درباره آیزایا برلین
تهران - ایرنا - آیزایا برلین فیلسوف و مورخ اندیشهها از سرشناسترین و برجستهترین متفکران دوران معاصر به شمار میرود که آثار و تحقیقات بیشماری از خود برجای گذاشته است. یکی از کلیدیترین آرای وی مفهوم آزادی محسوب میشود که آن را با عنوان خیانت به آزادی به صورت مقاله و کتاب چاپ و در ایران ترجمه کردهاند.
آیزایا برلین در 6 ژوئن 1909 میلادی در خانوادهای ثروتمند در ریگا پایتخت لتونی دیده به جهان گشود. وی دوران کودکی خود را در این شهر گذراند، سپس به همراه خانواده در 1915 میلادی به آندرهاپل در روسیه و در 1917 میلادی به پتروگراد (سنپترزبورگ کنونی) نقل مکان کردند و در جریان هر 2 انقلاب روسیه در 1917 میلادی در آنجا حضور داشتند. سپس در 1920میلادی به همراه خانواده خود به انگلیس مهاجرت کرد در آنجا به دبیرستان سنت پل و سپس به کالج کورپوسکریستی در دانشگاه آکسفورد رفت و تاریخ و زبانهای باستانی، سیاست، فلسفه و اقتصاد را فراگرفت. در 1932 میلادی در نیوکالج به عنوان مدرس و به فاصله کوتاهی به عضویت هیات علمی کالج السولز در آکسفورد منصوب شد. وی همچنین مدتی نیز در وزارت امور خارجه مشغول به کار شد در جنگ جهانی دوم، او مسوولیتهایی در سفارت انگلیس در واشینگتن و نیویورک بر عهده داشت. گرچه تا اوایل 1950 میلادی به تدریس و نگارش در فلسفه پرداخت اما توجهش به تاریخ سیر اندیشهها به ویژه تاریخ روشنفکری روسیه، تاریخ نظریههای مارکسیستی و سوسیالیستی و نهضت روشنگری جلب شده بود.
تالیفات و برخی از دیدگاه های برلین
از جمله آثار این فیلسوف سرشناس می توان به چهار گفتار درباره آزادی، متفکران روس، مفاهیم و مقولات (مقالات فلسفی)، برخلاف جریان (گفتارهایی در باب تاریخ اندیشه ها)، برداشت شخصی، چوب کج بشریت (گفتارهایی در تاریخ اندیشه ها) اشاره کرد. همچنین برلین از مورخان نامدار رشته اندیشه بود؛ وی اصولا از آن دسته از مورخانی به شمار می رفت که سعی کرد به شرح آرا و اندیشه های افرادی بپردازد که آنچنان نام و نشانی در سطح جهانی نداشته اند و آثار و اندیشه های آنها تنها در دوران بعدی به دلیل مواجهه و مطرح شدن مضامین جدید در دوران مدرن معنا و مفهوم می یابند. از جمله افرادی که این فیلسوف سرشناس به آنها توجه کرده است، می توان از هردر، سورل، پرودون، ویکو، کارلایل نام برد. یکی از دلایلی که برلین به این اندیشمندان روی آورد، این بود که وی به شدت منتقد وحدت گرایی اندیشه غربی بود؛ بنابراین در این راه همیشه می کوشید به استقبال از افرادی بپردازد که از خود جرات به خرج داده و با وحدت گرایی اندیشه غربی و این مساله که حقیقت امری واحد است به مقابله می پرداختند و به نوعی با اندیشه خود وی نیز همراه و هرگز اندیشه برلین را نفی نکرده بودند. برلین علاوه بر ذکر نام اندیشمندان نه چندان مطرح و مشهور در تاریخ از ماکیاول بسیار نام می برد و او را از سردمداران تکثر گرایی می داند زیرا ماکیاول 2 نوع نظام اخلاقی را معرفی می کند، یکی اخلاق رومی و دیگری اخلاق مسیحی؛ وی بیان می دارد که میان این 2 مورد همیشه اختلاف است و ما باید از میان این 2 یکی را انتخاب کنیم و این همان تکثرطلبی است که برلین از آن حمایت می کند.
همچنین یکی از برجسته ترین ایدههای برلین همان چیزی است که خودش پلورالیسم یا کثرتگرایی نامیده؛ هرچند بسیاری از متفکران تعبیر کثرتگرایی ارزشی را ترجیح میدهند. ایده کثرتگرایی میگوید، خوبیهایی که افراد ارج مینهند، اهدافی که دنبال میکنند و ارزشهایی را که پاس میدارند، متکثرند، پرشمار و گوناگونند و نمیتوان آنها را درقالب تجلیات متفاوت یک هدف واحد بزرگ مانند منفعت یا سعادت تفسیر کرد. خوبیهای متفاوت گاه با هم در نزاع هستند: آنها ممکن است در نسبت با هم ناسازگار، تطابقناپذیر یا قیاسناپذیر باشند؛ یعنی نمیشود، آنها را برمبنای معیاری مشترک در قیاس با هم سنجید و به لحاظ منطقی برای هر یک جایگاه ثابتی در برابر بقیه قائل شد. وقتی چیزهایی خوب در برابر یکدیگر قرار گرفته باشند، چگونه باید دست به انتخاب بزنیم؟ آزادی یا برابری؟ سعادت یا دانش؟ خودانگیختگی یا سازمانمندی؟ عدالت یا شفقت؟
توجه برلین به تاریخ اندیشهها
این متفکر برجسته به عنوان اندیشمند سیاسی همیشه تلاش داشت از عقل گرایی، علم گرایی، ترقی خواهی، سازماندهی عقلانی جهانی انتقاد کند و در مقابل از تفکراتی چون تکثر عمل آزاد و اختیار حمایت کند و در این ارتباط همیشه سعی می کرد، جهت اندیشه سیاسی خود را مشخص کند، پس با این تفکرات، برلین مطالعه تاریخ اندیشه را بسیار رهگشاتر از دیگر علوم اجتماعی می داند. تاریخ اندیشهها عبارت است از توانایی ترسیم تصویری از شخصیت زنان و مردانی که مورخ درباره آنها مینویسد بیآنکه لحظهای فراموش کند که باید این شخصیتها را بر اساس اندیشه آنها و نه زندگی روزمرهشان توصیف کند. تاریخ اندیشه صرفا در نظر برلین یک موضوع تاریخی صرف نیست؛ بلکه یک دانش اجتماعی است که پیدایش و تکامل مفاهیم حاکم در هر تمدنی را بررسی می کند و تصوراتی را که آدمیان از خود داشته اند، تکامل می بخشد. پس در تاریخ اندیشه که مد نظر برلین است، انسان تنها موجودی منفعل نیست و بر این باور است که تاریخ اندیشه به معنای درست به دنبال روشن کردن معانی و مفاهیمی حاکم و وانمودن خصلت تاریخی و تحول ناپذیر آنها است. برلین از وقتی وارد دانشگاه شد به تاریخ اندیشهها توجه کرد. وی در 1933 میلادی عهدهدار نوشتن کتابی درباره کارل مارکس شد، کتابی که در 1939میلادی انتشار یافت.
برلین بارزترین نمود یک رویکرد فلسفی را که حداقل از زمان افلاطون مطرح بود در اندیشه روشنگری یافت: وی می گفت: اینکه، زندگی انسانی و جامعه بشری، چنانچه بهدرستی درک و مدیریت شود، کاملا هماهنگ و منسجم پیش خواهد رفت و تمام مسایل سیاسی و اخلاقی نهایتا حلوفصل خواهد شد و ارزشها تضادی با هم ندارند و همه آنها را میشود با هم تطبیق داد و اگر چنین شود، نزاع و بدبختی از جهان می رود. همچنین علمگرایان براین باورند که علم قادر است به همه پرسش ها پاسخ دهد و برلین با این عقیده مخالف است؛ گرچه او علمستیز نیست اما بر این باور بود که علم می تواند مسایل متناسب با حوزه خود را پاسخ دهد؛ حوزهای که به طور یقین فهم کامل بشر را دربر نمیگیرد.
مفهوم آزادی از نگاه آیزایا برلین
این فیلسوف سیاسی آزادی را به 2 نوع تقسیم میکند، اگرچه در حقیقت قبل از وی چنین تقسیم بندی توسط افرادی چون هگل، کانت، ادموند برک و جان دیویی انجام شده بود اما برلین این مفاهیم را دگرگون و تعاریف جدیدی را از 2 بعد آزادی مثبت و منفی ارایه می کند. از دیدگاه برلین آزادی منفی، آزاد بودن از قید و بندهایی است که خارج از وجود شخص است یا در نداشتن زنجیرهایی که دیگران به پایت میبندند، برای نمونه قید و بندی که میتواند به صورت زندان باشد و آزاد بودن از این قید و بند از نوع آزادی منفی است یا میتواند در قالب افرادی باشد که نمیگذارند، فرد با داشتن استعداد و شرایط لازم ادامه تحصیل بدهد، آزاد بودن از چنین اشخاصی معنایش این است که چنین اشخاصی در زندگی فرد وجود ندارد از نوع آزادی منفی است. در حقیقت در نگاه برلین آزادی منفی اساس و پایه دموکراسی است. آزادی منفی چیزی محسوب می شود که حدود آن را در هر مورد نمی توان به آسانی مشخص کرد در ظاهر چنین می نماید که آزادی منفی به طور ساده همان مختار بودن انسان در گزینش و انتخابی است که در سر هر 2 راهی صورت می دهد اما هر انتخابی از روی اختیار نیست یا دست کم درجات اختیار از یک انتخاب تا انتخاب دیگر تفاوت دارد. بنابراین حدود آزادی هر فردی به این عوامل مربوط می شود: تعداد امکاناتی که در برابر او قرار دارد، سهولت یا اشکال دسترسی به هر یک از آن امکانات، درجه اهمیت این امکانات در مقایسه با یکدیگر به لحاظ نقشه ای که شخص مفروض برای زندگانی خود دارد، تاثیر اعمال دیگران در میزان دسترسی او به امکانات، ارزشی که نه تنها خود شخص بلکه به طور کلی جامعه ای که در آن زندگی می کند، برای آن امکانات قائل است. همه این عوامل و ابعاد مختلف باید با هم در نظر گرفته شوند، بنابراین نتیجه بدست آمده هیچ گاه نمی تواند، مقرون به وقت و قطعیت باشد و نیز چه بسا جمع میان انواع و درجات مختلفی از آزادی ممکن نباشد به همین جهت نمی توان ملاک واحدی را در سنجش به کار برد باید اضافه کرد که در خصوص جوامع، مسائلی نیز مطرح هست که به لحاظ منطقی بی معنی می نماید. بنابراین برلین انسان را محور و هسته اصلی عقاید خود قرار می دهد. او اعتقاد دارد که آدمی می تواند در مقابل تاریخ بایستد انسان آنقدر آزاد و صاحب اختیار است که هیچ قدرتی نمی تواند در مقابله با او دوام بیاورد در واقع بشر تاریخ را به زیر دستان خود کشانده و تبدیل به حوزه عمل خویش ساخته است.
همچنین این متفکر نامدار معتقد است، آزادی مثبت عبارت از این است که اختیارت دست خودت باشد، یعنی شخص آرزوها، قصدها و هدفهایی داشته باشد که مال خودش هستند نه اینکه اختیارت دست افرادی دیگر باشد و آنها بخواهند آرزوها و قصدها و هدفهای فرد را برایش تعیین کنند. بدیهی است که این آرزوها، قصدها و هدفها میتواند شخصی باشد، یا آرزوها، خواستهها و هدفهایی باشد که میان افراد یک گروه یا ملت مشترک است. گاهی هم ممکن است، آزادی مثبت در تعارض با آزادی منفی باشد. یعنی اگر شخص بخواهد به بعضی آرزوها، خواستهها و هدفهایش برسد، مجبور شود از قسمتی از آزادی منفی خود صرفنظر کند، برای نمونه برای اینکه به بعضی از خواستههایش برسد، مجبور شود به دولتی رأی دهد که آزادی منفی او را محدود خواهد کرد. بدین ترتیب مفهوم آزادی از کلیدی ترین آرای برلین و به نوعی مرکز اندیشه های او است. به نظر این فیلسوف برجسته آن چه در انسان اهمیت ویژه دارد و حتی انسانیت انسان در گرو آن است، قدرت انتخاب و گزینش گری اوست و آزادی از این جهت اهمیت ویژه می یابد که میدانی برای انتخاب انسان ها فراهم می آورد. در تمام جنبه های اندیشه برلین از جمله پلورالیسم ارزشی، رد جبرگرایی تاریخی، رد آرمان شهرگرایی و دفاع از دموکراسی رد پای آزادی محوری و دغدغه دفاع از آن قابل درک و محسوس است. نظریات این فیلسوف در خصوص آزادی در 2کتاب و چهار مقاله با عنوان آزادی و خیانت به آزادی چاپ شده است که در ایران به قلم محمدعلی موحد و عزتالله فولادوند ترجمه شدهاند.
آیزایا برلین 2 بار به ایران سفر کردهاست، نخست در 1960 میلادی در بازگشت از هندوستان چند روزی در تهران بود و بار دوم در 1977 میلادی برای افتتاح بنای مدرسه باستانشناسی در تهران از طرف آکادمی سلطنتی انگلیس او همراه همسرش به شیراز و اصفهان هم سفر و نسبت به عظمت و زیبایی بناهای تاریخی ایران اظهار شگفتی کرد.
وفات
سرانجام این فیلسوف نامدار پس از سال ها فعالیت تحقیقی و علمی در 5 نوامبر 1997میلادی در انگلیس دیده از جهان فروبست.
*س_برچسبها_س*