دومینوی شکست های تل آویو
تهران - ایرنا - روند رو به زوال رژیم صهیونیستی که از 1967 کلید خورد تا کنون ادامه دارد و اکنون سایه همزمان چند بحران از بنبست سیاسی دائمی گرفته تا دومینوی شکست های نظامی و فقدان امنیت داخلی از این زوال پرده برمی دارد.
رژیم صهیونیستی امروز با چالشهای متعددی در عرصه داخلی و نیز منطقهای مواجه است. علاوه بر بن بست سیاسی برای تشکیل دولت، چالشهای داخلی از جمله تضاد طبقاتی، مسائل اقتصادی و در عرصه منطقهای هم مانند تهدید گروههای مقاومت یا یکسری شکستهای اسرائیل در بحث سایبری باعث شده برخیها از تضعیف اسرائیل و حتی زوال این رژیم صحبت کنند.
بنبست سیاسی و ضعف ساختاری
مهمترین چالشی که این روزها گریبان صهیونیستها را گرفته بحث بحران سیاسی یا بن بست در تداوم کابینهها است چرا که اخیراً پارلمان منحل شد و عمر نخست وزیری «نفتالی بنت» نیز به پایان رسید و «یائیر لاپید» تا زمان برگزاری انتخابات مجدد، نخست وزیر موقت خواهد بود. این مساله در واقع برای رژیم صهیونیستی به یک بحران تبدیل شده است.
نفتالی بنت نخست وزیر سابق این رژیم به صراحت اعلام کرد ما در طول تاریخ 2 بار پیش از این، دولت تشکیل دادهایم و هر کدام در آستانه 80 سالگی فرو پاشیدند و اکنون این نگرانی را داریم که در آستانه هشتاد سالگی دولت سوم ما هم فرو بپاشد.
لازم به ذکر است طی 4 سال گذشته هنگامی که کابینه 34 رژیم صهیونیستی در نوامبر 2018 با خروج «آویگدور لیبرمن» از هم پاشید، هیچ یک از جناحهای سیاسی رژیم صهیونیستی نتوانستند در چندین انتخابات برگزار شده، ائتلافی را برای تشکیل کابینه به وجود آورند. به همین دلیل جناحهای سیاسی متضاد مجبور به تشکیل کابینهای با حضور دو جناح سیاسی شدند که نتیجه آن توافق، برای نخست وزیر دورهای شد.
به این معنی که برای تشکیل کابینه، هر یک از دو طرفی که داعیه نخست وزیری داشتند حاضر شدند نیمی از دوره نخست وزیری را در اختیار داشته باشند و نیمی دیگر را به رقیب خود بدهند. رقیبی که در بسیاری از موارد با آنها اختلاف جدی داشته و دارند. این، نتیجه ضعف سیستم سیاسی و احزاب سیاسی رژیم صهیونیستی در به دست آوردن کرسیهای مکفی و بالا در کنست (پارلمان رژیم صهیونیستی) است.
استمرار شکست در مقابل توان محور مقاومت
برخلاف آنچه جامعه و رسانههای اسرائیل اعلام میکنند که بزرگترین مشکل ما چالشهای داخلی است و آنچه ما را به سمت بحران پیش میبرد، همین چالشهای درونی است اما شواهد نشان میدهد که چالشهای منطقهای مخصوصاً از سمت گروههای مقاومت نیز به چالش بزرگی برای اسرائیل تبدیل شده است؛ نمونه بارز آن در عملیات «سیف القدس» (شمشیر قدس) سال گذشته دیدیم.
در این درگیری برای نخستین بار موشکهای حماس به قدس رسید و سامانه گنبد آهنین حداقل درصدی از این موشکها را نتوانست رهگیری و منهدم کند. در این جنگ بیش از 4 هزار فروند موشک به سوی اراضی اشغالی از جمله تل آویو پرتاب شد و آسیب های چند میلیارد دلاری به رژیم صهیونیستی وارد آمد.
بنابراین اگر صهیونیستها در جنگ 1967، تمامی فلسطین و قدس شرقی و نیز جولان و سینا را به اشغال درآورده و صدها هزار آواره فلسطینی در منطقه پراکنده کرده و یک میلیون آواره در داخل فلسطین به جای بگذارند، طی 2 دهه اخیر شرایط بسیار تغییر کرده است.
اولین بارقه شکستپذیری با فرار اسرائیل از جنوب لبنان در سال 2000 در ذهن فرماندهان و شهرکنشینان صهیونیست جای گرفت و در بزرگترین رخداد تاریخ صهیونیستها در سال 2006، رویای بنگورین برای اسرائیل کبری دفن و رژیم صهیونیستی وارد فاز استمرار شکست و فرسایش شد. این در حالی است که مقاومت هر روز قدرتمندتر و باکفایتتر و پرانگیزهتر میشود و بر اساس اعتقاد برخی کارشناسان سیاسی منطقه اکنون خود در محاصره گروه های مقاومت هم در داخل و هم در خارج از فلسطین اشغالی است.
مرحله جدید زوال برای صهیونیستها، پس از 5 جنگ صهیونیستها بر علیه غزه ثبت شده است که در هر جنگ، مقاومت توانمندتر، قدرتمندتر و دستپُرتر و صهیونیستها، ناتوانتر و ضعیفتر شدهاند و اکنون سید حسن نصرالله دبیر کل جنبش حزب الله وقتی در ارتباط با موضوع موضع گرفته و واکنش نشان می دهد، صهیونیست ها از ترس مجبور به تغییر معادلات خود می شوند.
امروز دیگر صهیونیستها برای فلسطین و مقاومت معادله تعریف نمیکنند بلکه این گروه های مقاومت هستند که معادلات کشور خود و حتی منطقه را تعیین می کنند که نمونه واضح آن اقدام حزب الله در ارتباط با حوزه نفتی کاریش در دریای مدیترانه است.
در دهها سند و گزارش امنیتی و استراتژیک از سوی صهیونیستها، بارها به ناتوانی در مقابل جنبش حزبالله لبنان اعتراف کردهاند و اخیراً نیز با توصیه ژنرال «عاموس یادلین» از درگیری با غزه پرهیز و آن را دام و باتلاقی برای ارتش صهیونیست توصیف میکنند.
در معادلات منطقهای نیز، صهیونیستها بخوبی میدانند که جمهوری اسلامی از این رژیم عبور کرده و در تراز قدرتهای برتر جهانی و آمریکا، توانمندی و اراده و استراتژیهای خود را تعریف کرده است.
رژیم در تنگنای امنیتی و هراس دائمی
در بعد امنیتی با اشاره به رخدادهای ماه های اخیر و چندین عملیات شهادت طلبانه از سوی فلسطینیها در اراضی 1948، به نحوی برآشفتگی و هرج و مرج در دستگاههای امینتی ایجاد و ناتوانی آنها آشکار شد که در رسانههای این رژیم در همین مدت، بارها به آن اعتراف شده است.
اگر رژیم صهیونیستی در ابتدای سال 2000، شهر جنین در شمال کرانه باختری را برای سرکوب جهاد اسلامی فلسطین، با خاک یکسان کرد، امروز برای دستگیری پدر یکی از فدائیان فلسطینی که 5 کشته و بیش از 1 زخمی از صهیونیستها گرفت، در مقابل یگان دفاعی جهاد اسلامی در این شهر، ناتوان و دست خالی، خارج شده است.
این رژیم به دلیل ترس از گسترش درگیری و ورود نوار غزه به حمایت از فلسطینیها کرانه باختری، قادر به انجام مأموریت دستگیری نیست و با اقدامات تحریکآمیز در ضرب و جرح نمازگزاران در مسجدالاقصی، نهتنها هیبت ارتش و دستگاههای امنیتی را بازسازی نکرده، بلکه با موج محکومیت منطقهای و بینالمللی و کشورهایی که عادی سازی با این رژیم کردهاند روبرو شده و نگران واکنش گروههای فلسطینی است.
همچنین گروههای فلسطینی که تا قبل از سال 2005، همواره از حملات اشغالگران صهیونیست نگران بوده و آسیب فراوان دیده بودند، امروز تعیین کننده آغاز و پایان جنگ شده و صهیونیستها از اراده آنها هراس دارند و حتی دست به دامن برخی کشورهای نزدیک به خود مانند مصر برای برقراری آتش بس می شوند که همین موضوع در ماه گذشته انجام شد.
دیگر بحران های درهم تنیده رژیم
افزون بر موارد ذکر شده، یکی از چالشهایی که اسرائیل با آن مواجه است به عرصه داخلی بر میگردد، چالشهای مهاجرت معکوس، افزایش فاصله اجتماعی بین صهیونیست ها و فلسطینی های ساکن مناطق اشغالی، فلسطینیهای ساکن 1948 و مشکلاتی از این دست است.
علاوه بر این موضوع حریدی ها (بنیادگرایان یهودی) نیز یکی از مشکلات اساسی رژیم صهیونیستی است که در جریان شیوع کرونا مشکلاتی را در ارتباط با پروتکل های بهداشتی و شیوع آن ایجاد کرده بودند.
حریدی ها بنیادگرایان شاخه یهودیت ارتدوکس هستند و باورهای خود را به طور مستقیم برگرفته از موسی و تورات نازل شده بر او در طور سینا میدانند.
حدود یازده درصد جمعیت اسرائیل حریدیاند که اغلب در محلهها و شهرکهای تماماً ارتدوکسنشین فلسطین زندگی میکنند.
همچنین اوضاع اقتصادی در سرزمینهای اشغالی نیز همانند کشورهای غربی، دارای نشانههای بحران و دشواریهایی است که به دلیل سیاستهای نژادپرستانه علیه فلسطینیها، این بحران در بین فلسطینیها بیشتر رو به وخامت است. ضمن اینکه فساد در این زمینه حتی در سران این رژیم نیز به چشم می خورد که فساد بنیامین نتانیاهو نخست وزیر در ارتباط با پرونده های سریالی از آن جمله است.
البته به این بحران های اصلی باید برخی بحران های حقوق بشری چون کشتار کودکان یهودی مهاجر به فلسطین در سال های اولیه اشغال آن، قتل عام اسرای مصری در جریان جنگ 1967، کودک کشی مداوم صهیونیست ها از ترس سرنوشت و آینده خود برای اشغالگری، عدم تناسب بین جمعیت فلسطینی و صهیونیست در فلسطین اشغالی و نگرانی مقام های تل آویو از این بابت و دهها مورد جنایت و اقدامات تجاوزکارانه را هر روز برگی از آنها افشا می شود باید به عنوان بحران های ثانوی برای نابودی رژیم صهیونیستی برشمرد.
در بعد بین المللی و جهانی نیز می توان به تیرگی روابط تل آویو - مسکو به دنبال حمایت های اسرائیل از اوکراین و بسته شدن دفتر آژانس یهود به خاطر فعالیت های خارج از چارچوب خود اشاره کرد که به بحرانی در روابط اسرائیل با روسیه تبدیل شده است.
در مجموع، در چند سال اخیر مسئله فروپاشی دیگر به عنوان یک امر دور از ذهن و غریب به نظر نمیرسد و تبدیل به یک واقعیت شده است. بنابراین بحران های چند وجهی و درهم تنیده بیش از پیش این فرضیه را تقویت می کند که شماره معکوس برای فروپاشی این رژیم آغاز شده است.