جمعه 9 آذر 1403

هشدار نسبت به تکرار تجربه هواپیمای اوکراینی در ماجرای مسمومیت دختران دانش‌آموز

وب‌گاه اقتصاد نیوز مشاهده در مرجع
هشدار نسبت به تکرار تجربه هواپیمای اوکراینی در ماجرای مسمومیت دختران دانش‌آموز

اقتصادنیوز: اعتماد در گفت‌وگو بابیژن عبدالکریمی استاد دانشگاه ریشه‌های بحران مسمومیت دانش‌آموزان را بررسی کرده است:

به گزارش اقتصادنیوز متن این گفت‌وگو به این شرح است: مسمومیت‌های اخیر کار کدام فرد و جریان است؟ این پرسش این روزها که بحران مسمومیت دانش‌آموزان ایرانی هر روز ابعاد و زوایای تازه‌ای می‌آفریند نقل صحبت‌های مردم و کارشناسان است. مردم می‌خواهند بدانند پشت پرده حوادث اخیر کدام فرد و جریان نشسته است، اما هر اندازه عطش مردم برای آگاهی بیشتر می‌شود، هنوز داده‌های اطلاعاتی مستندی در این زمینه وجود ندارد. صدا و سیمایی که طبیعتا می‌بایست به مرجع خبری جامعه بدل شود و ابعاد پنهان موضوع را با تحلیل‌های مستند و اخبار جذاب روشن کند، در شبکه افق از زبان یک فرد ظاهرا کارشناس این بحران را زاییده «توهم نوجوانانه» به دلیل «بویایی قوی‌تر دختران» دانش‌آموز ایرانی ارزیابی می‌کند! رسانه‌های نزدیک به دولت هم دامنه وسیعی از اخبار ضد و نقیض را بدون هیچ سند و مدرکی ارایه می‌کنند. در یک چنین اتمسفر مشوش رسانه‌ای طبیعی است که چشم مردم به رسانه‌های آن سوی آب‌ها دوخته شود تا خوراک خبری برای‌شان فراهم سازند.

اما بسیاری از خانواده‌ها در جریان تماس با خبرنگاران «اعتماد» از آنها می‌خواهند که دقیق‌تر موضوعات مرتبط با این بحران را تشریح کرده و پاسخی برای این پرسش کلیدی پیدا کنند که سیستمی که مدتی قبل در جریان رخدادهای اعتراضی اخیر همه نیرو و توانش را به کار گرفته بود تا تجمعات اعتراضی مردم را مهار کند، چرا این ظرفیت‌ها را امروز به کار نمی‌گیرد تا ریشه بحران مسمومیت دانش‌آموزان را شناسایی و با آنها برخورد کند؟ خانواده‌هایی که نمی‌دانند آیا باید فرزندان خود را به مدرسه بفرستند یا باید دست نگه دارند تا ابعاد پنهان موضوع روشن شود؟ «اعتماد» با توجه به اهمیت موضوع سراغ بیژن عبدالکریمی استاد فلسفه ایرانی رفته تا درخصوص ماهیت موضوع، ابعاد بحرانی آن و چرایی به وجود آمدن آن گفت‌وگو کند. عبدالکریمی با بازخوانی ماجرای هواپیمای اوکراینی از مسوولان می‌خواهد که در مواجهه با این بحران به گونه‌ای متفاوت عمل کرده و مردم را در جریان واقعیت‌ها قرار دهند.

موضوع مسمومیت دانش‌آموزان سر و صدای زیادی ایجاد کرده است. برخی تحلیلگران آن را در زمره بحران‌های بزرگ از جنس جنگ 8 ساله، تحریم‌ها و... ارزیابی می‌کنند. شما این رخداد را هم از نظر ماهوی و هم از منظر رسانه‌ای و میدانی چطور ارزیابی می‌کنید؟

واقع آن است که من یک معلمم و در جایگاهی نیستم که اطلاعات امنیتی خاصی داشته باشم. بنابراین در یک کلمه باید به شما بگویم که نمی‌دانم. اما با توجه به شواهد و قرائن و عدم واکنش نیروهای اطلاعاتی ایران، مشخص است که این رخداد از پیچیدگی‌های بسیاری برخوردار است و یک معادله جدی است. با توجه به اینکه در تمام کوچه و پس‌کوچه‌های ایران دوربین وجود دارد، اما هنوز، افراد مهاجم دیده یا دستگیر نشده‌اند. به نظر می‌رسد این حرکات تروریستی، کار اسراییلی‌ها باشد. در واقع وارد مرحله جدیدی از جنگ شده‌ایم که این‌بار در داخل مرزهای کشور به جریان افتاده است.

نمونه‌هایی از این نوع حملات، قبلا هم در خاورمیانه تجربه شده است. پیش از این در فلسطین، افغانستان، اردن و... نمونه‌هایی از یک چنین حملاتی ثبت شده است. دلیل خاصی دارد که این حملات در خاورمیانه صورت می‌گیرد؟

این گزاره هم نشان می‌دهد که جهان وارد مرحله جدیدی شده است و حکومت‌ها و دولت‌ها براساس منافع خود از تکنولوژی‌های بسیاری استفاده و سوءاستفاده می‌کنند. تکنولوژی چه در حوزه فناوری‌های الکترونیکی و چه در حوزه ابزارهای شیمیایی و بیولوژیکی توسعه یافته و قدرت‌ها از این ابزارها برای تسلط هژمونی خود استفاده می‌کنند.

متولیان امر و مسوولان در مواجهه با این بحران چگونه باید عمل کنند؟

من از قدرت سیاسی کشور صراحتا می‌خواهم اشتباهاتی را که درخصوص هواپیمای اوکراینی مرتکب شدند دوباره تکرار نکنند. سقوط هواپیمای اوکراینی نتیجه رفتار بچه‌های ایران نبود، بلکه حاصل شکست ما در جنگ سایبری بود. قدرت سیاسی اما به خاطر غرورش و به خاطر اینکه نمی‌خواست شکست را در عرصه سایبری بپذیرد به شکست سنگین‌تری تن داد. یعنی سقوط هواپیمای اوکراینی به گردن نیروهای داخلی انداخته شد و به یک حربه علیه منافع ملی ما بدل شد. در صورتی که اگر قدرت سیاسی در روز نخست واقعیت را مطرح می‌کرد و در عرصه رسانه‌ای درست‌تر عمل می‌کرد، امروز هم کشور با بحران‌های کمتری مواجه می‌شد. قدرت سیاسی باید بداند که میدان نبرد امروز وارد مراحل دیگری شده است.

اما برای پیروزی در این نبرد تکنولوژیکی که شما می‌فرمایید قلمروی متفاوتی پیدا کرده است، چه باید کرد؟

اگر شرایط به همین شکل بماند، من فکر می‌کنم مردم ما و جامعه ما به سمت یک شکست حرکت می‌کنند. یعنی شرایط به گونه‌ای است که ما به سمت یک شکست سوق داده می‌شویم. قدرت سیاسی و گفتمان انقلاب ما، دیگر گفت‌وگویی با جامعه ندارد. وقتی گفت‌وگو نباشد، تفکر هم وجود نخواهد داشت. تفکر عبارت است از گفت‌وگو و تبادل‌نظر. وقتی جریان فکری، امکان گفت‌وگویش را با واقعیت‌ها، جامعه، دیگران و حتی با خیراندیشان از دست بدهد، قدرت تفکر خود را از دست می‌دهد. وقتی سیستم، قدرت تفکرش را از دست بدهد، ناچار است، عکس‌العملی برخورد کند. به همین دلیل من گفتمان انقلاب و قدرت سیاسی کشور را به دلیل فقدان گفت‌وگو و عدم اراده برای گفت‌وگو محکوم کرده و آن را عامل مهمی برای بروز بحران‌ها می‌دانم. نقد بعدی من متوجه روشنفکران و مردم است. در کمتر مرحله تاریخی می‌بینیم که مردم یک کشور با دشمنانش همسو شود. برای من به عنوان یک معلم فلسفه بسیار بسیار دردآور است که در ذهنیت مردم ایران این‌گونه جا افتاده که این ترور (مسمومیت دانش‌آموزان) یا کار خود حکومت، جا افتاده است یا اگر هم کار خارجی‌ها باشد نشان‌دهنده ضعف سیستم و ناکارآمدی سیستم باشد. امروز بخشی از مردم، طبقه متوسط، بسیاری از روشنفکران و اپوزیسیون این‌گونه می‌اندیشند. اما نظام سلطه به عنوان عاملان اصلی در پشت صحنه پیروزمندانه به ما می‌خندند و پیروزی را جشن می‌گیرند. آینده یک چنین مردمی با یک چنین روشنفکران و سیاستمدارانی، چندان روشن نخواهد بود. امیدوارم این فریاد انتقادی من به جایی برسد.

اما به وجود آمدن یک چنین شرایطی بیشتر از اینکه تقصیر مردم باشد، تقصیر راهبردهای اشتباهی است که حاکمیت قبلا در پیش گرفته است. مردم پیش از این دیده‌اند که در ماجراهایی چون هواپیمای اوکراینی، قتل‌های محفلی کرمان، اسیدپاشی اصفهان و... در حوزه با مردم روراست رفتار نشد و مردم بدبین شده‌اند. آیا مردم حق ندارند به یک چنین سیستمی بدبین باشند؟ اساسا انداختن توپ به زمین مردم، آیا درست است؟

من نمی‌خواهم مردم را نقد کنم، اتفاقا جهت‌گیری انتقادی من متوجه روشنفکران از یک طرف و قدرت سیاسی از سوی دیگر است. روشنفکران و قدرت سیاسی به یک اندازه در به وجود آمدن یک چنین فضایی مقصرند. مردم بی‌تقصیرند و قربانی شرایط‌اند. وحشتناک است که مردم ایران ناچارند پای رسانه‌هایی نشسته و خط بگیرند که شبانه‌روز علیه منافع ملی گام بر می‌دارند. فراگیری بی‌بی‌سی فارسی و ایران اینترنشنال و... در اذهان عمومی ناشی از یک چنین واقعیتی است. این وضعیت نشانگر شکست عمیق قدرت سیاسی در عرصه رسانه‌ای و در درک مسائل سوبژه مدرن و انسان روزگار ماست. این شکاف اجتماعی، امروز امنیت ملی ما را به خطر انداخته است.

اگر این شکاف پُر نشود باید منتظر چه رخدادهایی باشیم؟

قدرت سیاسی اگر به این شکاف توجه نکند نهایتا با خون و خونریزی این شکاف باید پُر شود یا با تسلیم مطلق است که این شکاف پر می‌شود. حتی اگر در برابر نظام سلطه زانو بزنیم، نمی‌پذیرد و به ما می‌گوید، دراز بکشید و این چهارتا موشک و پهپادهایی را که ساخته‌ایم را باید تسلیم کنیم. این شکاف امنیت ملی ما را به خطر انداخته است. بنابراین هم روشنفکران و هم نظام سیاسی باید بکوشند تا این شکاف پر شود. احمقانه‌ترین مساله هم این است که روشنفکران بگویند تقصیر قدرت سیاسی است و قدرت سیاسی بگوید تقصیر روشنفکران است. وقت پیدا کردن مقصر نیست، وقت این است که برای ترمیم این شکاف تلاش شود.

کدام جریان یا طیف سیاسی یا مدنی می‌تواند این شکاف را پر کنند؟

فکر می‌کنم هیچ‌کدام از نیروهای موجود نتوانند این شکاف را پر کنند. ما نیازمند نیروهای تازه‌نفسی هستیم که بتوانند یک روح مسیحایی را به این کشور بدمند. نه اپوزیسیون و نه نیروهای انقلاب توانایی دمیدن این روح تازه را ندارند. شرایط به اندازه‌ای بد شده که حتی نیروهای سلطنتی زمینه بازگشت به کشور را پیدا کرده‌اند. این وضعیت پیروزمندی غرب را نشان می‌دهد. یا واقعا آلترناتیوی ساخته‌اند یا این آلترناتیو در حکم چماقی بر سر جامعه و قدرت سیاسی فعلی خواهد بود. قدرت سیاسی و اپوزیسیون و پوزیسیون در حکم 2 تیغه یک قیچی واحد هستند که منافع ملی ما را قربانی می‌کنند. یکی با عدم استقبال از گفت‌وگو و دیگری با حادتر کردن شکاف‌های اجتماعی.

مردم اما درخصوص ریشه بحران مسمومیت دانش‌آموزان فکر می‌کنند که برخی طیف‌های تندرو و متعصب در این رخدادها دست دارند. طرفداران این ایده به تاریخ مقابله با مدرسه رشدیه در قرون قبلی اشاره می‌کنند و می‌گویند ممکن است پای این طیف‌ها در میان باشد؟

نه نه نه. این آدرس اشتباه دادن است. در جمهوری اسلامی که رشد بیش از 60درصدی در تحصیلات زنان داشته و من به عنوان استاد دانشگاه همواره از بالا بودن آمار دختران دانشجو شور و شعف دارم، امکان ندارد که یک چنین رویکردی وجود داشته باشد.

البته این طیف‌های متعصب رادیکال ارتباطی با جمهوری اسلامی ندارند و ممکن است گروه‌های خودسر باشند؟

این نقد را به گفتمان انقلاب می‌توان داشت که هرگز با خوارج و ظاهرگرایان دینی که آفت‌های بزرگی حتی بیش از اسراییل داشته‌اند، بی‌توجهی کرده است. سیستم همواره به دنبال آن بوده که چهارتا روشنفکر و استاد دانشگاه را تحت فشار قرار دهد، اما هیچ‌گاه به این نوع خوارج ظاهرگرا که در بخش‌ها و وزارتخانه‌های مختلف رخنه کرده‌اند توجهی نداشته است. این افراد متعصب به اندازه سخت‌ترین دشمنان کشور هزینه‌سازی کرده‌اند بدون اینکه جلوی آنها گرفته شود.

آیا دلیلی دارد که ریشه مسمومیت اخیر دانش‌آموزان مدارس دخترانه دبیرستانی است؟ 

فکر می‌کنم این پروژه تعریف شده است تا چنین احساسی در کشور ایجاد شود. فکر می‌کنم سیستم همان خطایی که در سقوط هواپیمای اوکراینی انجام داد در ماجرای مسمومیت دانش‌آموزان تکرار کرده است. قدرت سیاسی باید بپذیرد که مهم‌ترین مساله کشور درگیری با نظام سلطه است. از سوی دیگر، فشاری که امروز به دهک‌های متوسط و محروم وارد می‌شود، مسائل مهم و اصلی کشور است. نباید فشار مضاعفی به این مردم بر سر موضوعات بی‌اهمیتی مثل پوشش و... وارد شود. نباید سر مسائل فرعی اهداف بزرگ انقلاب را قربانی کنند. کشتی انقلاب با خطرات زیادی مواجه است، بارهای اضافی را باید خالی کنند تا کشتی روی آب بماند. جریاناتی هستند که در پشت انقلاب پنهان شده‌اند و ضربه وارد می‌سازند. چه خشکه‌مقدس‌ها و چه جریاناتی که فقط دلار و پول را می‌شناسند. اساسا هر جریانی که تلاش کند شکاف را بیشتر کرده و مردم را بدبین کند در جهت خدمات به ابرقدرت‌ها عمل کرده است.

اگر این ضرورت‌ها مورد توجه سیستم سیاسی قرار نگیرد و ماجرای مسمومیت مدارس ادامه داشته باشد، فاز بعدی بحران چه خواهد بود؟

وقتی فضای اجتماعی را به سهولت ملتهب می‌کنند باز هم بچه‌های ما در خطر قرار می‌گیرند. باید از مردم و روشنفکران خواست که در جهت منافع بیگانگان عمل نکنند. همسویی با قدرت‌های خارجی بچه‌های ما را در ورطه خطر می‌اندازد. با هوشیاری باید بتوان تمام توطئه‌های بیرونی را خنثی کنیم. اما صدای افرادی مانند من بسیار کم بازتاب پیدا می‌کند.

شما از ضرورت مشارکت مردم برای عبور از بحران صحبت می‌کنید، اما نظام حکمران پیش از این با اشتباهات فراوانی که داشت از طریق ردصلاحیت‌ها و... بر طبل کاهش مشارکت‌های عمومی کوفت. اصولگرایان نزدیک به قدرت احساس می‌کردند با کاهش مشارکت در انتخابات و... می‌توانند بر صندلی قدرت بنشینند، اما امروز که به مشارکت مردم نیاز است، آنها به سیستم اعتماد نمی‌کنند.

درست است، متاسفانه ما هم در زمینه پوزیسیون و هم درخصوص اپوزیسیون مشکلات فراوانی داریم. نه پوزیسیون و نه اپوزیسیون کشور در راستای منافع ملی گام برنمی‌دارند. طبیعی است سیستمی که در گذشته نسبت به اهمیت مشارکت مردم بی‌توجهی کند، امروز نمی‌تواند از آنها توقع حضور و خنثی‌سازی توطئه‌ها را داشته باشد و این برای ایران آینده نگران‌کننده است.

همچنین بخوانید
هشدار نسبت به تکرار تجربه هواپیمای اوکراینی در ماجرای مسمومیت دختران دانش‌آموز 2