سه‌شنبه 4 دی 1403

طلبه‌هایی که به جرم پوشیدن لباس روحانیت توسط کومله و دمکرات ترور شدند

خبرگزاری ایرنا مشاهده در مرجع
طلبه‌هایی که به جرم پوشیدن لباس روحانیت توسط کومله و دمکرات ترور شدند

تهران - ایرنا - فرمانده سپاه کردستان در آغاز جنگ درباره شرایط خاص آن منطقه برای طلبه‌های رزمنده می‌گوید: طلبه‌هایی که فقط به جرم پوشیدن لباس روحانیت در کردستان ترور شدند چون کومله و دمکرات می خواستند، وحشتی ایجاد کنند که هیچ کس به‌خصوص طلبه‌ها جرات نکنند پا به منطقه غرب بگذارند.

تهران - ایرنا - سردار «مصطفی ایزدی» متولد 1335 در نجف‌آباد اصفهان است، جایی که در اوان کودکی و روبه‌روی منزل پدری، نخستین بار با روحانیت و مفهوم حوزه علمیه آشنا شد و این آشنایی و تعامل دلنشین سبب علاقه وی به این قشر شد؛ آنچه در ادامه می‌آید گفت‌وگو با فرمانده سپاه کردستان در آغاز جنگ است که درباره تاثیر حضور روحانیت در انقلاب و نقش چندوجهی آنان در شرایط سخت کردستان بیان کرده است:

دوری از روحانیت عامل انحراف‌های ابتدای انقلاب بود

انقلاب اسلامی ایران اعتلای همه ارزش‌های الهی است و اساس این انقلاب به دست روحانیت و در راس آن‌ها امام عزیز شکل گرفت. ادامه مسیر هم بر همین اساس و نزدیکی عوامل دست اندر کار انقلاب به همین قشر بود. آن عده‌ای که از انقلاب منحرف شدند و به مردم و نظام صدمه زدند، دلیلش دوری‌شان از روحانیت بود، وگرنه ما متحمل چنین صدمات در ابتدای انقلاب و بعد از آن، در جنگ نمی‌شدیم. در دفاع مقدس عده‌ای به عنوان ستون پنجم عمل کردند که همه به علت دوری از روحانیت و موضع‌گیری در برابر همین رکن بود. در مقابل، آن‌هایی که محور زندگی‌شان را امام و ارشادهای ایشان و روحانیت در دانشگاه انقلاب قرار دادند، قدم‌های‌شان هیچ‌گاه نلرزید و به بیراهه نرفتند.

یکی از سرمایه‌های اجتماعی نظام، رهبری روحانیت است که نباید به‌راحتی آن را از دست داد. امام‌خمینی و حضرت‌آقا تاکنون هم‌چون چراغی راه را مشخص کرده‌اند و پویایی انقلاب وابسته به این دو عزیز بوده و در امتداد آن‌ها، این روحانی‌ها هستند که هم‌چون یک شبکه مویرگی، هدایت را به جای‌جای بدنه نظام می‌رسانند. مثلا در زمان مبارزات قبل از انقلاب، وقتی امام از نجف یا پاریس اعلامیه‌ای منتشر می‌کردند، روحانی‌ها و طلبه‌ها بودند که با از خودگذشتگی و به جان خریدن خطر، اعلامیه‌ها را به مردم می‌رساندند و پخش می‌کردند تا کلام انقلاب به عمق جان مردم بنشیند. بعد از انقلاب و شروع جنگ نیز این روند خطرپذیری ادامه داشت. به‌خصوص در کردستان که بنده خودم حضور داشتم، به چشم می‌دیدم که در آن شرایط سخت و خطرناک، روحانیت یک نقش کلیدی در جهت حفظ و تقویت روحیه و ایمان رزمنده‌ها ایفا می‌کرد.

خدمتی بالاتر از خدمت در کردستان نبود

کار در کردستان واقعا سخت‌تر از جنوب بود. همان‌طور که شهید دستغیب فرموده بود که «زیر این آسمان کبود، هیچ خدمتی بالاتر از خدمت در کردستان نیست» به‌واقع حقیقت بود. کم نمونه نداشتیم طلبه‌های دسته‌گلی که فقط به جرم پوشیدن لباس روحانیت در کردستان ترور شدند. کومله و دمکرات تمام هم‌وغم‌شان را گذاشته بودند تا رعب و وحشتی ایجاد کنند که هیچ کس به‌خصوص طلبه‌ها جرات نکنند پا به منطقه غرب بگذارند.

ضدانقلاب، ابراهیم تارا مسئول اطلاعات سپاه کردستان را اسیر کرد و به شهادت رساند. بعدها متوجه شدیم پوست بدن ایشان را کنده بودند و ایشان را سوزانده بودند. در منطقه، فشار روانی بالایی بر پاسداران و روحانی‌ها وارد می‌شد و هر کسی توان ایستادگی نداشت. پیشمرگان کُرد هم خیلی مظلوم بودند ولی در راس این مظلومیت، روحانی‌های سنی معروف به ماموستاها بودند. هرکدام از آن‌ها اگر کوچک‌ترین همکاری با سپاه داشتند، به‌راحتی توسط ضدانقلاب ترور می‌شدند. با این حال، آن‌ها شجاعانه از نظام حمایت می‌کردند.

روحانیت در کردستان پنج نقش عمده داشت:

1- اول از همه، نقش ارشادی آن‌ها بود.

2- دوم تقویت استقامت رزمنده‌ها در شرایط سخت منطقه کردستان بود.

3- سوم نقش رزمی آنان و جنگیدن دوشادوش دیگران بود.

4- چهارمین نقش روحانیت، فرماندهی جنگ بود. مثال‌های زیادی از حضور روحانیت در رده‌های بالای فرماندهی در جنگ وجود دارد مثلا حاج‌آقای احمدی مسئول توپخانه بود یا حاج‌آقای قاسمی در اطلاعات سپاه بود.

5- پنجمین نقش روحانیت، مردم‌یاری و ارتباط‌گیری با مردم و باز کردن گره از مشکلات آن‌ها بود.

کردستان مرکز مبارزات خاموش

بنده مسئول سپاه کردستان بودم. یک روز در دفتر کارم نشسته بودم که دیدم یک جوانی با چهره نورانی و لباس بسیجی و کلاهی به سر، آمد پیشم و تقاضای یک کلاشینکف از من کرد. بین حرف‌ها متوجه شدم ایشان برادر حیدری و طلبه است و برای اولین‌بار است که آمده کردستان. آن‌قدر خوشم آمد که بعداً پیشنهاد کردم مسئولیت حوزه نمایندگی ولی‌فقیه کردستان را به عهده بگیرد.

وقتی حیدری آمد و به‌عنوان نماینده ولی‌فقیه در سنندج مستقر شد، وجودش برای ما پر از برکت بود. حیدری لباس رزم می‌پوشید و در عملیات‌ها شرکت می‌کرد. از طرفی، با تک‌تک رزمنده‌ها انس می‌گرفت و با آن‌ها دمخور بود. فعالیت ایشان به این‌ها ختم نمی‌شد. شب‌ها در آن وضعیتی که کسی جرئت نداشت از پادگان خارج شود، ایشان خودش را به اطراف سنندج و مناطق محروم می‌رساند و برای مردم مواد غذایی می‌برد. آن‌قدر با خانواده‌های کُرد ارتباط برقرار کرده بود که اگر بچه‌ای در خانه‌ای گریه می‌کرد، مادرش به او می‌گفت «گریه نکن، حاج‌آقا حیدری می‌خواهد بیاید!» ایشان بعدها شهید شد. اتفاقات عجیب و تلخ بسیاری در کردستان افتاده و هنوز خیلی مانده تا مشخص شود کسانی که آنجا جنگیدند چه فداکاری‌هایی کرده‌اند. حضرت آقا در جایی فرموده‌اند «کردستان مرکز مبارزات خاموش است.» این حرف واقعاً صحیح است. خداوند شهدای اسلام به‌خصوص شهدای روحانی را که برای امنیت این مرزوبوم مظلومانه در کردستان جان دادند، غریق رحمت کند.

برچسب‌ها