شهیدی که شهادت در کربلا را بر کرسی پزشکی ترجیح داد
شهید دهراب پور متولد شهر یاسوج استان کهگیلویه و بویراحمد شهید شاخص دانشجویی کشور در سال 83، کرسی شهادت در دانشگاه کربلا را بر کرسی رشته پزشکی ترجیح داد
سوم مردادماه هر سال یادآور سالروز شهادت شهید عین الله دهراب پور است. شهید دهراب پور متولد شهر یاسوج استان کهگیلویه و بویراحمد شهید شاخص دانشجویی کشور در سال 83، کرسی شهادت در دانشگاه کربلا را بر کرسی رشته پزشکی ترجیح داد و در عملیات والفجر دو در تاریخ سوم مرداد سال هزار و سیصد و شصت و دو در منطقه حاج عمران عراق به شهادت رسیدند. از آن شهید والامقام سه وصیت نامه مجزا به یادگار مانده است یک وصیتنامه به برادر بزرگتر خود، دیگری خطاب به پدر و مادر و اعضاء خانواده و سومی را هم برای عموم مردم بر صفحه سفید کاغذ کتابت نموده است. وصیت نامه شهید عین الله دهراب پور خطاب به برادر بزرگتر بسم رب الشهداء و الصدیقن ولنبلونکم بشیء من الخوف والجوع ونقص من الأموال والأنفس والثمرات وبشر الصابرینالذین اذا أصابتهم مصیب قالوا انا للله وانا الیه راجعون (سوره بقره - آیه های 156-155) «و هر آینه بیاز ماییم شما را به چیزی از ترس، گرسنگی و کاهش در اموال و جان ها و ثمرات و میوه ها و مژده ده صابرین را آنانکه هر گاه پیشامدی به آن ها رسید گویند ما از خداییم و به سوی او بازگشت می کنیم. انسان به این دلیل بسوی خدا برگشت دارد که از خداست. یعنی دلیل «الیه راجعون» در «انالله» است، یعنی تا ما قبول نکنیم و باور نداشته باشیم «انالله» را، نمی توانیم «انا الیه راجعون» را بفهمیم و قبول داشته باشیم، «انا الیه راجعون» یعنی سفر، یعنی اکنون در حال رجوع بسوی خدا هستیم، انسان تا خود را از خدا نداند هیچوقت به فکر مرگ و سفر به آن دنیا نمی افتد، تا «انالله» تحقق نیابد، مفهوم «انا الیه راجعون»، بی معنی است. در دو آیه فوق، خداوند انسان را در بوته آزمایش قرار می دهد. گرسنگی و ترس و قحطی و... را می آورد و نقص اموال و انفس و ثمرات و... می آورد تا بهترین بندگان خود را برگزیند. انسان ها را در امتحان و آزمایش قرار می دهد و به قول قرآن مجید، مرگ و میر و حیات و زندگی برای آن ها می آورد تا از میان بندگانش، صالحین و صادقین انتخاب شوند و می فرماید: «صابرین و صالحین آن هائی هستند که وقتی مصیبتی بر آن ها وارد می شود، میگویند ما از خدائیم و ما بفرمان خدا هستیم.» ما در خدا خلاصه می شویم و به طور کلی ما چیزی از خود نداریم و وابسته به اوئیم و اوست که هر وقت خواست ما را بسوی خودش می برد. در آیه دوم، انسان ها را از خود می داند و می خواهد بگوید که انسان ها اماناتی هستند و هر وقت دلش خواست آن امانات را می برد، پس ای برادرم باید بدانیم که خداوند هر لحظه آزمایشگر است تا انتخاب کند صابرین و صادقین و... را و بفهمیم که ما همگی از خدائیم و خداست که صاحب اصلی ماست و ما در نزد پدر و مادرها اماناتی بیش نیستیم و آن زمانی می توانیم خود را مؤمن و صابر و... بدانیم که این امانات را به درستی به صاحب اصلی اش بازگردانیم و بخل و خیانتی در باز پس دادن آن نورزیم. به هر حال ای برادرم، پدر و مادر عزیزمان را مجاب کن که ما انسان ها امانتی بیش نیستیم و از جانب خدائیم و خداست که هر وقت خواست امانتش را بازپس می گیرد. حال ای پدر و مادر بزرگوار؛ در باز پس دادن امانت ابا نورزید و امانت خود را با کمال آرامش و خونسردی بدهید تا در پیشگاه خداوند رو سفید و رستگار باشید. به هر حال برادر جان، شما استاد من هستی و از این که چنین نوشته ام مرا ببخش، فکر می کنم وقت آن رسیده تا خانواده ما در بوته آزمایش قرار گیرد، بنده اراده کرده ام وارد سفری شوم و آن سفر نیز خیلی طولانی است، آذوقه فراوان می خواهد و من بیچاره هیچ ندارم، من می روم تا آذوقه ای بدست آورم و توشه آن دنیای خود را تهیه نمایم. برادرجان راز مهمی را می خواهم با تو در میان بگذارم. می خواهم بگویم: من عاشق شده ام، عاشق! از این که می دانم که می دانی معشوقم کیست زیاده خوشحالم، معشوق من با معشوق ازلی تو یکی است. با معشوق ابدی رزمندگان یکی است، با معشوق ازلی و ابدی همه کائنات یکی است. عشقم به معبود به درجه ای رسیده که مهلتم نمی دهد، آن اندازه خواستار ملاقات با معشوقم که قراری ندارم، چندی است به این درک رسیده ام که تا به حال به خود ظلم کرده ام، مسائلی داشتم که مرا از وارد شدن در جرگه عاشقی ها باز می داشت، جدا من تصمیم داشتم که قبل از عید به جبهه بروم ولی نمیدانم چرا؛ شاید به این خاطر که شایسته نبودم، نتوانستم بروم، تصمیم گرفتم ایام عید بروم و به خاطر مصادف شدن با روزهای عملیات و حمله شدید به دشمن و نبودن اعزام، باز نتوانستم بروم، دوباره تصمیم گرفتم که بعد از عید بروم که مسئله جنابعالی و جبهه رفتنت برای بنده مشکلی شد، پیش خود فکر کردم و تمام مسائل را بررسی کردم و خودم را قانع ساختم. شاید خدا دلم را آرامش داده بود که با وجود این که شما جبهه اید به جبهه روم و خیلی تلاش کردم و این طرف و آن طرف رفتم ولی تاکنون نتوانسته ام به جبهه بروم. خود را عاصی میدانم وگرنه تا حالا خدا کاری برایم کرده بود و اتفاقا این مسئله را شاید خیری باشد و «الخیر فی ما وقع». و باز زیاد ناراحت نیستم و پیش خود می گویم که هدفم الله است، پس گذشته را باید فراموش کنم و آینده ی زیبایم را خود به دستان یداللهی ام بسازم. به هر حال برادرجان، مثل اینکه خدا لطفی کرده و قلبم را تسکین داده و می خواهد مرا بسوی خود فراخواند. از این باب خیلی خوشحالم که نعمت آرامش را در قلب خود احساس می کنم. برادر جان، کافر کیشی زشت خو، جنگ را بر ما تحمیل کرده. به حریم مقدس اسلام و قرآن و ایران تجاوز کرده. به ناموس دختران و زنان ما بی حرمتی نشان داده و به استقلال ما هجوم آورده و می خواهد به دستور اربابانش این جمهوری نو پای اسلامی را نابود کند. می خواهد آزادی راستین ما را سلب کند،.... پس طبق احکام اسلام واجب است که در مقابلش بایستیم، مقاومت کنیم و توی دهانش بکوبیم! بر خود می دانم که من نیز یکی از این خرد کنندگان دهان صدام و صدامیان باشم، و به هر حال اگر شایسته باشم خواهم رفت. به جبهه می روم تا با نثار خون خود، استقلال نامه و جاودان نامه اسلام و ایران را تا ابد امضاء نمایم، می روم تا با ایثار و نثار خونم درخت اسلام را آب دهم و آبیاری کنم تا روزی که به ثمر بنشیند و میوه دهد. می روم تا مثل میلیونها مسلمان پاک نهاد به اسلام خدمتی کرده باشم. می روم تا به لقاء الله برسم، اگر شایسته اش باشم! خدا گواه است که این راه را که می روم آگاهانه و با اختیار می روم، با کمال خلوص نیت می روم و تو ای خدای خوب من، ای معشوق ماندگار من، خودت این بنده عاصی عاشق را دریاب! برادرجان، شهید شدن را دوست دارم، این شهید است که با ریختن خون خود تمام گناهانش بخشوده می شود. این شهید است که به قول استاد مطهری شمع محفل بشریت است و با سوختنش محفل تاریک را روشن می کند و می سوزد ولی نابود نمی شود و در یک جمله این شهید است که زنده همیشه تاریخ است. و بخوان که اولیاء و انبیاء ما چقدر عاشق شهادت بودند، ما که خود را پیرو آنها می دانیم، چرا نباید مثل آنها باشیم. کدام یک از ائمه طاهرین ما در بستر مرگ مرده اند؟! به فرموده امام علی (ع): شریف ترین مرگ ها، شهادت هست و تو می دانی که حضرت علی (ع) چقدر عاشق این گونه مردن؛ یعنی شهادت بود. گر مرد رهی میان خون باید رفت وز پای فتاده سرنگون باید رفت تو پای به راه در نه و هیچ مپرس خود راه بگویدت که چون باید رفت تا پیش از آن که مرگ طبیعی به سراغمان نیامده، باید سراغش رفت و زحمت کشید تا آن را یافت و همین که برای خدا وارد کار شوی، خدا راه ها را نشانت می دهد. «والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا» و اگر انسان برای خدا کار کند و زحمت کشد، آخرش سعادت و خوشبختی است. بقول قرآن «ان مع العسر یسرا» که پس از هر سختی گشایشی است، پس ای برادرجان باید در راه خدا زحمت کشید، جان داد، مال داد، دشنام خورد و... و اجر همه اینها در نزد پروردگار است، به هر حال از درگاه ایزد تبارک و تعالی خواستارم که تا فعلا هدف من از جبهه رفتن برای جنابعالی معلوم شده باشد و خداوند آنچنان یقین و ایمانی به حضرتعالی عطا فرماید که بتوانی برای بنده حقیر و مسکین استاد باشی و ان شاء الله مربی و آموزگارم باشی در همه مسائل و اصول و از این که نباشم ناراحت نباشی و بتوانی آنچنان جوی بوجود آوری که اگر شهید شدم نمونه باشد. برادرجان: من کوچکتر از آنم که برای برادرم وصیت و یا نصیحتی داشته باشیم ولی چند تا حرف با بردارم دارم. 1- تو خودت میدانی که اسلام مورد هجوم واقع شده پس باید از آن دفاع کرد و من احساس میکنم که اکنون نوبت به من رسیده و باید دفاع کنم پس از نبودن من ناراحت نباش، چون برای خدا هست. 2- در تمام کارها توکل بر خدا کن زیرا که اولا خدا دوست دارد متوکلین را و ثانیا معتقدیم که تنها وکیل ما خداست و هیچ وکیلی در برابر خدا نداریم، البته این حرف به این معنی نیست که حرکت نکن بلکه حرکاتت همراه با توکل باشد تا بهتر بهره دهد. 3- وظیفه ات را در برابر این انقلاب که خونبهای هزاران شهید است، بدرستی ایفاء کن اگر چه ایفاء کرده ای به اندازه خودش ولی محکمتر، با یقین تر و با ایمان تر کارهایت را انجام بده. 4- رعایت کامل اصول و احکام دین را بکن. علاوه بر نماز های یومیه، نوافل را همیشه بخوان، روزه های مستحبی را هم بگیر، جهاد که کرده ای، اگر توانستی ان شاء الله با پدر و مادرم به حج نیز برو. و ما می رویم تا راه کربلا را برای شما آزاد کنیم و آنوقت به کربلا نیز بروید. 5- اگر کارهایت برای خدا باشند، خدا تو را یاری می کند: ان تنصرالله ینصرکم و یثبت اقدامکم. مفهوم این است که نگران نشو زیرا که خدا و امام زمان را داری. 6- به همه اقوام به یک دید نگاه کن و همه را به یک اندازه دوست بدار و راهنمایی شان کن و در جهت خدا قرار داده و سبب انسجام و وحدت آنها باش، در رفتار متواضع باش اگر چه هستی و با کسی بجز دشمنان خدا درگیر نشو، مسائل دنیا تو را ناراحت نکند، صبر کن که (ان الله مع الصابرین)، برای خدا خونسرد، خوشروی و مهربان باش. دل کسی را نیازار. دل مادر و پدر را به دست آر، با آن ها با اخلاق اسلامی رفتار کن، ناصح و منجی شان باش. اگر چه منجی واقعی خداست! 7- در برابر سختی ها و دردها و زجرها و شکنجه هایی که برای اسلام می کشی، مقاوم باش که خدا یاری ات می کند و همه اینها آزمایشند و باید بتوانی از این آزمایش نمره خوب بیاوری! 8- مربی برادران و خواهرانم باش، آن ها را زیاد تشویق به دعا خواندن و در درجه اول قرآن خواندن و بعد کتاب خواندن بنما و به هر حال آن ها را مسلمان معتقد به احکام و اصول اسلام بار بیاور. آن ها را طوری تربیت کن که همگی سرباز امام زمان باشند و فدایی باشند از برای دین اسلام و مجاهد باشند در راه خدا و مومن باشند به خدا و رسول و دوستدار بندگان خاص خدا، آن ها را مقلد امام بار بیاور، درس شهامت، ایثار، تقوی، و نماز و روزه و... به آن ها بده و به هر حال آنها را آزاده، مختار و مومن بار بیاور. 9- پرداخت خمس و زکات را فراموش نکن و اگر لازم باشد در راه خدا از هر نوع مالی نیز بگذر. 10 - برای بچه ها شبهای جمعه دعای کمیل همراه با معنی و با سوز و گداز بخوان، آن ها را به دعا خواندن عادت بده و به قرآن خواندن با معنی اخت کن و به هر حال همیشه در نماز جمعه با اهل خانواده شرکت کنید و آن را سرمایه بزرگی بدانید، همیشه پیرو روحانیت باشید زیرا که این روحانیت است که اسلام را زنده نگه داشته است، از اسلام منهای روحانیت دوری بجوئید، پشتیبان ولایت فقیه باشید، امام را درک کنید که چه وجود و نعمت عظمایی است، امام را تنها نگذارید از انقلاب، درس یاد بگیرید، مطالعه زیاد داشته باشید. ادعیه روزانه را بخوانید، نمازهای مستحبی را بجا آورید بخصوص نماز شب را که متجلی انسانیت است، به هر حال برادرجان، رسالت خون و پیام شهدا به گردن شماست، شما هستید که باید پیام بر و پیام آور خون شهدا باشید، امیدوارم که بتوانی در سنگر خودت، وظیفه ات را نسبت به این انقلاب ادا کنی و توفیق یابی تا هر چه بیشتر برای این مردم و در راه خدا گام برداری. «ربنا افرغ علینا صبرا و ثبت اقدامنا و انصرنا علی القوم الکافرین» خداوندا؛ این انقلاب را به انقلاب مهدی «عج» متصل بگردان و امام را تا ظهور امام زمان نگهدار. بارالها؛ رزمندگان اسلام را توفیق عنایت بفرما و هر چه زودتر آنها را پیروز بگردان. خدایا؛ دل پدر و مادر و خواهران و برادران را آن گونه منقلب کن که اگر شهید شدم، نماز شکر بخوانند. از شما حلالیت میطلبم و التماس دعا دارم و دوست دارم که مرا ببخشید تا مورد لطف خداوند قرار گیرم. «ربنا لاتزغ قلوبنا بعد اذ هدیتنا و هب لنا من لدنک رحمه انک انت الوهاب. برادر کوچکت: عین الله دهراب پور «هفتم اردیبهشت ماه یکهزار و سیصد و شصت و یک» وصیت نامه شهید دهراب پور خطاب به پدر و مادر و اعضای خانواده بسم الله، رب الشهداء و الصدیقین به نام خدا، خدای شهیدان و راستگویان ... و بشرالصابرین الذین اذا أصابتهم مصیبه قالوا انا لله و انا الیه راجعون:... و بشارت دهید صابران را، آن هایی را که وقتی مصیبتی به آنها وارد می شود، می گویند ما از خداییم و به سوی او بر می گردیم. خدمت پدر بزرگوار و دلسوزم سلام. سلام ناقابل مرا بپذیر. امیدوارم که تاکنون فرزند خوبی برای شما بوده باشم. اگرچه خود می دانم که نبوده ام. سلامتی پدرم را از درگاه خداوند متعال خواهانم و امیدوارم که پیوسته شاد و مسرور باشید و همیشه در حال ذکر و نیایش پروردگار باشی تا شاید از این راه تسکین قلب پیدا کنی. پدرم! همیشه در دعایمان برایت دعا می کنم تا آمرزیده شوی. امیدوارم که ازین به بعد یک انقلاب و تحول شگرف و دیدنی در شما به وجود بیاید و آنچنان در فکر خدا و اسلام باشید که با نثار جان تمام فرزندانت، کوچک ترین ناراحتی به خود راه ندهی، پدر! تصمیم دارم که پس از یک و نیم سالی که از این جنگ تحمیلی می گذرد به جبهه روم و معقتدم که خیلی به خودم ظلم کرده ام و خیلی دیر شده است، به هر حال ای پدرم! خدا همیشه بندگان را مورد آزمایش قرار می دهد تا از میان آنان بهترین را انتخاب کند. قحطی، گرسنگی، نقص عضو و اموال و انفس و از بین رفتن ثمرات و..، جنگ، صلح و... همگی این ها آزمایش هستند که خدا در میان این آزمایش ها، بندگان خاص خود را بر می گزیند. هم اکنون صدام تکریتی جنگ را بر ما تحمیل کرده است و یک آزمایش بزرگی است، پس باید درست امتحان دهی تا از این آزمایش موفق در بیایی، بنابراین از رفتن من به جبهه ناراحت نباش، در درجه دوم، ای پدرم! به خدا فرزندان انسان همگی اماناتی هستند که خداوند به آنها عطا کرده است و انسان واقعی و مسلمان کامل کسی است که این امانت ها را به درستی به صاحب اصلی آن برگرداند، اکنون موقع آن رسیده که خدا از شما طلب امانت کرده، پس ای پدر نازنین! ای دلسوز فرزند! امانت خود را با راحتی تمام با دلی شاد و چهره ای خندان ادا کن و به صاحبش بازگردان، باشد تا رستگار شوی. ای پدرم! مثل کوه استوار باش و مثل کوه مقاومت کن و آن چنان بر علیه دردها و رنج ها قیام کن که در زمره بندگان خاص الهی قرار گیری، چند تا وصیت برای پدر عزیزم دارم: 1- همیشه به ذکر و نیایش پروردگار مشغول باش. با حالات خاص نمازها را بخوان و سعی کن معنی و مفهوم نماز را درک کنی. در غیر ماه رمضان هم روزه بگیر و سعی کن در ماه رمضان اگرچه روزه هستی کمتر خرج کنی و اضافی را به فقیران و نیازمندان عطا نمایی. 2- درجه سازگاری ات را با افراد خانواده بالا ببر. همیشه با آنان صحبت کن، نصیحت کن و بچه ها را طوری تربیت کن که آینده سازان انقلاب باشند. 3- با تمام فامیل دوستی داشته باش و سعی کن با همه آنها روابط حسنه یکسان داشته باشی، همسرانی برای برادرانم معرفی کن که خود و خانواده شان افراد شایسته ای باشند، خواهرانم را نیز با افراد شایسته تزویج کن. 4- در فکر مادیات زیاد نباش و از همه مهمتر، خمس، زکات و احکام اسلامی را به درستی رعایت کن، به معنویات بیشتر عنایت کن، در محافل قرآنی وارد شو تا برایت قرآن بخوانند و معنی کنند و در سرای سه پنج، بنده خاصی از بندگان خالص خدا باش. 5- در مقابل سختی ها مثل کوه باش و در مقابل شادی ها خویشتن داری نشان ده و مسائل مادی زیاد تو را خشنود نسازند. به هر حال خودت را بساز، افراد خانواده مان را بساز و برای من عاصی دعا کن و فرزند گنهکارت را حلال کن، اگر ناراحتی از من دیدی مرا ببخش و همیشه برایم دعای آمرزش کن. و اما مادرم! آرام باش، مثل کوه استقامت کن تا در پیشگاه خدا روسفید باشی، از دوری من اصلا ناراحت نباش. اگر خدا راضی باشد و شهید شدم، دوست دارم مثل بقیه مادران شهید شاد باشی و برایم نماز شکر بخوانی، می دانم که با نبودنم زیاد ناراحت می شوی ولی ای مادر! تو را به خدا خودت را کنترل کن، به حضرت زینب فکر کن که همه عزیزانش را در راه امام و مولایش از دست داد، به ام البنین بیندیش که چهار فرزندش را فدایی اسلام عزیز کرد. سپاس گزار پروردگار باش و از اینکه خداوند فرزندی مثل من را به تو ارزانی داشته؛ که جانم را فدای اسلام می کنم، شاد باش. به هر حال مادرم! از تو حلالیت می طلبم و می خواهم که شیر پاکت را حلالم کنی، اگرچه در پهنه این عمر، زیاد تو را ناراحت کرده ام، تو را به خدا مرا ببخش. و ای مادر! همیشه دعای آمرزش تو را از خدا دارم و همیشه دعا می کنم که تا شما را نیامرزد از دنیا نبرد، ای مادرم! کوه باش و چون کوه استوار و مقاوم باش و آن چنان مقاوم باش که دردها و زجرهای این دنیا باعث نشود که تو از نام و یاد خدا غافل بمانی و به هر حال ای مادر دلسوزم! تمام نصایحی را که برای پدرم گفتم به شما نیز می گویم: با بچه هایت خوب باش و آنچنان آن ها را تربیت کن که در پیشگاه خدا شرمسار نباشی، آن ها را فدائیان اسلام بار بیاور و مربی خوبی برای آن ها باش، با خواهران و عروس ها همیشه در صلح و صفا باش، آن ها را نیز برای تربیت فرزندان آینده اسلام تربیت کن، نماز های مستحبی را هم بجای آور، در جایی که پشت سر دیگران صحبت می کنند، توقف مکن، مگذار کسی در مسائل شخصی اقوام دخالت کند. بیشتر از آن که در اندیشه مادیات باشی به فکر معنویات باش، به فکر قبر و مردن و خدا و پیامبر و... باش. و در آخر تو ای خواهرم! با سنگر حجابت مشت محکمی به دهان یاوه گویان بزن و زینب وار پیام آور خون شهیدان باش. از این که برادری از پیش تان می رود ناراحت نباشید و شکر کنید که تا ابد میهمان پیامبر خاتم و ائمه اطهار علیهماالسلام است و بیشتر به فکر اسلام و ایران بیفتید، سعی کنید فرزندانی همچون شهداء به جامعه تحویل دهید، ای خواهرم! شخصیت تو، وقار تو در حجاب و اسلامی بودن تو است، خودت را بساز، حجابت را نگه دار و به وسیله این سنگر دشمنان را محو کن. خواهرم ثریا! مختار را بزرگ کن و او را مثل پدرش تربیت کن و تنها نیتت این باشد که او در آینده فرزندی رشید برای اسلام عزیز گردد. به هر حال خواهرانم را نیز وصیت می کنم؛ آهیجان، آبی جان، ثریا، سکینه، زلیخا و صدیقه که با خانواده مان بسازید. با هم دوست باشید و دشمن نباشید. احترام آمیز با هم روبرو شوید. سوگند به مقدسات نخورید، کار خانه و زندگی را به درستی انجام دهید و گوش های شنوایی برای پدر و مادر و برادرم باشید. قرآن زیاد بخوانید، دعا زیاد بخوانید، هر شب جمعه دعای کمیل بخوانید، نمازهای یومیه را سر وقت بخوانید، روزه هایتان را کامل بگیرید و مگذارید غیبت و گناه در آن راه یابد، نمازهای مستحبی را بخوانید به خصوص نماز شب را. و سرانجام، صورت برادران خوبم را می بوسم و از پدر و مادر و خانواده گرامی می خواهم آن ها را فرزندان اسلام بار بیاورید، آن ها را فدایی امام بار بیاورید. با شهید شدن من بسیار نیرو بگیرید و به یاد داشته باشید که: «مپندارید آن ها که در راه خداوند کشته شده اند، مرده اند، که زنده اند و در نزد پروردگارشان روزی دارند.» نکند خدای ناخواسته ناراحت شوید و ناشکری نشان دهید که عین الله تان را با این گونه رفتار کاری نیست. باز می گویم: بیشتر به فکر مسائل انقلاب باشید تا فقدان فردی چون من در میان افراد خانواده. در پایان، تمام اقوام را سلام برسانید واز همگی اقوام می خواهم دعایم کنند و به خوبی خودشان مرا ببخشند، من هم دعاگوی آن ها خواهم بود.. از مادر بزرگوارم حلالی شیر می طلبم. از پدر ارجمندم می خواهم از من راضی و خشنود باشد، از خواهران و برادران عزیزم می خواهم مرا ببخشند، مرا دعا کنید، باشد که همگی مورد لطف و عنایت خداوند قرار گیریم. والسلام سرباز کوچک امام زمان (عج)6/2/61 عین الله دهراب پور وصیت نامه شهید عین الله دهراب پور خطاب به عموم مردم بسم رب الشهداء و الصدیقین «ان الله اشتری من المؤمنین انفسهم و أموالهم بأن لهم الجنه یقاتلون فی سبیل الله فیقتلون و یقتلون فذلک هوالفوز العظیم»: (توبه /111) و همانا خداوند جان و مال مؤمنین را به بهای بهشت از ایشان خریداری نموده که در راه خدا جهاد می کنند پس می کشند و خود کشته می شود و... که این معامله با خدا به حقیقت سعادت و فیروزی بزرگی است. آنگاه که مهاجم و مزدوری در پناه ابرقدرت های جهانخوار به بزرگی و آقایی و خدایی بودن انقلابمان چشم بد بدوزد و توطئه ها و دسایس بی شماری را برای نابودی این انقلاب که خون بهای صدها هزار شهید گلگون کفن است بچیند و بالاخره نیروی عدوانی خود را روانه کشور اسلامی مان کند و به حریت و بزرگی و استقلال ما آسیب رساند و هدف کلی شان طرد رهبریت انقلاب و نابودی رژیم الهی موجود در کشورمان باشد، در اینجا چه باید کرد؟ وظیفه چیست؟ آیا سازش کنیم یا بجنگیم و بمیریم و سازش نپذیریم؟ آیا به طور کلی اسلام جنگ را همیشه و مطلق بد می داند و همیشه طرفدار صلح است؟ این سخن که جنگ بد است و دشمن محق است به حریم ما تجاوز کند - به قول استاد شهید؛ مرتضی مطهری (رحمه الله علیه)، حرفی مسخره بیش نیست. این حرف محکوم است. ننگ و نفرت بر ما که دشمن بخواهد اسلام را، قرآن را، ناموس زنان ایران را پایمال سازد و ما دم از صلح بزنیم. این حکم اسلام است که چرا در راه خدا و در راه آن مردم بیچاره، از مردها و زن ها و بچه هایی که تحت شکنجه قرار گرفته اند، نمی جنگید؟ پس ای مردم جهان! ای مسلمین جهان! ای مؤمنین ایران! اکنون صدام به خاک و مملکت ما تجاوز کرده و بیمارستان ها و دبستان ها... را بمباران می کند. مردان خدا را به غل و زنجیر کشیده است. جوانان آینده اسلام را به خون کشانده، اسلام را صدمه ای وارد شده و منافق، خون جوانان ما را می ریزد. اسرائیل غاصب، لبنان و فلسطین را به خاک و خون کشیده، بهترین جوانان اسلام را نابود می کنند، مردم بیچاره بیروت چه گناهی دارند؟ خدایا! مصیبت بزرگ است، خدایا! شکایات زیادند. ای خدا! خودت بهتر می دانی پس خودت بیدار کن این یک میلیارد مسلمان را! به خدا قسم که حکم قرآن شامل حال همه مسلمین می شود و هرچه زودتر باید علیه صدام و آمریکا و اسرائیل بسیج شد و جنگید. ما می رویم تا با آخرین فشنگ ها و نفس هایمان و با ریختن خون ناقابلمان، جاودان نامه جمهوری اسلامی را امضای شرافتمندانه کنیم، ما می رویم تا با در طبق اخلاص گذاشتن اموال و انفسمان، اسلام را برای همیشه به حاکمیت رسانیم، و بالاخره ما می رویم تا با نثار خونمان انقلابمان را صادر کنیم که همانا سخن های گهربار امام عزیزمان را جامه عمل پوشانده باشیم! خدایا! تو را به جان امام زمان (عج)، در آخرین لحظات زندگیمان چهره نورانی ایشان را منور راهمان قرار بده. ای مسلمین جهان! آیا آیه: «انالله و انا الیه راجعون» را خوانده و فهمیده اید؟ آیا فهمیده اید که «انالله و اناالیه راجعون» زمانی مفهوم دارد که فهمیده باشید «انالله» را و خود را از خدا بدانید؟ تا ما خود را از خدای منان ندانیم، برگشت به سوی خدا بی معنی است. یعنی در یک جمله: «اناالیه راجعون» به این دلیل است که «انالله» را بدانیم. دلیل «اناالیه راجعون»، «انالله» است. پس نهراسید ای مسلمانان! بجنگید! مبادا از مردن در بستر بترسید که شهادت افضل است، شهید سعید است زیرا که اگر مفهوم این آیه را بفهمید، آنگاه مبارزه وجود خواهد داشت، مبارزه تنها اسلحه به دست گرفتن و جنگیدن نیست، سراسر زندگی انسان مبارزه است. باید کوشید در این مبارزه فیروز گشت، و زندگی به قول سرور شهیدان: «همانا عقیده انسان است و جنگیدن در راه آن». انسان بی عقیده و لامذهب، زندگی ندارد. او یک حیوان بیش نیست، این داشتن مرام و مسلک و عقیده، بینشی است که به انسان حیات می دهد. و الا زندگی یعنی هیچ! هنگامی که انسان عقیده به وجود واجب الوجود داشته باشد و ایمانش نسبت به خدا رو به کمال رود آنگاه در این زمینه ترقیاتی نصیبش خواهد گردید. دل او مجذوب تفکر درباره وجود لایزال خداوند می شود و این حالت جذبه روز به روز شدیدتر و توجه او به خدا عمیق تر می گردد. در این حال است که انسان در تمام اوضاع و احوال فقط خدا را جلوی خود می بیند و همه چیزها و اشیاء در نظر او ساقط می شود و تنها، تنها خدا را مشاهده می کند. در این اوضاع و احوال است که او فناء فی الله و بقاء با الله می شود. خدایا! تو خودت بهتر می دانی که جای این گونه شدن کجاست؟ جبهه ها را بنگرید و روحانی و معنوی شدن مؤمنین واقعی را! طلابی از این حوزه جبهه بیرون می آیند که در دریای الهی غرقند و غوطه ور. این طلاب، روحانی و فانی در خدا می شوند. پس ای مردم! قدر این جبهه ها را بدانید، قدر این دانشگاه الهیات را بدانید که درب نورانی آن به روی هر کس باز نمی گردد. خدایا! تو خود بهتر می دانی که این دانشگاه کربلا چه دانشجویان عزیز و گران قدری را در درگاهت با مدرک شهادت فارغ التحصیل می کند. در دانشگاه کربلا سن و سال مهم نیست. از حبیب بن مظاهر گرفته تا علی اکبر امام حسین (ع) در آنجا تحصیل می کنند و گواهینامه عشق بازی با معبود و معشوق راستین را به دست می آورند. به هر حال بیدار باشید که اسلام دوران خطیری را پشت سر می گذارند و گذرانده و خواهد گذراند، آینده این انقلاب را این جنگ ها تعیین خواهد کرد. پس وظیفه سنگین است و گران و شما ای رزمندگان اسلام و راه خدا! امروز پرچم خونین حسین (ع) بر دوش شما گذاشته شده و جهان ناظر فداکاری و جانبازی شماست و شما با فداکاری و جانبازی خود، سرنوشت انقلاب و رسالت مقدس ما را شکل می دهید و در این لحظات خطیر، سازنده تاریخ و اجتماع آینده ایرانید و راه پر افتخار وصول به حکومت عدل جهانی را هموار می کنید، حرف ها زیادند ولی وقت نوشتن کم، در پایان چند تا حرف برای مردم شهید پرور ایران دارم که امیدوارم بپذیرند: - برادران! ان شاء الله بعد از جبهه ایران و شکست صدام، جنگ را ادامه داده و قدس عزیز را از چنگال طفل نامشروع امپریالیسم (صهیونیسم) آزاد نمایید و تا حکومت الله بر جهان حاکم نگردیده، مبارزه را ادامه دهید. - از شهادت باکی نداشته باشید، در قاموس شهادت، واژه وحشت و هراس راهی ندارد، زیرا که هراس آن کسی دارد که شهادت مکتب او نیست. آن که مردن پیش چشمش تهلکه است - حکم لاتلقو بگیرد او به دست - امام را تنها مگذارید و همیشه در دعاهایتان امام را دعا کنید، زیرا که امام زمان از این دعاهای شما نیز بی گمان خشنود می شود. برادران سعی کنید امام را بشناسید و بشناسانید زیرا که اگر امام نبود این انقلاب نبود، این مجد و عظمت ایران و ایرانی نبود، اسلام انقلابی و حسینی نبود. - به پدران و مادران توصیه کنید که از رفتن فرزندان خود به حوزه معنوی جبهه ممانعت نکنند، برای مجد و عظمت قرآن و اسلام باید فداکاری نمود و برای بارور شدن درخت تناور اسلام باید خون ها داد. - مردم عزیز، کمک های خود را همچنان ادامه دهند و مساعدت هایشان را بیشتر کنند که اگر این کمک ها نبود، جبهه وضع دیگری داشت و ان شاء الله هرچه زودتر به این مسئله خاتمه دهید و هرچه زودتر، حلش کنید. - مردم دعاها را بیشتر بخوانند، زیرا که همین دعاها هستند که حرکت می آفرینند و به قول امام ادعیه «لسان قرآن» است. - عبادات را سنگین بشمارید، زیرا که به قول امام جعفر صادق (ع): «هر که عبادات را سبک شمارد و به خصوص نماز را، در قیامت ذلیل و خوار خواهد بود.» - به برادران انجمن اسلامی بگویم که همچنان در سنگر انجمن، اهداف انجمن را انجام دهند و گسترش دهند اهدافش را و طوری شود که ان شاء الله هر شهر و ده ما از برکت وجود انجمن های اسلامی بهره مند باشند. سیاست انجمن براساس سیاست دولت جمهوری اسلامی است و اطاعت نکردن از سیاست آن سرپیچی از قانون جمهوری اسلامی است. پس کاملا متوجه باشید که وظیفه سنگین است، ما که می رویم کار شما خود نوعی جهاد در راه خداست. خداوند؛ برادران را مؤید و موفق دارد تا در انجام رسالت سنگینشان صابر باشند و پیروز. این را بدانید که افتخار ما این است که این راه را آزادانه و آگاهانه می رویم و بس. خدایا! ظهور امام زمان (عج) را سریعتر و تا ظهورش امام را زنده و یاران امام را پیروز بگردان. امت شهید پرور ما را تأیید و موفق بدار. خدایا! ما فقط برای اعتلای اسلام آمده ایم پس ما را اگر لایق هستیم بپذیر و ما را پیروز بگردان. «ربنا لاتزغ قلوبنا بعد اذ هدیتنا و هب لنا من لدنک رحمه انک أنت الوهاب» و السلام علی عبادالله الصالحین برادر شما: عین الله دهراب پور انتهای پیام