شنبه 3 آذر 1403

فرجام کودتای شانسی

وب‌گاه 55 آنلاین مشاهده در مرجع
فرجام کودتای شانسی

یکه‌تازی و چپاول نفت و گاز ایران توسط انگلیسی‌ها طی بیش از چهار دهه دلسوزان و وطن‌پرستان ایران در دو قشر ملی و مذهبی را حول محور آیت‌الله سیدابوالقاسم کاشانی در کنار هم چنان متحد کرد که هر دو جریان همچون دو تیغه قیچی دست سیاستمداران استعمارگر انگلیس را از منابع خدادادی نفت و گاز ایران بریدند، اما مزدوران انگلیس در دیوان و دربار پهلوی با سوءاستفاده از اختلافات رهبران وطن‌پرست با بی‌رحمی...

یکه‌تازی و چپاول نفت و گاز ایران توسط انگلیسی‌ها طی بیش از چهار دهه دلسوزان و وطن‌پرستان ایران در دو قشر ملی و مذهبی را حول محور آیت‌الله سیدابوالقاسم کاشانی در کنار هم چنان متحد کرد که هر دو جریان همچون دو تیغه قیچی دست سیاستمداران استعمارگر انگلیس را از منابع خدادادی نفت و گاز ایران بریدند، اما مزدوران انگلیس در دیوان و دربار پهلوی با سوءاستفاده از اختلافات رهبران وطن‌پرست با بی‌رحمی تمام مجری کودتای سیاه و ننگین 28 مرداد شدند.

امروز 28 مرداد هفتادمین سالگرد کودتای انگلیسی - آمریکایی علیه دولت محمد مصدق در سال 1332 است.

قضیه از کجا شروع شد؟

آزاد شدن موقتی منابع استراتژیکِ نفت و گاز ایران به بهای ریخته شدن زهر انگلیس به حلقوم مردان دلسوز، وطن‌پرست و اخلاقگرا و کشیدن انتقامی سخت و خصمانه از آنان به دست آمد.

مصدق و جریان فکری و سیاسی‌اش قبل از رفتن به دولت با اتحاد و همراهی با آیت‌الله سید ابوالقاسم کاشانی و حجت‌الاسلام سید مجتبی میرلوحی ملقب به سید مجتبی نواب صفوی در برابر سیاستمداران پادشاهی بریتانیا ایستادند اما بعد از رفتن مصدق به دولت و بالا گرفتن اختلافات سیاسی بین جریان ملی‌گرا زمینه و بستر سوءاستفاده دشمنان خشمگین ایران و اسلام و ضربه به منافع ملی ایران ایجاد شد.

خدعه انگلیسی با مشاهده اختلافات نیروهای داخلی، انرژی مضاعی گرفت و شروع به پیاده کردن مجموعه‌ای از نیرنگ‌ها و حیله‌های بی‌رحمانه گرفت. این تفکر چنان ضربه‌ای به اتحاد نیروهای داخلی زد که همه خون‌دل خوردن‌ها و کشته و زخمی دادن‌ها و پایمردی‌های نیروهای دلسوز و خدمتگزار داخلی در راه آزادی منابع خدادادی، بی‌نتیجه ماند و مزدوران و دست نشانده‌های داخلیِ وابسته به دیوان و دربار پهلوی همچون کفتارها و سگهای وحشی به جان دلسوزان وطن افتادند و با دادگاهی، اعدام و زندانی کردن مردان مصدق، مردانگی و آزادی و وطن‌پرستی را به تبعید برد و خانه‌نشین کرد.

به اجرا درآمدن سلسله سیاست‌های خصمانه غرب علیه منافع ملی ایران برای اولین بار در تاریخ روابط سیاسی بین ایران و پادشاهی بریتانیا رقم خورد. این سیاست‌ها از شکل‌گیری اجماع جهانی علیه ایران و تحریم صنعت نفت و گاز ایران توسط انگلیس آغاز شد و با همراهی و آمریکایی‌ها و شکل دادن اجماع جهانی برای نخریدن نفت و گاز ایران ادامه یافت، واقعه‌ای که در مقطع زمانی قطع دست روس‌ها از چاه‌های نفت و گاز شمال ایران اتفاق نیفتاد.

آغاز ماجرا

ملاحظه وضعیت ظالمانه و ناعادلانه اقتصادی و نفتی ایران در عصر پادشاهان پهلوی، دکتر محمد مصدق و یاران همفکرش را بر آن داشت تا سیاست گام به گام برای قطع دست دولت‌های انگلیس و روسیه، قدرتهای استعمارگر روزگار را در مهمترین نهاد حقوقی و قانونگذاری کشور به اجرا درآورند.

دولت اتحاد جماهیر شوروی روسیه دو قرن بعد از اشغال خاک ایران در منطقه قفقاز و آسیای میانه و 35 سال بعد از کشف اولین چاه نفت ایران در منطقه مسجد سلیمان و در بحبوحه جنگ جهانی دوم در سال 1322 و در دولت محمد ساعد، بهره‌مندی از امتیاز چاههای نفت شمال ایران را از محمدرضای تازه بر تخت سلطنت نشسته، طلب کرد و با وجودی که اولین نخست‌وزیر شاهِ جوان واگذاری هرگونه امتیاز به دولت‌های خارجی را موکول به پایان جنگ جهانی دوم کرد اما امپراتوری روسیه گوشش بدهکار نبود و کار خودش را کرد و امتیاز بهره‌مندی از مواهب چاههای نفت و گاز ایران در دریای خزر را قبضه کرد.

مصدق با اطلاع از اشتهای سیری‌ناپذیر همسایه شمالی برای به اجرا درآوردن ایده‌اش از زیرکی، فراست، صبوری و درایت با چاشنی لبخند استفاده کرد. او نشست هفتاد و نهمِ چهاردهمین دوره مجلس شورای ملی را مناسب‌ترین زمان برای اجرای ایده‌اش دید.

قانون ممنوع شدن هر نوع قرارداد اعطای امتیاز نفت به هر دولت یا شرکت خارجی و قطع دست روس‌ها از چاههای نفت و گاز شمال ایران که در قالب طرح دو فوریتی به مجلس شورای ملی ارائه شد، در خلال بررسی صلاحیت مرتضی‌قلی بیات ملقب به سهام‌السلطنه برای نخست‌وزیرِ پهلوی شدن، تصویب شد. بر این اساس دولت‌های ایران از انجام هر گونه مذاکره با کشورهای خارجی برای دادن امتیاز استخراج و بهره‌برداری از نفت و گاز ایران منع شدند.

کل نفت خام ایران در سالِ تصویب این قانون بالغ بر 32 میلیون تن کمی بیشتر از یک سوم مجموع تولید نفت‌خام خاورمیانه بود که 90 درصد آن برای تامین نیاز کشورهای اروپای غربی به این منطقه صادر می‌شد.

با این‌که قانون مذکور همسایه شمالی را هدف قرار داد اما نگلیسی‌ها و دست نشانده پهلوی احساس خطر کردند. وزارت کشور دولت احمد قوام‌السلطنه و دربار محمدرضا شاه پهلوی به جای سیاستمداران انگلیسی محمد مصدق و همفکرانش را دشمن دیوان و دربار تشخیص دادند و اجازه داوطلب شدن برای پانزدهمین دوره مجلس شورای ملی را از شخصیتی حقوقدان و آشنا با ادبیات سیاسی جهان را از او سلب کردند.

دولت وقت انگلستان در سال 1329 با حمایت شاه و دربار درصدد برآمد با تدوین الحاقیه گس - گلشاییان و اضافه کردن آن به قرارداد 1933 در دولت حاجعلی رزم‌آرا مواهب دولت انگلستان از چاههای نفت و گاز ایران را تداوم ببخشد.

دربار و دیوان پهلوی برای محکم کردن منافع انگلیس تلاش کردند قرارداد 1933 که پس از فسخ قرارداد نفت دارسی بین رضا شاه پهلوی و انگلیسی‌ها بسته شده بود را بار دیگر در مجلس شورای ملی تثبیت کنند اما راهیابی دکتر مصدق به مجلس شانزدهم و حمایت همه‌جانبه آیت‌الله سید ابوالقاسم کاشانی رهبر جریان مذهبی مانع از حصول نتیجه دلخواه آنان شد.

آیت‌الله کاشانی برای جلوگیری از تصویب قرارداد 1933 در مجلس شورای ملی اعلامیه‌ای به این شرح درباره ملی کردن صنعت نفت، صادر کرد: «ملی شدن صنعت نفت، تنها چاره بی‌چارگی‌های ماست زیرا به این وسیله ثروت بیکرانی که خداوند تبارک و تعالی به ملت ایران عطا فرموده، از دست دشمنان بشر که مقصدی جز منفعت‌طلبی و مکیدن خون ملل ضعیف ندارند، بیرون آمده به صاحبان حقیقی و مستحق آن می‌رسد.

در اینجا بیان می‌کنم تا به نام سعادت ملت ایران و به منظور کمک به تأمین صلح جهانی، همه افراد مملکت بخواهند که صنعت نفت ایران در مناطق کشور بدون استثنا ملی اعلام شود.»

پس از انتشار این اعلامیه، اجتماع اعتراضی بزرگی در مسجد شاه در بازار بزرگ تهران برگزار شد و سخنرانان درباره ضرورت ابطال قرارداد 1933 سخنرانی کردند. در پایان این تجمع بار دیگر بر ملی شدن صنعت نفت کشور تاکید و بیانیه‌ای در چهار بند قرائت شد.

آیت‌الله کاشانی نیز در اولین و دومین ماهِ زمستان 1329 سخنرانی‌های انتقادی تندی علیه رزم‌آرا کرد و مخالفتش را در دو تاریخ هشتم دی و ششم بهمن 1329 به اطلاع جریان سیاسی ملی‌گرا و مردم مذهبی ایران رساند.

ممانعت از ورود

با اینکه از ورود دکتر محمد مصدق به مجلس پانزدهم جلوگیری شد اما فشار مردم و روحانیون مخالف قرارداد استعماری 1933 بر دولت محمد ساعد مراغه‌ای و کش و قوس‌ها و حاشیه‌های فراوانِ داخلی در مجلس پانزدهم، مانع از تامین نظر انگیسی‌ها شد.

مزدوران انگلیس در دربار و دیوان رژیم پهلوی درصدد به اجرا گذاشتن همین رفتار در انتخابات شانزدهمین دوره مجلس شورای ملی برآمدند اما از قضای روزگار دکتر مصدق به نمایندگی از مردم تهران در دور دوم این انتخابات به مجلس راه پیدا کرد.

ورود مبدع قطع دست روس‌ها از چاههای نفت و گاز در شمال ایران به مجلس شانزدهم اتفاقات خوبی را برای منافع ملی ایران رقم زد که مهمترین آن طرح ملی شدن صنعت نفت ایران و خلع ید شرکت نفت انگلیس و ایران در صنایع نفت و گاز ایران مهمترین آنها بود.

مصدق در این مجلس رییس کمیسیون نفت شد و رهبر فراکسیون اقلیت شد. او به پیشنهاد دکتر حسین فاطمی از یارانِ همفکرش در جبهه ملی ایران پیشنهاد ملی شدن صنعت نفت ایران را در 17 اسفند 1329 به امضای همه اعضای کمیسیون نفت رساند و کمیسیون در اول تیر 1329 برای رسیدگی به لایحه نفت معروف به لایحه گس - گلشائیان تشکیل جلسه داد.

کمیسیون نفت در خلال رسیدگی به این لایحه به پیشنهاد دکتر محمد مصدق پیشنهاد ملی شدن صنعت نفت را مورد بحث و تبادل نظر قرار داد و به تصویب رساند. مصوبه کمیسیون چند روز بعد در دستور کار مجلس شورای ملی قرار گرفت اما به دلیل مخالفت حاج‌علی رزم‌آرا نخست‌وزیر مزدور انگلیس تصویب نشد.

پیشنهاد رد شده محمد مصدق به این شرح بود: «به نام سعادت ملت ایران و به منظور کمک به تأمین صلح جهانی، امضا کنندگان زیر پیشنهاد می‌نماییم که صنعت نفت در مناطق کشور بدون استثناء ملی اعلام شود؛ یعنی عملیات اکتشاف، استخراج و بهره‌برداری در دست ملت ایران قرار گیرد.»

تبعات اجتماعی یک پیشنهاد

رد پیشنهاد ملی شدن صنعت نفت و گاز ایران در مجلس، تنش‌های اجتماعی بهم پیوسته‌ای را در اسفند 1329 به وجود آورد و اعتراضات اجتماعی ضد استعماری گسترده‌ای را علیه شرکت نفت انگلیس و ایران و دولت رزم‌آرا با به وجود آورد که با دخالت گارد ارتش به تنش‌های خونینی ختم شد.

مصدق و همفکرانش با اتحاد با آیت‌الله کاشانی و جمعیت فداییان اسلام به رهبری حجت‌الاسلام سید مجتبی نواب صفوی اعتراضات گسترده‌ای را در سراسر ایران شکل دادند. بدنه اجتماعی ایران در دانشگاه تهران با شعار «نفت ایران باید ملی شود» به میدان بهارستان و خیابان‌های منتهی به این میدان ریختند و مقابل ساختمان مجلس تجمع کردند.

هواداران جمعیت فداییان اسلام هم با برپایی مراسم‌های سخنرانی متعدد و بسیج نیروهای مذهبی، به رهبری آیت‌الله کاشانی به جمع معترضان پیوستند و در برابر هجوم وحشیانه گارد ارتش شاهنشاهی و مزدوران و اراذل و اوباش وابسته به شعبان جعفری و طیب حاج‌رضایی ایستادند و توسط آنان زخمی و مجروح شدند.

در همان روزهای اعتراض، رزم‌آرا در نشست‌های مطبوعاتی که از طریق رادیو و تلویزیون و روزنامه‌ها در سطح کشور پخش شد، بارها و بارها به حمایت از شرکت نفت ایران و انگلیس پرداخت و خواستار تداوم دست‌درازی انگلیسی‌ها بر منابع نفت و گاز ایران شد و اینگونه در برابر خواسته مردم ایستاد و موجب بالا گرفتن تنفر عمومی شد.

نخست‌وزیر وقت پهلوی با حضور در نشست‌های کمیسیون نفت و صحن علنی مجلس شورای ملی از تداوم قرار داشتن امتیاز در اختیار شرکت نفت ایران و انگلیس حمایت کرد و معتقد بود ملت ایران توانایی اداره صنعت نفت را ندارد.

وی در صحن علنی مجلس، گفت: «ما ایرانی‌ها یک لوله هنگ - لوله آفتابه دستشویی - هم نمی‌توانیم بسازیم. چه طور می خواهید نفت را ملی کنید؟ بگذارید نفت دست انگلیسی‌ها باشد. هر چه می‌گویند گوش کنید. این چه کاری است که شما می کنید؟»

رزم‌آرا در واکنش به استدلال عزتمندانه دکتر مصدق و آیت‌الله کاشانی، گفت: «مسجد را بر سر آیت‌الله کاشانی و مجلس را بر سر اقلیت‌ها خراب میکنم.»

با بسته شدن درِ تفاهم و گفت‌وگو بین موافقان و مخالفان ملی شدن صنعت نفت، جمعیت فداییان اسلام به ریاست حجت‌الاسلام نواب صفوی که از ابتدای ملی شدن صنعت در مجلس شورای ملی در کنار آیت‌الله کاشانی و به واسطه ایشان در جلسات مشترک با دکتر مصدق و یارانش حضور می‌یافت، برای بن‌بست‌شکنی حضور موثرتری در جلسات پیدا کرد و در برابر سه چهار خواسته، حاضر به همکاری با نمایندگان اقلیت مجلس به ریاست دکتر مصدق شد.

او چاره کار را در حذف فیزیکی حاج‌علی رزم‌آرا دید و با حکمی که از چند مرجع تقلید از جمله آیت‌الله کاشانی گرفت، جمعیت تحت فرمانش را برای یک ترور انقلابی آماده کرد. توافقات و تفاهم‌ها بین نیروهای اصولگرا و ملی‌گرا انجام شد و جمعیت فداییان اسلام حضور نخست‌وزیر در مراسم ترحیم آیت‌الله فیضی از بزرگان مراجع در دهه 1320 را بهترین زمان برای حذف او تعیین کرد.

رزم‌آرا در تاریخ 16 اسفند 1329 پا در محوطه مسجد شاه گذاشت و چند قدمی برنداشته بود که هدف سه گلوله هفت‌تیر خلیل طهماسبی از اعضای اصلی فداییان اسلام قرار گرفت و در جا مرد.

با حذف یکی از اصلی‌ترین مخالفان ملی شدن صنعت نفت در دیوان پهلوی، زمینه برای به جریان افتادن مجدد پیشنهاد دکتر مصدق در خانه ملت فراهم شد. به این ترتیب 13 روز بعد از قتل رزم‌آرا، فراکسیون اقلیت و کمیسیون نفت مجلس شانزدهم بار دیگر طرح ملی شدن صنعت نفت را به جریان انداختند و طرح را بار دیگر دستورکار مجلس قرار دادند و این بار موفق به گرفتن رای موافق مجلس شدند.

نقش سایر مراجع

به جز آیت‌الله کاشانی، مراجع دیگری نیز در شکل‌گیری نهضت ملی کردن صنعت نفت نقش مهمی را ایفا کردند. آیت‌الله سید محمدتقی خوانساری از مراجع تقلید وقت با صدور فتوایی فقهی بر ضرورت ملی شدن صنعت نفت تاکید کرد.

علاوه بر ایشان آیت‌الله صدر، آیت‌الله حجت و آیت‌الله فیض نیز در فتواهای مشابهی مردم مذهبی ایران در سراسر کشور به حمایت از ملی شدن صنعت نفت فرا خواندند.

لجاجت انگلیسی

دولتمردان زیاده‌خواه انگلیس که از به غارت بردن نفت ایران و پرداخت بهای ناچیز سود کلانی برده بود از ابتدای مطرح شدن پیشنهاد ملی شدن صنعت نفت توسط دکتر مصدق و حوادث منجر به تصویب آن در مجلس شانزدهم، در برابر جریان ملی‌گرا ایستاد و دست از مخالفت برنداشت اما با اتحاد مردم و روحانیون در حرکتی تاکتیکی عقب‌نشینی کرد و از طریق دستگاه‌های حقوقی و دیپلماتیکش شروع به چانه‌زنی با مقامات وقت ایران کرد.

انگلیسی‌ها برای حفظ منافع خود سه پیشنهاد به دولت ایران دادند: «1- با تشکیل شرکتی جدید، درآمد نفتی ایران به صورت مساوی بین دولت ایران و شرکت سابق انگلیسی تقسیم گردد. 2- پخش نفت در داخل ایران به یک شرکت تمام ایرانی واگذار شود و 3- کارمندان ایرانی، جای کارمندان خارجی را برابر مقررات بگیرند.»

با ترور حاج‌علی رزم‌آرا طرح ملی شدن صنعت نفت در تاریخ 24 اسفند 1329 در کمیسیون نفت به تصویب رسید و با پیگیری و تلاش دکتر مصدق و لابی اعضای کمیسیون نفت در جلسه علنی 29 اسفند 1329 مجلس شانزدهم به تصویب اکثر نمایندگان رسید.

اما البته انگلستان 38 روز بعد در هفتم اردیبهشت 1330 نسبت به این اقدام مجلس شورای ملی واکنش نشان داد و از ملی شدن نفت ایران به دادگاه لاهه شکایت کرد همزمان ارتش انگلیس با اعزام رزم‌ناوهای جنگی خود به اقیانوس هند و دریا عمان به مقامات وقت ایران چنگ و دندان نشان داد. با این حال موقعیت حقوقی برتر ایران در سازمان ملل و دادگاه لاهه و تهدید آیت‌الله کاشانی و حمایت جمعیت فداییان اسلام به اعلام جهاد مسلمین موجب تحت‌الشعاع قرار گرفتن این رفتار انگلیسی‌ها در منطقه خاورمیانه شد اما انگلیسی‌ها دست بردار نبودند.

انگلیس در عین حال از اهرم آمریکا نیز استفاده کرد تا با دکتر مصدق که چند ماه بعد از تصویب طرح ملی شدن صنعت نفت ایران به مقام نخست‌وزیری منصوب شد، مذاکره کند. آمریکایی‌ها نیز برای شکستن انحصارطلبی انگلیس در ایران تا سال 1331 از ملی شدن نفت ایران و دولت مصدق حمایت کرد اما با عمیق شدن این نهضت و ترس از نفوذ کمونیسم در ایران و همچنین به خطر افتادن منافع بلندمدت دولت انگلستان دست از حمایتش برداشت و در جبهه انلگیس موضع گرفت و با آنان به توافق رسید. حاصل این توافق کودتای 28 مرداد 1332 و سرنگونی دولت مصدق و انعقاد قرارداد کنسرسیوم با محمدرضا شاه پهلوی و وارد کردن تعداد بیشتری ابر شرکت نفت و گاز به ایران بود.

تاثیر نواب صفوی

آشنایی نواب صفوی با آیت‌الله سید ابوالقاسم کاشانی و حضور او در کلاس‌های درس و بحث و مناسبت‌های مذهبی آیت‌الله از اواسط سال 1324 باعث شد با وجودی که میانه خوبی با دکتر مصدق و ملی‌گراها نداشت به واسطه آیت‌الله کاشانی در حمایت از ملی شدن صنعت نفت کشور با ملی‌گراها به توافق برسد. این اتحاد موجب شد فداییان اسلام نقشی اساسی در راه یافتن آیت‌الله کاشانی به مجلس، نخست‌وزیر شدن دکتر مصدق و ملی شدن صنعت نفت ایران داشت. اصلی‌ترین خواسته جمعیت فداییان اسلام که در آن زمان با نفوذترین جمعیت مذهبی ایران بودند در مذاکرات‌شان با دکتر مصدق و ملی‌گراها از آنان خواستند در صورت رسیدن به قدرت اجرای احکام اسلامی را در دستور کار قرار دهند.

بعد از سال 1327 که اقلیت مجلس شورای ملی مانع تصویب قرارداد گس - گلشاییان شد، رژیم پهلوی برای ممانعت از ورود جریان مصدق که اقلیت مخالف در مجلس به شمار می‌رفت، عبدالحسین هژیر نخست‌وزیر وقت پهلوی مامور دست بردن در انتخابات مجلس و دستگیر کردن آیت‌الله کاشانی به بهانه اولین ترور نافرجام شاه شد. او بعد از انجام این ماموریت‌ها آیت‌الله کاشانی را به لبنان تبعید کرد.

جمعیت فداییان اسلام با دیدن این رفتار حکومت به این جمع‌بندی رسید که هژیر مانع اجرای احکام اسلام است به همین دلیل نام او در لیست ترور فداییان اسلام قرار گرفت. پس از ترور هژیر، فداییان اسلام با نامزد کردن هم‌زمان آیت‌الله کاشانی و دکتر مصدق بار دیگر گروه اقلیت مجلس شورای ملی را احیا کرد.

نواب صفوی و فداییان اسلام در ماجرای ملی شدن صنعت نفت هم عملکرد فعالانه‌ای داشت. این جمعیت با ترور حاج‌علی رزم‌آرا که از مخالفان سرسخت ملی شدن صنعت نفت بود، راه ملی شدن این صنعت را باز کرد.

16 اسفند 1329 زمانی که اتومبیل رزم‌آرا جلوی مسجد شاه در بازار بزرگ تهران توقف کرد و رزم‌آرا برای شرکت در مراسم ختم آیت‌الله فیض از علمای معروف آن روزگار وارد محوطه ورودی مسجد شد، خلیل طهماسبی از اعضای فدائیان اسلام بی‌درنگ از پشتِ سر با شلیکِ سه گلوله او را از پا درآورد و خود نیز توسط مأموران دستگیر شد.

آیت‌الله کاشانی بعد از دستگیری طهماسبی در مصاحبه با رسانه‌ها اعلام کرد: «این عمل - ترور رزم‌آرا - به نفع ملت ایران بود و آن گلوله و ضربه، عالی‌ترین و مفیدترین ضربه‌ای بود که به پیکر استعمار و دشمنان ملت ایران وارد آمد.»

ایشان در گفت‌وگوی دیگری با رسانه‌ها خاطرنشان کرد: «... نخست‌وزیر مقتول در زمان حیات خود از منافع شرکت نفت جنوب و سیاست استعماری انگلستان به شدت حمایت می‌کرد چون عموم طبقات مردم ایران با تصمیم قطعی و خلل‌ناپذیری برای کوتاه کردن دست طمع سیاست استعماری نفت جنوب قیام کرده بودند، پافشاری رزم‌آرا برای مقاومت در مقابل افکار عمومی ملت ایران و حمایت از شرکت نفت باعث خشم شدید و عمومی مردم ایران گردید و جوانی غیور، وطن‌پرست و متدین از میان مردم ایران برخاست و نخست‌وزیر بیگانه‌پرست را به جزای اعمال خود رسانید.»

بهم ریختن صحنه سیاست

با منصوب شدن دکتر محمد مصدق به نخست‌وزیری ایران، روابط دیپلماتیک ایران و انگلیس وارد مرحله بحرانی شد.

کرمیت روزلوت، نوه تئودور روزولت، رییس‌جمهور اسبق آمریکا و رییس شعبه خاورمیانه سیا که مسوول پیاده کردن عملیات در ایران بود در خاطراتش نوشت: «مصدق مناسبات دیپلماتیک با انگلستان را قطع کرد یک هفته بعد من در تهران بودم. ماه نوامبر - آبان - هنگام بازگشت از تهران به کشورم از لندن گذشتم.

شرکت نفت ایران و انگلیس با من تماس گرفت. سخنگوی آن‌ها کوچران بود. آن‌ها به هیچ چیز جز برانداختن مصدق نمی‌اندیشیدند. آنان همان وقت نقشه آماده‌ای برای نبرد داشتند. با دقت بررسی کردیم. بعدها تعداد شرکت‌کنندگان در بررسی روز به روز زیادتر می‌شد. نقشه آن‌ها این بود که به همراه اعلی‌حضرت همایون کار کنند و نه علیه او، مأمورین اصلی آن‌ها در ایران رابطه نزدیکی با دربار داشتند. درباره ارتش ارزیابی آن‌ها شبیه ارزیابی من بود.»

وی که یک ماه قبل از کودتا در تیرماه 1332 با گذرنامه جعلی و نام مستعار «جیمز لاکریج» وارد ایران شده بود، در طرح اولیه کودتا تغییراتی اعمال کرد و سرلشگر فضل‌الله زاهدی را به عنوان رهبر کودتاچیان و نخست‌وزیر کودتا وارد میدان کرد و البته قبل از ورود به فازِ کودتا با محمدرضا شاه ملاقات کرد و به او اطمینان داد که هیچ راهی جز کودتا برای تغییر دولت مردمی مصدق وجود ندارد چرا که قبل از طرح کودتا، توطئه سرنگون کردن دولت توسط مجلس شورای ملی و ترور نافرجام شخص دکتر مصدق شکست خورده بود و پهلوی پسر هم از ترس سرنگون نشدن تاج و تختش پذیرفت که نقشه کودتا بعد از خروج نمایشی او از کشور عملیاتی شود.

سم‌پاشی انگلیس

شپرد، سفیر انگلیس جنبش را ساخته دست مصدق، کاشانی و چند نفر تندروی ضد انگلیسی برای منحرف کردن توجه مردم از فساد هیأت حاکمه می‌دانست. بعد از انتخاب مصدق به نخست وزیری و تصویب قانون 9 ماده‌ای خلع‌ید از شرکت نفت جنوب توسط مجلس ایران، دولت انگلستان چندین راه برای مقابله با دولت مصدق برگزید.

در حالی که هربرت موریسون، وزیر امور خارجه بریتانیا از یک حمله نظامی سخن به میان آورد و آتلی پیگیری قضیه را از طریق مذاکره و شکایت در مجامع بین المللی جستجو می‌کرد، آن لمبتون، ایران‌شناس برجسته و چند تن دیگر از مشاوران وزارت‌خارجه از طرح یک توطئه برای براندازی دولت مصدق حمایت می‌کردند.

رابین زنیر، استاد زبان فارسی در دانشگاه آکسفورد برای اجرای این نقشه روانه تهران شد تا حلقه مخالفان مصدق را به هم نزدیک کند. طرح شکست خورد و به دلیل تداوم آن دکتر فاطمی، وزیر خارجه وقت ایران در شهریور 1331 سفارت انگلیس را به خاطر مشارکت در توطئه علیه دولت تعطیل کرد. از این تاریخ به بعد اینتلیجنس سرویس، سرویس امنیتی انگلیس «عملیات چکمه» یعنی کودتای نظامی را در راس برنامه خود قرار داد.

چرچیل، جانشین آتلی به خوبی می‌دانست که بدون کمک آمریکا اجرای آن ناممکن است. به همین علت منتظر ماند تا دوره ریاست جمهوری ترومن که مخالف هرگونه عملیات مخفیانه و کودتا علیه مصدق بود به پایان برسد و با جمهوریخواهان بر سر این قضیه به تفاهم برسد.

آیزنهاور، جانشین ترومن هم دارای دیدگاه ضد کمونیستی شدیدی بود و هم با کارتل‌های نفتی رابطه صمیمانه‌ای داشت.

در پاییز 1331 ودوهاوس، رییس جدید ام آی 6 در ایران و ساموئل فال، کارمند اطلاعاتی آن کشور نمایندگان بریتانیا با همتایان آمریکایی خود در واشنگتن ملاقات کرد و بر سر توطئه جدیدی به نام آجاکس به تفاهم رسیدند. چندی بعد نورمن داربی‌شر، رییس اسبق ام آی 6 در ایران با دونالد ویلبر از کارشناسان سیا در امور ایران در نیکوزیا، پایتخت قبرس ملاقات و طرح نهایی را مورد بررسی قرار دادند.

با وجود این به خاطر اهمیت مساله بار دیگر کرمیت روزولت، رئیس بخش خاورمیانه سیا و راجر گویران، رئیس پایگاه سیا در ایران در بیروت مذاکراتی انجام داده و تغییراتی در طرح قبلی اعمال و نسخه نهایی را برای دولتمردان آمریکا ارسال کردند که مورد پذیرش برادران دالس یعنی آیزنهاور و آلن، رئیس سیا و جان، وزیر خارجه قرار گرفت. کودتا برای سیا اهمیت فوق‌العاده داشت، به همین دلیل به خوبی به تمام جوانب آن فکر کرد.

زخم ارتشیان از مصدق

محمدرضا شاه که بعد از سقوط شاهِ پدر، از اقتدارش کاسته شده بود در تلاش بود موقعیت خود را نزد افکار عمومی ایران تقویت کند اما دکتر مصدق که سیاستمداری معتقد به نهضت مشروطه بود، مانع بزرگی بود به همین دلیل از آغاز دوره نخست‌وزیری مصدق با همه توان، آشکارا و پنهان به توطئه‌چینی علیه او پرداخت در عوض دکتر مصدق نیز با همکاری حامیان خود تا توانست شعاع دایره قدرت و اختیارات شاه را کوتاه و کوتاهتر داد.

از جمله انحلال سنا، بازنشسته کردن افسران طرفدار شاه و عامل سرویسهای اطلاعاتی انگلیس و آمریکا در دربار و ارتش و تعطیل کردن دفاتر شاهزاده‌ها و شاهدخت‌ها. در زمستان 1331 ائتلاف آمریکا و انگلیس از یک سو و همراهی دربار و یاران پشت کردهِ به مصدق از سوی دیگر، زمینه اجماع داخلی و خارجی ساقط شدن دولت مصدق را فراهم کردند که این اجماع خودش را در حادثه 9 اسفند 1331 به نمایش گذاشت. این اجماع منجر به توطئه ترور مصدق شد که البته به دلیل هوشیاری تیمسار محمود افشارطوس، رییس شهربانی دولت مصدق عقیم ماند.

آنتونی ایدن، وزیر خارجه سه دوره پادشاهی انگلستان درباره ماجرای 9 اسفند 1331 گفت: «این واقعه نتیجه تلاش مصدق برای محدود کردن شاه بود.»

امرای مسن و ناراضی از بازنشسته شدنِ اجباری توسط مصدق، توطئه دیگری را برنامه‌ریزی و اجرا کردند و آن، ربودن و قتل تیمسار محمود افشارطوس رییس شهربانی، در کوههای تلوِ جاده لشکرک در اردیبهشت 1332 بود. این جنایت هولناک که سر و صدای زیادی بلند کرد نشان داد که کودتاچیان تا چه اندازه برای رسیدن به هدفشان بی رحم و قاطع هستند.

یرواند آبراهامیان تاریخ نگار ارمنی تبار، قتل تیمسار افشارطوس را بخشی از برنامه آمریکا و انگلیس و یک جنگ روانی و تبلیغاتی علیه دکتر مصدق برای متزلزل کردن پایه‌های دولت او تحلیل کرد.

البته ماهها قبل از اجرای توطئه قتل مصدق، اومرا و نظامیان بازنشسته شامل تیمسار دکتر منزه، تیمسار علی‌اصغر مزینی، تیمسار بایندر و تیمسار نصرالله زاهدی با هدایت و حمایت دکتر مظفر بقایی نماینده مجلس شورای ملی و حسین خطیبی، شخصیت سیاسی و دوست مظفر بقایی در قالب طرحی تصمیم به ربودن سرلشکر ریاحی، دکتر حسین فاطمی، دکتر عبدالله معظمی و دکتر سیدعلی شایگان از افراد برجسته نهضت ملی و تحت فشار قرار دادن دکتر محمد مصدق برای کناره‌گیری از قدرت داشتند اما تیمسار افشارطوس با اطلاع به موقع از نقشه توطئه، نقشه آنان را نقش بر آب کرد.

با شکست این توطئه کور، دکتر مظفر بقایی، نماینده مجلس شواری ملی متهم به دخالت در قتل تیمسار شد ولی دادگستری به دلیل مصونیت سیاسی بقایی، کاری از پیش نبرد. جنجال نمایندگان متخاصم در مجلس شورای ملی تا جایی شدت گرفت که مصدق به توطئه برکناری خود پی برد و در اقدامی پیش دستانه و زیرکانه با رفراندومی که 20 مرداد 1332 برگزار کرد، مجلس را تعطیل کرد.

بازنشستگان ارتش مقابل مصدق

محمدرضا شاه که از شکست طرح‌ها و نقشه‌های سیاستمداران دست نشانده دربار در مجلس و سایر بخشهای کشور عصبانی بود در سایه خلاء مجلس شورای ملی در تاریخ 22 مرداد 1332 در اقدامی ناگهانی فرمان محرمانه عزل دکتر مصدق و نصب سرلشگر زاهدی به عنوان نخست‌وزیر جدید را صادر کرد و برای در امان ماندن از تبعات این فرمان به رامسر رفت در حالی که این حکم باید پیش از امضا از تصویب مجلس شورای ملی می‌گذشت، همان مجلسی که هفدهمین دوره اش، دو روز قبل از امضای حکم عزل مصدق از طریق رفراندوم منحل شده بود.

او همزمان با حکم برکناری مصدق، حکم نخست‌وزیری نصرالله زاهدی، سرلشکر بازنشسته ارتش را هم امضا کرد و سرهنگ نعمت‌الله نصیری فرستاده مخصوص خود را مامور تسلیم حکم به نخست وزیر کرد.

نصیری نیمه شب 24 مرداد حکم عزل نخست وزیر را پشتیبانی چند تانک و زره‌پوش به خانه مصدق در خیابان کاخ برد. سربازان گارد سلطنتی همزمان فاطمی وزیر خارجه، حق شناس وزیر راه و زیرکزاده نماینده مجلس را دستگیر کردند. از سوی دیگر سرهنگ ممتاز، فرمانده گارد محافظ خانه نخست وزیر، نصیری و سربازانش را بازداشت کرد و به این ترتیب دولت موفق شد این نقشه را خنثی کند.

با اطلاع محمدرضا شاه از خبر بازداشت نصیری، از همان شمال کشور به همراه ملکه ثریا با جت شخصی به بغداد فرار کرد و سایر کودتاچیان از جمله سرلشگر زاهدی مخفی شدند.

صبح روز 26 مرداد 1332 شاه و ثریا به اتفاق ارتشبد خاتمی، خلبان هواپیمای دو موتوره بی‌چکرافت و آتابای آجودان مخصوص شاه با یک هواپیمای انگلیسی به رم پرواز کردند.

پیروزی کودتا

کودتای انگلیسی - آمریکایی پیروز شد و پهلوی پسر 28 مرداد در پیامی که از رادیو تهران پخش شد وعده غیرمنتظره ای داد.

وی با هدف آرام کردن مردم به آنها وعده دموکراسی داد و گفت که «تنها اوست که می تواند در کشور دموکراسی واقعی برقرار کند.» وی به لطف حمایت آمریکایی‌ها توانست پیروز کودتا شود.

شاه 30 مرداد ماه به ایران برگشت و بر صندلی سلطنت نشست و دکتر مصدق و هواداران و منصوبان او در سراسر کشور را به زندان سپرد و تسویه ادارات از مصدقی‌ها را آغاز کرد.

شاه پس از بازگشت به ایران با روزولت دیدار کرد. روزولت رییس سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا در خاورمیانه و یکی از مجریان اصلی طرح براندازی حکومت مصدق بود. بر اساس برخی اسناد تاریخی، محمدرضا شاه در این ملاقات از روزولت به دلیل بازگرداندنش به قدرت سپاسگزاری کرد.

کودتای شانسی

دونالد ویلبر مامور اسبق سیا در خاورمیانه در کتابی که سال 1986 منتشر کرد، پیروزی کودتای 28 مرداد را «شانسی» دانست.

وی در این کتاب نوشت: «پس از بازداشت سرهنگ نصیری فرستاده شاه توسط ماموران حفاظت از مصدق و همچنین بازداشت چند افسر دیگر در 25 مرداد، روزولت از ادامه کودتا مایوس شد و تصمیم به خروج فوری از ایران گرفت اما با اصرار سرویس جاسوسی بریتانیا و برخی عوامل ایرانی، در ایران ماند و کودتا را به سرانجام رساند.»

منابع:

اسناد سازمان سیا درباره کودتا، پیشین، ص120

غلامرضا نجاتی، جنبش ملی شدن نفت، تهران، 1364، ص 260

باختر امروز، ش 1172 (25 مرداد 32) ص 1 و ش 1000 (16 دی 31) صص 1و 8

غلامرضا نجاتی، مصدق: سال‌های مبارزه و مقاومت، تهران، مؤسسه خدمات فرهنگی رسا، 1377

عملیات آژاکس، ترجمه ابوالقاسم راه چمنی، تهران، مؤسسه فرهنگی مطالعات و تحقیقات ابرار معاصر، 1380، صص4237

ر. ک مقدمه کاتوزیان بر اسناد سازمان سیا درباره کودتای 28 مرداد، ترجمه غلامرضا وطن دوست، تهران، رسا، 1382، ص 49

محمدمصدق، خاطرات و تالمات، به کوشش ایرج افشار، تهران نشر علمی، ص 19. همچنین ر. ک موحد، خواب آشفته نفت، تهران، کارنامه، 1378، ج1، ص 687