محمدرضا پهلوی؛ از کباب خرچنگ تا مردن در غربت
خبرگزاری فارس گروه تاریخ: آخرین پادشاهی که در ایران چشم از دنیا بست، مظفرالدین شاه بود؛ شاهی که امضاء او بر فرمان مشروطه، روش حکومت پادشاهی را در ایران بر برگههای کاغذ مشروط کرد.
از چهار شاهی که پس از فرمان مشروطه بر ایران سلطنت کردند، فقط احمد شاه قاجار به مشروط بودن سلطنت وفادار بود. سایر شاهان از محمدعلی شاه قاجار و رضاخان تا محمدرضا شاه به مشروط بودن پادشاهی در ایران اعتقادی نداشتند و تا آنجایی که شرایط به آنها اجازه میداد در تضعیف مشروطیت گام برداشتند. استبداد پادشاهان پس از مشروطه باعث شد آنان آخر عمر از سلطنت عزل و در غربت چشم از دنیا ببندند.
محمدرضا پهلوی آخرین پادشاه ایران نیز از این قاعده مستثنی نبود و در پنجم مرداد 1359 یکه و تنها در تخت بیمارستانی در مصر که روزگاری داماد آن کشور بود، چشم از دنیا بست.
شهریور 1320 محمدرضا پهلوی در حال ایراد سوگند سلطنت در مجلس. او با وساطت محمدعلی فروغی و نهایتا پذیرش دولت انگلستان عهدهدار این سمت شد
محمدرضای جوان در سوم شهریور 1320 بر تخت سلطنت نشست، اما او نیز از سرنوشت پدر، درس عبرت نگرفت و راه پدر را دنبال کرد تا اینکه مستی استبداد رضاخان با اشغال ایران در سوم شهریور 1320 یک باره از سر او پرید.
او که در دوران سلطنت، مجلس را «طویله» نامید و صدای مطبوعات آزاد را آهنگ ناخوشایند میدانست با اشغال کشور از ایران اخراج شد؛ به گونهای که نتوانست محل تبعید خود را تعیین کند و به جای اقامت در کانادا باقی عمر را در آفریقای جنوبی سپری کرد تا مرد.
پس از عزل رضاخان از سلطنت توسط متفقین، حرف و حدیث فراوان بر سر جانشینی رضاخان بود. رفت و آمدهای این و آن به سفارت انگلیس، باید و نباید مستر ترات کاردار سفارت بریتانیا در تهران، ولولهای در دل محمدرضای جوان انداخت که آیا قرعه پادشاهی به نام او زده خواهد شد یا نه.
اما علی اصغر سهیلی که در سفارت گوش خوابانده بود، خبرها را به گوش محمدرضا پهلوی جوان میرساند و سرانجام در 26 شهریور محمدرضا پهلوی شاه جدید، سوار بر کالسکه به مجلس شورای ملی آمد تا زیر سایه سه دولت قاهر جهانی که کشور را تصرف کرده بودند به عنوان پادشاه سوگند یاد کند؛ سوگند برای «حراست از قانون اساسی و حفظ استقلال کشور»
1340. علی امینی در کنار محمدرضا پهلوی در حاشیه یکی از بازدیدها
محمدرضا در مجلسی به عنوان پادشاه سوگند یاد کرد که در هفت سالگی در مراسم تاجگذاری رضا شاه به عنوان ولیعهد معرفی شده بود و پس از آن، پنج سال به مجرد فارغالتحصیلی از مدرسه نظام در شهریور 1310 برای تحصیل عازم سوییس شد و دوباره بعد از پنج سال به ایران برگشت.
اولین بحران محمدرضای جوان بعد از نشستن بر تخت سلطنت غائله آذربایجان و استقلالطلبی پیشهوری بود. ماجرای آذربایجان نقطه عطف دهه اول سلطنت محمد رضا پهلوی به شمار میرفت.
استالین، چرچیل و روزولت در کنفرانس تهران نه تنها بر تمامیت ارضی ایران صحه گذاشتند؛ بلکه بر خروج نیروهای خارجی از ایران بعد از پایان جنگ تاکید داشتند، اما استالین بعد از پایان جنگ جهانی دوم در هجدهم اردیبشهت 1324 چشم به امتیاز نفت شمال گذاشت و سر رفتن از ایران را نداشت.
قوام السلطنه سالخورده که رضاخان در دورهای وزیر جنگ او به شمار میرفت، بر مسند صدارت نشست و توانست آذربایجان را به وطن بازگرداند. اما محمد رضا آرام آرام خود را برای کسب بلامنازع قدرت آماده میکرد و در پی آن بود خود را از شر باید و نباید سالخوردگان سیاسی و بر جامانده از دوران سلطنت پدرش برهاند.
قوام السلطنه
در همین کشاکشهای محمدرضا برای رسیدن به اقتدار شاهانه که در ذهن میپروراند، اتفاقات دیگری افتاد که برخلاف میل او بود. یکی دیگر از این سالخوردگان که بر تخت صدارت نشست، محمد مصدق بود.
محمد مصدق و آیت الله کاشانی
نفت در تاریخ معاصر ایران نقش جدی و تعیین کنندهای دارد. بعضی از صاحبنظران کودتای 1299 رضاخان و سیدضیاء را کودتای نفتی مینامیدند و تجدید قرارداد دارسی در سال 1312 را میوه آن میدانستند. مسئله آذربایجان ارتباط محکمی با نفت داشت و پیدایش نهضت ملی صنعت نفت و ظهور محمد مصدق را با این پارادایم میشود تفسیر کرد.
محمد مصدق، رهبر ملی صنعت نفت و آیت الله کاشانی رهبری نیروهای مذهبی ملی شدن صنعت نفت هر دو بر نوع حکومت پادشاهی مشروطه اعتقاد داشتند و نخواستند رسم پادشاهی مشروطه در ایران ور بیفتد. اما شاه نمیخواست کسی در قدرت با او شریک شود. او سودای روش رضاخانی داشت و با کمک آمریکا و انگلیس کودتای 28 مرداد را راه انداخت. او مصدق را روانه زندان کرد و آیت الله کاشانی را مجبور به عزلت نشینی. او در رسیدن به پادشاهی مطلق نه تنها مشروطه را فدا کرد، بلکه منافع ملی را نیز فدا کرد و با ملی شدن صنعت نفت مخالفت ورزید و راضی به کنسرسیوم نفت شد.
محمدرضا پهلوی در حال بازی فوتبال با دانشآموزان مدرسه شبانهروزی «لهروزه»
فضل الله زاهدی نخست وزیر کودتا برای توجیه این قرارداد نزد افکار عمومی سخنان شگفتانگیزی بر زبان راند. وی درباره محاسن تمدید قرارداد به مدت 40 سال گفت: «با تمدید قرارداد، کلاه بر سر انگلیسیها و آمریکاییها رفته؛ برای اینکه تا هفت هشت سال دیگر نیروی اتم جای سوخت نفت را در دنیا میگیرد و ذخایر نفت ایران بیمصرف باقی میماند. در این صورت پس از 10 سال، هر چه از کنسرسیوم بگیریم، وجهی است بازیافتنی»
قدرت محمدرضا پس از کودتا با انعقاد قرارداد کنسرسیوم و تبعید محترمانه فضلالله زاهدی به ژنو، رشد فزایندهای پیدا کرد. تثبیت قدرت محمدرضا پهلوی ارتباط مستقیم با تثبیت موقعیت شرکتهای نفتی داشت او سالهای بحرانی دهه 20 را پشت سر گذاشت و جا پای رضاخان گذاشت.
تنها وقفهای که بعد از سالهای کودتا تا انقلاب اسلامی در اقتدار شاه پیش آمد، تحمیل علی امینی بر شاه توسط جان. اف کندی، رییس جمهور آمریکا برای اصلاحات ارضی بود، اما شاه، علی امینی را بعد از مدتی از سر راه برداشت و خود مجری سیاستهای آمریکا شد.
شاه دیگر چنان قدرت یافت که دولتها تحت امر او بودند و همه مجری اوامر شاهانه محسوب میشدند. افزایش ناگهانی بهای نفت بر رویای شاهانه افزود و محمدرضا پهلوی دیگر چنان غرق قدرت ساختگی خود بود که طعنه به کوروش میزد.
او که میخواست در سالگرد کوروش 25 هزار مدرسه بسازد، جشنهای 2500 ساله را برگزار کرد و برای نشان دادن عظمت خود از سراسر جهان مهمان دعوت کرد و سفره را با تخم بلدرچین و خاویار، خوراک خرچنگ، کباب بره، قارچ، طاووس بریان انباشته از جگر غاز و دسر تمشک تازه محصول فرانسه با لعاب انجیر و تمشک مخصوص انباشت.
دو سال بعد از جشنهای 2500 ساله شاه در مصاحبهای گفت: من به عنوان یک مرد و یک پادشاه به آنچه میخواستم رسیدم. به راستی همه چیز دارم و زندگی من همچون رویایی زیبا به پیش میرود. این رویای شاه که با چهار برابر شدن قیمت نفت میسر شد، با افزایش پنج برابری قیمت کالای وارداتی از کشورهای غربی ترک خورد و بیماری هلندی نصیب ایران شد.
شاه با اقدامات ضد اسلامی به سرعت مشروعیت خود را از دست داد و مردم از دیکتاتور روی گردان شدند. او زودتر از آنچه میاندیشید ناگریز شد با انقلاب اسلامی مردم ایران به رهبری امام خمینی (ره) کشور را ترک کند و مانند شاهان پیشین در غربت همچون روح سرگردان هلندی در مصر چشم از دنیا ببندد تا تاریخ درباره او قضاوت کند.
انتهای پیام /
رضا پهلوی محمدرضا پهلوی مصر مشروطه