دوشنبه 5 آذر 1403

سبک مبارزه امام خمینی

وب‌گاه الف مشاهده در مرجع
سبک مبارزه امام خمینی

با نگاهی اجمالی به تاریخ معاصر ایران درمی‌یابیم که موضوع اعتراض و عصیان در برابر اقدامات برخی دولت‌هایِ برسر کار و حتی تقابل با جریانات استعماری و اشغالگر همواره در فضایی رخ می‌داد که در رأس آن روحانیت حاضر و فعال بوده است. نهضت مشروطه، حرمت تنباکو، نهضت محمدخیابانی، اعتراضات در برابر رضاخان و... تماماً در شرایطی رخ داد که در آن پرچمدار و طلایه‌دار جبهه‌گیری روحانیت بوده است.

اما در زمان رضاخان، وضعیت به شکل دیگری رقم خورد. کودتای علنی انگلیسی‌ها و روی کار آوردن مهره مدنظر خودشان موجب شد دخالت‌ها در سیاست و اجتماع ایران به شکل عریان‌تر و البته شدیدتر رخ دهد. موضوعی که تا پیش از آن معمولا در پشت پرده انجام می‌شد؛ حالا به شکل گسترده و بسیط در پیش چشم همگان و بر صحنه علنی تئاتر قدرت و سیاست پیگیری می‌شد. خاصیت استعمار ترجیح منافع خود بر همه چیز است و در این راستا از هیچ کاری، از جمله قتل و غارت کم نخواهند گذاشت. طبق مطالعات و تحقیق‌های به دست آمده، منفعت انگلیسی‌ها و بعدتر آمریکایی‌ها در قبال ایران این بود که این کشور و قدرت سیاسی حاکم بر آن هیچگاه نباید قدرت‌مند و متکی به خود باشند. گرچه پهلوی‌ها نیروهای سر سپرده به استعمار غرب بودند، اما انگلیس و آمریکا ترجیح می‌داد این مهره و نیرو را حتی الامکان ضعیف قرار دهند.

استراتژی آنان برای عملی‌سازی تضعیف ایران نابودی و دگرگون کردن هویت ایرانی بود. آنان چنین می‌پنداشتند که اگر هویت و سنت ایرانی تضعیف شود؛ راه کنترل ایران و قدرت سیاسی در آن نیز به تبع این تضعیف راحت‌تر خواهد شد. برای همین محوریت اصلی سنت و هویت ایران که دین باشد، مورد هدف استعمار قرار گرفت و از زمان رضاخان پروژه هدف قرار دادن هویت ایرانی با اولویت تضعیف دین کلید خورد و بعدها در زمان محمدرضا به اشکال دیگری مورد پیگیری قرار گرفت.

روحانیت و روشنفکران به خوبی طی ده‌ها سال برخورد با استعمار می‌دانستند که این گربه، محض رضای خدا موش نمی‌گیرد و اگر اقدامی از سوی دولت با اشاره و تأکید غرب صورت می‌پذیرد قطعا در پی‌اش مصیبتی گریبان ایران را خواهد گرفت. از اصلاحات و انقلاب سفید تا سایر قدامات شاه که ظاهر فریبنده و جذابی داشت، همگی به دستور غرب صورت پذیرفت و شالوده فرهنگ و اقتصاد و اجتماع ایران را مورد هدف و ضربه خود قرار داد.

در واکنش به این اقدامات نیز جریانات اسلامی دست به کار شدند و مقابله و اعتراض خود علیه اقدامات شاه و سردمداران غربی او را بروز دادند که با برخورد سخت و محکم رژیم مواجه شدند. نمونه بارز این برخوردها را باید در مسأله قیام پانزده خرداد و بعدتر تبعید حضرت امام به خارج کشور دانست. در چنین وضعیتی نتیجه‌گیری برخی از مبارزان به این سمت و سو رفت که تنها راه باقی مانده، دست به سلاح شدن است تا از این طریق بتوانند نظام شاهنشاهی پهلوی را ساقط کرده و دست امپریالیسم را از کشور کوتاه نمایند.

سازمان ملل مسلمان، سازمان چریک‌های فدایی خلق، سازمان مجاهدین خلق و... همگی نیروهایی بودند که پس از آن مقطع تاریخی چاره کار را در تقابل مسلحانه و سخت با نظام پهلوی دیدند. پدید آمدن این گروه‌ها را باید تحقق پیش‌بینی مرحوم مهندس بازرگان دانست که در ماجرای محاکمه‌اش خطاب به حاکمیت گفته بود:«ما آخرین گروهی هستیم که با زبان قانون با شما برخورد می‌کنیم. اگر شما ما را برنتابید، شما بر اساس گفتمانی که حاکم است با گروه‌هایی سروکار خواهید داشت که دیگر زبان قانون را به کار نخواهند برد.»

اما مرحوم امام خمینی و یاران ایشان راه دیگری را برای پیشبرد امر مبارزه اتخاذ کردند. برای آنان موضوع اصلی، آگاهی مردم بود. تقریبا از سال 42 تا سال 57 یک جریان فکری ایجاد شد که به شکل خودساخته توسط مردم و روحانیت و روشنفکران مذهبی پیگیری می‌شد. تنها رسانه این طیف مسجد بود و آنان از این پایگاه بسیج توده‌ای نهایت بهره را بردند تا بتوانند با تبیین اسلام مبارز و سیاسی، آگاهی در مسیر مبارزه را تحقق ببخشند. جالب اینجاست که دقیقاً در برهه‌ای که حاکمیت مسیر ضدیت با دین را به شکل غیرمستقیم پیگیری می کرد، موضوعاتی چون افزایش هیئات، ساخت مساجد، کلاس‌های تفسیر و... به چشم می‌خورد. این سبک اقدامات مرحوم امام خمینی موجب شد که در بین مردم نوعی اعتماد شکل بگیرد و آنان ذیل هدایت حضرت امام دست به مبارزه با شاه بزنند. برای همین است وقتی فرزند امام خمینی، حاج مصطفی به رحمت خدا رفت و پس از آن حکومت طی مقاله‌ای با عنوان ارتجاع سرخ و سیاه به حضرت امام توهین نمود، شاهدیم خیل کثیری از مردم با برپایی سلسله چهلم‌ها فاز مبارزه را افزایش دادند تا نهایت انقلاب به پیروزی رسید.