تمدن نوین اسلامی بخشی از پازل تمدن مهدوی است / پر شدن جهان از عدل و فساد به طور همزمان
نگاهی که به جهانی سازی یا Globalization وجود دارد به مثابه یک پروژه است اما جهانی شدن یاUniversalism به مثابه یک پروسه است. در بررسی تفاوت این دو می بینیم که یکی در بستر طبیعی اتفاق می افتد و دیگری در قالب یک پلن عالمانه و به صورت عامدانه انجام می شود.
مبلغ نوشت: دکتر یحیی جهانگیری دانش آموخته سطح چهار حوزه علمیه از موسسه بین المللی مطالعات اسلامی وابسته به حوزه علمیه قم می باشد. وی به کمک آشنایی با زبانهای مختلف در بسیاری از کشورها به عنوان مبلغ بین المللی فعالیت دارد و هم اکنون سرپرست نمایندگی سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی در شهر قم می باشد. به مناسبت فرا رسیدن تولد حضرت صاحب الزمان (ع) با «موضوع مهدویت و جهانی شدن» برای مصاحبه به سراغ ایشان رفتیم. حاصل این گفتگو پیش روی شماست.
مبلغ: به عنوان سوال نخست لطفا تفاوت جهانی شدن" و "جهانی سازی" را بفرمایید. فهم این موضوع چه جایگاهی میتواند در شکلگیری تمدن مهدوی یا انسانی داشته باشند؟
ما اگر فرق جهانی شدن و جهانی سازی را بخواهیم توضیح دهیم، باید بگوییم که یک Globalization داریم که به جهانی سازی به مثابه یک پروژه نگاه می کند. اما universalism یا جهانی شدن، به مثابه یک پروسه است. تفاوت اینها را ما در این می بینیم که یکی در یک بستر طبیعی اتفاق می افتد ولی دیگری در قالب یک پلن عالمانه و عامدانه اتفاق می افتد.
آنچه که جهانیان را نسبت به پروژه جهانی سازی نگران کرده است، این است که این پروژه به دست کسانی اتفاق می افتد که همه جهانیان در آن سهم ندارند. همه جهانیان می گویند که اگر قرار است جهانی سازی اتفاق بیافتد، سهم ما در این ساختن جهانی چیست؟
پروژه سیاسی جهانی سازی به دنبال حذف مردم و تسلط بر آنها است
بله ما جهانی شدن را داریم، به هر حال تکنولوژی جهان جدید و توسعه ارتباطات به بستر جهانی شدن کمک می کند، اما جهانی سازی، یک پدیده ایست که فقط ابر قدرت ها و آنها که سهم بیشتری از توسعه دارند، در آن نقش دارند. اینجا سهم خرده فرهنگ ها و خرده قدرت ها و یا به تعبیر دقیق تر مستضعف ها، دیده نمی شود. اینجاست که جهانی سازی را یک، یکجانبه گرایی در جهان می دانند که خرده زبان ها، خرده فرهنگ ها، خرده بینش ها، خرده ایسم ها دیده نمی شوند. وقت با این نگاه، به مقوله تمدن نوین اسلامی نگاه می کنیم، پیوندها را اینجا میبینیم که اولا تمدن نوین اسلامی، تمدن است، امپراطوری نیست. یعنی مبتنی بر خط فکری حق است، نه مبتنی بر یک امپراطوریسم.
بعضی ها وقتی از تمدن حرف می زنند، امپراطوری هایی مثل عباسیان یا امویان در جهان اسلام را در ذهن دارند. اما وقتی از تمدن اسلامی می گوییم، اصلا دنبال امپراطوری نیستیم. فرق امپراطوری و تمدن در این است که امپراطوری مبتنی بر خاک و سرزمین است و بسط جغرافیایی می دهد، اما تمدن مبتنی بر ایسم و ایده خودش را بسط می دهد. وقتی یک مدنیت داریم، ممکن است از حیث خاک محدود باشیم اما خودمان را گسترش می دهیم.
یک مثال بسیار سطحی، موسیقی پاپ کره است که از کره شروع شده است اما مدنیت کره را به همه جهان می برد. یا سینمای هالیوود و بالیوود که در یک سرزمین واقع شده است و بسط سرزمینی ندارد اما به همه جای دنیا می رود. پس وقتی میگوییم تمدن اسلامی، اصلا دنبال امپراطوری نیستیم و وقتی در سیره اهل بیت (ع) هم نگاه می کنیم می بینیم که ایشان بیش از اینکه به بسط خاک بیاندیشند، به بسط خط می اندیشیدند. هرکجا که رفتند، سرزمین ها را فتح نکردند، بلکه قلب ها را فتح کردند.
ویژگی دوم نوین بودن است. تمدنی که ما در آینده می خواهیم بسازیم. بدون سابقه است. ما به دنبال گرته برداری از آنچه که در گذشته بوده است نیستیم، بلکه این چیزی کاملا بی بدیل و بدون پیشینه است. یک چیز یونیک و بکر است.
سومین ویژگی، اسلامی است، نه تمدن مسلمانان. ببینید ما در گذشته تمدن مسلمانان را داشتیم، مسلمانان کارهایی کردند و خوب یا بد به اسم اسلام تمام شده است. ما این بار می خاهیم از تمدنی حرف بزنیم که مبتنی بر آموزه های اسلامیست، نه مبتنی بر کارکرد و عملکرد مسلمانان.
وقتی با نگاه به این سه ویژگی وارد بحث جهانی شدن یا جهانی سازی شویم، می بینیم که دنیا وقتی می تواند ظهور و زمینه ظهور را ببیند حَتَی تُسکِنَهُ أَرضَکَ طَوعاً یعنی همه دنیا آماده اسکان و ظهور حکومت مهدوی باشد، و آماده ظهور قَادَهَ الأُمَم باشد. وقتی می توان همه امت ها را گرد هم آورد که جهانی سازی به عنوان پروژه سیاسی ای که امروزه اتفاق می افتد، نباشد. این اتفاق به دنبال حذف امت هاست، اما در گفتمان مهدوی، امت ها همه موجودند ولی همسو هستند، امت ها حذف نمی شوند بلکه یک امام آن را راهبری می کند.
تمدن نوین اسلامی بخشی از پازل تمدن مهدوی است نه خود آن!
تمدن مهدوی که در واقع تمدن نوین اسلامی بخش از پازل آن است و میخواهد آن را تکمیل کند، اینگونه است که دیگران و خرده فرهنگ ها را حذف نمی کند، بلکه آن ها را راهبری میکند و آن ها را هدایت می کند. اما در جهانی سازی، به دنبال حذف خرده فرهنگ ها هستند، یک قدرت برتر می خواهد خودش را بر دیگران چیره کند.
نکته بعدی این است که این فرآیند، در یک بستر تاریخی اتفاق افتاده است. به تعبیر دعای ندبه، صالِح بَعدَ صالِح، نبی بعد نبی، همه آمده اند که زمینه را برای آمدن او مهیا کنند. برای تشکیل یک حکومت مهدوی که عرض کردم تمدن نوین اسلامی سایهسار و یا مدل کامل تری از آن حکومت است.
این نشان می دهد که جهانی شدن در یک بستر طبیعی اتفاق می افتد و جهان باید به این سو حرکت کند. اما باز می گوییم آن جهانی شدن در نگاه اهل بیت، با جهانی شدنی که در نگاه دنیا هست، تفاوت هایی دارد. ما جهانی شدن را در راستای رسیدن به تعالی انسان خواهانیم. ما جهانی شدن را در راستای حفظ خرده ها، ولی همسو شدن و داشتن یک رهبر معنوی، عادل، و یک جامعه متعادل، عدل محور و صلح محور خواهانیم.
تفاوت بین «بعد ما ملئت» و «کما ملئت»!
مبلغ: به گفته برخی از افراد طبق احادیث جهان باید پر از ظلم بشود تا حضرت بیایند. این موضوع چه نسبتی با لزوم رشد جهانی بشر برای ایجاد زمینه ظهور دارد؟ آیا این دو مخالفند؟
ناظر به این سوال، این فهم غلط از حدیث است، این فهم انجمن حجتیه ای ها از حدیث که می گفتند «یَملَأُ اللهُ به الأَرضَ قِسطاً وَ عَدلًا بعد مامُلِئَت ظُلماً وَ جَوراً». اما پژوهش های دقیق نشان میدهد که این حدیث ها هم از حیث کمی، کم هستند و هم از حیث کیفی، ضعیف هستند. حدیث متواتر که هم از حیث کمی و هم از حیث کیفی قابل اعتنا است، می گوید «یَملَأُ اللهُ به الأَرضَ قِسطاً وَ عَدلًا کَمَا مُلِئَت ظُلماً وَ جَوراً». یعنی «کما» درست است نه «بعد».
این نشان می دهد که خط باطل و حق مثل ریل قطار در کنار هم هستند. از آن روز اول که هابیل و قابیل بودند، تا ان روز آخر این نبرد ادامه خواهد داشت. در روایت داریم که امام زمان (عج) شهید می شوند، این نشان می دهد که حتی در حکومت مهدوی هم خط بطلان همچنان هست.
رشد معنویت و فساد همزمان با هم در جهان رخ می دهد
با این نگاه، اساسا اینکه بگوییم جهان باید پر از ظلم بشود تا حضرت بیاید، این یک فهم غلط از متون دینی است. خیر! همچنان که جهان ظلم در تلاش است که خودش را به جهان تحمیل کند و تسلط بر آن پیدا کند و جهان را پر از ظلم کند، جهان عدل هم باید تلاش کند، عدالت را در جهان تبیین کند. ظلم خودش را بر جهان تحمیل می کند، عدالت هم باید خودش را بر جهان تبیین کند، تا مردم بدانند که عدالت چیست و از آن استقبال کنند.
با این نگاه ما می بینیم که در دنیا، هم زمان که ظلم و فساد رشد می کند و گناه ورژن ها و شکل های مختلفش می آید و ویراست های جدیدی از ناعدالتی در دنیا بروز پیدا می کند، همزمان ما رشد ویرایش های مختلف از عدالت را داریم. همزمان ما رشد معنویت در جهان را داریم. در همین قرن نوزدهم که همه می گفتند دنیا دارد به سمت پایان دین و معنویت می رود، انقلابی در ایران اتفاق افتاد و معادلات دنبا را تغییر داد. در همین دنیایی که می گفتند دنیا به سوی یک مدرنیزم جدید می رود، ما می بینیم که یک سو سو و البته چراغ بزرگ معنویت، در دنیا روشن شده است. حالا چه به صورت توجه به ادیان جدید، چه توجه به دین چه توجه به دین زلال. اینها نشان می دهد که پس هر دو در حرکتند، اینطور نیست که یکی رشد کند و دیگری خاموش شود. خیر! اتفاقا این به ما نشان می دهد که وظیفه ما نسبت به مهدویت این است که خط عدالت را تبیین کنیم، چون خط ظلم دارد خودش را به ما تحمیل می کند.
بیشتر بخوانید:
آیا ChatGPT نهاد اجتهاد را هم تهدید می کند؟ / پاسخ های شرعی به روایت هوش مصنوعی!
پیشنهاد فقه کرامتی به جای فقه تکلیفمحور / بازنشر یک مصاحبه انقلابی از آیتالله محقق داماد
برای شناخت سیره حضرت رسول (ص) چه کتابهایی بخوانیم؟
با «بعثت» چه کردهایم!؟
«جهان شدگی» در اندیشه مهدویت انسان را به تعالی می رساند
مبلغ: ارزیابی شما از تأثیرات سیاسی و اجتماعی جهانی شدن انسان و بزرگ شدن او، در تحقق ظهور و حاکمیت حضرت حجت (عج) چیست؟
من معتقدم این جهان شدگی، با ابزاری مثل سوشیال مدیا ها و دنیای ارتباطات، همچنان که سبب می شود عدالت، صلح و صدای حق به راحتی به گوش همه برسد، باعث می شود پژواک حق به گوش های شنوا، بهتر برسد، واقعیت این است که همین امر هم سبب شده است که ظلم، گناه و زشتی و پلشتی هم به پستو های زیست بشر ورود کند.
هرچه در دنیا می بینیم، خیال نکنیم که فقط ابزاریست برای زیست خوب و ایمانی، بلکه همین ها وسایلی هستند برای بسط شر و بدی و ظلم و گناه در دنیا. البته هرچه که برای آن طرف هست، برای این طرف هم هست.
با این نگاه ما باید بیاییم خودمان را تعریف کنیم که خط عدالت، خط صلح و خط مهدوی، چگونه می تواند از این ابزارها یا به قول فوکو، اپیستمه های موجود در دنیا، برای بسط پیام هایمان استفاده کنیم؟
با این نگاه ما باید در ارتباط با مفاهیمی که در دنیای جدید، بشر به آن نیاز دارد مثل بحث صلح، محیط زیست، کاهش خشونت، تنوع (Diversity) که مسائل دنیای امروز است باید از هر ابزاری استفاده کنیم تا جامعه ای عادلانه، متعالی و مبتنی بر حق و یا به تعبیر شما تمدن نوین اسلامی یا تمدن مهدوی داشته باشیم.
در این زمانه و زمینه ای که ما زیست می کنیم، بحث صلح، بحث محیط زیست، بحث فقر، مسائلیست که برای بشر وجود دارد. و جالب اینجاست که در مباحث مهدویت به اینها به جد پرداخته شده است که در دوران مهدویت، فقر می رود، در دوران مهدویت عدالت و صلح چگونه پیش می رود؟ مثلاً در همین حدیثی که می گوید که گرگ و میش در کنار هم زندگی می کنند، تمثیلی است که می خواهد بگوید که چگونه می شود که شرورترین حیوانی که دنبال طعمه جدی خودش است، از طعمه اش دست بکشد، این معلوم است که باید راهبری این جامعه را هدایت کند، گرگ های جامعه اگر هذایت شوند، میش ها هم می توانند زندگی خوبی داشته باشند.
یا در حدیث میفرماید که در زمان حکومت او، دختری نصفه شب از عراق به شام حرکت می کند، این یعنی که در آن جامعه، امنیت و صلح به معنای واقعی پدیدار شده است. خب اینجاست که ما می توانیم از اینها الگو بگیریم و دغدغه های بشر را در تدبیر صدای عدالت بیشتر بسط دهیم.
ادیان حذف نمی شوند ولی در زمان ظهور همسو با صداق حق خواهند شد
مبلغ: رفتار حضرت با پیروان ادیان دیگر چگونه خواهد بود؟
بر خلاف فهمی که هست که در زمان خلافت امام عصر (عج) همه نابود می شوند و همه ادیان از بین می روند، به نظر می رسد که با این روایتی که می گوید حضرت عیسی (ع) پشت سر حضرت مهدی (عج) نماز می خواند، صدای حق برای همه روشن می شود و همه می فهمند که حق باید اول باشد.
اما ادیان دیگر به جای اینکه حذف شوند، خودشان را در راستای صدای حق قرار می دهند.
ببینید این خیلی مهم است، عیسی (ع) حذف نمیشود، بلکه خودش را در راستای حق قرار می دهد. اینکه می گوید «قَادَهَ الأُمَم»، مهم است. امت ها میگوید، نه یک امت. این مشخص می کند که در حکومت مهدوی، یک دایورسیتی و یک تنوع حاکم است. اصلاً امام زمان نصفش شرقی و نصفش غربیست. مادرش رومی یا به تعبیری دیگر آفریقاییست، پدرش شرقیست. این نشان می دهد که امامی که قرار است جهانی شود، باید خودش همه ی بسط و ظرفیتش جهانی باشد.
شما نمی توانید از جهانی شدن حرف بزنید اما ایده های شما جهانی نباشد. نمی توانید از جهانی شدن حرف بزنید در حالی که کاراکتر و شخصیت شما جهانی نباشد. اگر امام زمان از بحث «جهان شدگی» استفاده می کند، دقت کنید که عبارت «جهان شدگی» را به کار می بریم، نه جهانی شدن. همه شعار های امام انسانیست، همه شعارهای او فرامرزیست، فرا جغرافیاییست، فرا تباریست، فرا تیره ایست، فرا قومیست، فرا قبیله ایست. از طرف دیگر کاراکتر و شخصیت خودش هم اینگونه است. نیمی شرقی و نیمی غربی. نیمی مسلمان و نیمی مسیحی. امامی که می خواهد جامعه را هدایت کند، باید نگاهش اینگونه باشد. لذا تعامل با پیروان ادیان را هم باید در این ساحت دید.
گفتگو: مهدی زارعی
5757
کد خبر 1740316