب به عریان بدن پاک حسین

به روی سینه بی‌کینه ی صد چاک حسین

با گران میخ چون بر زمین دوختشان

اسب تازی به سر و سینه بیاموختشان

ز آتش قهر تعالی شَرَفه سوختشان

آتش اندر جگر و خانه بیفروختشان

همه در وادی بی‌غیرتی افتاده بُدند

لعنته الله علیهم که زنازاده بدند

مردی از کوفه که نام وی باشد منهال

گفت سجاد به یثرب چو زن من کرد سوال

که بگو از قتله، حرمله را چون شد حال

عرض کردم که بود زنده و فارغ ز ملال

کرد نفرینش و درخواست ز خلاق جهان

که به او گرمی آتش پس از آهن بچشان

گفت در کوفه رسیدم چو به نزد مختار

دیدم استاده و ناظر به یمین و به یسار

ناگهان غلغله برشد ز صغار و ز کبار

که به اقبال شما حرمله گردید شکار

بسته و خسته‌اش آورده علی اَسوء حال

کرد از کرده ی آن شوم زنازاده سوال

گفت تیری به علی اصغر بی‌شیر زدم

به دل سید مظلوم، دگر تیر زدم

گاه با تیر زدم گاه به شمشیر زدم

به جوان گاهی و گاهی به تن پیر زدم

گفت تا قطع نمودند به آهن بدنش

واندر آتش بفکندند در آن لحظه تنش

کرد منهال در آن لحظه خدا را تسبیح

گفت مختار نکو کردی و بر گوی صریح

که خصوصیت تسبیح به این نطق فصیح

چیست وز کیست بگفتا که چنین قول ملیح

ز اجابت به دعایی است که سجاد نمود

سرور اهل یقین، سید عباد نمود

قول سجاد چو مختار وفادار شنید

زد به سر وز جگر پر ز شرر نعره کشید

کرد بس گریه ز بی‌یاری سلطان شهید

ز آنچه سر زد ز جفاکاری آن قوم عنید

پس به شکرانه ی این فیض و شرف کرد سجود

روزه بگرفت در آن روز و بسی شکر نمود