دیدار اهالی فرهنگ و رسانه با مبارز خستگی ناپذیر انقلاب
تهران - ایرنا - امروز به همراه حسین قرایی و جمع دیگری از اصحاب رسانه به دیدار مردی رفتیم که برای مبارزه با ستم رژیم پهلوی، تمام کانون های انقلابی آنزمان را دور زد اما در نهایت کانون انقلاب اسلامی را برای مبارزه انتخاب کرد و تا امروز به این کانون وفادار ماند.
به روایت محسن کاظمی نویسنده کتاب «خاطرات احمد احمد»، در یکی از روزهای فصل بهار سال 1318، در روستایی به نام ایرین نزدیک اسلام شهر در استان تهران و در خانوادهای مذهبی کودکی به دنیا آمد که بعدها خواب از چشم رژیم پهلوی و عوامل ساواک ربود.
حوادث خرداد 1342 و ملاقات با امام خمینی (ره) و دیگر رخدادهای ابتدای دهه1340، از احمد احمد فولادی آبدیده ساخت و او را بخشی مهم، اما خاموش و گمنام از تاریخ انقلاب اسلامی کرد. احمد در اواخر سال 1343 به حزب ملل اسلامی پیوست و پس از دستگیری، به 4 سال زندان محکوم شد. وی در آبان ماه 1346 از زندان آزاد شد و همراه عباس آقازمانی و علیرضا سپاسی آشتیانی، اقدام به تشکیل گروه حزب الله کرد.
احمد در مهرماه 1347 به خدمت سربازی اعزام شد و پس از ترخیص در سال 1349، دوباره فعالیت در گروه حزب الله را ادامه داد که منجر به دستگیری و حبس وی در تیر ماه 1350 شد. وی در خرداد 1352 از زندان آزاد شد و در اواخر سال 1352 همراه همسرش وارد سازمان مجاهدین خلق شد؛ اما احمد به دلیل انحرافات فکری آنها، به تدریج از سازمان کناره گرفت و در آبان 1354 به کلی از سازمان جدا شد و به جمع فعالان و مبارزان اسلامی، مانند شهید سیدعلی اندرزگو پیوست. وی در6 اردیبهشت 1355، طی یک درگیری با ساواک، مورد اصابت چندین گلوله قرار گرفت و به بیمارستان منتقل شد و یک سال بعد، یعنی در اردیبهشت 56، در حالی که عوارض ناشی از اصابت گلوله و نیز شکنجه های شدید دوره های مختلف حبس را همراه داشت، از زندان، آزاد شد.
با آغاز نهضت انقلابی مردم به رهبری امام خمینی، احمد نیز در این مسیر گام نهاد و تا پیروزی انقلاب اسلامی، به فعالیت خود ادامه داد.
احمد احمد در دوران بعد از انقلاب، با وجود جسم رنجورش، در جبهههای جنگ نیز حضور یافت و مدتی به عنوان مسئول دبیرخانه کمیته مرکزی مستقر در مجلس شورای اسلامی و نیز مسئول روابط عمومی زندان اوین، انجام وظیفه کرد و سپس با حضور در آموزش و پرورش، به تربیت نیروهای مؤمن و انقلابی پرداخت.
عصر یک روز سرد آذرماه، به همراه حسین قرایی مدیرکل روابط عمومی سازمان صداوسیما و تعدادی دیگر از خبرنگاران و عکاسان رسانه ها به دیدار احمد احمد یار دیرین امام خمینی (ره) و رهبری رفتیم. در منزل وی، آنچه بیش از همه جلب توجه می کند تصاویر وی به همراه یاران دوران مبارزه و تصاویر آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب بود.
حسین قرایی درباره هدفش از این دیدار صمیمانه با احمد احمد گفت: آمدن ما به منزل استاد احمد احمد از این جهت بود که تلنگری به خودمان و دوستانمان بزنیم که بیشتر به امثال ایشان سر بزنند. خاطرات استاد آنقدر شیرین و جذاب است که باید جانمایه داستان ها و سریال ها و فیلم های سینمایی زیادی قرار گیرد. امید آن را داریم که انشاالله بتوانیم با کمک هنرمندان و کسانی که در راستای ادبیات انقلاب اسلامی قلم می زنند از این بزرگان بیشتر بهره ببریم. دیدارهای زیادی با بزرگانی مثل استاد احمد احمد داشته ایم و این دیدارها را ادامه خواهیم داد.
احمد احمد که این روزها از جراحات ناشی از شکنجه دوران مبارزه رنج می برد و ویلچرنشین است، در ابتدای این دیدار، از دردهای ناشی از جراحات دوران مبارزه گفت اما در کنار آن هنوز هم بذله گویی خود را حفظ کرده و شعری را از دوران زندان قرائت کرد که به قول خودش مبارزان در زندان می خواندند «زمین شوره زار سنبل نیارد، سر احمد کچل مو در نیارد».
وی از آلزایمر ناشی از کهولت سن گفت و افزود: برخی از مسئولان حواسشان به مردم نیست. فقط من فراموشی نگرفته ام و برخی از مسئولان نیز فراموشی گرفته اند و به ما سر نمی زنند.
یار دیرین امام (ره) و رهبری تصریح کرد: در دوران مبارزه حزب موتلفه و امام خمینی (ره) با رژیم پهلوی، وی نیز در حزب ملل اسلامی علیه این رژیم مبارزه می کرده است و از این طریق با امام (ره) و اعضای موتلفه آشنا شده است.
این مبارز خستگی ناپذیر دوران انقلاب در پاسخ به این سئوال که آیا می دانید که داستان بسیاری از سریال های تلویزیونی از خاطرات شما گرفته شده نیز گفت: خیلی از سریال های تلویزیونی مربوط به دوران انقلاب را که می بینم یاد خاطرات خودم می افتم.
احمد احمد در این دیدار، فرزندان و نوه هایش را دلخوشی های امروز خود عنوان کرد و در پاسخ به این سئوال که این روزها با چه کاری بیش از همه سرگرم است؛ قرائت قرآن را مهمترین سرگرمی این روزهای خود عنوان کرد.
وی از خفقان ناشی از تشکیل ساواک در سالیان ستم شاهی گفت و اینکه بعد از تشکیل این سازمان مخوف امنیتی، ارتباط مجاهدان و مبارزان قطع شد و شکنجه و اعدام و حبس مبارزان تشدید شد.
همسر احمد احمد نیز در این دیدار از ازدواج خود با احمد احمد در سال 57 گفت و اینکه برادر و پدرش نیز مبارز بوده اند و از طریق آنها با احمد احمد آشنا شده و ازدواج کرده است.
وی گفت: شرایط احمد احمد برای مبارزه را پذیرفته و با توجه به اینکه اعضای خانواده خودش نیز از مبارزان بوده اند، این شرایط را درک می کرده است. او از مطالعه کتاب خاطرات احمد احمد سخن گفت و اینکه خاطرات زندان همسرش را بیش از همه دوست داشته است.
پسر احمد احمد که این روزها پرستاری از پدر را برعهده دارد درباره این سئوال که آیا مستندسازان برای ساخت فیلمی از خاطرات پدر مراجعه کرده اند یا نه، گفت: برخی مستندسازان مراجعه کردند ولی نامساعد بودن شرایط جسمی و روحی پدر مانع از شکل گرفتن همکاری در این جهت بود.
احمد احمد در پایان قسمت هایی از کتاب «خاطرات احمد احمد» را جلوی دوربین خبرنگاران خواند تا این آیه شریفه با صدای این مجاهد راه حق در قاب دوربین بنشیند که «من المؤمنین رجال صدقوا ما عاهدوا الله علیه فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر و ما بدلوا تبدیلا».
*س_برچسبها_س*