دوشنبه 5 آذر 1403

تقریظ‌های مقام معظم رهبری بر آثار مکتوب دفاع مقدس / یک ملت پرمهر و دلسوز

وب‌گاه الف مشاهده در مرجع
تقریظ‌های مقام معظم رهبری بر آثار مکتوب دفاع مقدس / یک ملت پرمهر و دلسوز

«اهمیت حفظ و نشر آثار و ارزش‌های دفاع مقدس»، «تحلیل شخصیت رزمندگان اسلام در دفاع مقدس»، «زمان، شرایط و آثار مطالعه کتب دفاع مقدس»، «ویژگی‌ها و نقاط قوت آثار منتشره دفاع مقدس»، «منبع عظیم و گنجینه ارزشمند دفاع مقدس و آثار مکتوب مربوط به آن» و «تحسین نویسندگان و راویان و تشکر و تقدیر از آنان» بخشی از مواردی به شمار می‌آیند که در متن تقریظ‌های مقام معظم رهبری بر آثار مکتوب دفاع مقدس قابل...

به گزارش ایسنا، مقام معظم رهبری شصتمین تقریظ‌شان را بر کتاب «مهاجر سرزمین آفتاب» (زندگی نامه مرحوم کونیکو یامامورا - مادر ژاپنی شهید محمد بابایی) نوشتند تا این کتاب از این طریق بیشتر به مردم و جامعه شناسانده شود. این تعداد تقریظ نوشته شده از سوی رهبر انقلاب نشان از توجه و علاقه ایشان به حوزه ادبیات دفاع مقدس دارد. تقریظ‌های فرمانده کل قوا در معرفی کتاب به عموم مردم نقش ویژه‌ای دارد و فرصت خوبی را برای آشنایی عموم مردم فراهم می‌کند.

به مناسبت چهل و دومین سالروز هفته دفاع مقدس، 42 تقریظ از مقام معظم رهبری بر آثار مکتوب دفاع مقدس را مرور می‌کنیم.

دختر شینا

نویسنده: بهناز ضرابی‌زاده

انتشارات سوره مهر

تقریظ مقام معظم رهبری:

«بسمه‌تعالی، رحمت خدا بر این بانوی صبور و باایمان؛ و بر آن جوان مجاهد و مخلص و فداکاری که این رنج‌های توانفرسای همسر محبوبش نتوانست او را از ادامه‌ی جهاد دشوارش باز دارد. جا دارد از فرزندان این دو انسان والا نیز قدردانی شود. شهریور91»

معرفی کتاب:

کتاب «دختر شینا» یکی از آثار سوره مهر با موضوع خاطرات زنان است که با قلمی روان به روایت زندگی قدم خیر محمدی کنعان همسر سردار شهید حاج ستار ابراهیمی می‌پردازد.

درباره زندگی این شهید فعالیت‌های فرهنگی مختلفی صورت گرفته بود. با توجه به آثار به عمل آمده، متوجه شدم قدم خیر در سن 22 سالگی، همسرش به شهادت رسیده و با وجود 5 فرزند، ازدواج نکرده و به تنهایی فرزندانش را بزرگ کرد.

این بانوی نویسنده اضافه کرد: این موضوع برای من بسیار تامل برانگیز بود، زنی که در روستا زندگی می کرد به فضای شهر آمده و به تنهایی در اوج جوانی، تمام هم و غمش بزرگ کردن فرزندانش شده بود. بنابراین تصمیم گرفتم درباره فراز و نشیب‌های زندگی این زن با او مصاحبه کنم.

آب هرگز نمی‌میرد

نویسنده: حمید حسام

انتشارات سوره مهر

متن تقریظ مقام معظم رهبری:

بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم سلام بر یاران حسین (علیه‌السلام) و سلام بر لشکر انصارالحسین همدان؛ و سلام بر شهیدان، دلاوران، فدائیان، شیران روز و عابدان شب؛ و سلام بر شهید زنده میرزا محمد سُلگی و بر همسر باایمان و صبور او؛ و سلام بر حمید حسام که دردانه‌هایی چون سُلگی و خوش‌لفظ را به ما شناساند. ساعت‌های خوش و باصفائی را با این کتاب گذراندم و بارها با دریغ و حسرت گفتم: درنگی کرده بودم کاش در بزم جنون من هم / لبی تر کرده زان صهبای جام پرفسون من هم هزاران کام در راه است و دل مشتاق و من حیران / که ره چون می‌توانم یافتن سوی درون من هم... در میان کتاب‌های خاطرات جنگ، این، یکی از بهترین‌ها است. نگارش درست و قوی، ذوق سرشار، سلیقه و حوصله، همت بلند، همه با هم دست به کار تولید این اثر شده‌اند. کتاب خانم ضرابی در شرح حال شهید عالی‌مقام علی چیت‌سازیان نیز دارای همین برجستگی‌ها است. این دو نفر از ستارگان اقبال همدانند.

بهمن 95

معرفی کتاب:

«آب هرگز نمی‌میرد» اسلوبی تازه و طرحی نو در تاریخ شفاهی است که با محوریت خاطرات سردار میرزا محمد سلگی و روایت جمعی از رزمندگان گردان حضرت ابوالفضل و چهار فرمانده لشکر انصار الحسین (ع) به سامان رسیده است که این روش برای جامعیت روایت با توجه به اینکه راوی روایت خاطرات خود را حدیث نفس می دانست انجام شد. استشمام عطر علقمه را از خاطرات علمدار گردان حضرت ابوالفضل (ع) در این کتاب می‌توان دریافت.

فصل اول کتاب به معرفی راوی و نحوه بزرگ شدن او در خانواده ای مذهبی در روستا و ارادت مردم لر زبان این خطه به حضرت ابوالفضل (ع) و شخصیت‌های عاشورایی می پردازد. در بخشی از فصل دوم راوی از روستا برای کار نقاشی ساختمان به همراه برادرش به تهران سفر می کند در بخش هایی از این قسمت به دوران انقلاب و فرهنگ حاکم در پوشش زنان و دختران و فرهنگ غربی نیز اشاره می شود که در شهر فرنگ، تهران آن زمان حاکم بود و راوی در سال 54 عازم خدمت سربازی می شود و در سایر فصول نیز به فعالیت ها و مصاحبه های انجام شده و عملیات های آن دوران پرداخته می شود.

فرنگیس

نویسنده: مهناز فتاحی

انتشارات سوره مهر

متن تقریظ مقام معظم رهبری:

بخش ناگفته و بااهمیتی از حوادث دوران دفاع را به مناسبت شرح حال این بانوی شجاع و فداکار، در این کتاب می‌توان دید. بانو فرنگیس دلاور با همان روحیه‌ی استوار و پُرقدرت، و با زبان صادق و صمیمی یک روستایی، و با عواطف و احساسات رقیق و لطیف یک زن، با ما سخن گفته و منطقه‌ی ناشناخته و مهمی از جغرافیای جنگ تحمیلی را با جزئیاتش به ما نشان داده است. ما از روستاهای مرزی در دوران جنگ و مصائب فراوان آنان و آوارگی‌ها و گرسنگی‌ها و خسارت‌های مادی و ویرانی‌ها و داغ عزیزان آنها، هرگز به این وضوح و تفصیلی که در این روایت صادقانه آمده است، خبر نداشتیم؛ و نیز از فداکاری جوانان آنان که در شمار اولین شتابندگان به مقابله با دشمن مهاجم بودند. ماجرای قتل و اسارت دشمن به دست این بانوی دلاور هم که خود یک داستان مستقل و استثنائی است که نظیر آن فقط در سوسنگرد، در همان اوان، اتفاق افتاده بود. بانو فرنگیس را باید بزرگ داشت و از نویسنده‌ی کتاب - خانم فتاحی - به‌خاطر قلم روان و شیوا و هنر مصاحبه‌گیری و خاطره‌نویسی، باید بسیار تشکر کرد.

معرفی کتاب:

خاطرات فرنگیس حیدرپور اثر برگزیده جایزه کتاب سال دفاع مقدس به قلم مهناز فتاحی است که به روایت خاطرات زنی شجاع که در مقام دفاع توانست سرباز دشمن را اسیر کند و نیروی دشمن را به خاک و خون بکشاند، می‌پردازد. رهبر انقلاب در سفرشان به کرمانشاه به این بانوی بزرگ اشاره کرده بودند و بر ثبت خاطراتش تاکید داشتند.

فرنگیس حیدرپور زنی کرمانشاهی است که از قضا در روستایی نزدیک گیلان غرب زندگی می‌کند، رفتارش پر ابهت‌تر از تندیس تبر به دستش در کرمانشاه و دلی مهربان دارد. فرنگیس برای سالیان سال خسته و کلافه از دوربین و مصاحبه زیر بار تعریف خاطراتش نمی‌رفت تا اینکه بالاخره در این کتاب حاضر به روایت بخشی از حوادثی شد که در طی سالیان جنگ بر وی گذشته است.

در سال 1359 پس از حمله عراق به روستای اوازین، مردم به دره‌های اطراف فرار می‌کنند. فرنگیس که در آن زمان 18 سال داشت شب هنگام همراه برادر و پدرش جهت تهیه غذا به روستا باز می‌گردند. اما در طول راه پدر و برادر فرنگیس ضمن درگیری با عوامل عراقی کشته می‌شوند و فرنگیس در پی برخورد با دو سرباز عراقی بدون داشتن سلاح گرم، با تبر پدرش با سربازان درگیر شده، یکی را کشته و دیگری را با تمام تجهیزات جنگی اسیر می‌کند و به مقر فرماندهی ارتش ایران تحویل می‌دهد.

کتاب فرنگیس در 12 فصل تنظیم شده که با یک مقدمه شروع می‌شود و پایان بخش آن «کلام آخر» است. فصل اول به دوران کودکی راوی می‌پردازد که در آن از جنگ و پیامدهای آن خبری نیست اما سایه فقر و محرومیت در جایی که فرنگیس و خانواده‌اش زندگی می‌کنند به خوبی مشهود است. او در این فصل ماجرایی را تعریف می‌کند که قرار بوده به رغم مخالف خود به عقد یک مرد عراقی در شهر خانقین درآید که با دخالت گرگین‌خان، از بزرگان فامیل از اتفاق ناخواسته پیشگیری می‌شود.

در فصل دوم، خواستگاری از روستای مجاور، گورسفید، برای فرنگیس می‌آید که این بار ازدواج صورت می‌گیرد و او با مردی به نام علیمردان زندگی مشترکی را شروع می‌کند. فصل بعدی نشان می‌دهد این زن و شوهر جوان زندگی نسبتا خوشی را آغاز می‌کنند اما در ادامه که شرح آن در فصل چهارم آمده، اول زندگی مشترک این زوج جوان با آغاز جنگ تحمیلی حکومت بعثی عراق علیه جمهوری اسلامی ایران هم‌زمان شده و نیروهای متجاوز عراقی خیلی زود از مرزها گذشته و به روستای آن‌ها نزدیک می‌شوند.

گروهی از مردهای روستا برای مقابله با دشمن به خط مقدم می‌روند و گروهی دیگر که برای سراغ گرفتن از آن‌ها راهی می‌شوند همگی به شهادت می‌رسند. زنان و مردان باقی مانده در روستا به کوه‌های اطراف پناه می‌برند و به این صورت صحنه‌های دهشتناک جنگ و مقاومت و حماسه آفرینی زنان و مردان غیور مناطق مرزی از جمله خطه گیلان‌غرب به ویژه فرنگیس و خانواده‌اش یکی پس از دیگری خود را نشان می‌دهد. فرنگیس در یکی از این صحنه‌ها و هنگامی که از پناهگاهی در کوه‌های اطراف روستا به خانه برگشته تا آذوقه بردارد، در بازگشت با 2 سرباز عراقی مواجه می‌شود که یکی از آن‌ها را با تبر می‌کشد و دیگری را اسیر می‌کند.

در فصل‌های بعدی کتاب، دوران آوارگی فرنگیس و خانواده‌اش و دیگر ساکنان روستاهای مناطق مرزی روایت می‌شود که چندین بار محل اسکان خود را تغییر می‌دهند. بارها به روستا باز می‌گردند اما هر بار با بمباران‌های بی‌وقفه دشمن مواجه شده و تعدادی شهید و مجروح می‌شوند. تعدادی از اعضای خانواده فرنگیس هم در این وقایع شهید و مجروح می‌شوند. علاوه بر بمباران‌های دشمن، برخورد کودکان و نوجوانان و اهالی روستاها با مین هم بارها حادثه‌ساز می‌شود. با توجه به موقعیت جغرافیایی محل سکونت فرنگیس و خانواده‌اش، او صحنه‌هایی از دوران دفاع مقدس را روایت می‌کند که جزو وقایع اصلی جنگ در آن دوران محسوب می‌شدند. از جمله بمباران‌های بی‌وقفه روستاهای اطراف گیلان غرب، حمله منافقین به اسلام آباد و عملیات مرصاد و دیگر وقایعی که جزو حوادث فراموش نشدنی آن دوران هستند؛ همچون سفر مقام معظم رهبری به استان کرمانشاه که در آن سفر مقام معظم رهبری به شهر گیلان غرب هم می‌روند و فرنگیس موفق می‌شود با رهبر معظم انقلاب دیدار کند.

در کمین گل سرخ

نویسنده: محسن مومنی

انتشارات سوره مهر

متن تقریظ مقام معظم رهبری:

«این نمونه‌ی جالب و بی سابقه‌ای است از گزارش جنگ در ضمن داستان شیرین زندگی یکی از شخصیتهای آن. آن را یکسره مطالعه کردم (تا 84/6/7) زیبا و هنرمندانه نوشته شده است. با بسیاری از حوادث آن کاملاً آشنایم. البته بسیاری دیگر از حوادث آن دوران و نیز مطالب بسیاری از آنچه مربوط به این شهید عزیز است ناگفته مانده است. و این طبیعی است.

البته برجستگی‌های شخصیت شهید صیاد شیرازی را در نوشته و کتاب به درستی نمی‌توان نشان داد. او حقاً نمونه‌ای از یک ارتشی مومن و شجاع و فداکار بود. رحمت خدا بر او.»

معرفی کتاب:

محسن مؤمنی در کتاب «در کمین گل سرخ» به روایت زندگی صیاد شیرازی می‌پردازد. صیاد شیرازی متولد روستای کبود گنبد شهرستان درگز استان خراسان رضوی است.

وی یکی از فرماندهان جنگ ایران و عراق بود. صیاد شیرازی پس از 32 سال خدمت در یگان‌های مختلف نیروی زمینی ارتش در تهران و مقابل درب منزلش، به دست نیروهای مسلح سازمان مجاهدین خلق ترور شد. این کتاب یا صدای گرم و گویای محمد رضا علی روایت شده است.

محسن مؤمنی قصه‌نویس است. به همین خاطر روایت زندگی صیاد شیرازی را کاملاً غیر منتظره و با تعلیق آغاز می‌کند؛ از آنجاکه یک سرهنگ حکم بازداشت صیاد شیرازی را صادر می‌کند و نمی‌داند چند روز بعد او ضامن جانش می‌شود. قصه از پدر صیاد شیرازی که نظامی بوده شروع می‌شود تا به کودکی، نوجوانی و جوانی صیاد برسد. حالا او به‌عنوان یک نظامی در آستانه انقلاب، فعالیت‌های انقلابی می‌کند و سرهنگ شعیبی او را به همین جرم به بازداشت می‌فرستد. چند روز بعد که انقلاب به ثمر می‌رسد جوانان انقلابی اصفهان می‌خواهند سرهنگ را اعدام کنند که صیاد شیرازی شفاعتش را می‌کند.

باقی قصه خواندنی مؤمنی، خواباندن غائله کردستان است و پاک‌سازی بانه و مریوان به دست صیاد شیرازی، رسیدنش به فرماندهی نیروی زمینی ارتش، فرماندهی عملیات‌های بزرگ جنگ، حضور مؤثر در آزادسازی هویزه و خرمشهر، انجام عملیات مرصاد و بعد شهادت گل سرخ...

آتش به اختیار

نویسنده: حجت ایروانی

انتشارات سوره مهر

متن تقریظ مقام معظم رهبری:

«در نوشته ی حجت ایروانی کوشش پرمرارت و تحمل طلب نیروهای دیدبان به خوبی تشریح شده است. نمی دانم کدام یک از شما آن کتاب مربوط به امدادگران را نوشته‌اید. من دیدم که این کتاب واقعا چقدر لازم است. معلوم بود که این فرد خودش امدادگر بوده است. بدون اینکه آدم امدادگر باشد، نمی‌تواند مطلبی بنویسد. یا آن کس که کتاب آتش به اختیار را نوشته است، پیدا بود که قاعدتاً باید دیده بانی را... حس کرده باشد.»

معرفی کتاب:

مجموعه «آتش به اختیار» خاطراتی است از دیده بانان که در طول ایام پرفراز و نشیب جنگ به وظیفه حساس خود عمل کرده اند. در واقع در این مجموعه به سرگذشتی از دیده بانان سیار و نفوذی اختصاص دارد؛ کسانی که در عملیات کربلای 5 کارآیی خود را به اثبات رساندند و از نظر تکنیکی و تاکتیکی مهارت کافی داشته اند. خود نویسنده کتاب یکی از دیده‌بانان روزهای جنگ بوده است. و این خاطرات که پیش از این دو خاطره آن در کتاب‌های «آلواتان» و «تپه‌های لاله سرخ» چاپ شده بود حرف‌های به یاد مانده او از پشت همان دوربین‌های خرگوشی و پریسکوپ است.

اردوگاه عنبر

نویسنده: حسین فرهنگ اصلاحی / مهدی گلابی

غلامحسین کهن

انتشارات سوره مهر

متن تقریظ مقام معظم رهبری:

«تدوین و انتشار خاطرات آزادگان، کاری ماندنی و در شکل بخشیدن به تاریخ ما در آینده دارای تأثیری مخصوص خود است. بعضی از نوشته‌ها از لطف و رقت هم برخوردار است (در این جزوه، قصه‌ی اول و آخر) نکته‌ی جالب، همخوانی ماجراهایی است که در اردوگاه‌های دور از هم و بر سر آدمهای جدا و نا آشنا با هم، آمده است و این است یکی از ثمرات حکومت ظالمانه و جابرانه‌ی حزب و در نهایت، فردی که جز به حفظ خود، به هیچ چیز دیگر و از جمله به ارزش‌های انسانی ذره‌ای و لحظه‌ای نمی‌اندیشد. آبان ماه 1370»

معرفی کتاب:

در این کتاب سه خاطراه از آزادگان هوانیروز را که در بند ارتش بعثی اسیر بودند می‌خوانیم؛ اسرایی که در اردوگاه‌های «عنبر» و «الرشید» در بدترین شرایط روحی و جسمی قرار داشتند. تحمل و صبر این رزمندگان آزادگان در برابر شکنجه‌های کشنده بعثی‌ها، ارتباطات اسیران با هم و با زندانبانان خواندنی است. نویسنده در معرفی کتاب بخشی را با عنوان «دربارگاه جانان» آورده است، این روایت به ماجرای زیارت اسیران ایرانی در حرم امام حسین (ع) و حضرت عباس (ع) و شکنجه آن‌ها توسط نیروهای بعث عراق اشاره دارد.

بابانظر

نویسنده: سید حسین بیضایی

انتشارات سوره مهر

متن تقریظ مقام معظم رهبری:

«بابانظر که یک جوان کم سوادی بوده رفته جنگ، فرماندهی کرده و سال‌ها در جنگ بوده و بعد هم جانباز شده و شهید شده است، شرح حال را خودش گفته؛ این کتاب شد. یک داستان مفصل شد.

معرفی کتاب:

شاید این مرد - محمدحسن نظرنژاد - در میان همه کسانی که جنگ هشت ساله را تجربه کردند یک استثنا باشد. او برای اولین بار سال 1358 به کردستان رفت تا آتشی که دست غریبه ها آن را روشن کرده بود، خاموش کند. هفده سال بعد یعنی در سال 1375 برای آخرین بار به کردستان رفت تا آغاز و پایان دفتر زندگی‌اش در کوه ها و قله ها نوشته شود. این کتاب با مصاحبه: سید حسن بیضائی و تدوین مصطفی رحیمی به چاپ رسیده است. این کتاب شامل 18 بخش مختلف است که هر کدام بخشی از زندگی شهید بزرگوار را بازگو می‌کند.

پا به پای باران

نویسنده: مرتضی سرهنگی / هدایت الله بهبودی

انتشارات سوره مهر

متن تقریظ مقام معظم رهبری:

این هر دو نوشته، گویا، پر سوز، دردمندانه و هنرمندانه است. دست این عزیزان درد نکند که درد دل غریبانه‌ی یک شهر، بلکه یک ملت را چنین پرمهر و دلسوز، روایت می‌کنند. تاریخ ما بعدها نه فقط خرمشهر و جوان‌ها و پدر و مادرهای مقاوم آن را، که این دل‌ها و وجدان‌های بیدار و حق‌جو و حق‌گو را نیز، ستایش خواهد کرد که نگذاشتند قصه جهادی به آن عظمت در لابه لای یاوه‌گویی‌ها و هرزه‌درایی‌های زمانه گم شود. درود بر بهبودی‌ها و سرهنگی‌ها. سوم رمضان 1412 - 18 اسفند70»

معرفی کتاب:

کتاب حاضر، دو گزارش از مناطق جنگی در جنوب است که آن را مرتضی سرهنگی و هدایت‌الله بهبودی در 50 صفحه گردآورده‌اند. دیدار از جبهه‌های جنوب، مناطق جنگی، خانه‌ها و مردم جنگ‌زده، محتوای اصلی کتاب است. نویسندگان چندی پس از خاموشی جنگ در خرمشهر و آبادان به آن شهر رفته و از آن مناطق گزارش تهیه کرده‌اند.

پایی که جا ماند

نویسنده: سید ناصر حسینی پور

انتشارات سوره مهر

متن تقریظ مقام معظم رهبری:

«تاکنون هیچ کتابی نخوانده و هیچ سخنی نشنیده‌ام که صحنه‌های اسارت مردان ما در چنگال نامردمانِ بعثی عراق را، آن چنان که در این کتاب است به تصویر کشیده باشد. این یک روایتِ استثنائی از حوادث تکان‌دهنده‌ای است که از سویی صبر و پایداری و عظمت روحی جوانمردانِ ما را، و از سویی دیگر پسَتی و خباثت و قساوت نظامیان و گماشتگان صدام را، جزء به جزء و کلمه به کلمه در برابر چشم و دل خواننده می‌گذارد و او را مبهوت می‌کند. احساس خواننده، از یک سو: شگفتی و تحسین و احساس عزت است، و از سوی دیگر: غم و خشم و نفرت. 2/ 6/91»

معرفی کتاب:

آنچه از کتاب «پایی که جا ماند» بر می‌آید روایت صادقانه سیدناصر حسینی‌پور است که هیچ ادعایی در نویسندگی ندارد. از رفقا شنیدم که به شوخی از سید ناصر پرسیده‌اند چرا شهید نشده است و او رندانه جواب داده بود: چون به دو چیز دل بسته بودم؛ یکی دوربین دیده‌بانیم و دیگری یادداشت‌های روزانه‌ام. این کتاب هشتصد صفحه‌ای خاطرات روزانه یک اسیر قطع عضو ایرانی است. این کتاب مقاومتِ صد و نوزده شهید را در یک محاصره و جنگ تمام‌عیار در جزیره مجنون نشان می‌دهد. این کتاب در حقیقت تصویری است از سرگذشت نامه یک نیروی اطلاعات و عملیات که لو رفته است و گوشه ای از سرگذشت‌نامه اسرای مجروح ایرانی است در زندان‌های مخفی عراق و در بیمارستان الرشید بغداد. در فصل‌های پایانی کتاب زندگی اسرای مفقودالاثر ایرانی را در اردوگاه‌های تکریت به تصویر می‌کشد و شمه‌ای از مظلومیت اسرای مفقودالاثر را نشان می‌دهد، در اردوگاهی که وقتی بچه‌ها از ستوان قحطان، معاون اردوگاه شانزده تکریت، می‌پرسیدند: «سیدی! ما کی آزاد می‌شویم؟» و ستوان قحطان می‌گفت: «هر وقت دیدید مردی حامله شد، شما هم آزاد می‌شوید.» یعنی شما هیچ وقت آزاد نمی‌شوید چون مردان باردار نمی‌شوند.