زنجیرهای اسارتی که میرزا از شانه و اندام ملت آزادیخواه باز کرد
خسرو معتضد عنوان کرد: انگلیس و شوروی زنجیرهای اسارتی که بر شانه و اندام ملت آزادیخواه بسته بود، میرزا کوچکخان باز کرد و هدفی جز هدیه استقلال و مقابله با ظلم و ستیز نداشت.
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ از شبکه خبری تهراننیوز؛ 11 آذرماه هر سال سالروز شهادت مردی است که استعمارستیزی و استکبارستیزی در ذاتش بود و علیه شوروی و انگلیس ایستاد و اجازه نداد یک میلیمتر از خاک گیلان به دست دشمن بیفتد.
زمانی که ارتش سرخ در گیلان اقدام به غارت و کشتار کرد، میرزا کوچکخان جنگلی تاب نیاورد و برای مقابله با این جنایت علیه مردم به رویارویی با استعمار و استکبار پرداخت تا استقلال و آزادی را به مردم هدیه دهد.
از سویی سربازان بیگانه استعمار و استکبار با حمله به منازل مردم برنج و آذوقه آنان را غارت میکردند و مردم گیلان چنین شرایطی داشتند.
سردار عشایر تالشی در گیلان فردی وطندوست بود و با میرزا کوچکخان جنگلی دوستی دیرینه داشت و این دو همراه هم به مبارزه با استعمار میپرداختند.
احسانالله خان بهایی نیز که کمونیست بود و با روسها همکاری میکرد به باکو فرار کرد، در حالی که میرزا کوچکخان جنگلی در حال مبارزه با استعمار انگلیس و شوروی بود، دنبال ایجاد جمهوری سوسیالیستی با رویکرد ترویج عدالت و تقسیم سرمایه اسلامی بود.
راهاندازی نهضت جنگل از سوی میرزا کوچکخان جنگلی هدفی جز استقلال ایران و مقابله با زنجیره ظلم و ستیز از سوی استعمار جهانی نداشت و در این راه نیز جان خود را از دست داد و به شهادت رسید.
خبرنگار «تهراننیوز» در سالروز شهادت بزرگمرد گیلان و ایران میرزا کوچکخان جنگلی (11 آذر) گفتوگویی را با خسرو معتضد، پژوهشگر، کارشناس و مورخ تاریخ معاصر ایران ترتیب داده و مشروح گپ و گفت با معتضد در پی میآید:
علاقه ایرانیها به میرزا کوچکخان را نمیتوان جعل کرد
تهراننیوز: 11 آذرماه هر سال سالروز شهادت بزرگمرد استان گیلان و ایران میرزا کوچکخان جنگلی است و درباره شخصیت این شهید هنوز حق مطلب ادا نشده، البته کتابهایی در این خصوص نگاشته شده که نیاز به پژوهش بیشتری داریم، قبول دارید؟
معتضد: کتابهایی که توسط بسیاری از یاران میرزا کوچکخان نوشته شد، مقابل اسناد و مدارک منتشر شده جزء منابع دست دوم محسوب میشوند، چراکه بسیاری از این کتابها احساساتی است و نگارنده این کتابها اطلاعات کافی نداشتند. بهترین کتابی که از آن یاد میکنم، «گزارشهای تلگرافخانه ایران» است.
تهراننیوز: ماجرای تلگرافخانه چه بود؟
معتضد: یک تلگرافخانه دولتی در رشت وجود داشت که همه روزه تلگراف به تهران مخابره میکرد و این تلگرافها به صورت یک مجموعه از طرف مرکز کتابخانه و اسناد رسمی جمهوری اسلامی ایران منتشر شد. اسناد ملی بعدی گزارشهای کنسولگری انگلیس است که غلامحسین میرزا صالح آنها را استخراج و ترجمه کرده است که آن هم خیلی جالب است و البته متعلق به اواخر دوره میرزا کوچک خان است که آنها اتفاقات روزانه را مخابره کردهاند.
تهراننیوز: و خاطرات سرگرد صادق ادیبی که متعلق به شماست، درست است؟
معتضد: بله. کتاب خاطرات سرگرد صادق ادیبی متعلق به من است. ادیبی یکی از افسران قزاقخانه بوده که در رشت شروع به همکاری با میرزا کوچکخان میکند. رئیس قزاقخانه یک روسی بود، وقتی که اینها حمله و قزاقخانه را تصرف میکنند، صادق ادیبی با میرزا کوچکخان ملاقات و او هم این فرد را به وطنپرستی و حمایت از قیام آنها تشویق میکند، چراکه میرزا کوچکخان قصد تجزیهطلبی نداشته و اینها دروغ است و کمونیستها جعل کردند. کتابهای بسیاری هم در آلمان نوشتند.
در ایران هم چند نفر هنوز که هنوز است کمونیست هستند و با گذشت این همه سال آن کتابها را ترجمه میکنند یا مطالبی مینویسند که بگویند نهضت میرزا کوچکخان یک نهضت کمونیستی بوده که این مطلب درست نیست. یکی دیگر از بهترین مدارک، یادداشتهای حسین جودت است. افرادی کسانی که میخواهند در این زمینه مطالعه کنند همواره توصیه میکنم که کتابهای بالا که اشاره کردم را مطالعه کنند.
امسال برای گرامیداشت میراز کوچکخان مجلسی برپا بود که چند وقت پیش من را دعوت کردند و تقریباً یک سخنرانی 25 دقیقهای کردم که بسیار با ابراز احساسات حاضرین مواجه شد. همایشی در سالن همایشهای برج میلاد با یکهزار نفر که 400 تا 500 نفر از آنها از رشت آمده بودند.
تهراننیوز: علاقه ایرانیها به میرزا کوچکخان را نمیشود با نوشتهها جعل کرد، همانطور که گفتید کمونیستهایی اقدام به جعل کرده و عنوان میکنند ایرانیها به میرزا کوچکخان جنگلی علاقه ندارند، در حالی که دقیقاً برعکس آن صادق است.
معتضد: ایرانیها به میرزا کوچکخان علاقه دارند، در آذربایجان نیز قهرمانان بزرگی داریم از بابک خرمدین تا ستارخان، باقرخان، خیابانی و کسانی که جانبازی کردند، مانند ثقهالاسلام تبریزی که روسها او را در روز عاشورا به دار آویختند.
البته سرزمین گیلان قهرمانان زیادی دارد؛ از مرداویج تا برادران بویه که اسلام شیعه را در ایران برقرار کردند. بعد از شهادت حضرت علی ابن ابیطالب علیهالسلام اصلاً مذهب شیعه را به حاشیه رانده بودند و مخفی بود. آل بویه این کار را کردند. سلاطین آلبویه، علی، حسن و احمد، معزالدوله که بغداد را گرفت.
میرزا کوچکخان مظهر وطندوستی، قیام و مردانگی بود
تهراننیوز: در مقابل افرادی که به ناحق عنوان میکنند میراز کوچکخان تجزیهطلب بوده، چه ارزیابی و تحلیلی دارید؟
معتضد: میرزا کوچکخان به هیچوجه تجزیهطلب نبوده و میخواسته ایران را از چنگ انگلستان نجات دهد. از کسانی بود که در جریان از بین بردن محمدعلی سردار افخم خونخوار، وحشی، آدمکش و بدنام محمدعلی شاه در گیلان که رفتند و او را در باغ مدیریه کشتند، بعد هم جزء مخالفان مشروطه بود، نقش داشت و از شمال آمد در پلیس تهران استخدام شد. مدتی هم افسر پلیس بود. در تهران با همان ریش و صورت آمد و یکی از افسرانی که بعداً در زمان رضاشاه پست مهمی هم گرفت به میرزا کوچکخان حرف زور زد و میرزا کوچکخان یک کشیده به گوش او زد که موجب ناشنوا شدن او شد. میرزا کوچکخان آدم قوی و نیرومندی بود. جزء طلابی بود که غیر از رشت در تهران هم درس خواندند. در استادسرا و همینطور در تهران.
تهراننیوز: ماجرای مقابله میرزا کوچکخان با قوای شوروی چه بود؟
معتضد: دلیلی که موجب مقابله روسیه با شوروی شد، توسط کمونیست بود و میرزا با دولت کمونیست روسیه به مشکل خورد، سربازان کمونیست روسیه زمانی که میرزا کوچکخان از قوای وثوقالدوله شکست خورده و به سوی مازندران رفته بود، دوستش دکتر حشمت را به دار آویختند، دولت شوروی قصد داشت در ایران نیرو پیاده کند. سال 1292 ناوگان روسی آمدند در جستجوی ناوگان تزاری. شخصی بود به نام ژنرال «آنتون دنیکین» که 20 ناو روسیه تزاری را از بندر باکو و سایر بنادر شمال دریای خزر به بندر انزلی آورده بود و در حقیقت نیروی دریایی تزار بود که به بندر انزلی پناهنده شده بود. روسها به دنبال اینها آمدند. یک دریاسالار روس به نام «راسکول نیکوف» که خیلی شجاع بود، توپخانهای داشت و اینها آمدند اول آستارا و سپس تمام بنادر ایران در ساحل دریای خزر را بمباران کردند. با توپخانه به بندر انزلی حمله کردند. پیغام برای میرزا کوچک خان فرستادند که ما آمدهایم ایران را نجات دهیم. شما کمک کنید تا از استعمار انگلستان نجات پیدا کنید.
ایرانیها به میرزا کوچکخان علاقه دارند، در آذربایجان نیز قهرمانان بزرگی داریم از بابک خرمدین تا ستارخان، باقرخان، خیابانی و کسانی که جانبازی کردند، مانند ثقهالاسلام تبریزی که روسها او را در روز عاشورا به دار آویختند. لنین یک اعلامیه در سال 1917 خطاب به مسلمانان شرق صادر کرده بود که ظاهر فریبندهای داشت، به این معنی که ما آمدهایم شما را آزاد و تمام آن زنجیرهای اسارتی را که دولت روسیه تزاری بر شانهها و اندام ملل شرق اعم از اعراب، ایرانی، ترک، هندی و... گذاشته، را پاره کنیم که این جلوه بسیاری داشت. یک ماه پیش کنفرانسی بود که در آن گفتم لنین را مردم ایران خیلی میپرستیدند، یک آقای کمسواد ایراد گرفت گفتم خیر! همینطور بود! برای اینکه اینقدر ایرانیها توهین، توسری، جنایت و کشتار از روسیه تزاری دیده بودند که لنین را میپرستیدند. همین که لنین آمده و تزار را از بین برده بود و سپاهیان روسیه تزاری را از ایران احضار کرده بود، خیلی مهم بود.
آن موقع روزنامهها مرتب از لنین به به و چه چه میگفتند، اما ایرانیها نمیروند مطالعه کنند. اگر بروند کتابخانه ملی و روزنامههای آن موقع را بخوانند ببینند درباره روکشتاین نماینده لنین که سال 1921 به ایران آمد چه مینوشتند، چقدر قربان صدقهاش میرفتند و برایش کف میزدند.
سفیر روسیه تزاری سفارت در پامنار را ترک نکرده بود. دولت ایران در گراند هتل دو اتاق به سفیر دولت شوروی داد و ایشان پرچم داش و چکش را بر فراز گراند هتل برافراشت و مردم هم به استقبال او میرفتند، بنابراین در آن زمان تمایل مردم ایران به روسیه به خاطر کمونیست نبود، بلکه به این دلیل بود که ایرانیها را از دست تزارها نجات داده بود که سپاهیانشان به زن و بچه و ناموس مردم در تبریز تعرض میکردند و گنبد آستان قدس رضوی را به توپ بسته بودند. همه اینها موجب شده بود که مردم نسبت به روسیه کینه داشته باشند.
تعدادی مجله متعلق به سال 1329 دارم که در آن نوشته شده در سال 1128 حمله و یکهزار و 100 کیلومتر از خاک ایران را در رأس گرگان نفت ویژه تصرف کردند که بعد دولت مذاکره و خواهش تمنا کرد تا سربازان روسی رفتند. تعدادی از سربازان ایرانی را هم کشتند و عدهای را هم اسیر کردند.
بنابراین میرزا کوچکخان از آمدن روسها استقبال کرد. شخصی به نام مطفرزاده را فرستاد با اینها ملاقات کرد، بعد وقتی گفتند روسها آمدند، استخاره کرد و نماز شکر به جا آورد. یک آدم مذهبی، ملی و ساده بود. حتی قیام گیلان هم در آغاز جنگ جهانی اول به دستور مستوفیالممالک انجام شد. میرزا کوچکخان عضو حزب دموکرات ایران و از احزاب ملی بود.
تهراننیوز: مشروطه دارای چند حزب بود؟
معتضد: از مشروطه دو حزب به نام حزب اعتدال و دموکرات داشتیم و مستوفیالممالک رهبر این حزب بود و گفت عثمانیها، روسها و انگلیسیها در حال اشغال ایران هستند، حتی یک گروه کوچکی از ژنرالها و افسران آلمانی به کرمانشاه آمده بودند. مارشال فون دِر 1135 از ترکیه آمد در کرمانشاه ماند و خاطراتش را هم نوشته و بر اثر تیفوس مُرد. در اثنی جنگ 1916 (1295) ناگهان مرد و شخص بلندپایهای بود. یک مارشال بود که در کرمانشاه مستقر شد. عده افسرانش کم و حدود 40 تا 50 نفر بودند، اما برای ایران برنامه داشتند و قصد داشتند آبادان را که دارای نفت بود بگیرند.
تهراننیوز: اینگونه بود که میرزاکوچکخان نهضت جنگل را به راه انداخت، درست است؟
معتضد: میرزا کوچکخان در گیلان از طرف دولت دموکرات ایران یک نهضتی به نام نهضت جنگل راه انداخت و لباسهایی که میپوشیدند و ریش بلندی که میگذاشتند به عنوان یک نهضت ملی بود. جالب اینجاست که در تهران یک عده از تجار تهران، 500 دست لباس دوختند و برای اینها فرستادند. به یونیفورمهای اینها نگاه کنید یقه بسته و شلوارهایشان هم تا دم زانو میآیند و از آنجا به بعد گِپ میبستند. مانند نظامیها بودند. کلاه نداشتند مگر کلاه روستایی. به این لباسها میگفتند لباس ناپلئونی. تاجری به نام سیگارچی اینها را در تهران به تعداد زیاد دوخت و به آنجا بردند. این نهضت ضد روسی و ضد انگلیسی بود.
تهراننیوز: نهضت جنگل چند دوره دارد؟
معتضد: این نهضت دو دوره دارد، نخست یکی 1914 (1293) تا 1918 (1297) پایان جنگ که در این دوره پیروزیهایی به دست آوردند. اولاً اینکه شهر رشت را چند بار گرفتند و انگلیسیها ناچار شدند نیروهای هندی و انگلیسی را بیاورند. سرهنگ ماتیوس با زرهپوش و تمام وسایل به رشت حمله کرد. حتی بمباران میکردند. انگلیسیها برای اینکه پای روسها به گیلان نرسد با هواپیما از قزوین بلند میشدند و شهر رشت را بمباران میکردند. این از 1293 تا 1297 شمسی ادامه داشت. وثوقالدوله که پایان جنگ نخست وزیر شد، نیروهای قزاق را که در اختیار روسها بودند به فرماندهی استارسلسکی روس گمارد، اما کلنل به ایران خیانت کرد برای اینکه برادرش در ارتش روسیه بود با اینها زد و بند کرد که من اینها را به کشتن میدهم شما اجازه دهید من از راه بغداد خارج شوم و به اروپا بروم. موافقت کردند و این شخص نیروهای قزاق را به کشتن داد.
نیکوف با کشتیهای جنگی خودش که نورافکن و توپ داشتند، ساحل بین انزلی و رشت را میکوبید. خیلیها کشته شدند، ازجمله قزاقها و سپاهیان قزاق که تحت فرماندهان روس بودند به دلیل این تبانی تلفات زیادی دادند. انگلیسیها هم مواظب بودند. چون روسیه از جنگ خارج شده بود و دیگر بر اثر قرارداد پیمان «برست - لیتوفسک» از جنگ خارج شده بود، بنابراین انگلیسیها جای اینها را گرفته بودند. افسران روسی هم که در ایران بودند انگلیسیها گفتند ما حقوق شما را میدهیم. بعد اینها را بیرون کردند و قزاقخانه تحت نظر فرماندهان ایرانی قرار گرفت.
واکنش میرزا کوچکخان به دعوای انگلیس و شوروی برای اشغال ایران چه بود؟
تهراننیوز: واکنش میرزاکوچکخان جنگلی به این وقایع چه بود؟
معتضد: میرزا کوچکخان در دوره اول خیلی خوب جنگید. تمام مردم گیلان با او بودند و دوستش داشتند. یک آدم ملی بود. متأسفانه روسها در سال 1299 انزلی را گرفتند. بعد از پایان جنگ اول جهانی یعنی سال 1299 انزلی را اشغال کردند. میرزا کوچکخان یکسری مشاور اتریشی داشت، اینها اسرای اتریش در ترکستان بودند، چراکه روسها اسرا را به ترکستان میآوردند. اینها از طریق دریای خزر به شاهرود فرار کردند و شخصی آنجا بود به نام عبدالرحمان سیفالاسلام که بعد شد عبدالرحمان سیف آزاد، اینها را به جنگل میفرستاد. یکسری هم عثمانیها برای او گروهبان، افسر و توپخانه فرستادند. فرماندهان عثمانی از میرزا کوچکخان قدردانی میکردند، چراکه جبهه مشترک بود. یکسری هم آلمانی بودند که آمده بودند و کمک میکردند. یک روسی هم که آلمانیتبار بود به نام «گاگوک» که نام ایرانی هوشنگ را یدک میکشید و به میرزا کوچکخان کمک میکردند.
اردیبهشت 1299 روسها گیلان را گرفتند. وارد شهر رشت شدند. یکسری از کمونیستهای ایرانی مثل پیشهوری به نام میر جعفر جوادزاده، احسانالله بهایی که قبلا در تهران تروریست بود و عده دیگری از جمله حیدرخان عمو اوغلی که او هم چپ بود همه آمدند در گیلان اجتماع کردند. بعد از تقریباً یکی دو هفته علیه میرزا کوچکخان کودتا کردند.
تهراننیوز: دلیلش چه بود؟
معتضد: برای اینکه میخواستند مالکین، افسران ژاندارمری و قزاقخانه را اعدام کنند. همه اینها را صادق ادیبی در کتاب خود نوشته است. بهترین کتاب، کتابهای جودت است. اگر کتاب خاطرات حسین جودت را پیدا کنید که پیدا نمیشود، عالی خواهد بود، بسیار آدم باسواد و وزیر معارف میرزا کوچکخان بود. این شخص جنایات و خیانتهای روسها را میگوید. شخص دیگری بود به نام «گریگور یقیکیان» که ارمنی، پزشک یا دندانپزشک و مدیر مدرسه هم بوده، کتابی نوشته که در ایران به نام «نگاهی از درون به جنبش جنگل» چاپ شده. این شخص روزنامهنگار بود و بعدها روزنامهای به نام «آسیای کنونی» درآورد. در رشت و تهران بود و زمان رضاشاه هم اجازه داشت که روزنامه چاپ کند. یکی از مشاوران میرزا کوچکخان بود و اطلاعات فوقالعاده عالی دارد. کتابش را هم کاوه دهقان انتشارات نوین ترجمه کرده است. یِپِکیان عنوان میکند که میرزا کوچک خان را روسها گول زدند. گفتند تو هرچه احتیاجات داری ما به تو میدهیم. مثلاً نیروی دریایی. من الان دارم تاریخ نیروی دریایی را مینویسم، نیروی دریایی میرزا کوچکخان را نوشتهام. فکر میکرد روسها یک چنین نیروی دریایی به او میدهند. 18 ناو و رزم ناوی که در بندر انزلی لنگر انداخته بودند را گفتند به تو میدهیم، اما حتی یکی از آنها را هم ندادند.
به او گفتند تلفن صحرایی میدهیم، تفنگ، یونیفورم، توپ و زرهپوش و حتی آمبولانس میدهیم. میخواستند 6 آمبولانس بدهند، وعدههای دروغ. مقدار زیادی مسلسل میدهیم، مسلسل ضد هوایی میدهیم، این موارد را «گریگور یقیکیان» در کتاب خود نوشته و من هیچ جا ندیدم، چراکه وی مترجم بوده و روسی میدانسته و خیلی هم با توجه بوده است.
یک نفر دیگر هم که با میرزا کوچکخان ملاقات کرده و کتاب «گذر عمر» او به چاپ رسیده، دکتر عیسی صدیق اعلم بوده که یک دانشمند ایرانی بود و در آمریکا درس خواند و دکترای تربیت گرفته بود. از آنجا که آمد او را فرستادند تا در گیلان رئیس فرهنگ شود و بعد هم که این جریانات اتفاق میافتد، میرزا کوچکخان او را برکنار میکند. بعد دوباره او را میخواهد که بیا با ما همکاری کن، اما نمیکند و میگوید چون مأمور دولت ایران هستم نمیتوانم و به تهران میآید. وی در خاطرات خودش جلد اول خیلی از میرزا کوچکخان تعریف میکند. کتاب چهار یا پنج جلدی دارد که ابن سینا در سالهای 52 و 53 چاپ کرده است، بنابراین همه اینها گواهی میدهند.
یکی دیگر از کسانی که در مورد میرزا کوچکخان گواهی میدهد یک ژنرال انگلیسی به نام دیکسون است که فرمانده نیروهای انگلستان در شمال ایران بوده که داشتند به طرف باکو پیشروی میکردند و از جنگل رد شدند. این ژنرال نوشته میرزاکوچکخان یکی از شریفترین و شرافتمندترین ایرانیان میهنپرست بود. کتاب دیکسون به نام «مأموریت در ایران و قفقاز» است که شخصی به نام حسین انصاری در سال 1302 آن را به فارسی ترجمه کرده و حسین ابوترابیان آن را بعدها در دهه 50 یا 60 چاپ کرده است. خیلی از میرزا کوچکخان تعریف کرده، گفته که شرافتمند بوده و مانع قتل عام مردم ایران شده است، چراکه روسها هرکجا که میرفتند، آتش میزدند. هیچ نظم و ترتیبی نداشتند، انقلاب شده بود.
جدایی سپاهیان میرزا کوچکخان و پایان ماجرا
تهراننیوز: همکاری روسها و انگلیسیها برای سرکوب نهضت جنگل چگونه پیش رفت؟
معتضد: روسها در این راستا با دولت انگلستان زد و بند کردند و شخصی به نام «گرسین» به لندن میرود و با دولت انگلستان زد و بند میکند و قرار میشود که ایران را رها کنند. تئودور چند نامه برای میرزا کوچکخان مینویسد که حالا ما تشخیص دادهایم که نباید با شما کار کنیم. رضاخان هم آن موقع سردار سپه بود که به میرزا کوچکخان پیشنهاد میدهد رئیس شهربانی و استاندار گیلان شود و او هم قبول میکند. این خیلی جالب است. آدم وطنپرستی بود. یک موقعی قزاقها در محاصره روسها بودند و او آنها را نجات داد. گفت راه را باز کنید تا اینها بروند. آدم ساده، خوشقلب و مهربانی بود. کسانی که به او خیانت کردند یک نفر شخص کُردی بود که برای گرفتن سقز آمده بود. درختهایی در گیلان است که از آنها سقز میگیرند. خالو قربان کُرد و حیدرخان عمو اوغلو بود که با میرزا کوچکخان دعوا کرد و جنگلیها حیدرخان عمو اوغلو را تیرباران کردند.
ژنرال انگلیسی به نام دیکسون که فرمانده نیروهای انگلستان در شمال ایران بوده گواهی میدهد که میرزاکوچکخان یکی از شریفترین و شرافتمندترین ایرانیان میهنپرست بود.
سپس احسانالله خان که کمونیست بود به روسیه پناهنده شد، آنجا هم چون تریاکی بودی و کنیاک میخورد و همواره باید مشروب میخورد، با روسها دعوا کرد. احسانالله خان آنقدر بدبخت و بیچاره بود 1307 (1928) دولت روسیه وادارش میکند یک فیلم سینمایی به نام دختر گیلان که ضد میرزا کوچکخان و ضد دولت ایران بود و میگفت ملاها و آخوندها و میرزا کوچکخان مرتجع و با مالکین بودند، او خودش نقش خودش را بازی میکند و بعد هم بر اثر اعتیاد به مشروب و تریاک میمیرد.
میرزا کوچکخان مبارزه کرده و سپس میبیند تمام سپاه پراکنده شدهاند، رضاخان هم مرتب پاداش و وعده میداد، تمام اطرافیان میرزا کوچکخان به او خیانت کردند. البته بعضی هستند که میگویند نه! خیانت نکردیم! کتابهایی مینویسند و دروغ میگویند.
یعنی افراد میرزا کوچکخان جنگلی را به خاطر پاداش دولت مرکزی خریدند، بعضیها را رضاخان سردار سپه آورد و سپاهی و افسر کرد. بهعنوان مثال خالو قربان درجه سرهنگی و خالو مراد درجه گرفت. خالو کریم را در ارتش دولت مرکزی استخدام کرد و پاداش و پول داد و این افراد نیز میرزا کوچکخان را رها کردند. میرزا کوچکخان با آن شخص آلمانی به نام گائوک به طرف تالش میروند که به سردار عشایر تالشی پناهنده شوند، اما در بین راه یخ میزنند. در ماه آذر آنها بر اثر برف شدید در گردنه گیلوان یخ زدند و آن شخص آلمانی مُرد، اما میرزا کوچکخان تقریباً به حالت نقاهت بوده که یک روستایی که میگویند از رعیتهای معینالرعایای کیش درهای یا کوشدرهای بوده است، گردن میرزا کوچکخان در حالی که زنده بوده را با داس قطع میکند.
سپس سربازهای دولتی (نه قزاقها) آمدند.
تهراننیوز: در تاریخ آمده شخصی به نام استکی میرزا کوچکخان را به شهادت رسانده است.
معتضد: دقیقاً. عکس استکی را هم گذاشته بودند و به او پاداش هم دادند. قاتل میرزا کوچکخان سر بُریده را به رشت آورد. سر را که از گونی بیرون آورد و روی میز گذاشت و اشک ریخت. (البته اشک از سر ناراحتی نبود، بلکه سر استکی یخ بسته بود و به مرور یخها بر اثر گرما شروع به آب شدن کرد)، سپس سر بریده را در تهران به رضاخان تقدیم کردند، سپس سر را در گورستان حسنآباد دفن کردند.
بعد از شهریور سال 1320 رشتیها و گیلانیها جمع شده و سر بریده را در گورستان سلیمان داراب دفن میکنند.
گفتوگو از حسین بوذری
انتهای پیام /*