مسأله تلفات و آسیبهای انسانی در مخاطرات

از ابتدای سده بیست و یکم، حدود 1.5 میلیون نفر در جنگهای منطقه غرب آسیا - شرق مدیترانه (از فلسطین تا افغانستان) کشته شدهاند و حدود 16.5 میلیون نفر مجبور به ترک محل زندگی و خانههای خود شدهاند.
در همین ربع قرن، تعداد تلفات گزارش شده سوانح طبیعی در همین منطقه حدود 10 درصد تلفات ناشی از جنگها بوده است. هم جنگ به عنوان یک فاجعه انسانساخت و هم مخاطرات طبیعی تهدیدات شدیدی ایجاد میکنند، اما جنگ خطرناکتر و مخربتر برای مردم کشورهای جهان سوم و در حال توسعه در قرن بیست و یکم بوده است.
جنگ عمداً زیرساختهای ضروری مانند بیمارستانها، مدارس، تصفیهخانههای آب، شبکههای برق، جادهها، پلها و مزارع را نابود میکند. این آسیبها جانبی نیست؛ بلکه اغلب راهبردی برای شکستن اراده یا ظرفیت دشمن است. در مقابل، مخاطرات طبیعی به طور تصادفی به زیرساختها آسیب میرسانند.
کشورهای در حال توسعه اغلب فاقد منابع و زیرساختهای لازم برای آمادگی مؤثر، پاسخگویی و بازیابی پس از سوانح طبیعی و انسانی هستند. سامانههای هشدار اولیه ناکافی، خدمات اضطراری ضعیف، دسترسی محدود به مراقبتهای بهداشتی و فقدان شبکههای ایمنی اجتماعی از جمله کاستیهای اصلیاند.
این کمبودها منجر به مرگ و میر بالاتر، دورههای بازسازی طولانیتر و افزایش مشکلات اقتصادی میشود. سوانح طبیعی و ساخته دست بشر میتوانند اثرات زنجیرهای ایجاد کنند؛ مثلاً زلزله ممکن است به زیرساختها آسیب زده و نشت نفت یا آلودگی آب را به دنبال داشته باشد. جنگ سامانههای مورد نیاز برای بقا را از بین میبرد. با فروپاشی دولتها، هرج و مرج، جنگسالاری و جرم و جنایت گسترش مییابد. سامانههای سلامت نابود میشوند، کادر پزشکی فرار یا هدف قرار میگیرند، تدارکات مسدود میشود و بیماریهای قابل پیشگیری به عوامل کشنده تبدیل میشوند.
بازارها فرو میریزند، ارزش پول کاهش مییابد، تجارت متوقف میشود، سرمایهگذاری از بین میرود و تورم و بیکاری گسترده رخ میدهد. مزارع نابود میشوند، زنجیرههای تأمین غذا مختل میشوند و قحطی به سلاحی علیه مردم تبدیل میشود. جنگ باعث بحرانهای عظیم و طولانی مدت پناهندگان و آوارگان داخلی میشود. مردم از خشونت و حملات نظامی فرار میکنند، خانهها، معیشت و شبکههای حمایتی تخریب میشوند. اردوگاهها به کانونهای بیماری و ناامیدی بدل میشوند.
سوانح طبیعی معمولاً جابجاییهای کوتاهمدت و ملی ایجاد میکنند که سیستمهای محلی میتوانند آن را مدیریت کنند، اما جنگهای مدرن، مانند تجاوز نظامی اسرائیل در جنگ 12 روزه، مرز بین نظامیان و غیرنظامیان را از بین بردهاند و حملات عمدی به غیرنظامیان و استفاده از فناوریهای پیشرفته، ابعاد وحشتناکتری به درگیریها بخشیده است.
جنگ زخمهای روانی عمیقی مانند PTSD و افسردگی نسلها ایجاد میکند، نفرت فرقهای را تشدید میکند و اعتماد اجتماعی را از بین میبرد و فرآیند بهبودی و آشتی را سالها پس از پایان جنگ دشوار میسازد.
دسترسی به کمکهای بشردوستانه در جنگ به چالشی نظامی تبدیل میشود، همانند وضعیت غزه که محاصره کمکها را مسدود میکند یا آنها توسط طرفین درگیری رد میشود. امدادگران نیز هدف قرار میگیرند. در مقابل، سوانح طبیعی معمولاً با افزایش کمکهای بینالمللی مواجه میشوند، هرچند تدارکات آن گاه چالشبرانگیز است.
جنگ به دلیل فروپاشی سامانههای بهداشت و درمان، زمینه را برای شیوع بیماریهای همهگیر فراهم میکند. محیط زیست را ویران میکند. چاههای نفت در حال سوختن در جنگهای منطقه خلیج فارس در دفاع مقدس هشت ساله ایران (1980-1989) و جنگهای عراق پس از 1990 را به یاد آورید و مشکلاتی که بقایای سمی این آتشسوزیها ایجاد کرد. این شرایط آموزش را در یک نسل مختل کرده، قاچاق غیرقانونی و جرایم سازمانیافته را دامن زده و سلامت غذایی نسلهای پس از تحریم را به شدت تهدید کرده است. وضعیت عراق در دهه 90 میلادی نمونه بارزی از این پیامدهاست.
*استاد دانشگاه
4747
کد خبر 2090591