جمعه 31 فروردین 1403

جزئیاتی از جلسه فرماندهان جنگ بعد از سقوط فاو

خبرگزاری مهر مشاهده در مرجع
جزئیاتی از جلسه فرماندهان جنگ بعد از سقوط فاو

وضعیت جبهه‌های ایران مناسب نبود و نوعی خستگی و بی نظمی در میان رزمنده‌ها و فرمانده‌هان دیده می‌شد. منافقین در میان رزمنده‌ها نفوذ کرده و روحیه‌ها را تضعیف می‌کردند.

وضعیت جبهه‌های ایران مناسب نبود و نوعی خستگی و بی نظمی در میان رزمنده‌ها و فرمانده‌هان دیده می‌شد. منافقین در میان رزمنده‌ها نفوذ کرده و روحیه‌ها را تضعیف می‌کردند.

خبرگزاری مهر، فرهنگ و اندیشه - زهرا زمانی: سقوط فاو در بهار 1367 معادله‌های جنگ را تغییر داده بود. در ایران رقابت‌های سیاسی پس از انتخابات مجلس هم ادامه داشت. ایران برتری نظامی اش را از دست داده بود و در فضای بین اللملی هم نمی‌توانست فشار بیاورد تا تغییراتی در بندهای قطعنامه یا اجرای آن ایجاد شود. البته ایران تلاشش را رها نکرد. وضعیت جبهه‌های ایران مناسب نبود و نوعی خستگی و بی نظمی در میان رزمنده‌ها و فرمانده‌هان دیده می‌شد. منافقین در میان رزمنده‌ها نفوذ کرده و روحیه‌ها را تضعیف می‌کردند.

ما در عملیات بیت المقدس 7 هم از عراق تلفات گرفتیم، اما به چشم نیامد. 24 خرداد عراق به ماووت در جبهه شمال غرب حمله و بخش‌هایی از زمین منطقه را پس گرفت. 29 خرداد ارتش منافقین به مهران حمله و شرایط بسیار سختی درست کرد. آنها با شعار امروز مهران فردا تهران با همراهی ارتش عراق به مهران حمله کردند. خیلی وقت نبود که از گزارش محمد کرمی راد، فرمانده مدافعان مهران، می‌گذشت: «ما مشکلات جدی داریم. در منطقه مهران 15 کیلومتر خط پدافندی داریم که پنج گردان ما در آن مستقرند با توجه به سیل اخیر استان ایلام که خرابی و آوارگی بسیاری برای مردم داشت، از نظر پشتیبانی لشکر و از نظر کادر و نیرو با مشکلات جدی مواجه هستیم. قرار شده نامه‌ای به ستاد پشتیبانی جنگ نوشته شود که یک استان دیگر، علاوه بر استان ایلام، پشتیبانی یگان ما را به عهده گیرد. حدود 20 پل را آب برده بود. شدت سیل سد کنجان چم را خراب کرده و تعدادی از نیروها را هم سیل برده است. البته وضع دشمن در منطقه را نیز به هم زده است.» عراقی‌ها هم اطلاعیه پخش می‌کردند و به رزمنده‌ها می‌گفتند: تسلیم شوید، زندگی مرفه داشته باشید و به هر کجا می‌خواهید بروید.

*حمله منافقین به مهران

منافقین در عملیات چلچراغ، 3 هزار نیرویشان را در 15 گروه سازمان دادند و با آنها از محور بهرام آباد پیش آمدند و مهران را اشغال کردند. مدافعان مهران با دشمنی روبرو شده بودند که فارسی حرف میزد. آنها با نام سازمان مجاهدین خلق فعالیت می‌کردند. عکس رهبران منافقین روی پوکه‌های خمپاره‌هایی چسبانده شده بود که جان فرزندان ایران را می‌گرفت. منافقین مهران را گرفتند و جشن پیروزی برپا کردند، اما هنوز جشن شان تمام نشده بود که نیروهای مردمی، عشایر و بسیج با کمک نیروهای جدید به مهران حمله کردند و آن را آزاد کردند. مهران آزاد شد و خبر آزادی اش هنوز پخش نشده بود که چهارم تیر عراق به جزایر مجنون حمله و آنجا را بمباران شیمیایی کرد و بعد قایق‌ها و بالگردهای پرشمار عراقی کماندوهای ارتش عراق را ماسک به صورت در جزایر پیاده کردند تا با رزمندگان شیمیایی شده بجنگند. دیگر نمی‌شد در جزایر ماند. همه شیمیایی شده بودند.

به نیروهای جزایر دستور عقب نشینی دادند. تعدادی از نیروها عقب نشینی کردند، ولی در یکی از جاده‌ها (جاده خندق) بسیاری از رزمندگان با عراقی‌ها رو به رو شدند و تا آخرین نفس با آنها جنگیدند و شهید شدند. علی هاشمی فرمانده نیروهای هور هم در این تهاجم تا آخرین لحظه کنار رزمنده‌ها بود و مفقود شد. عراق در سه ماه همه مناطق جبهه جنوب را که از دست داده بود پس گرفت و ایران در وضعیت سختی قرارگرفت. شرایط برای فرماندهان سخت شده بود. فرمانده سپاه جلسه‌ی پادگان گلف را پس از سقوط جزایر مجنون و مفقود شدن علی هاشمی در حضور آقای هاشمی رفسنجانی چنین روایت می‌کند: چهره فرماندهان دیدنی بود. از احمد کاظمی گرفته تا رئوفی، قربانی، آقارحیم، شمخانی؛ همه گرفته بودند. وقتی عباس هاشمی، معاون و دوست علی هاشمی گزارش سقوط جزیره را با آیه و لاتحسبن الذین قتلو فی سبیل الله آغاز کرد همه گریه کردند. انگار روضه می‌خواندند. رو به آقای هاشمی می‌گفت حاج آقا! بدانید بچه‌ها در اوج مظلومیت مقابل عراقی‌ها جنگیدند و لحظه‌ای کوتاه نیامدند. تعدادی از بچه‌ها گلوله اول را شلیک کردند، شیمیایی شدند و به گلوله دوم نرسیدند. آقای هاشمی بلند بلند گریه می‌کرد و مدام می‌گفت ای وای. در عمرم آن قدر گریه نکرده بودم.

آقای هاشمی با بغض صحبت‌هایش را شروع کرد: برادران من! به خدا توکل کنید. خدا بهترین کمک کار ماست. شاید این مسائلی که به ظاهر تلخ است، در باطن شیرین باشند و ما نمی‌دانیم. باور کنید حکایت من و شما حکایت این شعر است: هر که دیوانه‌ی عشق تو نشد عاقل نیست / عاقل آن است که دیوانه عشق تو شویم. می‌دانیم ما در جنگی نابرابر قرار گرفتیم. دنیا یک طرف ما یک طرف. امروز جمهوری اسلامی در اوج مظلومیت مقاوم ایستاده است. هرگز به خودتا هراس ندهید. امام خمینی زنده است و سایه او بر سر ماست.

مذاکره با امام

چند هفته‌ای مسئولان تلاش می‌کردند امام را برای پذیرش قطعنامه متقاعد کنند. 12 تیر واقعه دردناکی در خلیج فارس اتفاق افتاد. ناو هواپیمابر وینسنز به هواپیمای مسافربری ایران بر فراز خلیج فارس شلیک کرد و 290 غیرنظامی را کشت، از جمله 108 زن و کودک. وینسنز گران‌ترین کشتی جنگی جهان بود که هم زمان می‌توانست 200 شی را هدف گیری کند، ولی امریکایی‌ها اعلام کردند هواپیمای ایرانی را اشتباهی سرنگون کرده اند. صحنه‌ها دردناک بود... ایران این بار تهدید نکرد و هاشمی رفسنجانی گفت که ایران تلافی نمی‌کند و تنها از امریکایی‌ها پرسید: آیا شما برای حفظ امنیت آمده اید؟ آیا امنیت را در خلیج فارس حفظ کردیده اید؟ شما آمده اید که نگذارید صلح بشود، آمدید که نگذارید امنیت باشد، آمدید که زیربال صدام را بگیرید که نیفتد. باید ببینیم که سازمان ملل چه می‌کند؟ شورای امنیت چه می‌کند؟ چشم انسان‌های صالح و همه عدالت خواهان دنیا به دروازه ی این مرکز دوخته شده است تا ببیند اینها وظایفشان را چگونه انجام می‌دهند.

شایعه‌ها قوت می‌گرفت...

رزمندگان و مردم ایران به این موضع گیری ها عادت نداشتند و شایعه‌هایی مطرح بود که ایران نمی‌خواهد روابطش با امریکایی‌ها تیره شود. حتی عده‌ای می‌گفتند که سقوط فاو و چند شکست پی در پی ایران هم مشکوک است و برای پایان دادن به جنگ است. آقای هاشمی در مصاحبه‌ای گفت: رزمندگان تا آخرین قطره خون برای نگه داشتن فاو ایستاده اند و این حرف‌ها ظلم به شهیدان ماست. اما شایعه‌ها بسیار جدی شده بود اما این حادثه هم در رویکرد امام تاثیری نگذاشت....

ادامه دارد...