سه‌شنبه 6 آذر 1403

روایت شهید صیاد شیرازی از دیدار محسن رضایی با امام خمینی

وب‌گاه تابناک مشاهده در مرجع
روایت شهید صیاد شیرازی از دیدار محسن رضایی با امام خمینی

برادرمان آقای رضایی ظرف بیست دقیقه رفتند به تهران و شاید مثلاً نیم ساعت هم طول کشید تا جماران رسیدند. ده پانزده دقیقه هم خدمت حضرت امام (ره) بودند، نیم ساعته برگشتند تا فرودگاه و بیست دقیقه ای هم برگشتند تا دزفول. حدوداً بعد از دو ساعت، آنچه را که ما می خواستیم انجام شود، صورت گرفت...

پس از انتشار سلسله اطلاعات تحریف آمیز درباره شماری از عملیات‌های دفاع مقدس، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس در پاسخی به این تحریف‌ها، نکاتی را در راستای شفافیت بیشتر و رد و نقد ادعاهای مطرح شده متکی بر اسناد موجود مطرح نمود که مهم‌ترین فراز آن روایت شهید صیاد شیرازی از دیدار محسن رضایی با امام خمینی در جریان یکی از عملیات‌های حساس جنگ تحمیلی است.

به گزارش «تابناک»؛ پس از انتشار اطلاعات تحریف شده تازه از فرازهایی از دوران درخشان دفاع مقدس، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس به این ادعاها واکنش نشان داد و متکی بر اسناد، این ادعاها را رد کرد.

مرکز در این پاسخ تاکید کرده است: تاریخ مشعشع و پرافتخار دفاع مقدس از مهم ترین، سازنده ترین و هویت بخش ترین موضوعات تاریخی انقلاب اسلامی و کشور محسوب می شود. رهبر معظم انقلاب نیز در هر مناسبتی از آن حماسه بی بدیل یاد کرده و آموختن و درس گرفتن از آن را توصیه و در بدست گرفتن روایت مستند و درست دفاع مقدس در مقابل جنگ تحریف و روایت تاکید فرموده اند. اما متاسفانه در حال حاضر و در میانه «جنگ روایت ها» علاوه بر دشمنان کینه توز نظام اسلامی که همه توان خود را بر تحریف و تخریب این دوره طلایی بسیج کرده اند، افراد و جریان هایی نیز در داخل خواسته و ناخواسته به روایت‌های غیرواقعی روی آورده و به جریان تحریف دشمنان دانسته یا ندانسته کمک می کنند.

نمونه بارز آن گفتگویی است که بخشی از آن در فضای مجازی دست بدست می شود که علاوه بر تحریف و غیرواقعی بودن اصل آن، به حرمت شکنی و تخریب حماسه‌سازان آن دوره که به تعبیر رهبر معظم انقلاب اسلامی، قهرمانان زنده دفاع مقدس می باشند؛ پرداخته می شود. عجب‌تر آنکه این روایت تحریف و کاملا کذب و غیر واقع در خبرگزاری ارزشی و منتسب به مجموعه ای انقلابی و حافظ دستاوردهای انقلاب برگزار و منتشر شده است. این گفت‌وگو در تاریخ 31 شهریور 1400 در گروه فرهنگ و اندیشه خبرگزاری مهر انجام شده است.

در خصوص صحبتی که نظامی بازنشسته محمود ضرابی در یکی از خبرگزاری‌ها انجام دادند نکات زیر حائز اهمیت است:

1. ایشان می‌گویند که برای گزارش عملیات ثامن الائمه (ع) قرار شد، آقای محسن رضایی با یک فروند F5 به خدمت امام (ره) برود و گزارش عملیات را بدهد که این روایت کذب محض است. پس از عملیات ثامن‌الائمه (ع) شهید یوسف کلاهدوز، شهید محمد جهان آرا، شهید فلاحی، محمدجواد فکوری و شهید موسی نامجو هیئتی از فرماندهان بودند که از منطقه عملیات به تهران می آمدند تا گزارش عملیات را خدمت امام (ره) بفرستند که هواپیمای C130 دچار سانحه شد و آن عزیزان به شهادت رسیدند. پس اساساً بحث آمدن آقای رضایی با F5 به تهران در عملیات ثامن الائمه ع مطرح نبوده و کذب است.

2. قبل از عملیات فتح‌المبین، شواهد و قرائن نشان می دهد که ممکن است دشمن آماده مقابله باشد و موفقیت عملیات در بین فرماندهان با تردید رو به رو می شود. برای برطرف شدن این تردیدها قرار می شود که آقای رضایی با یک فروند جنگنده با سرعت زیاد خدمت حضرت امام (ره) برسد و کسب تکلیف کند و به منطقه برگردد که ایشان با پرواز مذکور با سلامتی کامل به تهران و سپس به جماران می روند و پس از ملاقات با حضرت امام خمینی رضوان الله علیه و دریافت نظر ایشان مبنی بر انجام عملیات با همان پرواز با سلامتی و خرسندی و شادابی کامل به منطقه برمی گردند.

3. مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس در چندین اثر روایت دقیق و مستند این سفر را منتشر کرده است،

4. سپهبد شهید علی صیاد شیرازی که در آن مقطع فرمانده نیروی زمینی و در جریان جزئیات این تصمیم بوده و خود ایشان در قرارگاه مرکزی و همان عملیات حضور داشته اند، این ماجرا را دقیق روایت کرده‌اند که با روایت اسنادی، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس کاملا تطبیق دارد. بخشی از روایت شهید صیاد شیرازی عبارت است از:

... برای اجرای عملیات فتح‌المبین موضوعی برای ما ایجاد نگرانی کرده بود و آن وضعیت ماه در آسمان بود که ما بایستی در شبهای مهتابی عمل می‌کردیم که این مهتاب اواسط شب از نور کمی برخوردار باشد و اواخر شب تقریباً غروب کند. اسفند ماه بود و طبق محاسباتی که داشتیم، این شرایط در هفده هجده فروردین ماه فراهم می شد. گرم این محاسبات بودیم که دشمن پیش‌دستی کرد و قبل از اینکه ما به او حمله کنیم زودتر به ما حمله کرد.... فشار آن قدر زیاد شد که در قرارگاه عملیاتی کربلا برادران ارتش و سپاه به این نتیجه رسیدند که ما در این شرایط سخت، در این تنگنایی که واقعاً نمی دانیم چه باید بکنیم؛ برویم از فرمانده معظم خودمان کسب تکلیف کنیم، که چکار باید کرد؟ حتی اگر قرار باشد عملیات هم صورت بگیرد، بهتر است از ایشان بخواهیم که استخاره هم بکنند که آیا عملیات بکنیم یا خیر؟ با آن وضعیت طرح ناقص و آن شرایط پیچیده، یا بایستی فرمانده محترم کل سپاه می رفت یا خود بنده که آن موقع مسئول نیروی زمینی ارتش بودم و نمی شد هر دو نفرمان با هم برویم. باید یکی از ما در جبهه می ماندیم و اوضاع جبهه را کنترل می کردیم. قرار بر این شد که آقای محسن رضایی خدمت حضرت امام رفته و از ایشان کسب تکلیف کنند. برای اجرای این تصمیم، مساله زمان بسیار حائز اهمیت بود و رفت و برگشت از منطقه دزفول تا تهران به وسیله ماشین و وقتی که صرف آن می شد.

سرهنگ خلبانی از افسران بسیار شجاع نیروی هوایی در قرارگاه مسئولیت رابط نیروی هوایی را داشت شهید حق شناس ایشان مذاکرات ما را شنید و متوجه شد که چنین مشکلی داریم. گفت: اگر مایل باشید من به مسئولیت شما، با هواپیمای اف 5 شکاری دو کابینه یک نفر از شما را ظرف بیست دقیقه به تهران می برم و بیست دقیقه هم برمی گردانم. منتهی چون تا حالا چنین کاری صورت نگرفته، مسئولیتش بعهده من نیست. باید خودتان مسئولیتش را قبول کنید. برادرمان آقای رضایی پذیرفتند و گفتند: من حاضرم، بروم. البته بعداً ما مطالعه کردیم، متوجه شدیم که واقعاً برای کسی که بخواهد توی هواپیمای شکاری، حتی بنشیند، کاری هم نکند بدون استفاده از تجهیزات، چقدر خطرات وجود دارد. چون با سرعت زیاد می رود حتی احتمال ایست قلبی هم وجود دارد. ولی به هر حال این خداوند متعال است که روحیه و توکل به رزمندگان و فرماندهان می دهد و این شجاعت و جسارت را به وجود می آورد. لذا ما دیدیم خیلی راحت این کار عملی گردید. برادرمان آقای رضایی ظرف بیست دقیقه رفتند به تهران و شاید مثلاً نیم ساعت هم طول کشید تا جماران رسیدند. ده پانزده دقیقه هم خدمت حضرت امام (ره) بودند، نیم ساعته برگشتند تا فرودگاه و بیست دقیقه ای هم برگشتند تا دزفول. حدوداً بعد از دو ساعت، آنچه را که ما می خواستیم انجام شود، صورت گرفت.... وقتی ایشان آمد دیدیم از چهره اش شادابی و نشاط و امیدواری و قوت قلب می بارد. همین خودش خیلی برای قرارگاه کربلا مهم بود، مطمئن شدیم که ایشان با دست پر آمده است. گفتیم خوب امام چه فرمودند؟ راهکاری دادند؟ آیا تاکتیک عملیاتی را به ما نشان دادند؟ گفت: نه، امام خیلی با آرامش، تشریح وضعیت سخت ما را گوش نمودند و تبسمی کردند و بعد از تبسم یک اطمینان قلبی دادند و فرمودند: «هیچ نگران نباشید و همچنان هم باید مصمم باشید که عملیاتتان را انجام بدهید». درخواست کردم استخاره بکنند. گفتند: «استخاره لازم نیست ولی اگر مایلید که از قرآن هم قوت قلب بگیرید به نیت طلب خیر، قرآن را باز کنید و خداوند قلبتان را قوی بکند و حتماً موفقید انشاءالله.» خوب ما باید همانی را که امام تکلیف کرده بودند، اجرا می کردیم. تکلیف اول ما این بود که عملیات را باید انجام بدهیم. همه یکپارچه مصمم شدیم که عملیات انجام شود. کسی را نداشتیم که شک و تردید داشته باشد.... طلب خیر را نیت کردیم و قرآن را باز کردیم که این صحنه در تاریخ ثبت شد. به لطف خداوند متعال سوره فتح آمد و این برای ما خیلی پرمعنا بود و معلوم بود که خداوند اصلاً می خواهد حداکثر قوت قلب را به ما بدهد. آیات شریفه سوره فتح را یکی از برادران با صوت خوشی خواندند. برادران اشک شوق می ریختند. واقعاً صحنه فراموش نشدنی بود، حالت عجیب خوشی پیدا کرده بودیم. بعد از خواندن این آیات همگی قویتر، شادابتر، مهیاتر برای عملیات آماده گشتیم. عملیات را شروع کردیم.»