قاسم همان قسم است!
نویسنده کتاب پایی که جاماند گفت: قسم خورده که تا پای جان بایستد پای انقلاب، پای مردم، پای ولایت، پای اسلام شهید سلیمانی به حقیقت کلمه؛ جان فدا بود. جان فدایی که به سبک مالک اشتر در 4 دهه حضور در میدانهای جهاد و ایثار یک هدف راهبردی را پیش میبرد.
به گزارش گروه پارلمانی خبرگزاری تسنیم، سیدناصر حسینی پور نماینده مردم گچساران در مجلس شورای اسلامی و نویسنده کتاب «پایی که جا ماند» در رسای شهید سلیمانی نوشت:
حاتمیکیا در تلویزیون: حاج قاسم نفسم را باز کرد / شباهت "حیدر ذبیحی" به شهید سلیمانی تعمدی بود؟بسم الله الرحمن الرحیم
گفت: قاسم همان قسم است! گفتم: پس آن الف چیست؟ گفت: قسم خورده که تا پای جان بایستد... پای انقلاب، پای مردم، پای ولایت، پای اسلام... شهید قاسم سلیمانی به حقیقت کلمه؛ جان فدا بود. جان فدایی که به سبک مالک اشتر در 4 دهه حضور در میدانهای جهاد و ایثار یک هدف راهبردی را پیش می برد؛ مکتب پرهیز جدی از طایفهگری مذهبی و ملی، و عبور از اختلافات دینی و اتکا و توجه کانونی به کلاننگری اعتقادی و استراتژی راهبردی به تقریب و وحدت رزمندگان و سربازان امام زمان (عج الله) برای جبهه واحد علیه دشمنان انسان و اسلام در سایه ولایت مداری بود. شهید سلیمانی مرد بیدار عصر خویش بود و بیداری او یادآور جمله چگواراست که در کتاب "جنگ شکر در کوبا" خطاب به "ژان پل سارتر" فیلسوف فرانسوی است که وقتی ساعت 2 بامداد به ملاقات او می رود می بیند چگورا تفنگ در دست دارد و به پل سارتر می گوید؛ «ما خیلی کار عقب مانده داریم و خیلی از ملتها نیازمند کمک ما هستند، دیگر نباید خفت». چقدر دردناک و تأمل برانگیز است جمله شهید سلیمانی که می گوید؛ «عزیزم من متعلق به آن سپاهی هستم که نمی خوابد و نباید بخوابد. تا دیگران در آرامش بخوابند. بگذار آرامش من فدای آرامش آنان بشود و بخوابند». براستی مردان بیدار در عصر خود همیشه بیدارند و تا دردی در جامعه انسانی خود می بینند این بیداری دوام دارد.
زیست معقولِ دینیِ سردار بر مدار و معیارهای آگاهانه تقدیر و تبدیر شد و قبض ها و بسط ها، جزر و مدها و اوج و موج های حیاتِ او از منطق متشخص وحیانی برخوردار بود. بیداری اندیشه و فطرت شهید سلیمانی موجب شد تا زندگی او مکتبی و مسلکی باشد و نه باری به هر جهت و بی ضابطه که دستخوش تغییرات در باورها و نگرشهای مختلف باشد. هندسه حیاتی تعریف شده و تنظیم شده ای در حیات فردی و اجتماعی اش داشت که در خلوت و جلوت، در راحتی و آسایش، در دارا و ندار بودن، در سلامت جسمی و بیماری، در اقبال و ادبار دنیا متجلی بود و هرگز اصول فدای فروع نشد و مرد مقاوم عصر خویش برای فدا شدن در تحقق آرمانهای اصیل و مترقی جمهوری اسلامی ایران بود. آری، شهید سلیمانی، مرد میدان و بیدار عصر خویش بود و سبک زندگی و شاکله و شالوده حیات پربرکتش بر شانه های شریعت حقه استوار شده بود و مبنامند و معنادار شده بود. تبلور این شاخصه مکتب شهید سلیمانی در خاکریزهای جنگ 8 ساله دفاع مقدس و شکست امپراطوری وحشت و خشونتِ داعش در سرزمین های اسلامی به بهترین شکل ممکن به نمایش در آمد. در مکتب شهید سلیمانی هدف اعتلای کلمه اسلام و عزت و اقتدار مسلمانان جهان در بستر تحقق تمدن نوین اسلامی است؛ هدفی متعالی و قرآنی که تنها با اتحاد و انسجام نیروهای متفرق و متشتت منطقه ذیل آرمان بزرگ مبارزه با استعمار، استکبار و صهیونیسم بینالملل با رهبری و پرچمداری جمهوری میسر می شد. به بیان دیگر، یکی از مهمترین شاخصه های تمدن سازی مکتب شهید سلیمانی تلاش مجاهدانه برای وحدت «شیعه و سنی»، «حزبالله و حماس»، «ایران و سوریه»، «افغانستان و ایران»، «عراق و ایران»، «دولتها و ملتهای منطقه» در کل تقریب همه طوایف و ظرفیتهای مذهبی و دینی برای شکل گیری اتحاد محکم منطقه ای بهنام «جبهه اسلام» در عرصه بین المللی است برای جهاد و تقابل در برابر دشمنی واحد بهنام «استکبار جهانی: آمریکا و اسرائیل».
باید در نظر داشت که این افق دید و عقیده معرفتی و نظامیِ مکتب شهید سلیمانی همان چیزی است که از اصول و مبانی مهم انقلاب اسلامی و نقطه تمرکز امامین انقلاب در راستای تمدن سازی نوین اسلامی سرچشمه می گیرد.
رهبر معظم انقلاب (مدظلهالعالی) در بیانیه گام دوم از دوگانهای در تقابل هم سخن میگوید که عبارت است از: تقابل اسلام با استکبار، همچنین در دیدار جمعی از مسؤولان کشورمان و مهمانان کنفرانس وحدت اسلامی در مهرماه 14 1 منظور از وحدت را «اشتراک عمل در برابر نقشههای استکبار» تبیین می نمایند. بنابراین مسئله اصلی برای تحقق تمدن نوین اسلامی، عبور از طایفه گری مذهبی و بی توجهی به اختلافات ظاهری دینی_اعتقادی برای رسیدن به تقریب و وحدت همگانی جهت مبارزه با دشمنان اسلام خواهد بود که مدافع حقوق و عزت و کرامت همه انسانها در سراسر جهان با هر اعتقاد و مسلکی است.
همه مکاتب، رویکردها و نظریات روابط بین الملل و سیاست خارجی از دهه های قبل از جنگ جهانی اول تا کنون نتوانسته و نخواهند توانست همچون مکتب شهید سلیمانی، جهانشمول، انسان پسند برای همه ملتهای جهان و مذهب پسند و وحدت گرا برای همه مذاهب اسلامی و غیر اسلامی باشند. نظریات روابط بین الملل از واقع گرایی، لبیرالیسم، تا آرمانگرایی و رفتارگرایی و دیگر نئو نظریات و مکاتبی که در این چرخه تولید و بازآفرینی شدند و در مجامع علمی و دانشگاهی به مناظره و گفتگو گذاشته شدند نتوانسته اند همچون مکتب شهید سلیمانی در زمانی اندک جهانی و نامی خود را حفظ و تثبیت نمایند. راز این نامیرایی و جهانشمولی مکتب شهید سلیمانی در ابعادی همچون: اخلاص، معنویت، تدبیر، عقلانیت و تمرکز بر اشتراکات فطریِ تقریب و وحدت مذاهب و انگاره های ملتهای آزاده است که توانست در کمترین زمان ممکن «سپاهی جهانی» را علیه «امپراطوری وحشت داعش» بنیان گذاری کند و لشکر داعش را که ترکیبی از سربازان درنده بیش از ده ها کشور اروپاییِ استکباری است درهم شکند.
راز این پویایی و جهانشمولی مکتب شهید سلیمانی در الهی و توحیدی بودن آن است که ظرفیت بی بدیلی برای جبهه واحد و همگرایی انسانهای آزاده را در بر دارد؛ «صِبغَهَ اللَهِ وَمَن أَحسَنُ مِنَ اللَهِ صِبغَهً وَ نَحنُ لَهُ عابِدُونَ». مکتب شهید سلیمانی مکتب بر آمده از دل پاک، اخلاص، ذوب شدن در عشق پروردگار و شهادت را هدف غایی و نهایی برای وصال یار جستن است. همچنان که خداوند می فرماید؛«فَأَقِم وَجهَکَ لِلدِینِ حَنِیفًا فِطرَتَ اللَهِ الَتِی فَطَرَ النَاسَ عَلَیهَا لَا تَبدِیلَ لِخَلقِ اللَهِ ذَلِکَ الدِینُ القَیِمُ وَلَکِنَ أَکثَرَ النَاسِ لَا یَعلَمُونَ».
یکی دیگر از شاخصه های مهم مکتب شهید سلیمانی که ظرفیت بی نظیری را برای ملتهای آزاده ایجاد کرده است محتوا و مفاهیم عاشورایی این مکتب است که در سخنرانی ها، آموزه های اخلاقی و عملی، نوشته ها و وصیت نامه عرفه ای این شهید والامقام قابل بررسی است. به عنوان نمونه با مطالعه وصیتنامه شهید سلیمانی هر مسلمانی به آسانی به این برداشت می رسد که شهید سلیمانی ذوب در مکتب عاشورا بوده است.
عبارات دعاگونه این شهید والامقام در وصیتنامه و شنیدن سخنرانیها و بیانات ایشان در مجامع و محافل گوناگون نشان می دهد که شهید سلیمانی در ابعاد مختلفی همچون غیرت دینی، آزاد مردی و شهامت و شجاعت بی نظیر انسانی دلداده و راهرو مکتب جهان شمول و نامیرای حسینی بود. در تاریخ جنگ های بشری کمتر دیده شده است که یک فرمانده ارشد نظامی چنین سلوک و سبک گفتاری و عملیِ جهانشمولی داشته باشد که بتواند در جایگاه یک نفر و یک شخص اینگونه در ابعاد مختلف ظرفیت جریان سازی و مکتب سازی در گستره پهناور منطقه ای و جهانی داشته باشد و حتی بعد از شهادتش بیش از زمان حیاتش چنین ظرفیتی برای تقریب مذاهب اسلامی و اتحاد ملتهای آزاده را داشته باشد. راز دیگر این ظرفیت سازی مکتب شهید سلیمانی در سطح جهانی را می توان با مرور وصیتنامه ایشان درک کرد. همچنین جملات جهان گرایی و معناگرایی ایشان همچون «ما ملت امام حسینیم»، «ما ملت شهادتیم»، عمق استراتژی راهبردی مکتب شهید سلیمانی را به دنیا مخابره می کند که از برکات شکل گیری انقلاب اسلامی ایران است. تلاش برای تقویت و تعمیق جبهه مقاومت در منطقه برای مقابله با جریانهای تکفیری و استکباری توسط شهید سلیمانی نشأت گرفته از همین فرهنگ عاشورایی بود که آمریکا و اسرائیل را در عرصه بین المللی ذلیل و حقیر کرد.
بنابراین با مطالعه و بررسی دقیق حیات پر برکت شهید سلیمانی، شنیدن بیانات و خاطرات ایشان، مطالعه نوشته ها، نامه ها و وصیتنامه ایشان به این حقیقت آشکار بهتر پی خواهیم برد که حقیقتاً همانگونه که رهبر انقلاب فرمودند شهید سلیمانی را باید به عنوان یک مکتب متعالی، انسان ساز و تمدن ساز دید. مکتبی که از ظرفیت بی نظیر برای وحدت ملتهای مسلمان و آزاده برای مقابله با دشمنان و تحقق تمدن نوین اسلامی برخوردار می باشد.