جهان در دهه آینده و سرنوشت دلار
طی حدود 10 سال گذشته، آمریکا بیش از حد از دلار به عنوان یک ابزار و سلاح جنگی در عرصه اقتصاد بینالملل استفاده کرد و قطب های موجود جهان را به فکر دور زدن آن انداخت.
طی حدود 10 سال گذشته، آمریکا بیش از حد از دلار به عنوان یک ابزار و سلاح جنگی در عرصه اقتصاد بینالملل استفاده کرد و قطب های موجود جهان را به فکر دور زدن آن انداخت.
به گزارش خبرنگار مهر، امیرحسن کاکایی، عضو هیأت علمی دانشگاه علم و صنعت درباره پایان حاکمیت دلار برای مهر نوشت؛ دنیا در حال تحول است. این تحول کاملاً ساختاری است و ما بهزودی با دنیایی جدید روبهرو خواهیم شد که قواعد بازی در آن کاملاً فرق خواهد کرد. البته قاعده بازی نه یک بازی شطرنج جدید با قواعد و نظم از پیش تعیینشده، بلکه شبیه بازی جومانجی است که با هر تاسی که بازیکن میاندازد، یک اتفاق کاملاً غیرمنتظره میافتد. حتی میتوانم بگویم که این قاعده بازی جدید در حد قواعد حاکم برای جنگ گلادیاتورها در یونان قدیم است که تقریباً قاعده نداشت.
امروز میتوانیم با قاطعیت بگوییم که چین و آمریکا بهعنوان دو قطب اصلی اقتصادی و نظامی، در حال رو در رو شدن هستند. چین فقیر و عقبمانده در سال 1978 میلادی با سرمایه غربیها بهویژه آمریکا شروع به رشد کرد. اما امروز کشوری است که نه تنها بزرگترین تولیدکننده جهان است، بلکه بزرگترین بازار مصرفی دنیا را نیز در اختیار دارد. بهعبارتی تقریباً از نظر اقتصادی یک سیستم خودکفا و پایدار را در اختیار دارد. بدینترتیب افسار اقتصاد چین دیگر در دست غربیها نیست، ضمن اینکه هیچگاه افسار سیاستش هم از دست سیاستمدارانش خارج نشد. بدینترتیب آمریکاییها هم اکنون موقعیت را موقعیت جنگی میدانند و آماده یک جنگ اقتصادی تمام عیار میشوند. البته امیدوارم که این جنگ به جنگ نظامی نکشد. اما قطعاً جنگ نظامی روسیه و البته تهدیدات در آبهای چین و موضوع حاکمیت بر تایوان مسئله مهمی است که جنگ تجاری را جدیتر و عمیقتر و غیرقابل بازگشت کرده است.
البته از آن طرف هم خود آمریکاییها به این نتیجه رسیدهاند که ادامه همکاری بیچون و چرا با چین، موجب از دست رفتن اقتدار علمی، فنی و اقتصادی هم خواهد شد و هم اکنون بهطور کامل کاهش قدرت اقتصادی در آمریکا لمس میشود. بههمین لحاظ آمریکا که کاملاً طرفدار تجارت جهانی و آزاد بود، امروزه کارآفرینان خود را بهشدت تشویق به سرمایهگذاری در سرزمین مادر و حتی نهی از سرمایهگذاری در چین میکند. از دوستان دانشگاهی خود در آمریکا شنیدهام که ظاهراً در مورد همکاریهای دانشگاهی هم موانعی ایجاد شده و برنامهها بهگونهای است که طی 5 سال آینده بهشدت تعداد دانشجوی چینی در آمریکا کاهش یابد و در عین حال ممنوعیتهای جدی از تحقیقات در زمینههای خاص برای چینیها ایجاد شده است.
اخیراً هم با میانجیگری چین بین ایران و عربستان شاهد شروع فصلی جدید از تحرکات سیاسی چین در عرصه بینالمللی بودیم. همان طور که میدانید سیاست بینالمللی چین تا قبل از این عمدتاً مبتنی بر عدم دخالت سیاسی بود اما امروزه علاوه بر سرمایهگذاری در کشورهای فقیر و در حال توسعه، به مسائل سیاسی هم ورود کرده است. با این اوصاف جهان دهه آینده یک جهان حداقل دو قطبی و احتمالاً چند قطبی خواهد بود: آمریکا، چین، اتحادیه اروپا، ژاپن و آسیای جنوب شرقی، هند، روسیه و کشورهای ثروتمند خاورمیانه و آمریکای جنوبی. بقیه دنیا هم باید تصمیم بگیرند که با کدام یک از قطبهای اصلی یا فرعی هستند.
افول یک سلطه
در این میان یکی از اتفاقات مهم در عرصه تجارت بینالملل افول سلطه بلامنازع دلار است. البته طی حدود 10 سال گذشته، آمریکا بیش از حد از این ابزار بهعنوان یک سلاح جنگی در عرصه اقتصاد بینالملل استفاده کرد و قطبهای دنیا را بهفکر دور زدن آن انداخت. البته قبل از آن هم سال 2007 آشکار شد که آمریکا، قوانین بانکداری و چاپ پول با پشتوانه را درست بازی نمیکند و در بحران 2008، چینیها و اروپاییها بیش از خود آمریکاییها ضرر شدند. در مجموع امروز همه قطبها، شروع بهکار روی ایجاد پولهای منطقهای کردند. اما بهطور خاص چین با توجه به حجم زیاد مصرف و تولید و تعاملات تجاری با دنیا، دارای پتانسیل بالا برای استفاده از یوآن به عنوان یک ارز بینالمللی دارد.
البته از آنطرف هم ما ایرانیها، عملاً تنها راه تجاری واقعیمان بهطور خاص در صنعت خودرو، با چین است. بهعبارتی ما تنها راه پول خرج کردن مان در سطح بینالمللی واردات از چین است. بههمین دلیل هم هست که در واردات قطعات و مواد طی 4 سال گذشته بهشدت افزایش یافته است و در یک سال گذشته عدهای از سیاستمداران به دنبال واردات خودرو هستند و هم اکنون هم واردات خودروهای دست دوم. البته واردات خودرو نو، کار سختتری برای دور زدن تحریمها میخواهد تا دست دومها. بنابراین هم اکنون سیاستمداران در حال شکستن این تابو در سیاست واردات کشور طی 50 سال گذشتهاند و به جای حل مشکل بازار خودرو به آن دامن میزنند و عنقریب کشور ما میشود زبالهدان کشورهای پولدار منطقه. یادآوری کنم که در واردات خودرو دست دوم که عمدتاً از منطقه انجام خواهد پذیرفت، خودروهای کرهای و ژاپنی بیشترین سهم را خواهند داشت؛ صنعت خودرو ما هم که بیش از هر زمان دیگری به صنعت خودرو چین وابسته شده است. واقعیتی است که باید بپذیریم اما در این راستا باید حواس مان باشد که قواعد بازی با غربیها کلاً با قواعد بازی با شرقیها و بهویژه چین و روسیه کاملاً متفاوت است.
بازی در میدان جنگ تجاری جدید
نمیخواهم در مورد روسیه صحبت کنم که نوع حاکمیت این کشور برای ایرانیها آشنا است. اما در مورد چینیها برداشتم این است که آنها، همان چینیهای دو سه هزار ساله آرام که نمیخواهند کشورگشایی کنند، نیستند. هر چند که طی همان دوران هم ظاهراً چینیها خود را از بقیه دنیا بینیاز و بالاتر میدانستهاند. اما امروز چین با یک میلیارد و 400 میلیون جمعیت میداند که بدون دستیابی به منابع انرژی و معدنی و البته بازارهای مناسب، نمیتواند به رشد خود ادامه دهد و بهعبارتی ما شاهد دوران جدیدی خواهیم شد که میخواهم با جسارت تمام آن را دوران «فتح بازارها به سبک شرقی» بنامم. البته از آنجا که این دوران تازه در حال شکلگیری است، نمیتوانم خیلی در مورد آن اظهار نظر کرد اما همینقدر میدانم که هیچ شرکت خودروساز چینی به ایران نمیآید که در زنجیره تولید سرمایهگذاری کند چراکه خودشان به اندازه کافی تولیدکننده دارند. در بهترین شرایط روی قطعاتی سرمایهگذاری خواهند کرد که انرژیبر است و شاید با سرمایهگذاری در ایران، بتوانند بهرهوری بالاتری از چین داشته باشند. اما قطعاً صنعت خودرو ما را یک صنعت مونتاژی تمام عیار میخواهند و به لطایفالحیل کل بازار ما را در دست خواهند گرفت. نمونه ساده آن، همین که هم اکنون چند خودروساز بخش خصوصی تقریباً همگی از یکی دو پلتفرم اصلی چینی با اسامی مختلف استفاده میکنند. خلاصه اینکه دوران جدید، دوران شگفتانگیزی حداقل برای صنعت خودرو خواهد بود و حالا حالاها باید در مورد آن مطالعه کنیم تا آن را همزمان با شکلگیری بشناسیم؛ بلکه بتوانیم جایی برای خود دست و پا کنیم.