غیرتی که فردوسی به ما داد / پایان دوره اول یادداشتهای ماموریت
شعر فارسی یکی از بزرگترین و تعجبانگیزترین شعرهای جهان است... ما امروز سختترین ظلمها را از آمریکا میبینیم، اما با او مبارزه میکنیم و این به خاطر غیرتی است که به فردوسی به ما داده است.
شعر فارسی یکی از بزرگترین و تعجبانگیزترین شعرهای جهان است... ما امروز سختترین ظلمها را از آمریکا میبینیم، اما با او مبارزه میکنیم و این به خاطر غیرتی است که به فردوسی به ما داده است.
به گزارش خبرنگار مهر، شصت و یکمین قسمت از سلسله یادداشتهای غیراداری پرویز قاسمی رایزن فرهنگی ایران در قرقیزستان، یادداشتی از سال 98 است که در ترتیب تاریخی انتشار یادداشتها منتشر نشد.
محتوای این یادداشت درباره سخنرانیهایی است که در آیین «شب شعر فارسی» توسط سخنرانان ایراد شد. این آیین در آبان 1398 در دانشگاه دولتی بیشکک برگزار شده بود و ضرورت دارد که محتوای این نشست ثبت در تاریخ شود. قاسمی خود به تازگی درباره این یادداشت و آیین شب شعر فارسی چنین نوشته است:
«مضمون مطالب این یادداشت مربوط به اولین دوره هفته زبان وادبیات فارسی در قرقیزستان به تاریخ آبان 1398 است. این یادداشت در حالی در خبرگزاری مهر منتشر میشود که همین هفته پیش - از23 لغایت27 فرودین1400- دومین دوره هفته زبان و ادبیات نیز در قرقیزستان توسط رایزنی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران و با حمایت بنیاد سعدی برگزار شد. اتفاقی مبارک که تداوم آن را دکتر صحرایی معاون آموزش و پژوهش بنیاد در سخنرانی خود در دوره اول خواستار شده بود.
دومین دوره ولی در شرایطی کاملا متفاوت از شرایط زمانی اولین دوره برگزار شد: در شرایط کرونایی و محدودیتهایی که وجود داشت. هر چند در این دوره هیاتی از ایران و از بنیاد سعدی نداشتیم ولی محتوای برنامهها کاملا متفاوت از برنامههای دوره اول بود و البته هر کدام ویژگی خود را دارند. انشاالله در فرصتی دیگر، جداگانه درباره دومین دوره هفته زبان و ادبیات فارسی در قرقیزستان خواهم نوشت. تنها به این بسنده میکنم که آنچه در ارتباط با هفته زبان و ادبیات فارسی در قرقیزستان در فکر و برنامه ریزیهایمان بود، اجرا و محقق شد. قول داده بودیم آن را دو سال یک بار و با ابتکاراتی جدید برگزار کنیم. شرایط کرونایی و روزهای اول تعطیلی اول سالی - فروردین ماه - باعث و بهانهای نشد که این برنامه به تعویق بیفتد یا برگزار نشود. انشالله سومین دورهاش را نیز خلف ما در سال 1402 با برنامهها و ابتکاراتی متفاوتتر و البته در شرایط غیرکرونایی (پساکرونایی) برگزار خواهد کرد.»
و اینک مشروح یادداشت 61 در ادامه میآید:
شامگاه روز پنج شنبه 23 آبان 1398 شب شعر فارسی با حضور علاقهمندان به فرهنگ و ادب فارسی، ایرانشناسان، استادان ودانشجویان زبان فارسی و دکتر مشرباف رئیس انستیتو شرقشناسی دانشگاه دولتی بیشکک، دکتر صحرایی معاون آموزش و پژوهش بنیاد سعدی و قاسمی رایزن فرهنگی جمهوری اسلامی ایران، در سالن کنفرانس این دانشگاه برگزار شد.
شب شعر یادشده در چارچوب برنامههای هفته زبان وادبیات فارسی در قرقیزستان برگزارشد و نزدیک به سه ساعت بطول انجامید. شب شعری بود بیادماندنی. ایرانشناسان، شاعران و نویسندگان قرقیز در این شب از فعالیتها، دیدگاهها و انتظارات خود گفتند. آنها که آشنایی شان با زبان و شعر فارسی نه مستقیما از طریق زبان فارسی بل از طریق زبان واسط یعنی روسی بوده است. از تاسف و دریغشان بر عدم آشنایی به زبان فارسی و از توصیهها و تاکیداتشان به دانشجویان زبان فارسی برای یادگیری هرچه بهتر و بیشتر زبان فارسی گفتند. سیاوش شاعر تاجیک تبار شعر احساسیاش با عنوان «باران تشنه آبان» را قرائت کرد و فاطمه خانم محمدی دانش آموز ایرانی - قرقیزی چه زیبا شاهنامه خوانی کرد هم به روسی و هم به فارسی و همه از این اجرا لذت بردند.
از 4 نفر ایرانشناس و مترجم برجسته قرقیزستان نیز در این مراسم تجلیل شد. ابتکاری که برای اولین بار در قرقیزستان صورت میگرفت با این امید که در سالهای آینده نیز هفته زبان و ادبیات فارسی تکرار شود و این بهانهای باشد برای ارزیابی و ارزشگذاری فعالیتهای ایرانشناسان، محققان و پژوهشگران حوزه ایران و استادان و دانشجویان و مترجمان زبان فارسی و چه خوب که تقدیرنامهها ممهور به مهر و مزین به امضای رباست محترم بنیاد سعدی دکتر حداد عادل بود و این کیفیت و وزانت برنامههای هفته زبان و ادبیات فارسی در قرقیزستان را دوچندان کرد.
البته بیش و پیش از همه اینها؛ حضور دکتر رضا مرادصحرایی استاد برجسته آموزش زبان فارسی به غیر فارسی زبانان و معاون آموزش و پژوهش بنیاد سعدی را باید مورد اشاره قرار داد. هموکه با برگزاری موفقیت آمیز اولین دوره بازآموزی استادان زبان فارسی قرقیزستان نوید تحرک و رونق در آموزش زبان فارسی در این خطه کوچک ولی با پتانسیل آسیای مرکزی را داد و این را می شود از رضایت 13 نفر از شرکت کنندگان در دوره حدس زد و البته که به گفته خود اینها سالهاست منتنظر چنین رویدادی بودند؛ سالهایی که نه دورهای در قرقیزستان در این سطح و با حضور استاد اعزامی برگزار شده بود و نه دانشجو و یا استادی از این دیار در دورههای دانش افزایی در ایران در 4-3 سال اخیر شرکت کرده بود؛ سالهایی که منتظر دریافت منابع جدید آموزش زبان فارسی بودند و فقط یک بار آنهم 6 سال پیش کتابهایی را دریافت کرده بودند که آنی نبوده که خودشان درخواست داشتند.
و باز چه خوب شد که استاد دوره کسی بود که درعین حال مسئولیتی در بنیاد سعدی داشت و خود به صورت میدانی مسائل و مشکلات؛ کمبودها و البته ظرفیتها را مورد بررسی قرار داد و توصیههای لازم را کرد و قول داد که در مرکز نیز پشتیبان و حامی ما باشد. و چه زیباتر شد که در یکی دیگر از مدارس بیشکک - مدرسه51 - باحضور معاون آموزش و پژوهش بنیاد سعدی، اتاق زبان فارسی بطور رسمی افتتاح شد. مدرسهای که مدیریتش سالها بود چنین روزی را انتظار میکشید. هموکه 26 سال است مدیریت همین مدرسه را برعهده دارد و از یک بار سفرش به مشهد مقدس و از حرم امام رضا (ع) با خاطرات خوب و فراموش ناشدنی در زندگیاش یاد میکند.
در شب شعر فارسی تعدادی از ایرانشناسان و مترجمان آثار فارسی به قرقیزی؛ سخنرانی کردند. از جمله ملاحت مامدوا، رئیس مرکز ایرانشناسی و استاد زبان فارسی دانشگاه اسلاویانی قرقیزستان، مقالهای را درخصوص شعر نو در ایران به زبان روسی ارائه کرد.
آنچه در پی میآید چکیده و اهم مطالب مطرح شده توسط بیاس تورال مترجم شاهنامه به قرقیزی، کوبانیچ بیک باسیل بیکاف مترجم آثار ادبیات مشرق زمین و بخصوص آثار شاعران کلاسیک فارسی به قرقیزی؛ قادر مروتاف شرقشناس، معاون انجمن رودکی و سردبیرنشریه تاجیکی پیام آلاتو در قرقیزستان و شعر «باران تشنه آبان» سیاوش جنیدی شاعر تاجیک تبار قرقیزستان و مترجم سفارت کشورمان در بیشکک است.
ولی پیش از اینها شاید بهتر باشد بخشهایی از سخنرانی دکتر رضا مرادصحرایی معاون آموزش و پژوهش بنیاد سعدی و استاد دانشگاه علامه طباطبایی را با هم بخوانیم:
سعدی، خیام، حافظ و فردوسی هنوز زندهاند
نکوداشت زبان و ادب فارسی نکوداشت گنج معرفتی است که در آن نهفته است. شناختن سعدی و حافظ و خیام و فردوسی به معنای شناختن دیدگاه آنهاست. آنها حرفهایی را برای همه دنیا داشتهاند. و هنوز هم زندهاند چون که حرفهایشان زنده است. پیام های انها دفن نشده است چون دردهایی که باعث آن پیام ها شده اند هنوز وجود دارند. پیام های آنها پاسخ به دردهایی بوده است که هنوز هم وجود دارند.
اگر حکمتهای سعدی را دوست داریم به این دلیل است که در دنیای امروز به آن حکمتها نیاز داریم. اگر حافظ را دوست داریم به این دلیل است که عشق از ما ناگسستنی است و اگر وطن پرستی فردوسی را دوست داریم به این دلیل است که وطن پاره دل هر کسی است.
بنابراین حافظ، سعدی و فردوسی و دیگر شاعران ایران فقط به ایرانیان تعلق ندارند. آنها به بشریت تعلق دارند و به بشریت خدمت کردهاند و کسانی که آثار آنان را ترجمه کردهاند همان کار آنها را کردهاند.
ما امروز در حالی زندگی میکنیم که سختترین ظلمها را از آمریکا میبینیم. خیانتها و جنایتهایی که آمریکا به ما کرده برای هیچ کشوری حتی برای یکسال هم قابل تحمل نبوده است. اما 40 سال است پنجه در پنجه او میجنگیم و او را شکست دادهایم. ریشه این قدرت عشقی است که حافظ به ما داده است و غیرتی است که فردوسی به ما داده است و با هوشی و زرنگیای است که سعدی به ما یاد داده است. ما آنها را دوست داریم چونکه ما را عزیز کردهاند و شکست ناپذیر.
و زبان فارسی را دوست داریم چون که ما رابه شما وصل میکند. زبان فارسی از هزار سال پیش به راحتی برای مردم قابل فهم است. اگر من امروز شعری از 1000 سال پیش را بخوانم همه شما براحتی آن را میفهمید. این ویژگی یگانه فقط زبان فارسی است. در فرصتی دیگر از رمز و راز ماندگاری زبان فارسی با شما سخن خواهم گفت.
بیاس تورال: شعر فارسی از اعجاب برانگیزترین شعرهاست
تشکر میکنم از رایزنی فرهنگی ایران بخاطر برگزاری این مراسم و دعوت برای شب شعر فارسی. قبل از این، همکاریهای بیشتری با رایزنی فرهنگی داشتهام ولی در دوره جدید تاکنون یک بار با رایزن فرهنگی دیدار داشتهام.
شعر فارسی یکی از بزرگترین و تعجبانگیزترین شعرهای جهان است. من شعرهای کشورهای اروپایی، روسیه و همچنین شعر مشرق زمین را میشناسم، ولی در میان آنها نزدیکترینشان به قلوب و دلهای ما شعر فارسی است. میان مردمان و کشورهای ترک زبان تنها قرقیزها به شعر نزدیک هستند. قرقیزها استعداد شعری دارند و این استعداد در میان مردمان ترک قرقیز خیلی نزدیک به شعر فارسی است. اشعار فارسی را در قرقیزستان افراد زیادی به زبان قرقیزی ترجمه کردهاند: اشعار خیام، سعدی، مولوی، عطار و... را. از جمله آنها میتوان کومانیچ بیک باسیل بیکاف را نام برد.
من مترجم شاهنامه فردوسی به قرقیزی هستم. ابتدا نمیخواستم ترجمه کنم. در سالهای 2011-2010 رئیس شورای نویسندگان قرقیزستان بودم آن زمان پیشنهاد دادند و من تا آخر ترجمهاش کردم و یکی از دلایل آن این بود که آن زمان مجله ادب تاسیس شده بود و در آن شاعران اشعار فارسی را به قرقیزی ترجمه میکردند و اشعار قرقیزی را به فارسی. ولی در حال حاضر نمیدانم این مجله در چه وضعیتی قرار دارد. بعدها در نتیجه گفتوگوها و مذاکرات و بررسیهای خودم در این موضوع که کدام اشعار شاعران ایرانی به قرقیزی ترجمه نشده، به این نتیجه رسیدم که شاهنامه را ترجمه کنم. همچنین به پیشنهاد خود اوستا را نیز به قرقیزی ترجمه کردم.
علاقه من به فردوسی و اوستا این است که من خودم مورخ هستم و سالها در این زمینه کارکردهام و در اوستا و در آثار فردوسی تاریخ تمدن بزرگی وجود دارد. شاهنامه یک شعر معمولی نیست این یک اثری است که در آن تاریخ مردمان فارسی زبان آورده شده است. آن زمان در یکی از ملاقاتهایم با سفیر ایران پیشنهاد دادم که فردوسی را به قرقیزی ترجمه کنم. پس از آن متاسفانه از کار برکنار شدم. پس از چند سال دیگر به من پیشنهاد دادند که شاهنامه را به قرقیزی ترجمه کنم.
ترجمه شاهنامه را به کوبانیچ بیکاف پیشنهاد کرده بودم. او روی ترجمه اشعار شاعران فارسی زیاد کار کرده بود و تجربه بزرگی دارد ولی من چون مورخ هستم و عالم دراین زمینه، لذا به من گفتند و من این را ترجمه کردم. ترجمه شاهنامه برای من آنقدر سنگین نبود. چون من قبلا یک اثر تاریخی حماسی سومر را به قرقیزی ترجمه کرده بودم. و از بچگی با حماسه مناس آشنا بودم و یک دیدگاه خود ویژه حماسی هم داشتم بخاطر این ترجمه این اثر برای من زیاد مشکل و سنگین نبوده است.
من شاهنامه را از واریانت و نسخه روسی آن به قرقیزی ترجمه کردم. در جریان خواندن و ترجمه شاهنامه فردوسی به این نتیجه رسیدم که جهانبینی مردم قرقیز و مردم ایران مشابه است و تشابهات تاریخی و فرهنگی زیادی بین این دو ملت وجود دارد.
شکر بیکاف یکی از شاعران و رجال برجسته قزاق که شاهنامه را به قزاقی ترجمه کرده، نوشته که ترجمه شاهنامه کار یک آدم معمولی نیست. حداقل 3-4 متخصص و مترجم باید روی ترجمه آن کار کنند.
درباره مقایسه شاهنامه و حماسه مناس هم باید بگویم که حتی لباسی که رستم به تن داشته، غذایی که میخورده، روش پهلوانی و روش حرکتها همه خیلی شبیه هم هستند. پیش از اینها رابطه رستم و اسب خودش که رخش بوده عین اون رابطه و دیدگاه مناس نسبت به اسب خودش آک قولا بوده است.
به دانشجویان زبان فارسی توصیه میکنم حتما آثار عمر خیام و حافظ و فردوسی شاهنامهاش را بخوانند و نمونههای زیبای شعر فارسی را مطالعه و تحقیق کنند. اگر شما با حماسه شاهنامه آشنا شوید با جهانبینی، تاریخ و دیدگاههای یک ملت آشنا خواهید شد و متوجه می شوید که تاریخ ایران و توران خیلی به هم نزدیک است. اعلام میکنم که دانشجویان زبان فارسی آدمهای بسیار خوشبختی هستند چون آنها امکاناتی دارند و میتوانند اشعار شاعران بزرگ را بطور مستقیم و به منبع اصلی - فارسی - بخوانند. فرصت را مغتنم شمرده به دانشچویان زبان فارسی توصیه می کنم فارسی را خوب یاد بگیرند؛ حتما با شعرفارسی آشنا شوند؛ شعر فارسی بخوانند و در بین آنها حماسه فردوسی شاهنامه را هم بخوانند.
کوبانیچ بیک باسیل بیکاف: شعر فارسی انسان را رها نمیکند
بسیار متاسفم که زبان فارسی را بلد نیستم ولی از طرفی بسیار خوشوقتم که از کودکی با زبان فارسی آشنا شدهام و این آشنایی البته از طریق زبان روسی بوده است. ازطریق روسی با ادبیات فارسی آشنا شدم. البته من زبان مادری خود قرقیزی را نیز دوست داشته و دارم.
ولی میخواهم بگویم که از طریق روسی با کتاب آشنا شدم، عاشق کتاب و حتی مجنون کتاب شدم. تقریبا شاید بیش از دو سه هزار کتاب ادبی را خواندهام و نصف آنها ادبیات فارسی و آثار شاعران فارسی بوده است. هرچه بزرگتر میشدم با آثار سنگینتر و مضمونتر و پرمفهومتر آشنا شدم تا سعدی حتی بیدل آشنا و عاشق شعر فارسی شدم. روستا زندگی میکردم؛ ازشهر دور بودم ولی باز هم آثار آنها را به روسی میخواندم. ایدههایی بوجود آمد که اینها را من تنها بدانم خوب نیست؛ بهتر است مردم قرقیزستان را با این آثار آشنا کنم و تصمیم گرفتم بعضی از آنها را از روسی به زبان مادریام ترجمه کنم. اولین اثر که انتخاب کردم عمر خیام بود و این کار من تقریبا از 50 سال قبل بوده و در طی 50 سال آثار 40 شاعر معروف ایران را ترجمه کردهام. در این زمان با شاهنامه آشنا شدم و ترجمه آکادمیک شاهنامه به روسی را که در 6 جلد است تمام آنها را از اول تا اخر خواندم و از این اثر هم قسمتی از سخنان طلایی است که آن را به قرقیزی ترجمه کردهام با عنوان «مرواریدهای شرق».
همانگونه که گفتم من آثار خودم را از روسی ترجمه کردهام ولی امیدوارم که برای ملت ما مفید باشد. شاعران بزرگ غرب هم از اشعار شاعران فارسی الهام گرفتهاند. هرکس شعر فارسی را بخواند مجنون میشود. در واقع هر کسی با شعر فارسی آشنا شود دیگر نمیتواند آن را رها کند. با شعرفارسی زندگی میکنم و بسیار خوشوقت هستم با این حال.
در سال 1994 با سفارت و رایزنی ایران آشنا شدم و از آن زمان به بعد سفارت ایران همیشه حامی کارهای من در چاپ آثار بوده است. خیلی کمک کردند و تا بحال بنده با کمک آنها توانستهام 8 کتاب را چاپ کنم.
در حال حاضر آثار 40 تن از شاعران ایران را ترجمه کردهام و من الان آنها را به عنوان دایره المعارف آماده کردهام و این فقط عکس شاعران نیست. این کار را تا آخر میرسانم. انشالله با کمک رایزنی فرهنگی چاپ و منتشر شود.
بسیار راضی هستم شرایطی ایجاد شده که نسل جوان قرقیزستان با زبان فارسی آشنا شده و این امکان را دارند فارسی و شعر فارسی را از منبع اصلی بخوانند و با آن آشنا شوند.
قادرمروتاف: بزرگی سعدی نهایت ندارد
مروتاف در سخنرانی مختصر و مفید خود به تشریح چگونگی آشنایی با شخصیت و آثار سعدی شیرازی در ورا رود پرداخت و در ادامه ویژگیهای آثار سعدی را برای شرکت کنندگان در شب شعر فارسی توصیف کرد:
آثار سعدی در مکاتب و مدارس ورارود همیشه آموزش داده می شده است. او همچنین به میزان محبوبیت سعدی در میان مردمان منطقه آسیای مرکزی نیز اشاره کرد و به ذکر این نکته پرداخت که برخی گفتههای سعدی به ضرب المثل درمیان مردمان منطقه تبدیل شده است.
او همچنین گفت که اشعار سعدی مثل حکمت در میان مردم منطقه تعبیر و مورد پذیرش قرار گرفتهاند و بزرگی سعدی حد و نهایت ندارد.
سیاوش جنیدی: آبستان پیمبر باران است
جنیدی شاعر تاجیک تبار مقیم بیشکک در شب شعر فارسی بیشکک شعرش با عنوان «باران تشنه آبان» را قرائت کرد.
من تشنهتر ز روح بیابانم
بر جان من ببار ایا باران
از چشم من که غمزده مردابی است
طوفانی نو در آر ایا باران!
امشب که دخت باکره آبان
آبستان پیمبر باران است
در انتظار مردم چشمانم
نوری ز دینی پاک نمایان است.
دینی که عشق بوده سرآغازش
دینی که عشق باد سرانجامش،
با سروههای سرکش و مغرورش
وان آیههای عاشق و آرامش.
بگزار در صدای سروش تو
من هایهای گریه بپا سازم
وز اشتیاق گنگ غم آلدوی
پیراهن صبوری قبا سازم.
بگزار همچو صاعقه دست من
پیچد به دور گردن گردونها
احساس پاک و ساده من یکسان
ریزد به کوه و پشته و هامونها.
بگزار من ترانه غم گردم
بیرون شوم ز حنجره بادی
در سینههای خسته برانگیزم
از خاطرات گم شده ای یادی.
دیگر مرا نیاز فراری نیست
زین زندگی و شادی و آزارش
تا آمدم بر این چمنی زیبا
دل میدهم دیگر به خس و خارش.
تا سر دیگر به کام بلا ندهم
سر مینهم به کتف سپیداری
اندوه خویش با او همی گویم
چون با یکی عزیز ترین یاری.
خواهیم بود از سر شب تا صبح
در یکدیگر خزیده چو دلداران...
ما تشنه ایم تشنه جاویدیم
بر جان ما ببار ایا باران...
قاسمی
25/8/98