جمعه 9 آذر 1403

محمد درویش: به‌سمت معادله برد - برد برویم / امارت اسلامی افغانستان در روز روشن دارد دروغ می‌گوید که آب نداریم

وب‌گاه فرارو مشاهده در مرجع
محمد درویش: به‌سمت معادله برد - برد برویم / امارت اسلامی افغانستان در روز روشن دارد دروغ می‌گوید که آب نداریم

محمد درویش گفت: امارت اسلامی افغانستان در روز روشن دارد دروغ می‌گوید که آب نداریم و نمی‌توانیم آبی به ایرانی‌ها بدهیم، ولی یک‌میلیارد مترمکعب آب را در گودزره خالی می‌کنند!

محمد درویش فعال محیط‌زیست در روزنامه هم میهن نوشت: هامون، برکت شرق ایران است و بیشتر از هر تالاب دیگری در افسانه‌ها و ادبیات ما جای دارد. شاید اگر هامون نبود، شاهنامه و رستم و همه آن ماجرا‌های افسون‌برانگیزش هم نبود. همه این‌ها نشان می‌دهد چقدر هامون ریشه در هویت ایرانی ما دارد. هیرمند یک رودخانه به‌طول 1150 کیلومتر است که از خشن‌ترین و مرتفع‌ترین ارتفاعات هندوکش در مرز بین افغانستان و چین خودش را به یکی از هموارترین و پست‌ترین دشت‌ها در مرز بین ایران و افغانستان می‌رساند.

این رودخانه تا قبل‌از حدود 1959 میلادی که آمریکایی‌ها اولین سد مهم را روی آن به‌نام سد کجکی بزنند، آب هنگفتی به سمت ایران، توزک، صابری، هامون و هیرمند سرازیر می‌کرد. حجم این آب آنچنان زیاد بود که ازسمت ایران وارد گود زره در مرز پاکستان می‌شد. با ساختن سد کجکی نشانه‌های بحران بزرگ خود را نشان داد. سد کجکی 8/2 میلیارد مترمکعب گنجایش دارد. برای مقایسه باید بگویم سد چمشیر که این روز‌ها در گچساران آبگیری شد 3/2 میلیارد مترمکعب گنجایش دارد. بیش از شش‌دهه‌پیش سدی به این بزرگی، آمریکایی‌ها برای دولت پادشاهی‌وقت افغانستان ساختند.

بااین‌حال به‌واسطه کودتا و قدرت‌گرفتن دولت دست‌نشانده اتحاد جماهیرشوروی شاهد ناامنی در افغانستان بودیم و دومترپایی تاج سد و دریچه اضطراری‌اش که می‌توانست برای ایران فاجعه باشد، ساخته نشد. با ورود تکنولوژی چین و هند، افغانستانی‌ها توانستند موتور پمپ‌های زیادی را استفاده کنند (درواقع پارتیزان‌های طالبان توانستند استفاده کنند) و حجم زیادی از هیرمند را به‌سمت کشتزار‌های خشخاش هدایت کردند.

خشخاش به‌طور متوسط دو تا دو‌ونیم برابر متوسط آبی که هر هکتار کشاورزی دارد، مصرف می‌کند. در یک‌دهه اخیر بیش از 100 هزار هکتار به وسعت اراضی کشاورزی در افغانستان به‌خصوص در حوزه هیرمند و هریرود اضافه شد، یعنی افغانستانی‌ها یک‌ونیم میلیارد مترمکعب آب بیشتر مصرف کردند که عمده تولیدشان تریاک و خشخاش بود. ما فکر می‌کنیم کشت خشخاش بزرگترین ضربه‌اش اعتیاد و مشکلاتی است که در جوامع انسانی ازجمله ایران ایجاد کرده، اما یکی از مشکلات پنهانش آب‌ربایی است که وضعیت فلاکت‌بارتری را برای مردم شریف ما در سیستان، همچنین در هرات و خود افغانستان در پایین‌دست سد کجکی ایجاد کرد.

سال‌ها بود که افغانستانی‌ها برنامه داشتند بند کمال‌خان را بزنند، اما به‌دلیل درگیری‌های‌امنیتی نمی‌توانستند. درنهایت با اسکورت دولت آمریکا و با حمایت شدیدشان، با سیمانی که دولت ایران در خدمت افغان‌ها قرار داد، بند کمال‌خان هم ساخته شد. در سال 1400 اشرف غنی آن سخنرانی مشهور را کرد که ازاین‌به‌بعد اگر ایرانی‌ها علاوه بر حق‌آبه خود - که 820 میلیون مترمکعب است و در سال 1351 بین شفیق و هویدا تصویب شد - آبی می‌خواهند، درازای نفت به آن‌ها این آب را می‌دهیم. در آن پیمان آمده که به‌شرطی دولت افغانستان این 820 میلیون مترمکعب را در اختیار ایران قرار می‌دهد که یک‌سال نرمال باشد؛ به‌این‌معنا که آورد طبیعی هیرمند به شش‌ونیم میلیارد مترمکعب برسد. آورد طبیعی مشهورترین رودخانه مرکزی ما یعنی زاینده‌رود 800 میلیون مترمکعب است؛ بنابراین حدود 9 تا 10 برابر رودخانه‌ای به بزرگی زاینده‌رود را باید در یک‌سال‌نرمال تصور کنید. البته در تاریخ هیرمند شاهدیم که برخی سال‌ها تا 20 میلیارد مترمکعب این رودخانه عظیم و شگفت‌انگیز، آورد داشته است.

واقعیت این است که اگر افغانستان دارای دولت باثباتی بود و اینقدر دست‌به‌دست نمی‌شد، زودتر از امروز ما به نقطه فاجعه می‌رسیدیم. بار‌ها چریک‌های طالبان تمام عملیاتی که برای احداث بند کمال‌خان و سد سلما که روی هریرود می‌خواست انجام شود را منفجر کردند و اجازه ندادند این سد‌ها و بند‌ها ساخته شوند. بااین‌حال باید بگویم امروزه دوره دروغ‌های شاخدار گذشته است، شما فکر کنید که می‌توانید به‌راحتی اندوخته‌های طبیعی و منابع آبی‌تان را پنهان کنید.

امروزه حتی می‌توان با گوگل‌ارث میزان آب در سد کجکی را محاسبه کرد و شرایط در گودزره را سنجید؟ امسال حدود یک‌میلیارد مترمکعب آب را از سد کجکی و بند کمالخان وارد گودزره شد تا تبخیر شود. آن‌ها یک جنایت بزرگ کردند و مسیر رودخانه هیرمند را 180 درجه تغییرمسیر دادند تا حتی اگر نتوانند از آب استفاده کنند، این آب، گیر ایرانی‌ها نیاید و اینجاست که ماجرا خیلی جدی می‌شود. امارت اسلامی افغانستان در روز روشن دارد دروغ می‌گوید که آب نداریم و نمی‌توانیم آبی به ایرانی‌ها بدهیم، ولی یک‌میلیارد مترمکعب آب را در گودزره خالی می‌کنند!

من همیشه به‌عنوان یک فعال محیط‌زیست همانطور که به رفتار‌هایی که به بالادست رودخانه‌های کر، سیرمند، زاینده‌رود، کارون، کرخه، جراحی و مارون، اترک و گرگان‌رود و همه آن 14 رودخانه‌ای که به دریاچه ارومیه ریخته می‌شوند، انتقاد کردم که چرا شما ملاحظات مردمان و زیستمندان پایاب حوضه‌های آب خیز را رعایت نکردید؛ همین انتقاد را نسبت به دولت ترکیه دارم که همین بلا به سر دجله و فرات آمده است. هندی‌ها کمک کردند سد سلما ساخته شود و ترک‌ها بند کمال‌خان.

سال 98 مرکز بررسی استراتژیک نهاد ریاست‌جمهوری هشداری به وزارت نیرو داد که اگر این بند افتتاح شود آن‌ها درصدد هستند مسیر رودخانه هیرمند را تغییر دهند و همین‌الان است که ما باید تحرک نشان دهیم و نباید بگذاریم این بند افتتاح شود و از ما باجگیری کنند. یعنی در ایران هم صدا‌هایی شنیده شد و دانشگاه تربیت مدرس گزارش‌هایی داد. حجت میان‌آبادی حنجره خود را پاره کرد که می‌تواند یک معضل و بحران بزرگ ایجاد شود، اما ما توجه نکردیم و کار به اینجا رسید.

حال باید چه‌کرد؟ چشم‌انداز آینده خراسان و سیستان و بلوچستان به‌شدت نگران‌کننده است. هریرود هزاروصدکیلومتر طول دارد و 50 کیلومتر کوتاه‌تر از هیرمند است. آن‌ها دارند 20 سد روی این دو رودخانه می‌سازند و ده‌ها بند که همین هفته‌پیش یکی از بند‌ها را افتتاح کردند. اگر این سد‌ها ساخته شوند، آن‌ها این قدرت را دارند که حتی نگذارند یک‌قطره آب هم به ایران برسد. ما باید از همین الان به‌فکر باشیم.

ما باید تلاش کنیم منابع آب‌شیرین جایگزین و امنی برای هموطنان‌مان در زاهدان، زابل، مشهد و تمام روستا‌هایی که در شرق کشور وابسته به منابع آبی افغانستان هستند، داشته باشیم تا نتوانند روی گلوی ما فشار بیاورند و باج بگیرند. در کنار آن، دولت ایران به‌عنوان یک‌عضو مسئولیت‌پذیر در جامعه‌جهانی و باتوجه به عدم‌مقبولیتی که حاکمان طالبان دارند و خوشبختانه هنوز هیچ کشوری این دولت را به‌رسمیت نشناخته، به‌عنوان کشور مقدم در جبهه مبارزه با تحجر، خودکامگی و تفکری که ابتدایی‌ترین حقوق را برای زنان خودش هم قائل نیست، از این چالش یک‌فرصت بسازد و خودش را به‌عنوان مدافعان دغدغه‌جهانی مطرح کند.

به‌جای تهدید بیاییم با زبان دیپلماتیک صحبت کنیم و درعین‌حال سراغ کشف منابع جدید آب برویم. چندسال مردم سیستان و بلوچستان را معطل استخراج آب‌های ژرف کردند و امروز مشخص‌شده هم ازنظر کمی بسیار کمتر از چیزی است که ادعا می‌شد، هم ازنظر کیفی تا 20 هزار برابر شوری‌اش بیشتر از شوری آب خلیج‌فارس است و حتی تصفیه‌اش صرف اقتصادی ندارد.

ما باید به یک جراحی تن بدهیم. در کشوری که 30 میلیارد مترمکعب پساب دارد، اولویت باید به بازچرخانی و تصفیه‌خانه باشد، نه اینکه سراغ غلبه تفکر سازه‌ای در مدیریت آب برویم و پیوسته طرح‌های انتقال آب اجرا رفته و بین هم‌وطنان‌مان در استان‌های مختلف تنش ایجاد کنیم.

در مورد زابل که در منطقه نه رودخانه‌ای وجود دارد، نه منابع آب شیرین و نه سفره‌های آب زیرزمینی؛ می‌توانیم از دریای عمان با لحاظ ملاحظات محیط‌زیستی، با استفاده از انرژی خورشیدی و با کمترکردن خسارت‌های محیط‌زیستی، آب را نمک‌زدایی کنیم و حدود 40 میلیون مترمکعب در سال، آب به این منطقه برسانیم. این می‌تواند قدرت چانه‌زنی ایران را افزایش دهد، البته اصلا این نافی نیست که حتما دنبال حق 820 میلیون مترمکعبی‌مان از هامون هم باشیم.

علاوه بر آن باید چیدمان توسعه را در منطقه سیستان تغییر دهیم. کارکرد سیستان حفاظتی است. یعنی شما وقتی در نقشه آمایش سرزمین نگاه می‌کنید آن پهنه را پهنه‌حفاظتی ذکر کرده است. اخیرا بیش از یک‌میلیارد دلار هزینه کردیم تا 46 هزارهکتار اراضی به منطقه اضافه کنیم، اما با کدام آب! اشتباه است که ما تالاب بین‌المللی هامون را قربانی توسعه کشاورزی ناپایدار کنیم.

ما با احیای دوباره هامون می‌توانیم تاب‌آوری را به منطقه برگردانیم، درآمد صیادی ایجاد کنیم، با افزایش نیزار‌ها تفاوت دمای شب‌و‌روز را کاهش دهیم، چشمه‌های تولید گردوخاک را مهار کنیم، شاخص سلامتی و زیست‌پذیری را در سیستان بالا ببریم و از محل جذابیت‌ها منحصربه‌فرد سیستان یعنی کوه خواجه، شهر سوخته و ده‌ها کهن‌زادبوم ارزشمند منطقه و افسانه‌های جذابی که در آن منطقه هست، تولید پول‌پایدار داشته باشیم. زمانی که بتوانیم گردوخاک را مهار کنیم، هامون را دوباره هامون کنیم، پوزک و ساولی را دوباره پوزک و ساولی کنیم، پرندگان برمی‌گردند و ما می‌توانیم درآمد خارق‌العاده‌ای از محل تماشای فوج فوج پرندگانی داشته باشیم، علاوه بر آن می‌توانیم به این سمت برویم که سیستم‌های هیدروپونیک آنجا داشته باشیم که تولید غذای محدود برای خودمان و مردم هم وجود داشته باشد.

در کنار آن، مزیت واقعی این است که با مهار گردوخاک‌ها، مزرعه‌های خورشیدی ایجاد کنیم، توربین‌های بادی بزنیم و با تولید انرژی باتوجه به‌اینکه کشور شرقی همسایه ما به‌شدت با کمبود انرژی روبه‌روست آن‌ها را وابسته خود کنیم به‌جای اینکه وابسته به آن‌ها باشیم. آن‌زمان هر دولتی که در افغانستان باشد، می‌فهمد باید هوای ایرانی‌ها را داشته باشد، چون ایرانی‌ها برای‌شان موهبت، انرژی و برق می‌آورند و به‌این‌ترتیب می‌توانیم در یک معادله برد - برد در کنار هم زندگی کنیم. این آن استراتژی پایداری است که ما همگی باید دنبالش باشیم و چالشی که الان به‌عنوان باد‌های 120 روزه - که متاسفانه الان باد‌های 160 روزه شده - است را جبران کنیم.

از میان اخبار

متروپل‌های دیگر در راه است؟

عامل ناشناس متهم ردیف اول مسمومیت در یک روستا!