رزمایش همدلی برای کمک مؤمنانه به نیازمندان راهی به سوی ظهور
رزمایش همدلی و «رزمایشی برای کمک مؤمنانه به نیازمندان» که در بیانات رهبر معظم انقلاب در مواجهه با ابتلاء عمومی و اجتماعی کرونا مورد تأکید مکرر قرار گرفته است.
به گزارش گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان، علی جعفری هرستانی، پژوهشگر در مقاله ای بر گرفته از کتاب ادب حضور نوشت: رزمایش همدلی و «رزمایشی برای کمک مؤمنانه به نیازمندان» که در بیانات رهبر معظم انقلاب در مواجهه با ابتلاء عمومی و اجتماعی کرونا مورد تأکید مکرر قرار گرفته است، دارای مبنای عمیق دینی برای خروج از ابتلائات و رسیدن به فرج و گشایش است. برای فهم جایگاه ابتلائات اجتماعی و به طور خاص ابتلاء اجتماعی که در نتیجه شیوع ویروس کرونا به وجود آمده است، ابتدا لازم است فلسفه غیبت و ابتلائات الهی در این دوران و نسبت آن با ظهور فهم شود؛ و راهکار اجتماعی آن در این خصوص تبیین شود.
*س_1- فلسفه غیبت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه):_س*در روایات آمده است که «الغیب سر من اسرار الله» غیبت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) سنتی از سنن الهی و سری از اسرار الهی است که لازمه رشد انسانها و امتها است. یعنی اصل غیبت، مرحله تکاملی و سنت الهی است که باید محقق میشد تا انسانها از طریق این سنت، از ظاهر به باطن سوق داده شوند و ارتباط با ولایت و حقیقت باطنی امام برای آنان محقق شود. البته طولانی شدن غیبت نتیجه عمل ما بوده و به خاطر آماده نبودن برای ظهور است و اعمال ما در تأخیر و تعجیل ظهور مؤثر است؛ لذا طولانی شدن غیبت و محرومیتهایی که دارد، اختیاری است و عقاب دارد، ولی اصل غیبت سنت الهی است برای عبور انسانها از ظاهر به باطن و برای اینکه از ظاهر ارتباط به ارتباط باطنی با حقیقت امام سوق داده شوند.
ارتباط ظاهری و مشاهده جسم امام، حجابی بود که مانع توجه مردم به حقیقت امام میشد، لذا بدن امام برای آنها در حجاب قرار گرفت تا راه ارتباط باطنی پیموده شود. پس از این ارتباط و شهود باطنی حقیقت امام، دلیل غیبت برطرف میشود و ارتباط ظاهری نیز میسر میشود. اما ارتباط ظاهری که ملازم و همراه آن ارتباط حقیقی و باطنی با امام است و این حقیقت جمع ارتباط ظاهری و باطنی با امام در زمان ظهور محقق میشود. بنابر این، انسان در زمان غیبت، به لحاظ ظاهری در محضر امام زمان (عجل الله فرجه) نیست، اما حقیقتا در محضر امام است، همانگونه که در دوران حضور معصومین (علیهم السلام) هم اینچنین بوده است! چراکه امام روح عالم است و به همه هستی احاطه دارد؛ لذا غیبت، غیبت از بدن امام است نه از روح امام که حقیقتا روح عالم است! حقیقت امام هیچ وقت غایب نیست و این ما هستیم که، چون از آن حقیقت غائب هستیم، وقتی امام در ظاهر غیبت میکند، حضور امام را درک نمیکنیم چرا که از حقیقت امام هم غایب هستیم؛ و اصل سنت غیبت، عبور دادن از مرتبه ظاهری برای درک این ارتباط باطنی است. چنانچه تشبیه به استفاده از خورشید پشت ابر شده است که شخص خورشید دیده نمیشود ولی آثار آن برای همه محسوس و ملموس است به همین جهت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) شخص و بدنش دیده نمیشود ولی حقیقت امام حضور دارد.
شرایط دوران غیبت و از جمله ابتلائات اجتماعی، ظرف ویژه و شرایط خاص برای دریافت این ارتباط باطنی و حضور در محضر امام است که میتواند هدف این سنت الهی غیبت را که ارتباط باطنی با امام است، تحقق بخشد و از این طریق زمینه ظهور را فراهم آورد. چرا که ظهور بازگشت به دوران قبل از غیبت و حضور ظاهری در محضر اهل بیت (علیهم السلام) نیست. زیرا در آن دوران، مردم به حقیقت امام توجه نداشتند و غایب بودند و به همین جهت غیبت لازم بود تا ارتباط با حقیقت باطنی امام مورد توجه قرار گیرد؛ لذا ظهور ارتباط تام ظاهری و باطنی با امام است و وقتی محقق میشود که ارتباط حقیقی با امام محقق شود.
*س_2- فلسفه ابتلائات در عصر غیبت:_س*ابتلاء به معنای آشکار شدن باطن و درون است. انسانها در امتحانها و ابتلاها، حقیقت و ما فی الضمیر خود را آشکار میکنند. مؤمن در ابتلاء و امتحان الهی ایمان خود را به منصه ظهور میرساند و آن را تثبیت و تشدید میکند و مشرک و کافر هم شرک و کفر خویش را آشکار میکند. انسان هم در نعمتها و خوشیها و هم در کشاکش سختیها و بلایا امتحان میشود پس هم نعمتها ابتلا هستند و هم سختی ها.
فلسفه وجودی ابتلائات، رشد انسان و جامعه از یک سو و تمییز و خالص سازی مؤمنین از غیر مؤمنین از سوی دیگر است. به این معنا که مؤمنین با صبر بر بلا، بندگی خود و تسلیم بودن در مقابل اراده حق را در خود تقویت میکنند و غیر مؤمنینی که چه بسا در پوشش نفاق و دورویی در شرایطی که اظهار ایمان برای آنها منفعت دارد تظاهر به ایمان میکرده اند، در ابتلائات منفعتی در تظاهر به ایمان نمیبینند و کفر آنها آشکار میشود. با این نگاه، ابتلائات و سختیها برای انسان در مسیر ایمان، رحمت و موهبتی الهی است که با صبر در مقابل آنها به فرج و گشایش میرسد. در این مسیر انسان هم باید صبر و توکل کند و هم از خداوند طلب رفع بلا کند.
این که در روایات ما فرموده اند: «لا بد للناس من أن یمحصوا و یمیزوا و یغربلوا و یستخرج فی الغربال خلق کثیر» مردم تمحیص میشوند و تمییز داده میشوند و غربال میشوند، این سنت الهی است برای محض شدن و خالص سازی و روشن است که هرچه ابتلائات سختتر میشود این خالص سازی شدیدتر میشود.
ابتلائات در دوران آخر الزمان سرعت پیدا میکند. به طوری که گاهی در لحظههای کم حوادث زیاد محقق میشود و این امر به خاطر توانایی و رشد انسانها در این دوران است که قدرت و تحمل این حجم ابتلائات را دارند. چرا که بلا برای رشد انسان و در تحت اراده و تدبیر الهی است و ابتلاء هر کس به اندازه قدرت و طاقت او است؛ لذا اگر کسی در دوران آخر الزمان بخواهد به سادگی و بی خیالی زندگی خود را بگذراند دچار خسران میشود، چرا که حوادث پی در پی و سنگین محقق میشود و اگر کسی با غفلت بخواهد از این ابتلائات عبور کند، نمیتواند پا به پای حوادث پیش بیاید و خود را با زمانه خویش هماهنگ کرده و تکلیف خود را در حوادث انجام دهد تا رشد لازم برای او محقق شود.
هرچه به زمان ظهور نزدیکتر میشویم بلاها بیشتر و سختتر میشود. بعضی از اولیا میگفتند: شرایط این ابتلائات آنقدر سخت میشود که ما نمیدانیم برای بودن در دوران ظهور و فرج دعا کنیم یا اینکه بترسیم که نکند که خدای ناکرده اگر این دوران را درک کنیم، از ابتلائات و حوادث جا بمانیم. در دورههای دیگر سالم ماندن در بلاها راحتتر است، ولی در دوران فرج همچنان که رشد خیلی عالیتر است، سقوط هم به نسبت بیشتر است.
این خالص سازی و محض شدن که غایت آن رسیدن به فرج و ظهور امام است، در دو سطح فردی و جمعی محقق میشود. اگر ابتلاء فردی بود، به سمت محض شدن در اطاعت فردی پیش رفته و به سمت فرج و ظهور فردی و انفسی حرکت میکنیم و اگر ابتلاء جمعی شد و در مقابل آن، طاعت و عمل نیز جمعی شد، به سوی فرج جمعی و ظهور در مرتبه کلی حرکت میکنیم.
پس اینکه در علائم ظهور، ابتلائاتی ذکر شده است برای این است که ما رشد کنیم و به سوی ظهور حرکت کنیم. البته همه این علائم هم حتمی الوقوع نیست و تنها برخی علائم ظهور ذکر شده در روایات حتمی است. یعنی اینظور نیست که همه این علائم حتما باید محقق شوند بلکه برخی از آنها مقدر است و امکان وقوع دارد، اما اینگونه نیست که حتما محقق شود. به این معنا که ابتلائاتی برای آماده شدن فرد و جامعه برای ظهور است؛ لذا اگر غایت و هدف این ابتلائات که همان تمحیص و خالص سازی و رشد است، محقق شود، فلسفه وجودی این ابتلائات برداشته میشود و این ابتلائات چه در نظام فرج فردی و چه در نظام فرج جمعی محقق نمیشود. «ما من قبض و لا بسط الا و لله فیه مشیئ و قضاء و ابتلاء». هیچ قبض و بسطی نیست مگر اینگه به اراده الهی است و ابتلایی است برای خالص سازی و محوضت.
اگر جامعهای با عمل اختیاری و طاعت به سمت خالص شدن ایمان و محض شدن پیش رفت، ابتلائات و بلایایی که برای محض شدن جامعه لازم است و مقدر شده است، برداشته میشود. چراکه فلسفه وجودی این ابتلائات محض شدن و خالص سازی است و با تحقق این هدف، ضرورتی بر وقوع این ابتلائات وجود ندارد. به همین دلیل است که بخشی از ابتلائات مقدمه ظهور در آخر الزمان، علائم غیر محتومی است که بداء میپذیرد و میتواند برداشته شود و محقق نشود یا بالعکس تشدید شود. چون غایت این ابتلائات محض شدن و خالص شدن جامعه است که لازمه و مقدمه ظهور است و این ابتلائات در این مسیر طریقیت دارد نه موضوعیت؛ و اگر غایت ابتلا محقق شود، آن ابتلاء برداشته میشود.
اگر در راستای خالص سازی و محوضت باشیم، با هر عملی و اطاعتی که در مسیر شریعت انجام میدهیم، خالصتر میشویم و به فرج که اوج این خالص شدن است، نزدیک میشویم؛ و در نقطه مقابل، هر خطا و معصیتی ما را از خالص شدن و از فرج دور میکند. اگر در نظام کمال فردی و حرکت به سمت ظهور و ملاقات امام، تعلقات دنیایی انسان افزایش یابد، و انسان از امتثال امر فاصله بگیرد، برای بازگشت فرد مؤمن به محض ایمان، ابتلائات و شدائد برای او قرار داده میشود، اما اگر کسی با طاعت به سمت محوضت حرکت کرد، آن اتبلائات برداشته میشود و حرکت سرعت میگیرد. به همین جهت است که انبیاء سرعت در سیر و سرعت در وصال و لقاء و فرج دارند، اما دیگران که افتان و خیزان حرکت میکنند و گاهی دچار غفلت میشوند، با ابتلائات به مسیر بازگردانده میشوند. البته ابتلاء به بلاها و سختیها برای انبیاء و اولیاء هم وجود دارد، اما این ابتلاها برای کسانی که دچار غفلت شوند، برای رفع غفلت و تطهیر از گناهان است و برای انبیاء و اولیای الهی برای ترفیع درجه است.
*س_3- محبت و ولایت مومنین، راه اتصال به ولایت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه):_س*با این بیان، غیبت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه)، خود یکی از ابتلائات الهی است که در آن باید صبر کرد و انتظار فرج کشید لذا فرموده اند افضل اعمال صبر و انتظار فرج است. اما این انتظار، انفعال نیست. راه ارتباط با امام در عصر غیبت وجود دارد و انسان باید خود را به قابلیت ارتباط و ملاقات امام برساند. اما چگونه؟ راههای مختلفی وجود دارد. یکی از راهها رجوع به قرآن است که بنابر حدیث ثقلین، امام با قرآن معیت دارد و انس با قرآن، انس با امام را به همراه دارد. یکی دیگر از این راهها زیارت و مجالس ذکر اهل بیت (علیهم السلام) است و البته یکی از مهمترین راهها توجه به ولایت مؤمنین است.
ولایت و محبت مؤمنین پرتوی از ولایت و محبت امام است؛ لذا اگر ولایت و محبت اهل بیت (علیهم السلام) بخواهد آغاز شود، اولین اقدام عملی برای تحقق آن ولایت و محبت مؤمنین نسبت به یکدیگر است. اگر صالحین و حسنات آنها با هم متحد شوند، از وحدت این ایمانها جلوه بیشتری از ولایت امام نشان داده میشود. حضرت امام رضا (علیه السلام) به حضرت عبد العظیم حسنی (علیه السلام) تأکید میکنند که از جانب من امر کنید به «اقبال بعضهم علی بعض و المزاور فان ذلک قرب الی» اگر شما به دنبال تقرب به من امام هستید، راه تقرب به من، این است که به زیارت و ملاقات یکدیگر بروید و به یکدیگر اقبال کنید! این نزدیکی و اقبال، صرفا نزدیکی مکانی نیست، بلکه مکانتی است! حضرت میفرمایند اگر تقرب به من را بعنوان امام خویش میخواهید، راه قرب من این ارتباط ولایی میان مؤمنین است! به همین جهت است که رعایت حقوق مؤمنین در این دست از روایات به شدت تأکید شده است. از جمله در همین روایت شریف امام رضا (علیه السلام) به جناب عبد العظیم حسنی برای شیعیان، نکات مهم و تکان دهندهای در مورد روابط مؤمنین و حقوق آنها نسبت به یکدیگر بیان شده است.
در روایت دیگری امام صادق (علیه السلام) خطاب به معلی بن خنیس پس از اینکه او اصرار میکند حقوق مؤمنین نسبت به یکدیگر را بداند، امام هفت حق را ذکر میکنند و نهایتا میفرمایند؛ «فاذا فعلت ذلک وصلت ولایتک بولایتنا و ولایتنا بولای الله عز و جل» اگر این حقوق را به جای آوردی از طریق حقوق و ارتباط مؤمنین، ولایت خود را به ولایت ما متصل کردهای و از طریق ولایت ما به ولایت خداوند متصل شده ای. این بالاترین بشارتها است که رسیدن انسان به غایت و کمال حقیقی خود است. انسان وصل شود به ولایت اهل بیت (علیهم السلام) و ولایت الهی و از اولیاء الله شود. این مقام را در رعایت ولایت و ارتباط مؤمنین قرار داده اند!
بنابر این اگر اختلالی در روابط ما با مؤمنین ایجاد شود سبب اختلال در رابطه با اهل بیت (علیهم السلام) خواهد شد! و اختلال در رابطه ولایی با اهل بیت (علیهم السلام) موجب اختلال در ولایت الهی و نسبت ما با حق تعالی خواهد بود. در روایت تشرف علی بن مهزیار خدمت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) ایشان قطع رحم و روابط مؤمنین را دلیل دوری و محجوب بودن از امام بیان فرمودند لذا نمیشود انسان بدون توجه به این روابط ایمانی میان مؤمنین بتواند رابطه ایمانی و ولایی با اهل بیت (علیهم السلام) را تقویت کند.
*س_4- رزمایش همدلی و کمک به مؤمنین، راه فرج و نزدیک شدن به ظهور:_س*در ماجرای ملاقات علی بن مهزیار با امام زمان (عجل الله تعالی فرجه)، فرستاده امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) از او سوال میکند کهای ابوالحسن چه میخواهی؟ میگوید امامی که در غیبت است. فرستاده جواب میدهد که او در غیبت نیست و حجاب میان شما و او اعمال بد شما است.
وقتی علی ابن مهزیار با فرستاده امام همراه شد و به محضر امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) رسید، امام (عجل الله تعالی فرجه) فرمودند:ای ابوالحسن، ما شب و روز منتظر ورودت بودیم، چرا این قدر دیر نزد ما آمدی؟
علی بن مهزیار عرض کرد: آقای من! تاکنون کسی را نیافته بودم که دلیل و راهنمای من به سوی شما باشد.
فرمودند؛ آیا کسی را نیافتی که تو را به سوی ما راهمایی کند؟! بعد انگشت مبارک را به روی زمین کشیده، سپس فرمودند: «لا و لکنکم کثرتم الأموال، و تجبرتم علی ضعفاء المؤمنین، و قطعتم الرحم الذی بینکم، فأی عذر لکم الآن؟» نه (اینطور نیست!) لکن شما اموالتان را فزونی بخشیدید، و بر بینوایان از مؤمنین سخت گرفتید، آنان را سرگردان و بیچاره کردید، و رابطه خویشاوندی را در بین خود بریدید (صله رحم انجام ندادید) دیگر شما چه عذری دارید؟
علی ابن مهزیار میگوید عرضه داشتم؛ توبه، توبه، عذر میخواهم. این رفتار ما را ببخشید و نادیده بگیرید.
در روایت دیگری اسحاق ابن عمار از اصحاب امام صادق (ع) است، وقتی مال و ثروتی پیدا کرد در آن اوضاع سخت شیعیان، به خاطر اینکه به واسطه رجوع فقرای شیعه شهرت پیدا میکرد و حکومت هم ممکن بود آنها را شناسایی و دستگیر کند، دستور داد که فقرا را متفرق کنند تا درب منزل او نیایند. وقتی همان سال برای انجام حج به مکه مشرف شد و به محضر امام صادق (ع) رسید حضرت با حالتی بر افروخته در حالیکه از او روی برگردانده بود جواب سلام او را دادند. او متوجه شد که خطایی از او سر زده است چرا که انفعال در امام راه ندارد و اگر محبت او شامل کسی نمیشود، مربوط به اعمال خود او است! لذا به امام (ع) عرضه داشت «جعلت فداک ما الذی غیر حالی عندک؟» فدایتان شوم! چه چیزی حال مرا پیش شما تغییر داده است؟ یعنی من چه کرده ام که مستحق نگاه پر مهر شما نیستم! حضرت بلافاصه فرمودند؛ «تغیرک علی المؤمنین!» تغییر رفتار و حال تو در نسبت با مؤمنین! با این که اسحاق ابن عمار به زعم خود برای این رفتار عذر داشت، اما امام (ع) با بیان حقایقی از رابطه مؤمنین در ادامه فرمایشات خود، اهمیت این رابطه با مؤمنین را بگونهای بیان کردند که گویی این چنین عذرهایی برای بر هم زدن این رابطه پذیرفته نیست! و او باید تدبیری میکرد که این رابطه مختل نگردد.
امام صادق (ع) در این روایت شریف یک اصل و قاعده کلی بیان نموده اند و آن این است که تغییر رابطه با مؤمنین منجر به تغییر رابطه با امام میشود. ولایت و رابطه مؤمنین، نسبت مستقیم با رابطه ولایی با امام دارد. این قاعده همه شئون زندگی فردی و اجتماعی مؤمنین را در بر میگیرد و حتی به ساحتهای سیاسی و اقتصادی و فرهنگی در تعاملات درون یک جامعه یا ارتباط دو جامعه با یکدیگر نیز کشیده میشود.
این رعایت حقوق و محبت از والدین و ارحام انسان شروع میشود و سپس دایره آن به بستگان نسبی و سببی و بعد هم به برادران و خواهران ایمانی توسعه مییابد. البته اگر والدین و ارحام انسان از مؤمنین و شیعیان باشند، که عموم ما اینگونه هستیم، این حقوق سنگینتر میشود! چرا که رابطه ابوت و اخوت ظاهری و خویشاوندی نسبی، با رابطه اخوت ایمانی و نسبت ایمانی منطبق میگردد.
در روایتی از امام صادق (ع) هست که فرمودند؛ «المؤمن المحتاج رسول الله تعالی الی الغنی القوی فاذا خرج الرسول بغیر حاجته غفرت للرسول ذنوبه و سلط الله علی الغنی القوی شیاطین تنهشه» مؤمن محتاج فرستاده خداوند متعال نزد توانگر نیرومند است؛ و اگر آن رسول نیازمند، بدون دریافت حاجت از نزد آن غنی و توانگری که میتوانست حاجت او را اجابت کند بازگردد، خداوند گناهان آن مؤمن محتاج را میآمرزد و برآن توانگر نیرومند شیاطین را مسلط میسازد که به او گزند رسانند و او را از مسیر هدایت دور سازند! و مؤمن هم در این روایات، همه مراتب را شامل میشود! نه اینکه تنها مراتب عالی ایمان منظور باشد. ارتباط با حضرات (ع) را در حاجات مؤمنین باید بیابیم. خود این ابتلای اجتماعی میتواند محملی برای رفع حوائج مؤمنین باشد. این حوائج هم تنها به حوائج مادی محدود نمیشود! نیاز مالی، نیاز معرفتی، نیاز مشورتی و... مؤمنین و حتی یک التماس دعا برای رفع بیماری و غم و اندوه و... آنان را میتواند شامل شود.
[مقام معظم رهبری در اولین مواجههها با ابتلای کرونا فرمودند «یک قضیهای است پیش آمده، یک مدتی است - مدتی که انشاءالله خیلی طولانی نخواهد بود - این برای کشور وجود خواهد داشت، بعد هم رخت برمیبندد و میرود. تجربیاتی که ما در این زمینه به دست میآوریم و فعالیتی که مردم میکنند، دستگاهها میکنند و در واقع یک رزمایش عمومی در این زمینه انجام میگیرد، این میتواند یک دستاورد باشد. اگر این دستاوردها را داشته باشیم، بلا برای ما تبدیل میشود به نعمت، تهدید تبدیل میشود به فرصت؛ که خوشبختانه من شنیدم در مردم هم از این قبیل همکاریها و محبتها زیاد هست. فرض بفرمایید که دکاندار بیرون دکانش در خیابان، شیر آب گذاشته و وسایل شوینده گذاشته که رهگذرها اگر مایلند بیایند آنجا دستشان را صابون بزنند - من باب مثال - خب اینها خیلی با اهمیت است. یا فلان پرستار، عروسی خودش را عقب انداخته برای اینکه بتواند به این کار برسد؛ یا بعضیها کمکهای مالی مثلا در مجموع میکنند؛ اینها بسیار کارهای خوبی است. این در واقع یک رزمایش عمومی مردمی و دستگاههای ذیربط است که انشاءالله امیدواریم دستاورد خوبی برای کشورمان داشته باشد» روز عید نیمه شعبان نیر با اشاره به مصادیق دیگری از این نحوه مواجهه در خواست نمودند این رزمایش با کمک به مؤمنین محتاج امتداد یابد و از آن به «رزمایشی برای کمک مؤمنانه به نیازمندان» در ماه مبارک رمضان تعبیر نمودند.
این بیان، این رزمایش همدلی و کمک مؤمنانه به نیازمندان، یک راهکار حقیقی عبور از ابتلای کرونا است.] البته این رابطههای ایمانی همیشه برای ما مقدور بوده، اما یک وقتی هم ممکن است به لحاظ ظاهری از جهت منع و لزومی که شرعا و عقلا هست، از برخی مراودات و روابط محروم شویم. مثل الآن بواسطه این عارضه ویروس کرونا مراودات ما محدود شده، ولی قدری از این مراودات باقی است، باید آن میران که ممکن است را قدر بدانیم و این روابط را مستحکم کنیم.
اگر کسی در خانه هست، روابط خانوادگی افرادی که در خانه با همدیگر هستند را رعایت کند. اگر برای او امکان دارد از نیازمندان و کسانی که کسب و کارشان تعطیل شده در خویشان و همسایگان با کمک مالی با رعایت ملاحظات حفظ آبرو و عزت مؤمن و به نحوی که حتی او متوجه نشود، از مؤمنین تفقد کند. انسان اگر جایی که مقدور هست را قدر دانست، به هر دلیلی که این محدودیت ایجاد شده، چه مقصر باشیم چه نباشیم، اگر مقداری که مقدور است درست انجام دادیم خدای سبحان فرموده است تمام رحمتهایی که در ارتباط عمومی بود را برای شما جبران میکنم. اگر امکان ندارد ارتباط حضوری داشته باشیم، با پیامک و تلفن ارتباط داشته باشیم. میشود از هم تفقد کرد و احوالپرسی کرد و در همین ارتباطات به یاد نیازمندان و کسانی که در این شرایط گرفتار شده اند، بود. اگر در این دورهای که محرومیت ایجاد شده، این حجاب عادت شکسته شود و انسان حسرت بخورد چرا این رابطهها را ندارد. اگر انسان متنبه شود و این رابطههای مؤمنانه را بیش از پیش قدر بداند و تا جایی که میتواند محقق کند خداوند گذشتهای که ممکن است برای برخی از ما به غفلت نسبت به حقوق مؤمنین گذشته است را هم جبران میکند؛ لذا این ابتلا، به نوعی تحقق سنت غیبت است میان مؤمنین، و این یک انتقال برای ما دارد به این معنا که با غیبت روابط فیزیکی و ظاهری به آن روح روابط ایمانی که موجب شکل گیری ولایت مؤمنین میشود متوجه شویم.
چراکه گاهی ما کنار هم هستیم، اما از یکدیگر خبر نداریم. این شرایط فاصله و دوری ظاهری فرصتی است که قلبها و روحها به هم نزدیک شود و روابط ایمانی میان ما شکل بگیرد.
انتقال دیگر این است که متوجه غایب بودن خود از محضر امام (عجل الله تعالی فرجه) شویم. ما در حجاب و غیبت امام زمان (عجل الله فرجه) هستیم، اما گاهی این غیبت برای ما عادت میشود و توجه به اینکه این غیبت واقع شده، نداریم. این جریان که پیش میآید اگر یک راه انتقالی شد که یکی از عادتها از اینکه غیبت در دیدار با مؤمنین هست، به محرومیتی که از دیدار امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) داریم منتقل شویم. چه برکاتی را در غیبت از دست میدهیم. اگر این حال حسرت در وجود انسان ایجاد شود جبران حسرتهایی میشود که انسان در گذشته باید میخورد و با آه فراق، خود را به وصال نزدیک میکرد، اما حسرت نخورده است.
خدای سبحان عالم را عالم تضاد قرار داده تا حجاب عادت ایجاد نشود، بدترین حجابها، حجاب عادت است که رحمت را برای انسان، نقمت میکند. گاهی نقمت را برای انسان عادت میکند. وقتی یک تفاوت و تغییری ایجاد میشود همین تفاوت میتواند انتقال به عبور از حجاب عادت باشد، که انسان اولا همین نعمت ارتباط با مؤمنین و در مرتبه بالاتر نبود نعمت حضور امام را احساس کند و حسرت این فراق ایجاد شود. انشاءالله خدای سبحان محبت ما را نسبت به دوستانش بیشتر کند، حجاب عادت عدم حضور، ولی اش برای ما عادت نشود. به بیان قرآن، همراه سختی حتما راحتی است، اگر حق سختی را درست رعایت کنیم، انشاءالله خدای سبحان همراه با سختی که ملت و مؤمنین تحمل میکنند گشایشهایی را ایجاد کند و سال 99 راحتهای زیادی از جانب خدا برای ما ایجاد شود.
انتهای پیام /