شنبه 3 آذر 1403

سیدموسی صدر با اصل تشکیل دولت اسلامی زاویه نداشت

خبرگزاری مهر مشاهده در مرجع
سیدموسی صدر با اصل تشکیل دولت اسلامی زاویه نداشت

حمیدرضا تمدن می گوید سید موسی صدر در کتاب «کلمه هو قائلها» نشان می‌دهد با اصل تشکیل دولت و حکومت اسلامی چندان زاویه نداشته است.

حمیدرضا تمدن می گوید سید موسی صدر در کتاب «کلمه هو قائلها» نشان می‌دهد با اصل تشکیل دولت و حکومت اسلامی چندان زاویه نداشته است.

خبرگزاری مهر _ گروه فرهنگ و ادب: کتاب «کلمه هو قائلها» شامل متن مصاحبه 110 دقیقه‌ای است که امام موسی صدر در نیمه دوم دهه هفتاد میلادی با مونا مکی انجام داده است. حمیدرضا تمدن فعال حوزه کتاب و ادبیات در یادداشتی که برای انتشار در اختیار خبرگزاری مهر قرار داده به معرفی و بررسی این کتاب پرداخته است.

مشروح این یادداشت را در ادامه می‌آید:

عنوان کتابی است که حاصل گفت‌وگوی مونا مکی با امام موسی صدر در نیمه دوم دهه هفتاد میلادی بوده و در سال 2019 م توسط مرکز الامام السید موسی الصدر للأبحاث و الدراسات در قالب کتابی مصور به چاپ رسیده است. او که در فرانسه مشغول به تحصیل بود، جهت تکمیل پژوهش دانشگاهی خود به نزد امام موسی صدر رفته و سؤال‌هایی را درباره وی، لبنان، ایران، جهان عرب، اسرائیل، تشیع، مراکز دینی و..‌. از او می‌پرسد. چنین به نظر می‌رسد که این گفت‌وگو که حاصل آن با عنوان "آنچه خود گفت" به قلم مهدی فرخیان به زبان فارسی ترجمه شده است مربوط به حدود یک سال پیش از ربودن سید موسی صدر باشد و لذا هم از این رو، هم به جهت پاسخ‌های رک و بی‌پرده وی و همچنین نکاتی که توسط او، به دور از محافظه‌کاری رهبران، مطرح شده بسیار حائز اهمیت است‌.

امام موسی صدر در ابتدای گفت‌وگو درباره خانواده خود به این نکته اشاره می‌کند که محیط زندگانی‌اش، در عین مذهبی بودن باز بوده است.

او از پدرش (سید صدرالدین صدر) با تمجید یاد می‌کند و از نوشته‌های وی چه برای مدارسی که بنیان گذاشته بود و چه برای مهم‌ترین مجلات مصری، عراقی و... آن زمان می‌گوید و نظراتش را خواه در زمینه اداره مؤسسات و مراکز دینی و خواه درباب فتاوا و اندیشه‌های دینی تا حدی نوگرایانه می‌داند که همواره او را در زندگی، الگوی خویش قرار داده است.

امام موسی صدر آن‌گاه به بیان معنای تشیع در نگاه خود می‌پردازد که البته قابل توجه و تا اندازه‌ای متفاوت و جنجال‌برانگیز است. وی ابتدا این تصور که تشیع، مذهبی جدا از دیگر مذاهب اسلامی باشد را تصحیح می‌کند و هم شیعیان و هم سنیان را در پدید آمدن چنین تصوری دخیل می‌داند. او شیعه را یک مذهب جداگانه چه در زمینه فقهی (در مقابل مذاهب شافعی، مالکی، حنفی حنبلی و..) و چه در زمینه کلامی (در برابر اشاعره و معتزله) نمی‌داند. بلکه در نگاه او تشیع عبارت است از نوعی ایدئولوژی طبقه معترض و یا اندیشه‌های پیشروانه در چارچوب اسلام. بلکه تشیع از منظر وی نگاهی راهبرانه به دین است که ائمه (ع) دارای آن نگاه بودند و لذا عمدتاً توسط حاکمان زمانه خود کشته و شهید می‌شدند. سید موسی صدر معتقد بود منابع شیعی نیز به مذهبی جداگانه در عرض دیگر مذاهب اسلامی فرا می‌خوانند و دعوتشان تنها به اسلام، البته با نگرشی خاص است. به هر حال او تشیع را بیشتر نوعی ایدئولوژی می‌داند تا یک مذهب.

امام موسی صدر سپس با پیش کشیدن بحث ولایت و حجه الوداع، اینگونه تحلیل می‌کند که پیامبر (ص) علی (ع) را رهبر کل مسلمانان معرفی کرد تا پروژه جامعه / انسان‌سازی را ادامه دهد.

او سپس تفاوت شیعه و اهل سنت را در ادله فقه می‌داند اما معتقد است که این امر تفاوت قابل‌ملاحظه‌ای را موجب نشده است چون شیعیان نیز اقوال برخی از صحابه را می‌پذیرند همان‌گونه که اهل سنت نیز احادیث برخی از امامان شیعه را قبول کرده و مبنای عمل قرار می‌دهند. موسی صدر معتقد است ائمه در زمانه‌ی تمدن‌هایی مانند مصر، یونان، ایران، هند و... می‌داند که در آنها با پیشرفت حکومت‌داری، مسائل جدید نیز سر برآورد.

در مجموع امام موسی صدر معتقد است که تشیع، مذهبی منفصل و گسسته از دیگر مذاهب نیست بلکه یک رویکرد و نگرش خاص به اسلام است و علت دم زدن از تقریب فقهی و غیر فقهی مذاهب را نیز همین نکته می‌داند.

سید موسی صدر آن‌گاه به علت مهاجرت خویش به لبنان، دیدار با عبدالحسین شرف الدین، نامه اهالی صور و بالاخره تأیید و تأکید آیت الله بروجردی و آیت الله حکیم بر سفر وی به لبنان و بر دوش گرفتن زعامت مردم آن دیار پرداخته است.

مبنای او درباره دین نیز جالب توجه به نظر می‌رسد. او دین را برای زندگی و دنیا دانسته و آخرت را هم نتیجه نحوه تعامل انسان با همین دنیا معرفی کرده است. لذا در این نگاه، دین تنها توشه‌ای برای آخرت نیست.

سید موسی صدر در ادامه به نکته‌ای اشاره کرده است که نشان می‌دهد با اصل تشکیل دولت و حکومت اسلامی چندان زاویه نداشته است. او در پاسخ به پرسش مکی چنین می‌گوید که تا کنون تشکیل دولتی بر پایه اسلام برای وی ممکن نبوده است و چه بسا در شرایط خاص لبنان، تحقق این امر محال باشد لذا به دیگر شئون زندگی مردم پرداخته است، چه آنکه دولت توجهی به آن مسائل و گرفتاری‌ها ندارد. (فرهنگ، بهداشت، فقر، زنان، اسرائیل و...) صدر سپس بیان می‌کند که چگونه برای پایه‌گذاری مجلس اعلای شیعیان، تنظیم رابطه شیعیان داخل و خارج با یکدیگر و ایجاد توازن میان تشیع و دیگر مذاهب، کوشیده است. البته خود از دختر امام موسی صدر (سیده حورا صدر) شنیدم که ایده بنیان‌گذاری این مجلس، پس از یک سال تلاش مداوم موسی صدر برای اختصاص چند کرسی در مجلس اعلای اسلامی به شیعیان و سهیم ساختن آنان در اداره امور و نهایتاً ناامیدی وی از تحقق این امر بوده است. سید موسی صدر، ایمان به خداوند و ایمان به انسان را هم‌سنگ می‌داند لذا در نگاه او اهتمام به مردم هم جزوی از ایمان است و از این رو اقداماتی که شاید دیگران سیاسی بدانند را او عامدانه دینی می‌داند.

موسی صدر معتقد است که تلاش‌هایش برای معرفی تشیع، هرگز سبب تبشیری و تبلیغی نداشته است زیرا اساساً به آن باور ندارد، بلکه تنها از آن رو بوده است که روابط شیعیان را با دیگر مسلمانان اصلاح کند و این نکته را روشن نماید که آنها نیز مانند دیگر مسلمانان جزوی از جهان عرب هستند و برخلاف پندار احمد امین، تشیع، پناهگاه کسانی که در پی تخریب اسلام هستند نبوده و نیست.

امام موسی صدر در بخش دیگری از گفت‌وگوی خود به مسائل جنوب لبنان، کادرسازی برای مجلس اعلا بر پایه بررسی‌های میدانی از محرومیت‌ها و مشکلات، بی‌اعتنایی دولت به حملات اسرائیل و در نتیجه اعلام اعتصاب سراسری و شکل‌گیری مجلس جنوب، گسترش مارکسیسم و فلسفه آن میان جوانان و پا گرفتن حرکه المحرومین اشاره کرده است. موسی صدر تشکیل مجلس اعلا را سرآغازی برای وارد شدن تشیع به تصمیم‌سازی در عرصه لبنان می‌داند، حال آنکه تا پیش از این تصمیم‌سازی بر محوریت گفت‌وگوهای سنی - مارونی انجام می‌گرفت.

امام موسی صدر به نقش خود در جلوگیری از مسیحی‌کشی و مخالفت برخی طوایف و گروه‌های اسلامی اشاره کرده و بیان می‌کند چگونه تیراندازی به مناطق مسیحی‌نشین و همچنین دیر الاحمر، القاع و شلیفا در منطقه «بقاع» را مانند تیراندازی به سوی خانه، خانواده، محراب و منبر خود دانست و چگونه در همان وقت احزاب چپ از بعلبک به واسطه بلندگوهای مسجد ندای وا اسلاما سر داده و ایشان را به بی‌علاقگی نسبت به شیعیان متهم می‌کردند.

او درباره تجربه تلخ تعاملش با گروه‌ها و احزاب سوسیالیست و مارکسیست در عرصه‌های گوناگون سخن گفته و دلایل آن را برشمرده و بیان کرده است که ما نمی‌توانیم ماتریالیسم فلسفی و تاریخی را بپذیریم اما چه بسا مشابهت‌هایی میان منطق ارسطویی و اسلامی با منطق دیالکتیک و منطق هگلی وجود داشته باشد ولی در مجموع، خود را در انگیزه برای ایجاد تغییر و تحول سیاسی، به دور از جریان چپ نمی‌بیند.

درباره سکولاریسم، سید موسی صدر به معانی گوناگون آن پرداخته و دولت برآمده از یک اندیشه دینی مثل دولت اسرائیل را نکوهیده و حال آنکه در باب قوانین نظر دیگری دارد. طبق نظر موسی صدر در کشوری مانند لبنان می‌توان قانونی نوشت که مورد اتفاق اسلام و مسیحیت بوده و دست‌کم مخالف باورها و احکام دینی مسلمانان و مسیحیان نباشد. او به‌طور کلی درباره ماهیت قوانین و به طور خاص درباره قانون احوال شخصیه در لبنان سخن گفته و پیشنهاد خود درباره وضع قانونی خاص برای همه طوایف و مذاهب را مطرح کرده و در این پیشنهاد تلاش کرده تا از ظرفیت «شروط ضمن عقد» برای سازگارتر شدن قانون با احکام همه مذاهب بهره گیرد و بدین صورت از وادی سکولاریسم بگریزد.

امام موسی صدر درباره روزآمد شدن مراکز و مؤسسات دینی و به طور خاص اسلامی، این نکته مهم را مطرح می‌کند که اگر هم و غم این مراکز فقط حفظ خودشان بوده و مردم را در خدمت خود بدانند هرگز نو نخواهند شد و این مراکز باید با خدمت به مردم، پویایی خویش را حفظ کنند و اینگونه است که به پیش خواهند رفت و به هر حال بر پایه اصل اجتهاد، دین را در برابر پاسخ‌گویی به مسائل دنیای روز توانا می‌بیند و خود نیز در چند نشست مانند کنفرانس ملتقی الفکر الاسلامی در الجزائر به نوسازی احکامی همچون زکات بر پایه نیازهای اجتماعی و تبدیل اموال زکات به نوعی صندوق تضمین پرداخته است.

امام صدر درباره جریان‌های سیاسی ایران در آن دوران هم به جنبش دکتر مصدق و گرایش خود به آن در عهد جوانی پرداخته است و آن‌گاه بیان می‌کند که دور شدنش از اوضاع ایران موجب گسستن از جریان‌های سیاسی در ایران شد و هرگونه روابطش با حکومت و جریان‌های سیاسی در ایران را در راستای مصالح لبنان می‌داند و لذا سیر رابطه‌اش با حکومت و ساواک را به اجمال بیان می‌کند. عبارات موسی صدر بیانگر دوری او از تنش با حکومت‌ها، از جمله ایران و استفاده از ظرفیت ایرانِ پرنفوذ در منطقه، به نفع مسائل لبنان، تشیع و جنوب است.

او دولت اسرائیل و دست‌اندازی‌های آن را در کنار ثروت‌های طبیعی هنگفتی که در خاورمیانه وجود دارد دو خطر اصلی برای جهان عرب و لبنان معرفی کرده است و راه حل را نیز وحدت جهان عرب و کشورهای عربی می‌داند و به اهمیت اوضاع لبنان بر وضع منطقه، به دلیل گونه‌گونی طوایف و مذاهب در آن و همچنین عواقب گرفتار آمدن آن در ورطه آشوب، تجزیه و... را گوش‌زد می‌کند و در نهایت اوضاع جنوب لبنان را تحلیل کرده و درباره آینده آن و همچنین وضع شیعیان و لزوم پیشرفت تشیع جهت مقابله با تهدیدهای اسرائیل گمانه‌زنی و توصیه می‌کند.