عابربانکهای سیا در هالیوود
به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، اصطلاحی بین آمریکاییها وجود دارد با عنوان اهتزاز پرچم. اهتزاز پرچم Flag-waving یک استدلال مغالطهآمیز یا تکنیک تبلیغاتی است که برای توجیه عملی نادرست، بهجای منطق، به احساسات ملیگرایانه یا میهنپرستانه متوسل میشود. تام کلنسی، نویسنده مشهور داستانهای جاسوسی و طراح بازیهای کامپیوتری با پسزمینه اهداف امنیتی، در دهه 90 میلادی با پشت سر گذاشتن...
به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، اصطلاحی بین آمریکاییها وجود دارد با عنوان اهتزاز پرچم. اهتزاز پرچم Flag-waving یک استدلال مغالطهآمیز یا تکنیک تبلیغاتی است که برای توجیه عملی نادرست، بهجای منطق، به احساسات ملیگرایانه یا میهنپرستانه متوسل میشود. تام کلنسی، نویسنده مشهور داستانهای جاسوسی و طراح بازیهای کامپیوتری با پسزمینه اهداف امنیتی، در دهه 90 میلادی با پشت سر گذاشتن بازیگرانی مثل الک بالدوین، هریسون فورد و سرانجام بن افلک، به یکی از محورهای تبلیغات سیا تبدیل شد. او مصداق بارز اصطلاح اهتزاز پرچم بود.
کلنسی، درگذشته به تاریخ اول اکتبر 2013، یک نویسنده آمریکایی است که بیشتر بهخاطر نگارش جزئیات تکنیکی طرحهای داستانی جاسوسی و فنون نظامی مربوط به دوران جنگ سرد و پیامدهای پس از آن شناخته شده است.
او در سال 1996 همراه همکارانش شرکت توسعهدهنده بازیهای ویدئویی «رد استورم اینترتیمنت» را بنیان گذاشت. شرکت او بهتولید بازیهای نظامی و جاسوسی که نگارش طرحهای داستانی آنها را خود کلنسی برعهده داشت، میپرداخت. پس از مدتی کمپانی یوبیسافت شرکت او را خریداری کرد و از آن بهبعد تا امروز، یوبیسافت همچنان از طرحهای داستانی تام کلنسی در بازیهای زیادی مانند مجموعههای اسپلینتر سل، گوست ریکان، رینبو سیکس و هاکس استفاده کرده است. کلنسی غیر از وادی بازیهای ویدئویی و کامپیوتری، در سینما و تلویزیون هم بسیار فعال بود. او سوای نگارش سناریوهای مختلف برای فیلمها و سریالها، تهیهکنندگی تعدادی از پرخرجترین فیلمهای آمریکایی را هم عهدهدار شد. چنانکه در ادامه و هنگام پرداختن به دیگر چهرههای هالیوودی که دارای ارتباط ویژه با سازمان سیا هستند، تاحدودی مشخص خواهد شد که تام کلنسی راهبر اصلی هالیوود بهسمت لانگلی و یکی از پیشگامان این جریان بود. توجه به شخصیت او این نکته را هم روشن خواهد کرد که غیر از سینما، در جهان بازیهای کامپیوتری هم سازمان سیا سرمایهگذاری ویژهای انجام داده است.
*س_
بن افلک و جنیفر گارنر_س*
اما به قرن جدید که نزدیکتر میشویم، رابطه طولانیمدت بن افلک، لیبرال برجسته هالیوود و لانگلی بهطور ویژه گیجکننده بهنظر میرسد. بههرحال ظاهرا تحسین متقابل بین اهالی دومحله لانگلی و هالیوود، برای همه افراد ذینفع بسیار مفید بوده است. بهگفته گاردین، درجریان تولید فیلم مهیج «مجموع همه ترسها» به تهیهکنندگی کلنسی و با بازی افلک در سال 2002 آژانس خوشحال بود که تام کلنسی عوامل فیلم را برای گشت وگذار به دفتر مرکزی لانگلی آورده و مجوز دسترسی آنها به آژانس را ارائه داده است و نهایتا وقتی فیلمبرداری آغاز شد، براندون بهعنوان رابط سیا برای مشاوره آماده بود. از آنسو براندون، سفیر سیا در سینما هم در خیابان هالیوود حضور مکرری سر صحنه فیلمبرداری برنامه تلویزیونی آلیاس Alias یا همان «نام مستعار» داشت.
این یک سریال جاسوسی با بازی جنیفر گارنر، همسر وقت افلک بود. این سریال که پخش آن در سپتامبر 2001 آغاز شد، نمایانگر پارانویای فراگیر دوران پس از 11 سپتامبر بود؛ آن فضای اضطراب دائمی که وجودش در جامعه برای سازمانهای امنیت ملی بسیار محبوب است. در این نمایش که توسط نیروگاه قدرت هالیوود، جیجی آبرامز جلوی دوربین رفت و برای راهاندازی مجدد امتیازهای سریال «پیشتازان فضا» و فیلم «جنگ ستارگان» ایجاد شد، گارنر در نقش سیدنی بریستو، یک مامور مخفی سیا که به یک توطئه جهانی نفوذ کرده بود، حضور داشت.
رابط صنعت فیلم سیا، درطول فصل اول با نویسندگان مجموعه آلیاس همکاری کرد تا آنها را در زمینههای تجاری کارشان آموزش دهد. اگرچه داستان سریال آلیاس خیالی است، اما شخصیتی که جنیفر گارنر بازی میکند، تجسم آن یکپارچگی، میهنپرستی و هوشمندی است که CIA در افسران خود جستوجو میکند. در مارس 2004، سیا اعلام کرد گارنر - که نماد ادغام فزاینده لانگلی و هالیوود است - به یک فیلم از استخدام نیروها در آژانس دسترسی مجاز پیدا کرده است. در بیانیه مطبوعاتی آژانس آمده بود: «این ویدئو بر ماموریت CIA و نیاز آن به افرادی با پیشینههای مختلف و مهارتهای زبان خارجی تاکید دارد.»
*س_
آرگو؛ اوج همکاریهای سیا و سینما تا روزگار خود_س*
همانطور که پس از 11 سپتامبر هالیوود بهطور فزایندهای با لانگلی در ارتباط قرار گرفت، کارمندان CIA اغلب همکاران عادی خود را میدیدند که همراه با افراد مشهور مختلفی به دفتر مرکزی سیا، بهطور شخصی سفر کردهاند. جان کریاکو، افسر سابق CIA یادآوری میکند: «من نمیتوانم به شما بگویم که چندبار این اتفاق افتاده است.» او مرتبا به رژه انواع هالیوودیها، ازجمله هریسون فورد و بن افلک در منطقه لانگلی برخورد میکرد. کریاکو میگوید غالبا تعجب میکرد که چرا به این بازیگران اجازه داده شده است در یک مرکز فوق سری قدم بزنند، «چون او قرار است در یک فیلم نقش یک پسر عضو سیا را بازی کند؟ این معیارهای جدید ماست؟ شما فقط باید دوستدار آژانس باشید و میتوانید وارد شوید و گشت بزنید؟ در این بین افرادی که مخفی هستند، مجبورند با دست بهصورت خود از لابهلای سالنها عبور کنند. این دیوانهکننده است.»
سرمایهگذاری لانگلی روی بن افلک و برعکس سرمایهگذاری بن افلک روی کار با سازمان سیا، سود بسیار خوبی را برای فیلم آرگو به کارگردانی افلک در پی داشت؛ یک فیلم علمی - تخیلی فانتزی در ایران. بهگفته ریچارد کلاین، مشاوری که به اتصال استودیوهای هالیوود با سیا و سایر سازمانهای دولتی کمک میکند، آرگو اولین فیلمی بود که پس از 15 سال اجازه فیلمبرداری در داخل مقر لانگلی را دریافت کرد. آرگو آزادیهای زیادی را در جعل حقیقت بهدست آورد و همه آنها، عوامل سیا و عوامل فیلم، تلاش کردند لانگلی و هالیوود قهرمانانهتر ظاهر شوند. بهعنوان مثال، نقش مهمی که سفارت کانادا در کمک به فرار گروگانها بازی کرد، برای اهداف داستاننویسی کنار گذاشته شد و بهرغم نتیجهگیری دراماتیک فیلم، هیچپاسداری از سپاه پاسداران ایران، با اسلحه، پس از حرکت هواپیمای جت پر از آمریکاییهای فراری روی باند فرودگاه، سوار بر جیپ با هواپیما مسابقه نمیداد. آرگو غیر از سازمان سیا، در ستایش از نفوذ هالیوود هم دروغگوییهای بینظیری کرد، مثلا آمریکاییهای فراری، برای عبور از گیت فرودگاه به پخش کمیکاستریپ بین ماموران مسلح آن منطقه میپردازند که باعث مسخ شدن و سرگرم شدن آنها و فرار گروگانها میشود.
اما این فیلم با داستان سرگرمکننده خود درمورد یک واقعه، آن هم به سبک فیلم ماموریت غیرممکن، درحالیکه CIA را درخشندهترین نور ممکن نشان میداد، مخاطبان آمریکایی را بهخود جلب کرد. درحقیقت، آرگو - که موفق به کسب سهجایزه اسکار ازجمله بهترین فیلم شد و بیش از 230 میلیون دلار در گیشه درآمد داشت - مسلما موفقترین کودتای تبلیغاتی CIA در هالیوود است. رابرت بائر، افسر سابق CIA که جرج کلونی، تهیهکننده آرگو، پیش از این در سال 2005 نقش یک افسر خیالی CIA که براساس شخصیت او طراحی شده بود را بازی کرد، میگوید: «آرگو هیچارتباطی با واقعیت نداشت. هرکسی که در آن عملیات دخیل بوده، این را میداند.» واحدی که مندز (شخصیت اصلی آرگو با بازی بن افلک) در آن کار کرده، داستانی است. مندز واقعی یک مسئول گریم بود. او اولین سبیلهایی را که من استفاده کردم ساخت. وقتی مردم از بائر میپرسند که بهترین فیلم ساختهشده درباره CIA چیست، او به آنها میگوید سریال «شنود» محصول 2002 شبکه HBO را ببینید و توضیح میدهد: «سیا درواقع همین بروکراسی بیفکر و بیسیاست و جاهطلبانه است و همه آن شرورهای دیگری که در اداره پلیس به آنها برخورد میکنید.»
*س_
سریال هوملند_س*
اگرچه کری ماتیسون (کلر دانس)، شخصیت اصلی درام تلویزیونی میهن (Homeland) که در سال 2011 به نمایش درآمد، یک افسر دو قطبی است که برای جلوگیری از خرابی ذهنش باید دارو مصرف کند و مرتبا همه پروتکلها را نقض میکند - حتی در خواب - با اینحال این مجموعه در ستاد CIA به یکی از آثار مورد علاقه تبدیل شده است.
الکس گانسا، خالق میهن تایید میکند که: «از این نمایش [در محافل امنیت ملی] قدردانی میشود. ما واقعا هیچانتقادی راجع به کلیت سریال یا نوع نمایش شخصیت [عضو CIA] بهطور رسمی یا بهصورت غیرمستقیم نشنیدهایم.» ایده اصلی این سریال از یک مجموعه تلویزیونی تولید رژیم صهیونیستی به نام «اسیران جنگ» آمده است که البته آریک کلنلر، بازیگر و نماینده ارائهدهنده این مجموعه اسرائیلی میگوید که بهنظر میرسد ساکنان خود رژیمصهیونیستی داستانهای شخصیتر و کمتر سیاسی را بهویژه در سینما دوست دارند. فایننشالتایمز در بخشی از مقالهای که به مناسبت سریال با نام تهران در همینسال 2020 منتشر کرده، راجعبه سریالهای این رژیم با موضوع جاسوسی که بسیار پرتعداد هستند، مینویسد: «درست همانطور که هند با بالیوود و چین بهخاطر نمایشهای تاریخی کونگفو شناخته میشوند، تولد خشونتآمیز اسرائیل و درگیری مداوم آن با همسایگانش، جاسوسی را بهعنوان علامت فرهنگی این رژیم در آورده است.» بههرحال اقتباس شبکه آمریکایی شوتایم از سریال «اسیران جنگ» برای سازندگانش بسیار منفعت داشت.
طی چندین فصل، میهن به سکوی پرتابی برای گانسا تبدیل شد تا از جایگاه یک فیلمساز مورد اطمینان طرفدار سیا، تمام جنبههای جذاب و بحثبرانگیز جنگ علیه ترور را بررسی کند. گانسا در گفتوگوهایش روی اثبات این نکته اصرار داشت که: «ما نسبت به شخصیت اصلی خود و اهدافی که مافوقهایش برای او تعیین میکنند، انتقاد داریم. ما با روشی جدی سعی میکنیم هر دو طرف را نشان دهیم و یکسونگری نداشته باشیم.» بهعبارت ساده، سریالی که از یک دید سادهانگارانه ممکن است منتقد سیستم CIA بهنظر برسد، اتفاقا اثر محبوب عوامل آن سازمان است. گانسا گفت که این سریال در داخل مقر لانگلی، صحنه فیلمبرداری نداشته است، اما از او و چند بازیگر کار دعوت شده است تا یک روز را در آنجا بگذرانند. گانسا میگوید هنگام بازدیدشان از آن محل، ناگهان جان برنان، رئیس سازمان سیا ظاهر شده است و آنها او را دیدهاند.
او همچنین میگوید هنگام بازدید از مقر سیا، مندی پاتینکین که نقش رئیس ماتیسون را بازی میکند (سائول برنسون، رئیس عملیات خاورمیانه) اجازه بازدید از دفتر برنان را داشت. گانسا بهیاد میآورد: «پس از آن یک اتفاق بسیار خندهدار رخ داد. آنها افرادی را که در ایالات متحده متولد شدهاند، از بقیه جدا کردند.» این گروه شامل خود گانسا، متولد فیلیپین و همچنین بازیگر بریتانیایی دیمین لوئیس و بازیگر برزیلی - آمریکایی مورنا باکارین بود. «ما در آن قسمت از ساختمان که میتوانستید یک مامور مخفی واقعی را ببینید، مجاز به حضور نبودیم. ما حتی در محلی که مغازه هدیهفروشی داشت، مجاز به حضور نبودیم، آنجا احتمالا میتوانستید از کافهتریا دیدن کنید. ما احساس میکردیم که بهشدت طرد شدهایم.» پس از دوفصل، وقتی کانون روایت میهن به خارج از آمریکا منتقل شد و بیشتر بهدنبال وقایع واقعی بود، گانسا عنوان مشاور کار را به یک مدیر سابق سیا، جان مکگافین سپرد که پسر عمویش هنری برومل یکی از نویسندگان اصلی نمایش بود و پدرش لئون بهعنوان افسر CIA در قاهره، تهران و کویت خدمت کرده بود. این یک فرهنگ دنج همکاری است.
در فصل پنجم این سریال که لوکیشن آن در آلمان فیلمبرداری شده است، شخصیتی که بهوضوح براساس شریک روزنامهنگاری اسنودن، لورا پواتراس ساخته شده است (و حتی در این سریال لورا نیز نامیده شد) بهگونهای غیرتمندانه با سوءاستفاده از اصل آزادی اطلاعات و با توسل به روشهای زیرزمینی برلین را درمعرض خطر جدی حمله گاز عصبی توسط تروریستها قرار میدهد. درحالیکه قهرمانان ملی CIA بهعنوان قهرمانانی ناقص و غالبا مورد آزار و اذیت به تصویر کشیده میشوند و این نکته اصلی درنهایت رعایت میشود که آنها بههرحال قهرمان هستند. از طرف دیگر، آنتاگونیستهای مبارز عموما در سایههای توطئهآمیز فیلمبرداری میشوند و بهعنوان متعصبانی به نمایش در میآیند که طی سالها مبارزه با غرب، روح آنها پیچیده شده است. آن دسته از شکایات قانونی که جامعه مسلمان خاورمیانه ممکن است داشته باشند، پس از دههها امپریالیسم غربی، استثمار و خشونت، بهسختی در مجموعهای که ادعای همهجانبهگرایی دارد، قابل لمس است.
قبل از میهن، الکس گانسا بهعنوان نویسنده در فصل هفتم و هشتم برنامه تلویزیونی «فاکس 24» کار میکرد؛ سریالی که بحثی آتشین را درمورد توجیه شکنجه بهعنوان ابزاری برای مبارزه با تروریسم برانگیخت. یک برنامه تلویزیونی آشکارا سفارشی از فاکس 24 در دوران پس از 11 سپتامبر، با نمایش آمریکا در محاصره مداوم دشمنان بیرحم، تصاویر ساعت شمارش معکوس برای وقوع فاجعه و موسیقی متن ضرباندار که همگی درخدمت افزایش سطح اضطراب مردم آمریکا هستند، تمایل جامعه برای پذیرش اقدامات امنیتی شدید به نام ایمنی عمومی را بیشتر میکند. در سریال میهن، رفتار شخصیت اصلی جک بائر (کیفر ساترلند) از واحد ضدتروریست، بحث برانگیز شد و گانسا دیگر مسئولیت کمک به ایجاد آن جو فرهنگی را متوقف کرد که در آن اقدامات اصطلاحا فوقالعاده سیا، سایتهای سیاه و بازجوییهای پیشرفته، بخشی از قاعده جدید قابلقبول درطول سالهای بوش - چنی بودند.
از برخی جهات فاکس 24 که از یک دوره طولانی و موفقیتآمیز بین سالهای 2001 تا 2010 برخوردار بود - کاملا به سریال میهن میپیوندد. اگرچه سریالهای گانسا برای شبکه شوتایم بسیار پیچیدهتر از داستانهای فاکس هستند، اما همان مضمون اساسی وجود دارد که نگهبانان ملت ما باید مایل به اقدامات جدی باشند حتی اگر این اقدامات خساراتی هم داشته باشد و حتی اگر افراد بیگناه این وسط رنج ببرند و حتی اگر این موارد روح خود ماموران امنیتی را خراب کند.
*س_
«سی دقیقه پس از نیمهشب» و تلاش سیا برای رکوردشکنی یک فیلم هوادار خودش_س*
وقتی فیلم «سی دقیقه پس از نیمهشب» در سال 2012 اکران شد، هالیوود در بحث رو به رشد شکنجه، هدیه تبلیغاتی دیگری به لانگلی داد. این فیلم به کارگردانی کاترین بیگلو و با فیلمنامه مارک بوآل، درباره ترور بنلادن توسط نیروهای آمریکایی ساخته شد. بیگلو و بوآل تلاش کردند تا یک روایت مرجع درباره چگونگی ترور بنسلمان در پاکستان ایجاد کنند. روایتی که طبق آن ادعا میشود این فیلم، داستان بزرگترین شکار تاریخ برای خطرناکترین انسان جهان، اسامه بنلادن است.
این فیلم بعد از زمانی ساخته شد که اوباما در اول ماه می 2011 اعلام کرد یک تیم نخبه از مهرههای نیروی دریایی ایالات متحده بهتازگی بنلادن را در حومه یکی از شهرهای پاکستان به قتل رساندهاند، اما CIA مدتها قبل از شبیخون به مخفیگاه بنلادن، به بوآل کمک میکرد تا سناریوی مربوط به فرار بنلادن را بنویسد، اما حالا که او پایان عینی داستان بنلادن را داشت، شروع به بازنویسی فیلمنامه کرد و قصه بهجای روایت چونگی فرار بنلادن، تبدیل شد به روایت یافتن او و کشتنش. بوآل و بیگلو همچنین شروع به چانهزنی با مقامات سیا و پنتاگون برای دسترسی هرچه بیشتر به افراد درگیر در شکار و کشتن بنلادن کردند.
به عبارت دیگر، سازندگان سی دقیقه پس از نیمهشب، از همان ابتدا عمیقا در دنیای امنیتی ایالات متحده جاسازی شده بودند. طبق گزارش بازرس کل وزارت دفاع آمریکا، بهنظر میرسید که لئون پانهتا، رئیس وقت سیا پیش از زمانی که چنین عملیاتی اجرا شود، به ساخت یک نسخه هالیوودی از جستوجوی بنلادن، فکر میکرده و حتی دوست داشته که آل پاچینو در این فیلم نقش او را بازی کند. (نقشی که بعدها جیمز گاندولفینی بازی کرد). پانهتا به بوآل اجازه داد در جلسه ژوئن 2011 در لانگلی شرکت کند که حضور در آن برای مطبوعات بسته بود و همه چهرههای اصلی عملیات در آن شرکت داشتند. رئیس CIA همچنین اسامی افرادی را که نقش آنها در این ماموریت همچنان پنهانی بود به بوآل داد و سایر اطلاعات طبقهبندی شده را با سازندگان فیلم درمیان گذاشت.
یک گروه ناظر یا اصطلاحا دیدهبان قضایی محافظهکار، یکسری ایمیل بین عوامل فیلم سی دقیقه پس از نیمهشب و لانگلی را پیدا کرد که نشان میداد CIA تا چه اندازه مشتاقانه از ساخت این پروژه حمایت میکرد. در 7 ژوئن 2011 سخنگوی سیا، ماریای هارف استدلال کرد که هم آژانس و هم پنتاگون باید از فیلم بوآل و بیگلو در برابر پروژههای رقیب حمایت کنند. او نوشت: «من میدانم که ما علاقهمندیهای عمومی را انتخاب نمیکنیم، اما جاماندن بقیه (فیلمها) از اسب برنده منطقی است.
فیلم مارک و کاترین، اولین و بزرگترین فیلم (سال در آمریکا) خواهد بود. این فیلم بیشترین درآمد را خواهد داشت و دو برنده اسکار در آن حضور دارند.» چند هفته بعد، در 20 جولای، بوآل به مدیر امور عمومی وقت سیا جورج لیتل ایمیل زد و از او بهخاطر کمکهای بیدریغش تشکر کرد. پاسخ لیتل هیچتلاشی را برای پنهان کردن لذتی که آژانس از ساخته شدن این فیلم برده، نشان نمیداد. لیتل نوشت: «نمیتوانم به شما بگویم که همه ما چقدر هیجانزده هستیم.» در پایان، همکاری پرانرژی سیا با بوآل و بیگلو بسیار نتایج چشمگیری داشت، چون سی دقیقه پس از نیمهشب، موثرترین تبلیغ برای برنامه شکنجه آژانس بود. این فیلم باعث شد چنین جا بیفتد که دستگیری بنلادن، بدوناطلاعاتی که تحت شکنجه استخراج شدند، غیرممکن بود.
*س_
چشمانداز آینده هالیوود، وقتی حتی نقدهای غیربنیادین و جناحی به سازمان سیا، کمرنگتر از آثار ستایشگرانه هستند_س*
همانطور که مساله جنگ علیه تروریسم در آمریکا بهطور بیوقفه بزرگ میشود و دولت نظارت خود را در همه جنبههای زندگی آمریکاییها ادامه میدهد، جالب است که ببینیم آیا سرانجام هالیوود نگاه انتقادیتری به مجموعه امنیت ملی میکند یا خیر. موارد معدودی تابهحال اتفاق افتاده که بیشتر جنبههای جناحی دارند نه بنیادین و اساسی. مثلا فیلمسازان دموکرات، عملکرد جمهوریخواهان را در سازمان سیا به چالش میکشند و معمولا در روایت چنین مسیری یک «مامور امنیتی خوب» آنها را کمک و همراهی میکند؛ با این حال بهنظر خود آمریکاییها، روندهای اخیر دلگرمکننده نیستند.
بهاستثنای همان موارد معدود، هالیوود مدتهاست بهعنوان یک کارخانه تبلیغاتی فعالیت میکند و فیلمهای خیالی انتقامجویی را که در آن تماشاگران آمریکایی مجاز به تصفیه شیاطین جامعه خود پس از 11 سپتامبر هستند، همراه با تماشای ذبح رضایتبخش جهادگران بیشماری در هر صحنه و هر سکانس، مرتب بر پردهها و داخل منازلشان میبینند. این رژه بیپایان ماموران مخفی با آرواره مربعی و صورتهای سنگی و همینطور کماندوهای دور از خانه و ریشداری که دربرابر مسلمانان قرار گرفتهاند، توسط سیا که اخیرا جسارت کرده و خدمات خود را بهطور رسمی به هالیوود ارائه میدهد، همچنان پشتیبانی میشود و ادامه دارد.
*س_
پینوشت:_س*
بخش قابلتوجهی از گزارشی که خواندید، از کتاب «بهمریختگی؛ چگونه سیا از رسانهها و چشمانداز هالیوود سوءاستفاده میکند» نوشته نیکولاس اشکو، منتشرشده در 28 ژوئن 2016 Spooked: How CIA Manuselates the Media and Hoodwinks Hollywood استخراج شده است.
نیکلاس شو یک روزنامهنگار تحقیقاتی در هفتهنامه OC است. همچنین یک بخش کوچکتر این گزارش براساس یکی از پایاننامههای دانشگاه کمبریج با عنوان «آمریکاییهای آرام: سینمای هالیوود، سیا و اوایل جنگ سرد» به کوشش سیمون ویلمت تنظیم شده و در ارائه توضیحات عمومی مربوط به افراد، آثار و شخصیتها، این متن با دانشنامههای عمومی و تخصصی و همچنین اخبار رسانهها تطبیق دارد.
منبع: روزنامه فرهیختگان