صلح در افغانستان یک اجبار است
تهران - ایرنا - کارشناسان ارشد سیاست خارجی در حوزه افغانستان در نشست ویژه بررسی چشم اندازهای صلح دراین کشور اظهار کردند: افغانستان که در چندین دهه اخیر درگیر نزاع داخلی و حضور نیروهای نظامی بیگانگان بوده درمسیر نیل به صلح و آرامش همچنان با موانع و مشکلات جدی روبروست؛ اما تحقق صلح در این کشور یک ضرورت اجتنابناپذیر و یک اجبار است.
به گزارش روز سه شنبه ایرنا، «نشست مذاکرات صلح افغانستان؛ چشماندازها و موانع» در هفته جاری به همت کمیته روابط بینالملل انجمن علمی مطالعات صلح ایران و با همکاری دانشگاه علامه طباطبائی با حضور «محمدرضا بهرامی» سفیر پیشین جمهوری اسلامی ایران در افغانستان و «داوود مرادیان» رئیس انستیتو مطالعات استراتژیک افغانستان به صورت مجازی برگزار شد. گزارش این نشست را با هم میخوانیم:
تلاش برای دولت سازی مدرن در افغانستان
مرادیان در این نشست با بیان اینکه منازعه افغانستان یکی از طولانیترین منازعات یک قرن اخیر بوده است؛ این واقعه را در بخش تحلیل گفتمان از منظر پروسه دولتسازی مدرن تجزیه و تحلیل کرد و گفت: افغانستان دولت سازی مدرنی دارد که هنوز نتوانسته به ثبات سیاسی و محتوایی و گفتمانی دست یابد. از نظر وی، چهار جریان قوی باعث شده است که دولت سازی مدرن نتواند به موفقیت برسد. مرادیان همچنین اظهار داشت: هر یک از این چهار جریان تلاش دارند از دید خود یک حکومت در افغانستان به وجود آورند. اولین جریان، «گفتمان قومی» است که در صد سال گذشته افغانستان گفتمان برجسته بوده است. جریان دوم، دیدگاه منتسب دینی است که باعث منازعه صدساله «شریعت» در برابر «مشروعیت» شده است. جریان سوم، جریان های «مترقی و مدرنیته» محور بوده که بیشتر از صد سال عمر دارد که جریانهای «جمهوریخواه» و «قانون اساسی» محور از جمله آنها هستند. این جریان در جاهایی دستاوردهایی هم داشته است. چهارمین جریان، جریان ژئوپلیتیکی خارج از افغانستان است و این کشوخواسته و ناخواسته وارد بحرانهای منطقهای و جهانی شده است.
وی افزود: اما موضوع قابل توجه این است که هر چهار جریان باهم در افغانستان تاثیر داشته است. هر چهار جریان در بیشتر مواقع با هم در رقابت و ستیز بودند. این جریانها نخواستند یا نتوانستند نقاط مشترک پیدا کنند و باعث به وجود آمدن مناقشه طولانی مدت افغانستان شدند. در جاهایی این جریانها با هم آشتی کردند و اتحادی صورت گرفت، مثلا در زمان «ظاهرشاه» ثبات نسبی در افغانستان وجود داشت. در این دوران، جریان های قومی مدیریت شدند و جریانهای منتسب اسلامی هنوز منسجم نشده بودند. همچنین ظاهرشاه توانسته بود افغانستان را از جریان های جغرافیای سیاسی دور نگهدار دارد. بعد از کودتا، جریانهای اسلامگرا رشد کرده و تنش های قومی شدت گرفته و ورود افغانستان در ائتلاف جنگ سرد، باعث درگیری های پیچیده در افغانستان شد که 40 سال این جنگ ها طول کشید.
در این نشست همچنین در مورد توافقنامه صلح طالبان با آمریکا و اینکه آیا این توافقنامه میتواند نوید بخش پایان منازعات افغانستان باشد یا خیر؟ بحث و گفتگو شد. مرادیان نیز در پاسخ به این پرسش گفت: بازیگران این توافقنامه نماینده دو جریان هستند؛ جریان نخست، «طالبان» هستند و جریان دوم آمریکا که به عنوان بازیگر ژئوپلیتیک منطقه است. اما دو جریان قدرتمند دیگر حضور ندارند و لذا انتقادهایی هم بر این موافقتنامه شده است. جریان «ترقیخواه» منتقد اصلی این موافقتنامه است و بازگشت طالبان را تهدیدی برای ارزشهای شهروندی خود میداند. بخشی از بازیگران خارجی مانند هند و حتی اتحادیه اروپا با وجود نزدیکی با آمریکا نیز از این توافق نامه رضایت ندارند. آنها می گویند این یک توافقنامه ناقص است و نتوانسته تعامل بین چهار جریان را به وجود آورد و باعث نارضایتی بخشی از جریان هاست و جریانهای ناراضی میتوانند دوباره منسجم شده، علیه این موافقتنامه ناقص موضع گیری عملی داشته باشند.
وی همچنین با پاسخ به این پرسش که «کدام نسخه برای مناقشه افغانستان مفید و موثر میباشد؟» گفت که از نظر وی، بهترین نسخه برای افغانستان این است که حداقل انتظارات و نگرانیهای چهار جریان اصلی را در نظر بگیرند و اگر موافقتنامهای بخشی از نگرانیهای چهار جریان را در نظر بگیرد، میتواند موفق باشد. مثلا اجلاس «بن» در سال 2001توانست نگرانیهای اساسی چهار جریان را برآورده سازد. قانون اساسی و نهادهای افغانستان میتواند تنشهای قومی مذهبی را مدیریت کند و ارزشهای شهروندی محوری را در خود پرورش دهد و جریانهای مترقی، احساس امنیت کنند و همچنین در ژئوپلیتیک افغانستان از 2001 به بعد منافع مشروع همه بازیگران به رسمیت شناخته میشود.
صلح در افغانستان بیش از انتخاب یک اجبار است
بخش دوم این نشست، با صحبتهای «محمدرضا بهرامی» سفیر اسبق دو دوره جمهوری اسلامی ایران در افغانستان ادامه یافت. وی با ابراز این که صلح برای افغانستان انتخاب نیست و یک اجبار است و این اجبار هم برای مردم افغانستان و هم برای منطقه است، افزود: «منطقه با بحرانهای ناامنی و مواد مخدر روبرو است و برای ایجاد توسعه، همگرایی منطقهای، رفاه نسبی و حتی تولید ثروت برای ملت، راهی جز فائق آمدن بر مولفه امنیتی نیست و باید به افغانستان برای گذر از این مرحله کمک کرد.»
به زعم بهرامی، هر فرآیند صلح باید دو ویژگی داشته باشد؛ اول اینکه باید پایدار بوده و استمرار داشته باشد و دوم، همه در روند آن خود را شریک بدانند تا به اجماعسازی در افغانستان کمک کنند. وی بر این باور است که هر طرح صلح برای اینکه از یک منازعه نظامی به مصالحه برسد باید هفت ویژگی داشته باشد: 1. طرفهای معامله باید همدیگر را به رسمیت بشناسند. 2. دو طرف به این جمعبندی رسیده باشند که راه حل نظامی نمیتواند نتیجهبخش باشد 3. هر دو طرف باید بپذیرند گذشته قابل مذاکره نیست. 4. دو طرف معامله در مورد هدف نهایی توافق داشته باشند. 5. تعریف مشخصی از آتشبس در مراحل مختلف داشته باشند تا بتوانند اعتمادسازی کنند. اگر آتشبس تحقق نداشته باشد بعد نظامی بر روی مذاکرات تاثیر منفی خواهد گذاشت و باعث انحراف مذاکرات میشود. 6. مکانیسمهای نظارتی قابل اعتماد و در دسترس در طول مذاکرات وجود داشته باشد تا استفاده ابزاری از مذاکرات صورت نگیرد. 7. ناظر و میانجی خارجی که از حمایت بینالمللی برخوردار باشد حضور داشته باشد تا بتواند به عنوان هماهنگ کننده بازیگران داخلی و خارجی عمل کند.
وی همچنین گفت: در دو دهه اخیر دو دستاورد در افغانستان به وجود آمده است. دستاورد اول «جامعه جدیدی» است که در افغانستان ایجاد شده و در این جامعه جدید، رسانهها در آن هویت دارند، افکار عمومی شکل گرفته و جامعه مدنی نیز هویت پیدا کرده است. نرخ رشد تحصیل در افغانستان هم نشان میدهد که نسل جدیدی در افغانستان متولد شده که تقریبا 60 درصد جمعیت این کشور را تشکیل می دهد. به همین دلیل نمیتوان با نگاههای کهنه و قدیمی با آنها تعامل داشت. دستاورد دوم، نیروهای حافظ امنیت افغانستان است که تلاش بسیاری در ایجاد و حفظ امنیت دراین کشور داشته و پشتوانه آینده افغانستان هستند.
*س_برچسبها_س*