دلایل استراتژیک برای حرام بودن تسلیحات هستهای
همزمان با ادامه مذاکرات وین، گاهی خشم عمومی برخی از مردم در مواجهه با زورگویی ها و عدم پایبندی های ایالات متحده به تعهدات خود، آنها را به سوی این خواسته می کشاندکه به منظور تقویت اهرم چانه زنی و تامین امنیتی بالاتر در برابر حملات احتمالی آمریکا و یا اسرائیل، ایران نیز به تسلیحات هسته ای دست پیدا کند.
به گزارش تابناک، دیاکو حسینی طی یادداشتی در خبر آنلاین نوشت: از نظر این افراد اگر قرار باشد ایران در حالیکه انگیزه و تلاشی برای دستیابی تسلیحات هسته ای ندارد، همان هزینه گزافی را بپردازد که اگر چنین هدفی داشت می پرداخت، چرا نباید این تسلیحات را بسازد و از موضعی بهتر وارد مذاکره شود و یا اگر بنای مذاکره هم نداشته باشد، از امنیتی بهتر در برابر تهدید به حمله نظامی برخوردار شود. جمهوری اسلامی ایران به دلایل اخلاقی و دینی و در راس آن، فتوای رهبری تصمیم به حرام دانستن همه انواع تسلیحات کشتار جمعی از جمله تسلیحات هسته ای گرفته و نشانه ای مبنی بر تغییر آن در آینده ای قابل پیش بینی وجود ندارد. اما توجه به این موضوع مهم است که دلایل اخلاقی و دینی تنها پشتوانه این تصمیم ایران نیست. از نقطه نظر استراتژیک هم معایب دستیابی به تسلیحات هسته ای - که در صورت اراده ایران، غیرممکن نیست - بیشتر از مزایای آن برای امنیت ملی است. مرور این استدلال ها میتواند حامیان تجهیز ایران به تسلیحات هسته ای را به تامل بیشتری تشویق کند.
در برداشت های عمومی، کشورهای دارنده تسلیحات هسته ای همگی به بازدارندگی در برابر حملات خارجی می رسند. در این نگاه اگر ایران به تسلیحات هسته ای مجهز باشد، فارغ از تفاوت در قدرت ملی ایران و آمریکا می تواند در برابر آن به امنیتی تضمین شده دست پیدا کند. آیا واقعا تسلیحات هسته ای چنین اثری دارند؟ نه دقیقا؛ داشتن کلاهک های هسته ای تنها یکی از شروط مورد نیاز برای بازدارندگی است. برخورداری از تجهیزات حمل و پرتاب کلاهک های هسته ای که قادر باشد بدون ردگیری و افتادن در دام سیستم های دفاع ضدموشکی به هدف اصابت کند به همان مقدار ضروری است. تکنولوژی و اطلاعات نقش کلیدی در این بین ایفا می کنند. سطح بالاتر تکنولوژی به کشورها اجازه می دهد که نه تنها ابزارهای دقیق تری برای مهار ضربه اول - از طریق ردگیری پرتابه های هسته ای پیش از پرتاب و تعقیب و هدف گیری آن در همه مراحل در داخل یا بیرون جو زمین - در اختیار داشته باشند بلکه ضربه تلافی جویانه را با اطمینان از موفقیت آمیز بودن آن طراحی کنند. به همین ترتیب، در اینجا، شیوه های ارتقا یافتهی گردآوری اطلاعات از درون جوامع و حلقه های تصمیم گیری دشمنان نیز به کمک تکنولوژی می آید.
اگر نظام گردآوری اطلاعات به خوبی در فضاهای سایبری و فیزیکی مستقر شده و کار کنند، می تواند تصمیم رهبران سیاسی را برای استفاده از تسلیحات هسته ای به موقع تشخیص داده و برای مهار و سپس تلافی آن وارد عمل شود. همچنین نظام گردآوری اطلاعات با شناسایی نقاط آسیب پذیر در بدنه نظامی، مدنی و زیرساخت های حیاتی کشور هدف، داده های ارزشمندی را در اختیار دولت ها برای منصرف کردن از حمله اتمی و یا افزایش تاثیرگذاری فلج کنندهی ضربه دوم قرار بدهد.
گذشته از اینها، جمعیت و جغرافیا نیز در تحقق بازدارندگی هسته ای چشم ناپوشیدنی هستند. کشورهای پرجمعیت و نامتراکم با شاخص های کیفی مانند آموزش و سلامت که از توزیع نسبتا عادلانه ای از امکانات زیرساختی در سراسر کشور بهره مند هستند، در برابر حمله هسته ای تاب آوری بیشتری هم دارند. این ویژگی که می توان آن را «عمق استراتژیک جمعیتی» نامید، به هر کشوری اجازه می دهد که در صورت وقوع حمله هسته ای، همچنان امید خود به بازسازی سریع را حفظ کرده و در نتیجه هراس کمتری از هدف قرار گرفتن داشته باشد. برهمین منوال، کشورهایی با گستره جغرافیایی پهناور و نواحی قابل سکونت بیشتر به آنها امکان می دهد که دربرابر تهدید به حمله هسته ای مقاومتر باشند.
با این شاخص، کشورهایی مانند چین، برزیل، هند و ایالات متحده به مراتب بیش از کشورهای جزیره ای مانند بریتانیا و ژاپن یا کشورهای نسبتا پهناور اما با نواحی قابل سکونت کمتر مانند عربستان سعودی، استرالیا و مصر، تهدید حمله هسته ای را برمی تابند. آخرین شاخصی که در اینجا می توان به آن اشاره کرد، استحکام اراده ملی است. کشورهایی که اکثریت شهروندان آن به اهداف و آرمان های نظام سیاسی معتقد هستند حتی ممکن است یک جنگ هسته ای که آن را در راستای بقای خود و یا آرمان مشترک ضروری می پندارند، تحمل کنند. برعکس، اگر شهروندان با آرمان ها و اهداف نظام سیاسی در یک راستا نباشند یا از وضع موجود ناراضی باشند، یک حمله هسته ای محدود به رغم آسیب پذیری قابل تحمل و وجود توان تلافی متقابل، می تواند به فروپاشی روانی جامعه و در نتیجه وقوع شورش های بزرگ و از نفس انداختن نظام سیاسی منجر شود.
با این توضیحات، باید یکبار دیگر بپرسیم که آیا دستیابی ایران به تسلیحات هسته ای، در برابر حملات خارجی بازدارندگی ایجاد می کند؟ هرگاه که پای حمله خارجی به ایران در میان باشد، اسرائیل و ایالات متحده در راس لیست کشورهای محتمل قرار دارند. تسلیحات هسته ای ایران بیش از آنکه بازدارندگی ایران را در برابر اسرائیل افزایش دهد، بازدارندگی اسرائیل را در برابر ایران از بین می برد. اسرائیل سرزمین های کوچکی را در اختیار دارد که نه تنها در برابر حملات هسته ای بلکه در برابر حملات غیرهسته ای پرشدت نیز آسیب پذیر است. در سوی دیگر، اسرائیل امیدوار است که با حفظ انحصار هسته ای در منطقه، در صورتی که بقای آن بواسطه حملات غیرهسته ای به خطر بیفتد، بتواند با تهدید به حمله هسته ای یا انجام آن کشور دشمن را به تسلیم یا دست کشیدن از حملات غیرهسته ای وادار کند. تجهیز ایران به تسلیحات هسته ای این امید را در تل آویو از بین می برد و ناامنی پایدار را جایگزین آن می کند. اما مسئله این است که نه تنها اسرائیل تهدیدی موجودیتی برای ایران نیست که برخورداری از تسلیحات هسته ای را برای مقابله با آن ضرورت ببخشد بلکه همین امروز هم ایران بدون داشتن تسلیحات هسته ای از توان بازدارندگی علیه اسرائیل برخوردار است. این ایالات متحده است که به دلیل سطح اختلاف قدرت و توانایی های نظامی یک تهدید موجودیتی برای ایران محسوب می شود.
با این حال حتی اگر ایران به تسلیحات هسته ای دست پیدا کند، اعمال بازدارندگی علیه آمریکا، هدف ساده ای نخواهد بود. ایالات متحده بیش از 11 هزار کیلومتر از ایران فاصله دارد و در حال حاضر هیچیک از موشک های ایرانی برد لازم برای دسترسی به خاک آمریکا را ندارند. سایر روش های حمل تسلیحات هسته ای مانند زیردریایی های اتمی و جنگنده های دوربرد نیز از دسترس ایران خارج هستند. اما حتی اگر ایران بتواند موشک های قاره پیما برای حمل کلاهک های هسته ای تولید کند، به دلیل برتری تکنولوژیک آمریکا در ردگیری و انهدام موشک های شلیک شده، تضمینی برای رسیدن این موشک ها به خاک آمریکا وجود ندارد. یک حمله ناموفق اتمی در حالیکه آمریکا قادر به اجرای موفقیت آمیز حمله تلافی جویانه باشد برای ایران نتایج فاجعه باری به همراه خواهد داشت.
عمق استراتژیک جمعیتی و جغرافیایی آمریکا مشکل بعدی است. بطور تقریبی 38 درصد جمعیت امریکا در جنوب، 23 درصد در غرب، 20 درصد در غرب میانه و 18 درصد در شمال شرق متمرکز هستند. سبک توسعه تاریخی آمریکا سبب شده که مراکز صنعتی و زیرساخت های حیاتی آن در تمام کشور بطور کم و بیش متوازن توزیع شده باشد. این ویژگی انتخاب یک هدف که بتواند در ضربه اول، اراده دشمن را متزلزل کرده و به تسلیم وادار کند، دشوار می سازد. بعلاوه، بخاطر نزدیکی و دسترسی بهتر ایالات متحده برای اجرای ضربه دوم، احتمالا حمله تلافی جویانه آمریکا سریعتر از اولین موشک هسته ای ایران به هدف اصابت خواهد کرد که این باعث می شود، ایران نتواند حملات بعدی را برای زمین گیر کردن آمریکا طراحی و پیاده کند. بنابراین در بهترین حالت نیز، بازدارندگی آمریکا با سطح تکنولوژی کنونی که در اختیار ایران قرار دارد، ضعیف تر از آن چیزی است که در نگاه اول انتظار می رود.
با این وصف، کسب تسلیحات هسته ای برای ایران منافع کمی به همراه دارد در حالیکه هزینه ها و معایب بالاتری را تحمیل می کند. آغاز مسابقه تسلیحاتی در بین کشورهای منطقه که به دلایل مختلف از جمله پرستیژ و بازدارندگی در برابر ایران اتمی احتمالا اولین آنهاست. هیچکدام از قدرت های منطقه ای شامل عربستان سعودی، ترکیه و مصر مایل نیستند عرصه را به ایران بسپارند و در موضعی پایین تر قرار بگیرند. تلاش آنها برای دستیابی به تسلیحات هسته ای متوازن کننده با مخاطراتی نیز همراه است از جمله خطاهایی که می تواند به انفجارهای هسته ای ناخواسته منجر شده و زیستگاه های وسیعی را آلوده کند. همینطور احتمال اشتباه محاسباتی و وقوع یک جنگ اتمی تصادفی و یا افتادن این نوع تسلیحات بدست گروه های افراطی به ویژه در جوامعی که حکومت ها ثبات قابل پیش بینی ندارند، قابل اغماض نیست.
برای جلوگیری از این سناریو، ممکن است ایالات متحده تصمیم بگیرد که چتر هسته ای خود را بر فراز متحدان خود بگستراند که مستلزم مداخله بیشتر آمریکا در امور امنیتی این منطقه است؛ امری که با هدف ایران در بیرون کردن آمریکا از منطقه ناسازگار است. در نهایت و بر اساس تجربه کره شمالی، بعید است که آمریکا ناگهان تصمیم بگیرد که راه آشتی و مصالحه با ایران اتمی را تعقیب کند. می توان انتظار داشت که دائمی کردن رژیم تحریم ها علیه ایران به بخشی از استراتژی ایالات متحده برای مهار ایران تبدیل شود. برخورداری از تسلیحات هسته ای در حالیکه ایران کشوری منزوی و فقیرتر است نمی تواند مزیت چشمگیری برای ایران به همراه بیاورد. به همه این دلایل، نه تنها کسب تسلیحات هسته ای برای ایران حرمت شرعی و قبح اخلاقی و انسانی معینی دارد بلکه درون محاسبات استراتژیک هم به سختی می تواند توجیهی برای خود پیدا کند.