حتی کسری ناجی هم فهمید..
«خیلیها احساس میکنند اینجا آیندهای براشون نیست و این جنگها پشت هم ادامه داره، خیلیها از طبقه متوسط دارند اینجا را ترک میکنند به خاطر اینکه آیندهای نمیبینند...»
به گزارش مشرق، «خیلیها احساس میکنند اینجا آیندهای براشون نیست و این جنگها پشت هم ادامه داره، خیلیها از طبقه متوسط دارند اینجا را ترک میکنند به خاطر اینکه آیندهای نمیبینند...» اینها را یک شوهرخاله تپل بامزه ایرانی در یک عصر دلگیر جمعه بعد از خوردن دیزی و دوغ ترش نمیگوید، بلکه بخشی از گزارش کسری ناجی، خبرنگار بیبیسی است از مشاهداتش در شهر ارواح، تلآویو. او همان گزارشگری است که در زمستان 90 به سفارش پنتاگون روی عرشه ناو ابراهیم لینکلن در خلیجفارس رفت تا ایرانیها را بترساند. او نه عاشق ایران است، نه طرف جمهوری اسلامی، بلکه حقیقت آنقدر آشکار است که دیگر کسری هم نمیتواند ناجی صهیونیستها شود، صحنه شاید تابهحال اینقدر شفاف نبوده باشد. در روزگاری که خشنترین صدا در تهران آوای زنگ مدارس است، ونگونگ آژیر یکلحظه در تلآویو و حیفا و بئر السبع قطع نمیشود... در دنیا چه خبر است؟ مسئله روشن است، تندترین و رادیکالترین بنیادگرایان تاریخ با زر مکدونالد و سیلیکونولی و...، زور بمبهای چند تنی سنگرشکن نوادگان عموسام و تزویر پلتفرمی زاکربرگ، ماسک و شرکا، درعرض یکسال نزدیک به 50 هزار انسان بیگناه را در فلسطین و لبنان و... قتلعام کردهاند.
اما یکسال است در دنیا نظم نو به پا شده، روز رستاخیز است و گوی توفیق و کرامت در میان افکندهاند. صحنه صحنه دیوارکشی بین شرافت و بیشرفی است؛ یکطرف قاتلان این 50 هزار نفر و حامیانشانند که عموما دولتهای غربیاند و یکطرف آزادگان عالم؛ از نمازگزاران قلب امالقری در مصلایتهران تا دانشجویان کف خیابان در پلیتکنیک کالیفرنیا و امرسون بوستن. آنهایی که هنوز مسحور جادوی این صحنهآرایی خطرناک نشدهاند. آنها که داغدار این 50 هزارند و بهتعبیر معلم شهید علی شریعتی با خود زمزمه میکنند که کاش میتوانستم اینها را با تن خاکستر شدهام بپوشانم تا در این سموم که میوزد، نفسرند.
این وسط اپوزیسیون مفلوک ایران جزء معدود جاندارانی است که طرف قاتلان ایستاده است؛ طرف آنها که خودشان هم از خودشان فرار میکنند. طرف آنها که آیندهای ندارند، چون حتی کسری هم فهمیده است که حالاحالاها با فتاح و فادی و خیبرشکن و... با آنها کار داریم. اپوزیسیون مفلوک شرافت نداشتهاش را دوباره معامله کرده است، مثل همان روزهای آغاز جنگ تحمیلی که شازده و ملکه، آویزان دیکتاتور متوهم تکریتی شده بودند و به او میگفتند حالا که قرار است سهروزه تهران را بگیری، بیا روز چهارم صبحانه را با هم بخوریم وسط کاخ نیاوران. جواهرات سلطنتی را که کش رفتهایم هم با خود میآوریم. همانها امروز شدهاند سالنپرکن سخنرانی نتانیاهو در نیویورک و سوتوکفزن برای ماشین کودککشی بایدن در توییتر، شازده ساده، کاسب سقوط هواپیما، فوتبالیست فراری و... اکیپی شدهاند ترسناک که دیگر نه مذهبیاند، نه ملی و نه حتی انسان. هتاک به مذهب و ائمهاند، هوادار حمله نظامی به ایران و طرفدار کشتار 50هزار انسان بیگناه، شدهاند سیاهیلشکر کمپین نتانیاهو، آنها شب بیستودوم بهمن ساواکی شدهاند.
از آنسو هم ساکنان شهر ارواح زیر صدای آژیر امروز امید بستهاند به پروژه شکستخورده 1401، آن هم در شرایطی که یکبار همه این جاده خاکی آسفالت شده و وضع ایران هم بهمراتب بهتر از 1401 است. البته وضع اپوزیسیون هم بهمراتب بدتر؛ آنها یکبار همدیگر را دریدهاند و افتضاح ائتلاف با کودککش را هم مرتکب شدهاند و اینجا هم انشاءالله قرار است کسی دیگر بیخود و بیجهت گسلهای اجتماعی، فرهنگی را تحریک نکند.
منبع: فرهیختگان