فضای فکری ایران هم سودای تالیف دارد هم آن را سرسری میگیرد
موسس موسسه فرهنگی ترجمان گفت: یکی از انتقادات به فضای فکری ایران این است که از یک سو سودای تالیف دارد ولی در عین حال تالیف را سبک و سرسری می گیرد. صرف فارسی بودن یک متن به معنی تالیف نیست.
موسس موسسه فرهنگی ترجمان گفت: یکی از انتقادات به فضای فکری ایران این است که از یک سو سودای تالیف دارد ولی در عین حال تالیف را سبک و سرسری می گیرد. صرف فارسی بودن یک متن به معنی تالیف نیست.
خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و اندیشه، سارا فرجی: در سالهای اخیر فضای اندیشهای کشور دچار نوعی رخوت، رکود و یکنواختی شده که انگار با وجود برگزاری هزاران نشست و انتشار هزاران کتاب اندیشهای باز آن اتفاقی که باید بیفتد نمیافتد. هنوز نمیدانیم آن اتفاق چیست اما میدانیم که در برخی از مباحث و موضوعات دچار نوعی دور باطل شدیم و میتوانیم از حفظ بگوئیم که پاسخ فلان اندیشمند به فلان مسئله چیست و امثال اینها. مسئله دیگری که در فضای اندیشهای کشور در سالهای اخیر رخ داد شکافی بود که میان عموم مردم و اندیشمندان اتفاق افتاد و فضای اندیشهای روز به روز منزویترو کمکم تبدیل به یک امر فانتزی وخاص شد که مربوط به عدهای خاص است و عامه مردم همین که مشغول به زندگی روزمره خود باشند کافیست و دیگر لازم نیست راجع به مسائل فکر کنند در حالی که فرق یک جامعه توسعه یافته و پیشرفته با جامعه در حال توسعه در این است که مردمان عادی هم دغدغه مندند، البته باید توجه داشت که منظور ما از دغدغه در اینجا دانستن فلسفه و خواندن درباره کانت و هگل و امثال اینها نیست. همین که کمی بیشتر از چیزی که روی قضایاست بدانیم و با دست یک لایه از روی چیزی که میبینیم را برداریم خودش اتفاق مبارکیست.
سایت ترجمان حدود چهار سال پیش کار خود را آغاز کرد و چون کارش فقط ترجمه مقالات انگلیسی زبان با تیترهای جذاب بود خیلی زود سرزبانها افتاد و مخاطبان بسیاری پیدا کرد. البته فقط انتخاب تیتر نبود که مطالب این سایت را خواندنی میکرد، انتخاب موضوع و مطالب، شیوه ترجمه و انتخاب و موثق بودن منبع هم باعث شد تا این سایت خیلی زود مخاطبان زیادی پیدا کند و در مدت زمان کمی تبدیل به یکی از پربازدیدترین سایتهای خواندنی شود. یکی از کارهایی که ترجمان کرد این بود که همان شکاف میان اندیشه و عموم مردم که از آن سخن گفتیم را کم و به بیان دیگر میان این دو مقوله آشتی برقرار کند.
مرتضی روحانی از کسانی است که در سالهای اخیر فضای اندیشه را به زبان ساده یک تکانی داده است و به قول خودش تمام سعی ش را کرده که در این زمینی که مشغول بازی است، بازیگر خوبی باشد. او لیسانس الهیات، کارشناسی ارشد فلسفه غرب و دانشجوی دکترای فلسفه غرب در گرایش فلسفه دین است و همین روزها خود را برای دفاع از رساله اش آماده میکند. او مؤسس مؤسسه فرهنگی چند منظوره ترجمان است که علاوه بر سایت، فصلنامه و انتشارات هم دارد. او در سالهای اخیر در حوزه برنامه سازی تلویزیونی هم فعالیتهایی داشته است و در حال حاضر تهیه کننده دو برنامه تلویزیونی چراغ مطالعه و سوره است که هردو از شبکه چهار سیما پخش میشوند. با او در خصوص چگونگی راه اندازی مجموعه ترجمان، انتخاب موضوعات و تیم، فضای اندیشه و علوم انسانی کشور گفتگو کردیم که مشروح آن را در ادامه میخوانید؛
* در ابتدا بفرمائید که چه شد تصمیم گرفتید اندیشه را وارد حوزه عمومی و به عبارت دیگر نوعی آشتی میان مباحث اندیشهای و مردم برقرار کنید؟
من همیشه بازیگران صحنه فرهنگ را به مثابه فوتبالیستها می دانم. اینکه یک فوتبالیست، فوتبالیست خوبی است ضرورتا به این معنا نیست که تحلیلگر فوتبال خیلی خوبی هم است. مهمتر از آن، تا زمانی که بازی میکند فقط بازی میکند و فوتبالیست است و قرار نیست درباره جهان فوتبال صحبت کند. از این باب صحبت کردن درباره اینکه چطور شد که تصمیم گرفتیم اندیشه را وارد جامعه کنیم و فضای کلیشهای را بشکنیم باید بگویم که ما سعی کردیم که خوب بازی کنیم.
* بیشتریها شما را با ترجمان میشناسند بنابراین بفرمائید که سیاست و محور اصلی شما در ترجمان چه بود؟
در ترجمان تلاشمان این بود که بتوانیم متن خوب به مخاطبین بدهیم. متن خوب یعنی متنی که پیامی برای مخاطب داشته باشد، حرف جدیدی بزند، گرهی بگشاید و بصیرتی اضافه کند. شما الان میتوانید با متفکران مختلف ایرانی از چپ ترینشان تا راست ترینشان گفتگو کنید و بعد بیایید و یکسری سوال را بگذارید جلوی کسی که با فضای مطبوعات و اندیشهای ایران آشناست و از او بپرسید اگر فلان سوال را از فلانی بپرسیم چه جوابی میدهد؟ آن فرد دقیقا میتواند بگوید متفکر ایرانی پاسخش به آن سوال چیست. چرا؟ چون حرفها به گونهای وارد یک دور تکرار شده و از این چرخه باطل بیرون نمیآید ما همه میدانیم که چه کسی چه میگوید. قصد ما در ترجمان این بود که این دور باطل را بشکنیم تا آدمها حرف جدید بشنوند و فرم جدید ببینند.
* یکی از مسائلی که در بسیاری از نشستهای علوم انسانی هم مورد بحث قرار میگیرد این است که به ترجمه با چشم بدی نگاه میشود و معمولا این نقد وارد میشود که در فضای اندیشهای کشور ما از متون تألیفی کمتر استفاده میکنیم و بیشتر از متون ترجمهای استفاده میکنیم و حالا شما سراغ کاری رفتید که تماما تمرکزش روی ترجمه است، نگران نقدها و هجمهها نبودید؟
راستش ما خیلی به این فکر نکردیم که آدمها درباره مان چه فکری میکنند و بیشتر سعی کردیم کار درست را انجام دهیم. اصولا ما تألیف زیادی در کشور نداریم. مراد فرهاد در کتاب «پاره های فکر» مقالهای دارد از دو مفهوم «تالیفهای ترجمهای» و «ترجمههای تألیفی» صحبت میکند و توضیح میدهد که تالیفهای ترجمهای آثاری مثل کتابهای بابک احمدی است که چند کتاب زبان خارجی را خلاصه و ترجمه و تبدیل به یک کتاب کرده است. اما ترجمههای تألیفی، استانداردهای ترجمه را ندارد و فرد فهم خودش را از متن بیان میکند برای همین وقتی کتابی مثل ترجمههای زیبا جبلی از هگل میخوانیم مطمئن میشویم که چیزی که میخوانیم ربطی به هگل ندارد. برای ارائه ترجمههای خوب ما باید فاصله میان این دو را کم میکردیم که یک بخشی از این کار در نهضت ترجمه صورت گرفته بود و ما یک الگوی تاریخی داشتیم. چیزی که ما برخلاف خیلی از دوستان اعتقاد داشتیم این بود که ما نمیتوانیم فرایند تولید علم را جهشی طی کنیم یعنی قبل از اینکه وارد پارادایم علوم اجتماعی شویم و بفهمیم متقدمین علوم اجتماعی چه میگویند، مدعی نوآوری در آن شویم. پس لازم بود که فرایند فهم را تعمیق میکردیم و توسعه میدادیم تا مطمین میشدیم که به فهم اصیل از متن اصلی رسیدیم و وقتی که وارد مرحله فهم شدیم به صورت ناخودآگاه وارد مرحله نقد هم میشویم اما آن چیزی که لازم است به آن توجه کنیم این است که مرحله فهم هم از جهت منطقی و هم از جهت تاریخی مقدم بر مرحله نقد است. با مطالعه دو سه کتاب مقدماتی در یک موضوع نمیتوان شروع به نقد در آن حوزه کرد. و مدعی نوآوری شد.
چیزی که ما برخلاف خیلی از دوستان اعتقاد داشتیم این بود که ما نمیتوانیم فرایند تولید علم را جهشی طی کنیم یعنی قبل از اینکه وارد پارادایم علوم اجتماعی شویم و بفهمیم متقدمین علوم اجتماعی چه میگویند، مدعی نوآوری در آن شویم. * خب چرا همین تیم با همین طرز فکر سراغ راه اندازی سایت یا مجموعهای منتها با رویکرد تألیف نرفت؟
اتفاقا به این فکر کردیم که برویم سراغ تألیف ولی به این جمع بندی رسیدیم که ما نمیتوانیم تألیف کنیم چون مرحله فهم مسئله و محتوا منطقا، مقدم بر تألیف است. اول باید بفهمیم مسئله چیست بعد تألیف کنیم. اگر مسئله جدی را سرسری بگیریم و به صرف اینکه کتابی به فارسی نوشته میشود گمان کنیم که وارد مرحله تألیف شدهایم دچار همان بحران «تألیف های ترجمه ای» شدهایم. یکی از انتقادات به فضای فکری ایران این است که از یک سو سودای تألیف دارد ولی در عین حال تألیف را سبک و سرسری میگیرد و به صرف فارسی بودن متن گمان میکنند که چیزی تألیف شده است.
* شما در ترجمان عمدتا از مترجمین غیرمعروف استفاده میکنید علت خاصی دارد؟
عمدا این کار را میکنیم چون اگر سراغ مشاهیر میرفتیم میبایست دستمان را روی سینه میگذاشتیم و عرض ادب میکردیم و میگفتیم حکم آنچه تو فرمایی ما نمیخواستیم این کار را کنیم. ما میخواستیم خودمان تعیین کنیم که چه کتابی با چه استانداردی ترجمه شود. درواقع ایده ما این بود که آدمها کتاب را به خاطر اینکه ترجمان منتشر کرده بخوانند نه به خاطر اینکه فلان مترجم منتشر کرده است.
* دایره مخاطبان شما بسیار وسیع است و هرکسی با هر عقیدهای چه داخل و چه خارج از ایران پایگاه اینترنتی شما را دنبال میکند و بعضا میبینیم که مطالبتان توسط افرادی بازنشر میشود که با بسیاری از مواضع شما موافق نیستند فکر میکنید این گستردگی طیف طرفدارانتان به چه برمی گردد؟
خب بخشی از این به سلایق مختلفی ربط دارد که ما در ترجمان داریم، بخش دیگر توجه تیم سردبیری به مخاطبین مختلف سایت و فصلنامه است اما از همه اینها مهمتر توجه ما به مسئله محور بودن متون است. ببینید اینکه نوع رابطه کودک با موبایل و بازیهای اینترنتی و... چگونه باشد نه ربطی به فکر و سیاست و مذهبی و غیر مذهبی دارد. این مسئله هر کسی است که فرزند دارد. ایضا در موارد دیگر. ما سعی کردیم به سمت مسئله محوری حرکت کنیم و بتوانیم با زندگی انضمامی مردم ارتباط برقرار کنیم.
* خب نیاز مخاطب را چگونه تشخیص میدهید؟
برای تشخیص نیاز مخاطب هم به بازخوردهای های سایت توجه و هم فضای مجازی و رسانههای خارجی را رصد میکنیم. یکبار یکی از نویسندگان مشهور کشورمان گفت که فلانی استاد دانشگاه در انگلستان است و میخواهد با شما دیدار کند و ایشان ترجمان را به من معرفی کرده است. در دیداری که با ایشان داشتم پرسیدم: «چه چیزی در ترجمان برای شما جذاب است وقتی خودت در انگلیسی و به متن اصلی دسترسی داری؟» گفت: «دوتا چیز در ترجمان برای من جذاب است؛ منطق انتخاب مطلب و گستردگی منابعتان. من از روی منابعی که معرفی میکنید، سایتهای انگلیسی را پیدا میکنم.» ما سعی کردیم به نیاز مخاطب توجه کنیم. چند سال پیش نظرسنجی روی سایت انجام دادیم که در آن میخواستیم اطلاعات کاربرانمان را دربیاوریم. براساس آن نظرسنجی متوجه شدیم که درصد قابل توجهی از مخاطبان ما مادر هستند و پس از آن شروع کردیم مطالب مربوط به روانشناسی کودک را بیشتر و پررنگتر کردیم. یادم است یکبار مطلبی کار کرده بودیم با این مضمون که بچهها را مدرسه دولتی بفرستیم یا غیرانتفاعی؟
در اینتجربهنگاری که نوشته یک مادر خارجی بود در نهایت اشاره شده بود که بهتر است بچهها را مدرسه دولتی بفرستیم. بعدها فهمیدیم که در چند گروه تلگرامی با حضور مادران این مطلب منتشر شده و خیلی مورد بحث واقع شده است. درواقع ترجمه یک مطلب، باب گفتگو درباره یک مسئله را باز کرده یود. ما در ترجمان نمیخواهیم به مخاطب جهت دهیم که به فلان سمت حرکت کن فقط میخواهیم نور بیندازیم و کمک کنیم که مسئلهاش را پیدا کند و یاد بگیرد درباره مسئلهاش حرف بزند. بیتعارف بگویم زبان جامعه امروز ما به نوعی دچار لکنت شده و ما تلاش میکنیم که این لکنت کم کم برطرف شود. هدف اصلی ما این بود که مسائل مهم و بروز دنیا را به رسمیت بشناسیم، چرا؟ چون به تجربه دریافتهایم که مسئلهای که در دنیا مسئله است حتما مسئله ما هم خواهد بود. نهایت چند صباحی دیرتر ولی حتما با هم دست به گریبان میشود.
برای همین سعی میکردیم روی مسئله نور بیندازیم تا حدود و ثغورش معین شود و بشود راجع به آن حرف بزنیم چون تا وقتی که مسئله به رسمیت شناخته نشود و روی آن نور انداخته نشود، امکان گفتگوی بومی درباره آن وجود ندارد. کما اینکه سنت اسلام هم اینگونه نبوده که وقتی بیاید با همه آنچه که پیش از خودش بوده مخالفت کند. به همین دلیل هم من با پروژه فکری آقای میرباقری و هرگونه ناب گرایی از این سنخ مخالفم. من نمیتوانم بپذیرم که تمام دانش بشر را کنار بگذاری و بخواهی از صفر شروع کنی.
* به عقیده برخی از خوانندگان مطالب شما، تیتر مطالب شما خیلی شبیه تیتر مطالب زرد و عامه پسند و عمدتا هم سوالی است خودتان این را قبول دارید؟
ما سعی میکنیم تا جایی که امکان دارد مسئله را از فرم نظری بشکانیم و به ذهن مخاطب نزدیک کنیم. اولا که خیلی از تیترهای ما تیتر مطلب اصلی است و ما آن را تغییر نمیدهیم. گاهی اما تیتر را تغییر میدهیم چون اگر تغییر ندهیم مخاطب آن را نمیفهمد. طبیعتا یکی از کارهایمان هم این است که ترس مخاطب را از خواندن بریزیم. یکی از شگردهای برخی اهل اندیشه در نوشتن مطلب و یادداشتهایشان این است که انقدر کلمههای قلمبه سلمبه استفاده کنند که کسی راجع به مطالبشان حرف نزند اما ما نخواستیم این کار را کنیم و برعکس خواستیم با تیترهای ساده به مخاطب شجاعت خواندن دهیم و حالا اگر بخشهایی از یک متن چند هزار کلمهای فلسفی را هم نفهمید اشکالی ندارد اما تیتر قلمبه و سلمبه زدن یعنی باب گفتگو را بستن.
تا وقتی که مسئله به رسمیت شناخته نشود و روی آن نور انداخته نشود، امکان گفتگوی بومی درباره آن وجود ندارد. کما اینکه سنت اسلام هم اینگونه نبوده که وقتی بیاید با همه آنچه که پیش از خودش بوده مخالفت کند. به همین دلیل هم من با پروژه فکری آقای میرباقری و هرگونه ناب گرایی از این سنخ مخالفم. من نمیتوانم بپذیرم که تمام دانش بشر را کنار بگذاری و بخواهی از صفر شروع کنی. * شما مدتی پس از فعالیت روی سایت انتشار فصلنامه را آغاز کردید چه شد که به فکر انتشار نشریه کاغذی افتادید؟
بازخورد مخاطبان باعث شد که ما به فکر انتشار فصلنامه بیفتیم. پیامهایی از این قبیل که برخی از متون طولانی است، یا برخی قابل ارجاع است و امثال اینها ما را به فکر چاپی کردن بخشی از کار انداخت. در زمان معاونت مطبوعاتی آقای انتظامی درخواست دریافت مجوز مجله دادیم و خیلی زود مجوز را دریافت کردیم ولی حدود 9 ماه طول کشید تا به یک فرم اولیه برسیم. البته مطالب فصلنامه و سایت در طول زمان با یکدیگر همپوشانی دارند ولی گاهی یک مطلبی در فصلنامه زودتر از سایت منتشر میشود که این مزیت رقابتی فصلنامه است که مطالبی در آن چاپ میشود که هنوز در سایت منتشر نشده است.
* در خصوص انتشارات و چاپ کتاب چهطور؟
ما از روز اول نیت راه اندازی انتشارات داشتیم و مجوز انتشاراتمان زودتر از مجوز فصلنامه مان صادر شده بود ولی با بازخوردهایی که از مخاطب گرفتیم سعی کردیم کتابها را به نیاز مخاطب نزدیکتر کنیم. ممکن است برخی بگویند که ترجمان کتابهای زرد را ترجمه میکند اما این اتهام، اتهام غلطی است چون ما کتابی را چاپ میکنیم که مسئله ش مسئله مردم است. ما کتابی چاپ کردیم با عنوان «وسعت یا عمق» که مسئله خیلی هاست و خیلیها با آن درگیرند.
* همه کتابهایتان هم ترجمه است؟
بله همه شأن ترجمه است.
* حتما در برنامه چراغ مطالعه از کتابهای نشر خودتان میآورید؟
خیر، اتفاقا یکی از ملاحظاتمان در چراغ مطالعه این است که کتابهایی که برای انتشارات ترجمان است را نیاوریم مگر اینکه شورای انتخاب کتاب تائید یا ملاحظهای داشته باشد. در سری جدید این برنامه که 72 قسمت است تنها یک کتاب داریم. آن هم به خاطر اهمیت کتاب بود.
* خب اگر موافق باشید کمی به برنامه سوره که تهیهکننده آن هستید بپردازیم، از سیاستهایتان درباره ترجمان گفتید درباره سیاستهایتان برای انتخاب موضوع و میهمان سوره بگویید؟
سیاستهای کلی ما در سوره این بود که انتخاب میهمانان ما از مبلغ به محقق تغییر پیدا کنند به این معنا که ما کمتر از مبلغان خوشنام و خوش صحبت و معروف در برنامه مان استفاده کنیم در عوض از محققان گمنام بسیار زیادی خصوصا در برنامه سوره استفاده میکنیم. یکی از معیارهای ما برای انتخاب میهمان، جوان بودن است. ما فکر میکنیم یک نفر یک پتانسیلی برای حرف زدن دارد و وقتی همان یک نفر چندین سال تریبون دارد و حرف میزند بالاخره یک روزی حرفهایش تمام میشود، خصوصا که در کشور ما ورودی ما با خروجی مان هماهنگ نیست و ورودی مان از خروجی مان بیشتر است و بعد از چند صباحی آدمها میبینند که دیگر خیلی حرف قابل عرضهای ندارند.
در دنیای امروز مرجعیت رسانهای یعنی حرف طرفین و اطراف گفتگو را بشنوید. در سوره هم تلاشمان این بوده که از جریانهای فکری مختلف دعوت کنیم حاضر شوند حتی برخی از مهمانان ما جزو خط قرمزهای سازمان بودند ولی با مذاکره آوردیم. خیلی از افرادی هم که نیامدند مثلا آقای رسول جعفریان خودشان نیامدند. میخواهم بگویم در برنامه سوره هم مثل ترجمان انحصاری نداریم. چون این اقتضای یک گفتگوی علمی است.
بخشی از خلاءهای پژوهشی ما به خلاءهای حوزه نخبگانی مان برمیگردد. یکی از کارهای ما در سوره این بود که هشدار دهیم درباره مسائل تاریخ اسلام ما متخصصان زیادی نداریم مثلا اگر برای امام حسن (ع) 10 شب برنامه ساختیم برای امام هادی و امام باقر 5 شب هم نمیتوانیم برنامه بسازیم. چراکه محققی که در این دوره تاریخی کار پژوهشی واقعی کرده باشد واقعا کم است. * ویژه برنامه تان با عنوان فصل بنی امیه خیلی جذاب بود و فکر میکنم برای اولین بار بود که برنامهای با این مضمون ساخته شد که برای شناخت بهتر ائمه اطهار باید اول جریان مقابل را شناخت چه شد که به فکر ساخت این ویژه برنامه افتادید؟
دغدغه ما در فصل بنی امیه این بود که بگوییم مسئله در دوران یزید و معاویه خیلی مسئله مهمی است. مسئله شرابخواری و زناکاری و میمون بازی نبوده است. اگر عمق انحراف فهمیده نشود ما نمیتوانیم بفهمیم که چرا واقعه کربلا اتفاق افتاده است. اگر عمق فساد فهمیده شود تازه فهمیده میشود که چرا امام حسین (ع) از باقی ماندن دین رسول خدا حرف میزند. چه چیزی را میدیده است. با یک زناکاری و میمون کاری که دین به خطر نمیافتد. خود حضرت سیدالشهدا (ع) میفرمایند: «انما خرجت لطلب الاصلاح فی ام جدی». یعنی مسئله امت رسول الله بوده است. گستره انحراف اینقدر بزرگ بوده. این مضمون را در زیارت اربعین هم داریم. در عبارات اولیه این دعا داریم «و بذل مهجته فیک لیستنقذ عبادک من الجهال» یعنی سیدالشهدا خون خودش را ریخت که امت رسول الله را از آن جهلی که در آن افتاده بودند نجات دهند. فهم بزرگی این واقعه میطلبید که ما یک نگاه مستقلی به جریان بنی امیه داشته باشیم. به اینکه اینها که بودند و چه کردند و کار را به کجا کشیدند. برای آنکه بفهمید کار را به کجا کشیدند بهترین عبارت، روایت امام سجاد علیه السلام است که فرمودند: ازدلف علیه ثلاثون ألف رجل یزعمون أنهم من هذه الأم کل یتقرب الی الله عز و جل بدمه و هو بالله یذکرهم فلا یتعظون حتی قتلوه بغیا و ظلما و عدوانا. میفهمید یعنی چه؟ یعنی برخلاف آنچه که ما به صورت مشهور میشنویم که به خاطر ملک ری و طلاو جواهر حضرت را کشتند، امام سجاد میگوید سی هزار مرد به سمت ایشان حمله میکردند و قصد کشتن ایشان را داشتند با نیت قربت الی الله. این عمق انحرافی است که به وجود آمده. که بیایی نوه رسول الله را که به تصریح ایشان سیدجوانان اهل بهشت است را قربت الی الله بکشی.
* فصل امام حسن چهطور؟
درباره امام حسن (ع) هم همین اتفاق افتاد. دیدیم معاویه موردی است که باید جداگانه بررسی شود. قرار شد این فصل را اضافه کنیم که هم ادامه فصل بنی امیه را مطرح کنیم و هم مسئله صلح و شخصیت امام حسن (ع) بررسی میشود. بخشی از خلاءهای پژوهشی ما به خلاءهای حوزه نخبگانی مان برمیگردد. یکی از کارهای ما در سوره این بود که هشدار دهیم درباره مسائل تاریخ اسلام ما متخصصان زیادی نداریم مثلا اگر برای امام حسن (ع) 10 شب برنامه ساختیم برای امام هادی و امام باقر 5 شب هم نمیتوانیم برنامه بسازیم. چراکه محققی که در این دوره تاریخی کار پژوهشی واقعی کرده باشد واقعا کم است.