نوشیروان، نماد فرهنگ و تاریخ است نه پادشاهی / ایران کهنسال را نوزاد نکنیم!
نام نوشیروان را که حذف کنی چگونه از بزرگمهر حکیم بگوییم؟ این چه رفتاری است که با تاریخ و ادبیات و فرهنگ این مملکت می شود؟ بد است بگویند در عصر پهلوی حواسشان بود و ساختمان مجلس سنا در خیابان سپه را به گونهای طراحی کردند که دو ستون مقابل آن نماد زنجیر نوشیروانی به نشان عدالت خواهی باشد و حالا اسم انوشیروان هم تحمل نمیشود.
عصر ایران؛ مهرداد خدیر - سخنگوی شورای شهر کنونی که 180 درجه با شورای شهر قبلی (حاصل انتخابات 96) متفاوت است، پیشنهاد تغییر نام خیابان «نوشیروان» در تهران را مطرح کرده است. علیرضا نادعلی استکی در توجیه این اقدام 4 دلیل آورده است: اول این که «ما انقلاب کردهایم تا اسم پادشاهان ظالم روی خیابانها نباشد.» دوم این که «ما غیر از پادشاهی حضرت داوود و حضرت سلیمان، هیچ پادشاه دیگری را به رسمیت نمیشناسیم».
سوم: «کوچه انوشیروان چند کوچه پایینتر از دفتر مقام معظم رهبری است و این نام با اهداف انقلاب، تعارض دارد» و چهارم: «نام شهید، مناسبتر است».
میتوان احتمال داد دلیل پنجمی هم در کار بوده اما بر زبان نیاوردهاند. این که چون شورای قبلی با گرایش اصلاحی - اعتدالی خیابانهایی را به نام دکتر مصدق، محمد رضا شجریان، جمیله شیخی، اسلامی ندوشن و چهرههای فرهنگی و هنری محبوب کرد و ما فرهنگ را همان ایدیولوژی و خودمان را عین همه مردم میدانیم باید وارونه عمل کنیم.
در این گفتار نمیخواهم بحثی تاریخی را پیش کشم و خوانندگان هم حوصله ندارند درگیرودار سقوط بورس و کاهش قدرت خرید و شب یلدا با آجیل شیرین که 400 هزار تومان آب میخورد به موضوعی مربوط به دو هزار و چند سال قبل بپردازیم که پادشاه قبل از خسرو پرویز، عادل بوده است یا نه. یا به مرذمی که بیشترشان به اعضای کنونی شورای شهر رأی نداده اند و اگر در مترو و میدان ولی عصر ببینند نمیشناسند بگوییم این آقا چنین حرفی زده است.
بلکه میخواهم بگویم مهمتر از این که نوشیروان عادل بوده یا نه، نام اوست که نشان میدهد این سرزمین «قدمت» دارد و این همان نکتهای است که آقای نادعلی و امثال او احتمالا از درک آن عاجزند.
در مجلس پنجم وقتی رییس آن (ناطق نوری) نماینده کرمانشاه را با عنوان نماینده «باختران» به نطق پیش از دستور فراخواند، او آن قدر اعتنا نکرد تا پس از چند بار رییس مجلس گفت: آقای ططری! پس چرا تشریف نمی آورید؟ مرحوم ططری بنا بود و چند کلاس بیشتر سواد نداشت چون مثل امروز شرط نمایندگی مدرک فوق لیسانس نگذاشته بودند. سواد حوزوی هم نداشت تا معادل درنظر بگیرند. (بعدتر البته وقتی از جاهای مختلف خودشان مدارک دانشگاهی گرفتند شرط مدرک هم گذاشتند اما قبل از آن میگفتند تعهد مهمتر از تخصص است).
باری، نوبت چندم پاسخ داد: آقای ناطق! من نماینده کرمانشاه هستم. باختران کجاست؟! کرمانشاه هزار سال قدمت دارد. روی این هزار سال که نمی توان قلم کشید. ضمن این که شما لیسانس ادبیات دارید و باید بدانید «باختران» یعنی خانه دیوان حال آن که کرمانشاه ما خانه شیران است. همین بحث مقدمهای شد برای بازگشت نام پرشکوه کرمانشاه و خوش بختانه بازگشت. البته نام گذاری باختران به خاطر کلمه «باختر» به معنی «غرب» و بر سیاق واژه «خاوران» بود و قطعا آنچه در لغت نامه دهخدا آمده مد نظر نبوده است. احمد شاملو هم یک بار درمجله «آدینه» نوشت: «کرمانشاه، کرمان به اضافه شاه نیست و در واقع "کرماشان" بوده که به مرور "کرمانشا" شده و بعد کرمانشاه و بر اساس آن کرمانشاهان را هم ساختهاند.»
نام انوشیروان نه تنها با تاریخ که با ادبیات ما هم پیوند خورده است. چندان که در گلستان سعدی آمده. در حکایتی بسیار مشهور که شعر آن ضربالمثل شده است: «آوردهاند که انوشیروان عادل، در شکارگاهی صید کباب کردند و نمک نبود. غلامی به روستا رفت تا نمک آرد. نوشیروان گفت: نمک به قیمت بستان تا رسمی نشود و ده خراب نگردد. گفتند از این قدر چه خلل آید؟ گفت: بنیاد ظلم در جهان اول، اندکی بوده است. هر که آمد بر او مزیدی کرده تا بدین غایت رسیده: اگر ز باغ رعیت ملک خورد سیبی برآورند غلامان او درخت از بیخ
به پنج بیضه که سلطان، ستم روا دارد زنند لشکریانش، هزار مرغ به سیخ.» اگر نوشیروان را ظالم بدانیم با این حکایت چه کنیم که علیه ظلم است؟ فرض دادگری او و ترویج عدالت به استناد این حکایت بهتر است تا بذر تردید در ذهن دیگران کاشتن؟ فقط هم تاریخ و ادبیات نیست. در بحارالانوار (ج 15، ص 250) هم این حدیث مشهور آمده از پیامبر گرامی اسلام:«ولدت فی زمان الملک العادل» - در زمان پادشاهی دادگر به دنیا آمدم. بله، کم نیستند کسانی که اصالت این حدیث را زیر سؤال میبرند و نویسنده این سطور هیچ گاه در بحار، غور نمیکند. اما نام نوشیروان که حذف شدنی نیست. ضربالمثل بسیار مشهور «همه چیز را همگان دانند و همگان هنوز از مادر نزادهاند» نیز بر اساس حکایتی در قابوسنامه و درباره گفتوگوی نوشیروان با وزیر حکیم خود - بزرگمهر- است. آقای نادعلی لابد از وزیر ارشاد و وزیر آموزش و پرورش هم خواهد خواست آنها را تغییر دهند؟! «هفت بزم انوشیروان» در فردوسی هم زیباست. نمونهای درخشان از مجلس گویی در ایران پیشااسلام. بله، ممکن است به خشم نوشیروان بر وزیر خردمند - بزرگمهر - اشاره شود و این که موجب مرگ او شد ولو در نهایت از ظن خود صرف نظر کرده باشد اما بحث بر سر این داستانها نیست. این است که نوشیروان یعنی هزار و چند صد سال تاریخ و این را دارید پاک میکنید! مثل همان بلایی که بر سر چنار هزار ساله امامزاده صالح تجریش آمد. چرا؟ چون عدهای پای آن شمع روشن میکردند. البته گفتند خشک شد اما چنار که خشک نمیشود. اگر قامت چنارهای خیابان ولیعصر خمیده به خاطر گرایش آنان به نور در پی بلند مرتبهسازی است وگرنه اگر آبی روان باشد و محیط، مساعد چنار تا چند هزار سال هم میتواند زیست. نام نوشیروان را که حذف کنی چگونه از بزرگمهر حکیم بگوییم؟ این چه رفتاری است که با تاریخ و ادبیات و فرهنگ این مملکت میکنید؟ آخر، کی هستید شما؟ چطور دلتان میآید؟ بد است بگویند در عصر پهلوی حواسشان بود و ساختمان مجلس سنا در خیابان سپه (مجلس شورای اسلامی در خیابان امام خمینی) را به گونهای طراحی کردند که دو ستون مقابل آن نماد زنجیر نوشیروانی باشد که هر که بر او ظلمی می شد خود را بدان میرساند و به صدا درمیآورد تا انوشیروان بشنود و به داد او برسد. افسانه هم باشد زیباست. خاصه آن قصه که مدتها صدای زنجیر شنیده نمیشد و نوشیروان خرسند بود از داد در سرزمین ایران تا شبی صدا را شنیدند و رفتند و دیدند سگی خود را به زنجیر میکشد از ظلم صاحبش؟ قصه است؟ میدانم. اما تا باشد از این قصهها که بوی عدل از آن شنیده شود.
یکی از بستگان که مقیم خارج ازکشور است می گفت از من می پرسند ایران چه دارد که این همه غرور دارید با این که ترکش کردهاید؟ گفت: چه بگویم وبه چه ببالم تاه او هم دریابد؟ ابن سینا و حافظ و سعدی و مولانا خوب است اما بیشتر به حوزه فرهنگ وزبان پارسی مربوط است. از خود ایران چه بگویم که برای او مفهوم باشد و صریح. گفتم بگویید ایران، روز استقلال ندارد. چون قدیم است. بگو قدمت ایران از ادیان هم بیشتر است. آن قدر قدیم که برای برخی کشورها ما نام گذاشتهایم در حالی که خود واژهای دیگر را به کار میبرند و خرده هم نمیگیرند مثل لهستان یا هلند. مهمتر از این که نوشیروان، عادل بوده یا نه، بزرگمهر را او کشته یا نه و مانند اینها آنچه اهمیت دارد جنبه نمادین و قدمت تاریخی است. مثل چنار هزار ساله امام زاده صالح که کندند! میدانم خواهید گفت دل خوش سیری چند؟ نسل جوانتر البته میگوید دل خوش سیخی چند! میدانم نام را که عوض کنند هر قدر هم اهالی مقاومت کنند و نام قدیم را به کار برند آن قدر مهاجرت به تهران زیاد است و در «لوکیشن» نام جدید ثبت می شود و در نقشه و راننده اسنپ با نام جدید کار دارد که همینها جا می افتد مثل میدان فرحبخش یوسفآباد که هیچ ربطی به فرح دیبا نداشت ولی به سلماس تغییر کرد و اوایل مردم نمیگفتند و حالا میگویند. چون نسل جدید به نقشه کار دارد و لوکیشن! میدانم میشود درباره دادگر بودن یا نبودن نوشیروان بحثها کرد اما خنده دار است که در شهری که طبقاتیترین شهر دنیاست و حداقل حقوق رسمی کارگر در آن معادل پول شارژ آپارتمانهای برج های سر به فلک کشیده (متری 6 و 7 هزار تومان)، نوشیروان را متهم کنی چرا جامعه بی طبقه تشکیل نداد؟! شما که شعارش را می دادید و صدها میلیارد دلار هم در اختیار داشتید چرا به این روز کشاندید؟ این نوشته دفاع از تاریخ و هویت و فرهنگ است نه از انوشیروان. کما این که درباره کورش نیز چنین است. چرا اصرار دارید مردان و زنان تاریخ را به زبالهدان تاریخ بیندازید؟ این اصطلاح «زباله دان تاریخ» را هم البته مثل کلمات «لیبرال» و «مرگ بر آمریکا» و مرگ بر سرمایهداری چپها وارد ادبیات سیاسی ما کردند. به تأسی از «تروتسکی» دستیار لنین رهبر انقلاب بلشویکی روسیه که به منشویک ها گفت: «شما بیچاره و ورشکسته و منزوی هستید. بروید به جایی که در انتظارتان است. به زباله دان تاریخ!» حیرت آور نیست که در مجلس شورای ملی گذشته نشان «عدل مظفر» باشد و در مجلس سنا ستونهایی به شکل زنجیر نوشیروانی و ما ساختمان پارلمان جدید را مثل اهرام مصر بسازیم؟ حاصل همان تفکری نیست که نوشیروان را عادل نمیداند؟ آری، انقلاب ایران ضد سلطنتی بود. دقیق ترین توصیف همین است و در این شکی نیست. اما در خانه غالب ایرانیان قوری یا قندان یا قلیان یا بشقابی هست که منقش به عکس ناصرالدین شاه قاجار باشد. مردم ایران محمد رضاشاه پهلوی را سرنگون کردند ولی ایرانیان به نادرشاه وبه شاه عباس کبیر حس خوبی دارند. نادر، مگر همان نیست که به هند لشکر کشید و نزد آنان منفور است. نادر را که به خاطر غنیمت آوردن از هند و بلایی که سر نزدیکان می آورد ستایش نمیکنند. ایران را یک پارچه کرد. نماد است و تنها با ناپلئون قابل قیاس و تازه مقدم بر او. شاه عباس صفوی هم دادگر نبود اما خود را کلب (سگ) آستان علی بن موسیالرضا لقب داد و موجب توسعه و امنیت آن سامان شد. اشتباه نشود. این گفتار درصدد تطهیر هیچ پادشاهی نیست. در ایران انقلابی شد برای حذف شاه و شاهی، آری. اما نه برای حذف تاریخ و فرهنگ و ادبیات. این همان نکته است که جناب نادعلی استکی درنیافته است. در تهران ساختمان مجلس را مثل صحن سازمان ملل میسازند تا ابهت آن را به رخ بکشند و در لندن قدمت پارلمان به رخ کشیده میشود با آن تنگتنگنشستن که وقتی روی چهره نخستوزیر زوم می کند خانم نماینده پشت سر باید جمع و جورتر بنشیند و بدون میکروفون و مونیتور برای هر نماینده و صدا مثل فیلمها از بالا ضبط و پخش میشود. چرا؟ چون قدمت و اصالت پارلمان است که اهمیت دارد. اگر نداشت در کشوری با حکومت سلطنتی چرا مجسمه اولیور کرامول (1599- 1658) که چارلز اول پادشاه انگلستان را اعدام کرد هنوز باید در لندن سرپا باشد؟ چون با تاریخ شان جنگ ندارند. چون به هویت و اصالت و فرهنگ بها میدهند. چون فرهنگ را همان ایدیولوژی نمیدانند. در تهران هم البته این که مجسمه محمد زکریای رازی در میدان گمرک سابق مستقر است اسباب شگفتی کسانی است که میدانند نبوت را انکار میکرد و یک بار مرحوم محمد تقی جعفری در اعتراض گفته بود مجسمه منکر نبوت در امالقرای جهان اسلام چرا؟ آقای نادعلی! آن مجسمه مهم تر است یا نام یک کوچه؟ کرمانشاه را که باختران میکنی تاریخ را دفن میکنی. نوشیروان را هم که حذف کنی در گلستان سعدی و شاهنامه فردوسی و قابوس نامه کیکاووس بن عنصر المعالی و حتی بحار الانوار مجلسی جای خالی پیدا میشود. مذهب را در مقابل فرهنگ قرار ندهید. نفی پادشاهی به تغییر نام کورش و نوشیروان نیست. به نفی مناسبات است. انقلاب ایران ضد سلطنتی بود نه ضد تاریخ. با تاریخ مهربان باشیم. دیروز چنار هزار ساله را بریدند، امروز اسم نوشیروان را برمیدارند. فردا سراغ کدام هویت این سرزمین میروند؟
لینک کوتاه: asriran.com/003QrB