چهارشنبه 7 آذر 1403

قطار وعده هایی که هیچ گاه به ایستگاه تحقق نرسید / از تبدیل شدن "ملاحسینی" به سکونتگاه غیرمجاز تا ایجاد شهرک ضایعاتی

خبرگزاری دانا مشاهده در مرجع
قطار وعده هایی که هیچ گاه به ایستگاه تحقق نرسید / از تبدیل شدن "ملاحسینی" به سکونتگاه غیرمجاز تا ایجاد شهرک ضایعاتی

در میزگردی مشکلات مربوط به محله ملاحسینی مورد بررسی قرار گرفت و فعالیت برخی گروه های فعال جهادی در این محله مطرح شد.

به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به نقل از مرصادنیوز، محله ملاحسینی محله‌ای واقع در انتهای خیابان ملت شهرک جعفرآباد در منطقه3 شهرداری و به‌نوعی پایین‌تر از پاسگاه جعفرآباد است. در پایین‌تر از پاسگاه جعفرآباد ما چند محله داریم، در دست راست پاسگاه جعفرآباد به‌اصطلاح محلی محله «چمیاوی» یا همان «چشمه آبی» وجود دارد که درگیر مسایل تولید و توزیع مواد مخدر است و ورود به این منطقه برای کار جهادی معضلات پیچیده ای دارد. اما مشکلات آن گریبانگیر محله ملاحسینی و کل جعفرآباد است. در کنار ملاحسینی یک محله‌ای هم هست به نام محله «حیدری طیب» که محله‌ای است یک مرحله مرفهتر از محله ملاحسینی ازلحاظ فرهنگی و مالی. دلیل آن‌هم عدم مهاجرپذیری این محله برخلاف ملاحسینی که مهاجرپذیرند می‌باشند.

محله‌ی ملاحسینی درواقع «مِلَه حسینی» هست. مِله به معنای گردنه است. محله‌ای است با حدود 220-230 خانوار و مساحت تقریبی حدود 10 هکتار که برخی از آنها سکونت 40 ساله دارند یعنی بخشی از ملاحسینی برمی‌گردد به اوایل انقلاب. البته خیلی از کسانی که سکونت 40 سال هم دارند در شهر کرمانشاه ممکن است از وجود چنین محلی بی‌خبر باشند.

مرصاد در میزگرد اختصاصی به بررسی مشکلات در این محله پرداخته است.

مرصاد: آیا در ملاحسینی قومیت خاصی وجود دارد؟

ویسمرادی: بله، اقوام مختلف لک‌زبان و کرد و بخشی هم کولی‌ها در آن مستقر هستند. محله ملاحسینی حدوداً 1000 نفر جمعیت دارد که حدود 60-70 درصد لک زبان هستند که 10درصد آن‌ها سکونت 40ساله دارند و بخشی از آن مهاجرها تشکیل می‌دهند که از ماهیدشت، از نورآباد و مناطق دیگر آمدند. بخش دیگر حدود 30-40 درصد از کولی‌ها تشکیل‌شده است که همین تنوع قومیتی مشکلاتی را در محله پدید آورده است. در هر محله ای، شناخت اهالی از همدیگر عامل بازدارنده اخلاقی و فرهنگی است.

مرصاد: ابتدا به‌صورت مختصر خودتان را معرفی کنید و این‌که شروع کارهای خدمات اجتماعی‌تان از کجا بود؟

کاظمی: بنده اکبر کاظمی هستم و در آموزش‌وپرورش مشغول به خدمت بوده و در حال حاضر مدیر مدرسه علوم و معارف صدرا می‌باشم.

محله ملاحسینی که در شرق شهرک جعفرآباد واقع‌شده است، محله‌ای است که ازلحاظ برخورداری یکسری امکانات حتی اولیه محروم مانده است، تا جایی که از خیلی‌ها الآن بپرسید که ملاحسینی کجا واقع‌شده است؟ اطلاعی ندارند.

گروه جهادی ما ابتدا به‌صورت توزیع بسته‌های معیشتی به‌صورت پراکنده بود. رفته‌رفته بعد از مدتی با شناخت دیگر ظرفیت‌ها، با گروه‌های دیگری همچون گروه آقای ویسمرادی و دیگر دوستان آشنا شدیم و سعی کردیم یک هم‌افزایی را میان این گروه‌ها ایجاد کنیم.

ابتدای کار ما با توزیع بسته‌های معیشتی بود، بافرمان مقام معظم رهبری هم این کار شدت و رشد بیشتری گرفت. رفته‌رفته با شناخت معایب و مشکلات پیش رو در محله ملاحسینی و سخنان و تأکیدی که مقام معظم رهبری در مورد فرهنگ داشت، سعی کردیم بیشتر تمرکز کار را بر روی مسائل فرهنگی محله بگزاریم. دشمن دانست که قدرت ما در فرهنگ هست و متأسفانه ما را به سمتی بردند که این فرهنگ اصیل ایرانی اسلامی فراموش شود.

مرصاد: نحوه فعالیت خود و پیشبرد اهداف مجموعه‌ی مردمی خود در ملاحسینی چگونه بود؟

ویسمرادی: نحوه‌ی فعالیت دوسه‌ساله ما در ملاحسینی چند گام اساسی قابل توصیه به هر گروه منطقه محور دیگر دارد که به ترتیب در ذیل خواهم گفت:

گام اول - اتخاذ رویکرد محله محوری با کسب شناخت و سرمایه اجتماعی با توزیع بسته معیشتی

کار ما شروعش با بسته‌های معیشتی و رزمایش مؤمنانه بود. تیم ما از هیئت محبان حضرت زینب (علیهاالسلام) فرهنگیان فاز2 بود. گفتیم که کجا برویم؟ وقتی پرسیدیم گفتند محله ملاحسینی از لحاظ محرومیت، شاخص است. هم‌زمان، تیم دیگری با محوریت جناب آقای کاظمی و تیمی که از بچه‌های مسجد کوکب رشیدی بودند به منطقه آمده بودند. ازآنجاکه خداوند بخواهد این تیمها را به هم برساند، در آن زمان که بسته‌ها را خواستیم توزیع کنیم، دیدیم که چندین گروه هم در آن محل آمدند. متأسفانه سیستم معیوب توزیع بسته‌های معیشتی توسط گروه‌های جهادی و حتی گروه‌های سازمان‌های دولتی هم که ادعاهای مختلفی در زمین توزیع عادلانه دارند و مردم هم به آن عادت کردند و یاد گرفتند بدین شکل است که می‌آیند و همان کوچه‌ی اولی و ورودی بسته‌ها را توزیع می‌کنند و دیگر به کوچه‌های دوم و سوم و... دیگر نمی‌رسد. یعنی یک دلیل این توزیع نامناسب بسته‌های معیشتی عدم شناخت از محله است، دلیل عدم شناخت چیست؟ عدم پیوستگی حضور گروه‌هایی که در محل حضور پیدا می‌کنند. یعنی یک نسخه‌ی واحدی اگر بخواهیم به همه گروه‌های خیریه و جهادی در تمام محلات بدهیم «محله محوری» است. محله محوری یعنی این‌که باید کدپستی به کدپستی شناخت پیدا کنید و در محله به‌صورت پیوسته حضور داشته باشید. اگر نیاز شد با بسته‌ی معیشتی شروع کردید اشکال ندارد ولی به این بسته‌ها متوقف نشوید. و ما این قرار را با گروه جهادی آقای کاظمی و چند گروه جهادی حاضر در محل که میدانم راضی به ذکر نامشان نیستند گذاشتیم که برای توزیع متوازن کمک‌ها به مردم و ایجاد تحول اجتماعی در محله باید رویه را تغییر دهیم. در غیر این صورت یک سری محرومین زرنگ را به‌واسطه عدم محله محوری، زرنگ‌تر کردید.

گام دوم - تشکیل قرارگاه واحد اجتماعی منطقه محورما با آقای کاظمی و دیگر گروه‌ها تصمیم گرفتیم که تشکیل یک قرارگاه بدهیم، نه به‌صورت رسمی و مکتوب بلکه منظور این بود که همین گروه‌های مردمی باهم جمع بشویم و باهم کارکنیم، یعنی همین توزیع بسته معیشتی را که می‌خواهیم توزیع کنیم باهم برویم تا به همه کوچه‌ها برسیم.

این قرارگاه تشکیل شد و از آن به بعد گروه‌های جهادی هر موقع بسته معیشتی توزیع می‌کردیم به همدیگر به‌صورت تلفنی هم شده فقط اطلاع‌رسانی می‌کردیم. نه دفتر داشتیم و نه جایگاه خاص، ولی با این‌حال هر موقع خواستیم بسته‌ای توزیع کنیم باهم می‌رفتیم یا یکدیگر را مطلع می‌کردیم از توزیع. هرکدام از این گروه‌های پایگاه اجتماعی با گروه خیرین متفاوتی داشتیم.

همین کار باعث پایه‌ی ایجاد یک سازمان بعدی شد که یک قرارگاه واقعی باشد. پراکنده‌کاری را کنار گذاشتیم و از این محله به محله‌ی دیگر رفتن و متفرقه کار کردن و مقطعی کار کردن را کنار گذاشتیم و رفتیم سراغ «محله محوری» و تشکیل قرارگاه واحد اجتماعی.

در ادامه به‌تناسب نیاز به سراغ رسمیت پیدا کردن رفتیم. شروع کار جهادی نیاز به رسمیت پیدا کردن نیست، بلکه شروع کار «احساس مسئولیت» هست. که ممکن است آسیبش پراکنده‌کاری باشد. بعد از مرحله احساس مسئولیت، مرحله تشکیل قرارگاه، عدم موازی کاری و هم‌افزایی و در ادامه می‌توان رفت سراغ رسمیت پیدا کردن و رسمی شدن و نباید رسمیت پیدا کردن گروه جهادی به هدف تبدیل شود. بنابراین قدم اولیه این نیست که گروه‌ها بگویند ما باید ثبت بشویم و رسمیت پیدا کنیم و بعد شروع به کارکنیم. ما نیز اول گروه را تشکیل دادیم و در مرحله‌ی بعد رسمیت به آن دادیم تحت عنوان گروه جهادی شهید علیخانی، تیم آقای کاظمی تحت عنوان گروه جهادی شهید امیرخانی و خانم دکتر کاکایی گروه جهادی زنجیره سبز مهربانی و یک تعداد گروه‌های جهادی بسیج دانشجویی پای‌کار آمدند و همه‌ی این‌ها جمع شدیم و یک قرارگاه تشکیل دادیم. همه فعالان را دعوت کردیم البته در جذب و همافزایی با همه موفق نبودیم.

یکی از مشکلات ما نهادهای اجتماعی‌ای هستند که موازی کاری می‌کنند. به عبارتی همین NGO هایی است که زیرمجموعه‌ی استانداری و فرمانداری ثبت‌شده‌اند و گروه مردمی را به رسمیت نمی‌شناسند. گروهی که باید برود و زیرمجموعه‌ی استانداری و فرمانداری ثبت بشوند و این‌ها فرایند ثبتشان پروژه‌ی 5-6ماهه هست و این‌قدر گیر و گرفت دارد و در نهایت ممکن است بعضا به ضد آن هدفی مردم نهاد که اصلاً برای قصد و غرض رفع آن ساخته‌شده‌اند تبدیل شوند. یعنی بعضا می‌شوند مجموعه‌هایی که فقط سازمان‌اند و تبدیل به مجموعه‌های درآمدزا شده‌اند و نمونه‌هایی این مجموعه‌های NGO را در محله ملاحسینی داریم و متاسفانه نهادهای مختلف اجتماعی حتی اداره فرهنگ و ارشاد که توسط نیروهای انقلابی اداره می‌شوند مدعی هستند که ما بودجه‌ی زیادی در حوزه خدمات اجتماعی داریم ولی فقط از قالب این مجموعه‌های مردم نهادی که در آن سازمان ثبت‌شده است داده می‌شود، نه به مجموعه‌های واقعا مردمی. ما در مقابل گفتیم یا فرآیند معیوب NGO ها را تغییر دهید یا این‌که کل تسهیلاتی که دارند را فقط به دفاتر این NGO ها و فقط دفاتر تسهیلگری سرازیر نکنند و مجموعه‌های مردمی را هم در نظر داشته باشند.

فرصتی که به وجود آمده بود تحقق هدف ایجاد شناخت و پیوستگی لازم و ایجاد هم‌افزایی بود که می‌توان به‌عنوان نسخه کامل به دیگر گروه‌های جهادی داد. اما یک تهدید وجود داشت و آن‌هم عدم شناخت نقش مهمترین بازیگران تحول یعنی خود «مردم» بودند. از آن غافل بودیم تا زمانی که به مفهوم گام دوم انقلاب بدین معنی که کار را به حلقه‌های میانی و مردم بسپاریم را فهمیدیم و اینکه مردم چه نقشی دارند دراین‌بین، رسیدیم.

ما تا قبل از بیان حضرت آقا در بیانیه گام دوم انقلاب به این مفهوم نرسیده بودیم و فکر می‌کردیم که ما علاج کار و چاره‌ی حل مشکل یک محله هستیم و فکر می‌کردیم که اگر کار پیش نمی‌رود، دلیلش این است که ما توانمان کم است. من در مصاحبه‌ای که با نشریه‌ای داشتم، آن زمان فکر می‌کردیم که ما علاج کار مردم هستیم و الگویی برای این کارمان طراحی کرده بودیم که نام آن را مدل تحول «جواهر» گذاشته بودیم. اما متوجه شدیم که هرچه فعالیت می‌کنیم و جلو می‌رویم، شتاب تحول کم است. آسیبها بشدت قابل بازگشت بودند. اینجوری کار به‌جایی نمی‌بریم و در همان ابتدای کار متوقف‌شده بودیم. اما اکنون نظرمان دیگر تغییر کرد و دلیل آن‌هم توجه به ضلع مردم بود که با بیانیه گام دوم انقلاب به آن پی برده بودیم.

گام سوم - به میدان‌آوری مردم

از بعد تغییر نگاه ایجادشده، طراحی ما عوض شد و در تمامی کارهای جهادی و خیریه‌ای خود به‌طور مثال در درمان باید در هر کوچه سرگروه‌های درمانی داشته باشیم و او باید بیاید در حوزه‌ی درمان مردم چاره‌جویی کند. بنابراین ما اگر بخواهیم بدانیم که مردم چه مشکلی دارند، مردم باید بیایند و بگویند که چه مشکلی دارند.

در گام سوم به این نتیجه رسیدیم که باید مردم را به میدان بیاوریم. برای شروع کار برای کوچه‌ها سرگروه انتخاب کردیم و به‌نوعی یک انتخاباتی تشکیل شد و با توجه به میزان مقبولیت و میزان اعتبار اجتماعی افراد در ادامه‌ی جستجوی حلقه‌های میانی مردم، افرادی را به‌عنوان سرگروه مشخص شدند.

نسخه‌ای که باید برای هر گروه جهادی در هر منطقه‌ای که می‌خواهند تحول ایجاد کنند این است:‌» تحول باید توسط مردم صورت بگیرد». مردم پای تحول نباشند و مردم نخواهند، تحول را به هم می‌ریزند و اگر میلیاردها تومان هم هزینه بشود، همان میلیاردها تومان را علیه تحول به کار می‌گیرند. به‌طور مثال شما اگر پارک بسازید در صورت عدم تشکیل تحول اجتماعی، همین مردم می‌آیند و تک‌تک آهن‌های آن پارک را می‌برند و می‌فروشند. اگر خانه‌ی فسادی در محله‌ای وجود داشته باشد، مردم تا نخواهند آن خانه از بین بروند، شما هرچه گزارش آن خانه را بدهی و صد خانه هم پلمپ شود، تا مردم نخواهند ریشه‌ی فساد در آن محله برچیده نمی‌شود.

کمیته امداد در مقاطعی آمد پای‌کار و گفتند مرکز نیکوکاری بزنید، البته ما نزدیم ولی ارتباط داشتیم. مرکز بهزیستی آمد پیشنهاد تأسیس مرکز آسیب‌های اجتماعی در محله ملاحسینی بزنید، این هم انجام ندادیم طبق سیاست قرارگاه و یکی بخشی از این نگرانی‌ها هم، نگرانی از تغییر رویه این فعالیت‌های مردمی بنابر سیاستهای سازمانها و از بین رفتن آن انعطاف لازم فعالیت‌های مردمی بودیم. البته مزیت رسمیت، بودجه است و حمایت قانونی و مالی.

اما در آن برهه از زمان، ستاد اجرایی فرمان امام (رحمت‌ا... علیه) آمد وسط و در قالب طرح 2020 محله در کل کشور، گفت که خانه‌ی احسان بزنید و در آنجا که نگاهی به سیاست‌ها و تعریف خانه احسان انداختیم و دقتی که کردیم دیدیم، سیاست خانه احسان بخشی از نگاه محوریت مردم را دارد و وقتی بررسی کردیم و دیدیم که باسیاست‌های ما هم‌خوانی دارد و این شد که با آن همراه شده و تشکیل خانه احسان ملاحسینی را دادیم. این موضوع به قبل از سفر ریاست جمهوری برمی‌گردد.

در همان زمان، یک مجموعه‌ای به نام قرارگاه تحول اجتماعی که زیرمجموعه بنیاد خاتم‌الاوصیا وجود داشت. این مجموعه آمد در محل و شناختی که از ما و محل پیدا کرد و نوع مدل فعالیت خودشان را توضیح داد، دیدیم که نوع فعالیت آن‌ها هم در محلات محروم به‌صورت مردم‌پایه بود و کار را به خود مردم می‌سپاردند و این شد که ما هم با آن‌ها وارد همکاری شدیم. یعنی درواقع الآن ما قرارگاه تحول اجتماعی را در خاتم‌الاوصیا، خانه احسان را در ستاد اجرایی فرمان امام (رحمت‌ا... علیه)، هم‌گروه جهادی را در بسیج سازندگی و هم با ادارات و نهادهای حاکمیتی متفاوت ارتباطاتی داریم.

ما این سیاست را داشتیم که هر مجموعه ای که بخواهد در ملاحسینی کار کند، اگر واقعاً بیاید و نگاه مردم‌پایه داشته باشد و نخواهد سیاست‌ها و کارهای مردمی را مصادره کند و فقط به گزارش صرف اکتفا نکند که بخواهد در عملکردهای سطحی متوقف شود، ما حاضریم با آن همکاری کنیم.

گام چهارم - تحول عمرانی دولت پایه در منطقه

بعد از سفر ریاست جمهوری ما از «تحول انسانی مردم‌پایه» به یک ضلع اضافه‌شده یعنی به سمت «تحول عمرانی دولت پایه» حرکت کردیم که هیچ گروه جهادی امکانات، توانایی و تجهیزات آن را ندارد، بلکه توان دولت هست. درواقع منظور از این نوع تحول، تحول عمرانی سطح بالایی است. نکته‌ای حائز اهمیت است و باید به آن توجه شود این است که تا آن تحول انسانی مردم‌پایه صورت نگیرد هر تحول عمرانی و با هر رقمی در هر منطقه‌ای محکوم‌به شکست است. این‌رو باتجربه‌ی دوسه‌ساله از عمرم می‌گویم. ماقبل از اینکه وارد مردم‌پایگی بشیم، هیچ ارگانی برای ما تره‌ای خورد نمی‌کرد به عبارتی از وقتی ما را تحویل گرفتند که در سفر ریاست جمهوری این‌ها مردم‌پایگی را دیدند. در آن زمان همه جمع شدند و گفتند آقای کاظمی و خانم کاکایی به نمایندگی ما با نمایندگان دولت که در ملاحسینی حضور پیدا کردند صحبت کنند. این فناوری حلقه های میانی و رهبران اجتماعی بود. این مسئولین که پشتوانه مردمی را دیدند و این‌که ما مقبولیت در بین مردم داریم آن‌وقت حرف ما پذیرفته شد و توجه‌ها جلب شد.

خیلی جالب هست که ما بعدازاین دو سالی تازه خیلی از موضوعات رو توسط مردم مطلع شدیم که قبل از این‌که به ضلع مردم توجه کنیم اصلاً به آن نمی‌رسیدیم. الآن که مردم‌پایه شدیم خیلی از اطلاعات را مردم‌دارند به ما می‌دهند. نظام مسایل محله را خود مردم محله طراحی کردند.

تا مردم خودشان نخواهند، رصدی از مسایل منطقه هم اگر شکل بگیرد، رصد کور هست و واقعی هم نیست. این مدلی است که حضرت آقا برای هشتاد میلیون نفر این مدل را داده است. می‌فرمایند که مراحل تکامل انقلاب اسلامی را بپیمایید و در طی این مراحل ما انقلاب اسلامی کردیم، حکومت اسلامی را تشکیل دادیم و ما در مرحله‌ی جامعه‌ی اسلامی مانده‌ایم، بعد دولت اسلامی و تمدن اسلامی تشکیل می‌شود. حال جامعه اسلامی چیست؟ در تاریخ 01/03/1398 حضرت آقا می‌فرمایند باید یک سری از خود مردم بیایند و خود مردم را رهبری کنند و مردم را در سرنوشت خودشان دخیل کنند. مظلومیت رهبری به این نیست که چند نفر فریب‌خورده بیایند و به ایشان توهین کنند، مظلومیت رهبری کمکاری برخی دوستان ایشان هست که وقتی ایشان سخنی ایراد می‌کنند همین اطرافیان بنر بزرگی درست می‌کنند و در بوق و کرنا، ولی در واقعیتبه آن عمل نمی‌کنند. مقام معظم رهبری دریکی از سخنرانی‌هایی که دارند می‌فرمایند: «اگر بخواهید آینده انقلاب بیمه شود، باید حداقل ده درصد جامعه را پای‌کار بیاورید»، یعنی در شهر یک‌میلیون‌نفری، حداقل صدهزار نفر پای‌کار باشند، آیا داریم؟ ما اگر این جمعیت را در شهر خودمان پای‌کار داشته باشیم، یعنی اگر بگویند اغتشاش هست یا هر مسئله‌ی دیگری صدهزار نفر آدم پای‌کار داشته باشیم، آیا قضیه جمع نمی‌شود؟

ما نظام مسائل ملاحسینی را زمانی تهیه کردیم که اهالی محل را تبدیل به حلقه‌های میانی - البته به اسم سرگروه - کرده و این سرگروه‌ها را آوردیم و از آن‌ها مشکلاتشان را پرسیدیم. ده - پانزده مورد را نام بردند که به‌جرئت می‌گویم که اگر قبل از تغییر نگاه و توجه به خود مردم بود، درواقع رصد کور بود و به‌واقع می‌توان گفت قبل از توجه به مردم‌پایه بودن اگر می‌خواستیم موارد را بنویسیم، نهایتاً به سه مورد از این پانزده مشکل نام‌برده می‌رسیدیم.

یک سری هسته‌های مطالبه گری نوجوانان را تشکیل دادیم، که آن زمان وزیر کشور و بعدازآن مسئولین دیگر پایشان به این محل باز شد، همین هسته‌های مطالبه‌گری نوجوان و سرگروه‌های تعیین‌شده‌ی مردم مشکلاتشان را مطرح کردند با مسئولین بدون این‌که مسوولین گروههای جهادی در آن لحظه دخالتی داشته باشیم.

الآن موتور مطالبه گری بعضی از این نوجوان‌ها راه افتاده است، تا جایی که یک روزی در مسجد جامع، بعد از نماز جمعه یکی از نوجوان‌های محله رفته بود و از استاندار مطالبه‌ی قول‌هایی که داده بود را مطرح کرد.

مرصاد: آیا فعالیت در ملاحسینی به‌صورت حمایت از نهاد خاصی شروع شد؟

کاظمی: خیر، درواقع ما فعالیتمان را به‌صورت خودجوش و هیئتی و ارتباط با دوستان دغدغه مند شروع کردیم. با ارتباط‌گیری با گروه‌های جهادی خودجوش مردمی فعال در محله فعالیتمان را ادامه دادیم. البته در ادامه وقتی‌که ظرفیت مردمی این گروه‌های جهادی که با یکدل شدن و هم‌افزایی ایجادشده در محل در حال فعالیت هستند بعضی از نهادها دیدند، حمایت‌هایی هم از این گروه‌های همدل و مردمی صورت گرفت.

این‌که تأکید بر روی مردمی بودن دارم، دلیلش این است که قدرت سمت ملت هست و هر جا ملت باشد قدرت آنجاست. راز این‌که نهادهای دولتی شمارا باور داشته باشند باید در میان مردم بوده و به‌صورت مردمی عمل کنید. مهم‌ترین دلیل پیروزی انقلاب و این‌که امام انقلاب را به پیروزی رساند، پشتوانه مردم و اصلاح فرم حکومت ایران به‌نظام و فرم مردم‌پایه بود.

منطقه محوری و محله محوری با تأکید بر روی عنصر مردم‌پایه بودن، راز موفقیت گروه‌های جهادی برای انجام کارهای خدمات اجتماعی است. الآن نهادهای بسیاری هستند که وظیفه‌دارند حمایت کنند از محله‌های محروم و گروه‌های جهادی و مردمی، ولی متأسفانه در بعضی از ادارات و نهاها فقط واسپاری و کوتاهی در عمل می‌بینیم.

مرصاد: چه‌کارهایی بعد از سفر ریاست جمهوری در محله ملاحسینی صورت گرفت؟

ویسمرادی:

از سفر ریاست جمهوری به بعد دیگر الآن طرفِ ما دولت شد. ما تا این مرحله مردم‌پایه عمل کردیم و بعدازاین مردم‌پایه پیش می‌رویم و حتی حفاظت از تحولات عمرانی را مردم‌پایه پیش خواهیم رفت. درواقع آن‌قدر مشکلات عمرانی در ملاحسینی زیاد بود که مردم توان برطرف کردن آن را نداشتند. در اینجا دولت مجبور است که بیاید و گام دوم را پیاده‌سازی کند و بیاید سراغ حلقه‌های میانی مردم و از آن‌ها بپرسد که مشکلتان چیست؟

یکی از مجموعه‌هایی که پیش‌تر در مورد آن توضیح دادیم و با ما همکاری داشتند و باید نام آن حتماً آورده شود، قرارگاه تحول اجتماعی بود که مسئولیت آن در استان را حجت‌الاسلام یاوری بر عهده‌دارند. این مجموعه به‌واسطه‌ی ارتباطی که داشتند رفتند در تهران ارتباط خوبی را با وزارت کشور ایجاد کردند. این ارتباط باعث شد که وقتی سفر ریاست جمهوری اتفاق افتاد در کرمانشاه، به ورود و قدوم مبارک وزیر کشور به سه محله مرادآباد، آقاجان و ملاحسینی منجر شد.

این اتفاق شکر خداوند رقم خورد و وزیر کشور در ملاحسینی حضور پیدا کرد و بالأخره بعضی از مسئولین یک‌بار در عمرشان اسم ملاحسینی را شنیدند و پایشان به ملاحسینی برای اولین بار باز شد. البته بعضی از این مسئولین می‌گویند که ما شب‌ها می آمده ایم و بازدیدها داشته ایم از این محله.

درواقع نکته‌ای که باید دوباره به آن تأکید کنم این بود که آن‌کسی که باعث شد پای وزیر کشور به این محله باز شود، همین قرارگاه تحول اجتماعی بود که رفتند و در ماشین وزیر کشور نشستند و او را به این محله آوردند و بارها برخی مجموعه های فشل اجتماعی دولتی میخواستند این حضور را مصادره کنند. ناگفته نماند که با درخواستی که در نشست نخبگان از رئیس‌جمهور کردیم، ایشان هم خواست در این محله حضور پیدا کند و مقدمات آن‌هم داشت فراهم می‌شد که متاسفانه نشد.

وقتی‌که مسئولین به ملاحسینی آمدند، خود حلقه‌های میانی و همین مردم محله گفتند که مشکلاتشان چیست و با رصد مردمی مشکلاتشان بیان‌شده و بعضی از آن‌ها بعد از طرح آن توسط خود مردم دیگر اتفاق نیافتاد که نمونه‌هایش را عرض می‌کنم.

نهایتاً این حضور وزیر کشور باعث برگزاری جلساتی با مسئولین مختلف ادارات شد. بعدازاین سفر با دادستان یک جلسه مشترک برگزار شد. بعد ازآن خود استاندار آمد و با اهالی محل یک جلسه‌ی ویژه داشتند. بعدازآن هم جلسه‌ی دوم را با تیم رسانه‌ای آمدند و در محل حضور پیدا کردند. در این جلسات و حضورهای مسئولین مردم مشکلاتشان را به‌صورت مردم‌پایه مطرح کردند و در آنجا مصوب شد که خیلی از آن‌ها اجرایی شود. که پیشرفت 10 الی 20 درصدی هم طی 3 ماهه تابستان داشت. بعدازآن هم تا یک ماهی، جلسات مداوم و پیوسته‌ای با فرمانداری و شهرداری داشتیم که پس از آن متوقف شد.

کاظمی: ما در ابتدا به‌صورت حقوقی ذیل یک گروه جهادی کارکردیم.

قبل از ما در محله ملاحسینی مکان‌هایی تحت عنوان خانه کرامت ملاحسینی باقدرت شروع به کارکرد ولی متأسفانه به‌یک‌باره کنار کشیدند و رفتند. این کنار کشیدن ضربه‌ای بود به سرمایه اجتماعی ما. باید به مجموعه‌های انقلابی گفت اگر نیاز ملت را برطرف کنند و کار را رها نکنند باعث دلگرم شدن و اصلاح دیدگاه مردم می‌شوند. در غیر این صورت این کارشان خراشی هستند که بر صورت زیبای انقلاب وارد می‌شود.

متأسفانه در حال حاضر خیلی از گروه‌هایی که داعیه‌ی کار و جهاد دارند در این محله، به‌صورت فردی، مقطعی و پراکنده‌کاری کار می‌کنند. یک نسخه‌ای که واحد بوده و باید همه گروه‌های جهادی در محله‌ها باید رعایت کنند: انجام کار به‌صورت «کار قرارگاهی - متحد بودن - تقسیم کارکردن - واگذار کار به ملت و مردم» می‌باشد.

مرصاد: نقش نهادهای حمایتی به چه صورت هست؟

کاظمی: اکثر نهادها به دلیل درگیر شدن به تشکیلات و سازوکار اداری، زیاد کف میدان نیستند و به‌جای نقش حمایتی در بعضی از مواقع حتی مانع انجام کار می‌شوند. هر اداره و نهادی می‌گوید من در محله ملاحسینی هستم، درصورتی‌که اگر پیگیر بشوید و حتی از خود مردم محله بپرسید به‌صورت واضح پاسخ می‌دهند که خیلی از این ادارات خیلی وقت هست که در محله حضور پیدا نکرده‌اند، چه برسد به حمایت از محله. البته نباید زحمات و حمایت‌های یکسری از نهادها را هم نادیده گرفت که حقا و انصافاً وقتی به سراغشان رفتیم حمایت‌هایی انجام دادند.

مرصاد: کارهایی که ناشی از حضور وزیر کشور در محله صورت گرفت را چند مورد نام ببرید؟

ویسمرادی: کارهای خوبی درواقع صورت گرفت که برخی از آن‌ها ادامه دارد هنوز، و شتاب اجرای برخی از آن‌ها کند شده است. البته همین اجرای ناقص هم برکاتی داشت. به چند مورد از آن‌ها اشاره خواهیم کرد:

الف) جمع‌آوری خودرویی زباله برای اولین بار پس از 40 سال در محله. پیش از آن فاضلاب محله، محل انداختن زباله بود.

ب) جمع‌آوری سگ‌های ولگرد: که تبدیل به یک مشکل و معضل و مطالبه‌ی مردمی شده بود. پ) پلاک گزاری شماره کوچه‌ها: شهرداری این پلاک کوچه‌ها را زد.

ت) درست کردن لامپ‌های سوخته تیر برق‌ها: که باعث شده بود که این محله در ساعت‌های نزدیک به شب، اصلاً دیدی نداشته باشد و منشأ تمام فسادها، دزدی‌ها و سرقت‌های مختلفی شده بود، توسط اداره برق حل شد و کل روشنایی‌ها را تعمیر کرد و از آن به بعد ما در محله روشنایی داشتیم.

ث) روشن شدن لامپ تیر برق‌های سالم از ابتدای تاریکی: یعنی همان چند تیر برق سالم که لامپ هم داشت، از ساعت 9 یا 10 شب به بعد کار می‌کرد، و از ابتدای تاریکی تا آن ساعت، خاموشی بود. این موضوع که اگر به‌صورت مردم‌پایه پیگیری نمی‌شد هیچ‌وقت ما در جریانش قرار نمی‌گرفتیم، چه برسد که مطرح کرده و حلش کنیم؛ که ما از اداره برق پیگیری کردم و حل شد.

ج) حل شدن مشکل فشار آب: ازآنجاکه آب محله ملاحسینی و مسکن مهر بهزیستی که پشت ملاحسینی واقع‌شده است مشترک بود. این موضوع به حدی تبدیل به بحران شده بود که اگر جلوگیری نمی‌شد از آن و چاره‌ای برای آن اندیشیده نمی‌شد تبدیل به بحران بین دو محله با یکدیگر می‌شد. حلقه‌های میانی پای‌کار آمدند و دو محله را به آرامش دعوت کردند و ما پیگیر اداره آب شدیم و آن اداره هم پای‌کار آمد و با کمک فرمانداری مشکل حل شد. با حضور حلقه‌های میانی مردمی و توجه دولت به این حلقه‌های میانی این بحرانی که ممکن بود خسارتبار باشد خوابید.

چ) آسفالت کردن منطقه:

آسفالت منطقه تقریباً 5 سالی بود که انجام‌نشده بود. شهرداری پای‌کار آمد و به‌جز یکی از کوچه‌ها، تمام 17کوچه محله را لکه‌گیری و آسفالت کرد و تقریباً مشکل آسفالت منطقه حل شد.

ح) تخریب 5خانه‌ی مخروبه‌ای که تبدیل به محل تجمع معتادین شده بود

خانه‌های خرابه‌ای که عملاً قابلیت سکونت نبود، ولی محل خوبی بود برای جمع‌آوری معتادین توسط مردم محل شناسایی شد و از خود مردم چاره‌جویی کردیم به این نتیجه رسیدیم که باید تخریب شود و پیگیر شدیم و شهرداری آن را تخریب کرد. تقریباً 5 خانه در ملاحسینی تخریب شد.

خ) پلمب برخی گاراژهای ضایعاتی غیرمجاز و تخریب یک گاراژ ضایعاتی غیرمجاز وابسته به یکی از مسوولین.

گاراژهایی ضایعاتی که یک‌تکه زمین را دیوارچینی کرده بودند و تبدیل کرده بودند به گاراژهای ضایعاتی غیرمجاز. خیلی گاراژ ضایعاتی غیرمجاز در محله زباله‌سوزی می‌کردند وجود داشت که پلمپ شد. یکی از گاراژها که به‌صورت وسیع دیوارچینی کرده بود و به قول مردم محل وابسته هم بود به یکی از مسئولین، با تشخیص مردم و طبق خواسته مردم و پیگیری صورت گرفته دستور تخریب گرفته شد و تخریب شد.

د) نخاله برداری ضایعات و زباله های ساختمانی از منطقه

ملاحسینی بدلیل بن بست بودن آن، تبدیل به یک زباله دانی بزرگ برای نخاله های ساختمانی شده بود که با همت شهرداری منطقه، چیزی حدود 500 کامیون از نخاله های منطقه جمع آوری و زمین ورودی محله تسطیح شد و منطقه چهره مناسبتری به خود گرفت. البته حداقل دوبرابر همین مقدار از نخاله ها در منطقه باقی مانده است و پیشبینی میشود بدلیل دسترسی راحت نخاله ریزان غیرقانونی، نهایتا دو ماه دیگر بسرعت به حالت اولیه بازگردد.

درواقع بار اصلی مسائل عمرانی با شهرداری بود که استانداری و مسکن و شهرسازی قول دادند که به کمک شهرداری بیایند و ماشین‌آلات و امکانات در اختیار شهرداری بگذارند که نفرستادند و این تبدیل شد به گله‌مندی اصلی ما از استانداری و فرمانداری. این باعث شد شهرداری که کل مسائل عمرانی را به عهده گرفته بود، بعد از مدتی همان ماشین‌آلات محدود خود را نیز به مکان دیگری برای کار عمرانی در آن محله، از ملاحسینی برد و پروژه‌های عمرانی متوقف شد.

البته در جلسات با مسئولین محترم، وعده های روشن دیگری هم داده شد از جمله هویت شهروندی محله ملاحسینی، تعیین مسجد و مدرسه و پارک برای محله، تعیین تکلیف وضعیت وقفی خانه های منطقه، جمع آوری گاراژهای ضایعاتی و انتقال به شهرکهای ضایعاتی و دهها وعده دیگر.

مرصاد: چه استعداد جمعیتی در محله ملاحسینی وجود دارد؟

کاظمی: در قطار گروه‌ها و افراد حمایت‌کننده از محله ملاحسینی افراد زیاد می‌آمدند و پیاده می‌شدند و می‌رفتند. ما دست هر گروه جهادی و یا هر شخص یا نهادی که بخواهد به‌صورت مردمی در ملاحسینی کار کنند را به گرمی می‌فشاریم.

اما در حال حاضر با تشکیل قرارگاه مردمی که با گروه‌های جهادی متفاوت تشکیل دادیم که از آن‌ها می‌توان از گروه جهادی شهید مصطفی امیری که بنده مسئولیتش رادارم، گروه جهادی شهید حسین علیخانی، پیمان همدلی، گروه خانم کاکایی و... نام برد.

اکنون به‌عنوان خانه احسان ملاحسینی تحت نظارت ستاد اجرایی فرمان امام در ملاحسینی گرد هم جمع می‌شویم و در کارهایمان سعی کردیم بین گروه‌های جهادی یک هم‌افزایی ایجاد کنیم. خانه احسان ملاحسینی توسط شورای 10 نفر به‌صورت مستقیم اداره و تصمیم‌گیری می‌شود. به‌صورت غیرمستقیم 20 الی 30 نفر هستند که در جلسات قرارگاه مردمی ایجادشده در محل خانه احسان شرکت کرده و فعالیت می‌کنند. ما در بین این افرادی که به‌صورت غیرمستقیم فعالیت می‌کنند افرادی را داشتیم که در بین ما توانمندی لازم در او شکل گرفت و در حال حاضر در شهرک کم برخوردار دیگر خانه احسان ایجاد کرده‌اند.

ویسمرادی: به هرحال از این مشکلات تحولات دولت پایه است. ولی بهرحال موفقیت در مطالبه گری مردم پایه است. ذکر این نکته هم خالی از لطف نیست که ما به یک ایده و الگویی رسیدیم، چون در ملاحسینی کار خوبی انجام‌شده است اولاً ما مدعی نباشیم که هیچ‌جایی دیگری هیچ‌کس کاری انجام نمی‌دهد. ثانیاً مدعی نباشیم که تنها محرومین استان، همین ملاحسینی هستند. پس نتیجه گرفتیم که باید رفت فعالیت‌های گروه‌های مردمی دیگر را نگاه کنیم و مشکلاتشان را ببینیم و از آن‌ها الگوبرداری کنیم و از مدلشان استفاده کنیم و هم مطالبه‌گری جمعی داشته باشیم. این ایده‌ای که مطرح شد نتیجه‌اش منتهی شد به تشکیل یک گروه «هم‌اندیشی اجتماعی» یا به‌اختصار «هما». در هیچ‌جایی هم ثبتش نکردیم زیرا ترسیدیم که تبدیل شود به یک سازمان و رئیس و مرئوسی فعالیت کنیم. به‌صورت غیررسمی در حال فعالیت هستیم و جلسات متعددی را با یکدیگر داشتیم تا الآن. از سه مجموعه و محله شروع کردیم و تا الآن به 22 محله رسیده‌ایم و با این محلات به‌صورت هفتگی جلسه داریم و تاکنون به ماه نهم و 31مین جلسه هم‌اندیشی و هم‌فکری رسیده‌ایم. این جلسات با افراد و اشخاص و مسئولین متفاوتی تاکنون برگزارشده است. با امام جمعه محترم و فرماندار و بسیاری از مدیران کل هم جلسه داریم و حتی فرمانداری قول داده است که یک اتاق رصد و پایش به این امر اختصاص دهد. اما متأسفانه این در حد سخن ماند.

نکته پایانی بنده این است که معتقدیم آینده از آن مستضعفین جهان است، به استضعاف کشیده شدگانی که به عمد سعی دارند در ادبیاتی لیبرالیستی، آنها را اقشار آسیب پذیر بنامند. چه بسا از مهمترین مصادیق این مستضعفین، همین حاشیه نشینان مثل ملاحسینی و مرادآباد و چمن و آقاجان و کرناچی و ده پهن و... باشند که حضور حلقه های میانی مومن و متعهد با رعایت گامهای مورد اشاره و توجه ویژه به مردم پایگی، بتواند این آینده درخشان را رقم بزند. از تمامی عزیزان دولتی و حاکمیتی و مردمی که سالها پیش از حضور ما در محله (سال 99)، بانی خیرهای موثر در محله ملاحسینی بوده اند ولی بهردلیل کارشان ادامه نیافته و فرصت ذکر نامشان نشد، صمیمانه عذرخواهم.

انتهای پیام /

قطار وعده هایی که هیچ گاه به ایستگاه تحقق نرسید / از تبدیل شدن "ملاحسینی" به سکونتگاه غیرمجاز تا ایجاد شهرک ضایعاتی 2
قطار وعده هایی که هیچ گاه به ایستگاه تحقق نرسید / از تبدیل شدن "ملاحسینی" به سکونتگاه غیرمجاز تا ایجاد شهرک ضایعاتی 3
قطار وعده هایی که هیچ گاه به ایستگاه تحقق نرسید / از تبدیل شدن "ملاحسینی" به سکونتگاه غیرمجاز تا ایجاد شهرک ضایعاتی 4
قطار وعده هایی که هیچ گاه به ایستگاه تحقق نرسید / از تبدیل شدن "ملاحسینی" به سکونتگاه غیرمجاز تا ایجاد شهرک ضایعاتی 5