همراه با پرستاری که لحظات آخر از چنگال کرونا گریخت
گروه جامعه خبرگزاری فارس؛ مریم شریفی: «بعد از پایان فاز اول، هر روز برای ما جشن بود. احساس میکردیم هر روز عید است. مراجعهکننده با علائم مشکوک به کرونا آنقدر کم شد که ابتدا بخش آیسییو و بعد، کل بیمارستان ما از سانتر کرونا خارج شد. بهترین روز، اواسط خرداد بود که حتی یک بیمار مبتلا به کرونا هم در بخش آیسییو نداشتیم. دیگر خودمان را در یک قدمی پایان کار میدیدیم اما اواخر خرداد دوباره تعداد مراجعان با علائم مشکوک به کرونا اوج گرفت. مثل رزمندگانی که از جبهه خودی گلوله خوردهباشند، حس این روزهای ما، حس بهت و افسوس است...»
تمام شنیدهها را دیده و دیدهها را هم با تمام وجود درک کرده. اینطور است که وقتی از کرونا، سختیهایش و آثار تلخی که بر جا میگذارد، حرف میزند، درواقع از یک راه طیشده میگوید. «حبیب قادری»، پرستار 29 ساله مشهدی، از آنهایی است که هم در حدود 6 ماه گذشته، نفسبهنفس بیماران مبتلا به کرونا خدمت کرده و هم زهر این ویروس هزارچهره را با تمام وجود چشیده و در نبرد نابرابر با آن، تا مرز شکست هم پیش رفته اما با لطف خداوند و معجزه امید، فرصت دوبارهای برای زندگی پیدا کرده، فرصتی که از آن باز هم برای خدمت به همنوعانش بهره گرفته است. در روزهایی که موج دوم شیوع ویروس کرونا، موجی از خستگی و گلایهمندی مضاعف بر تن و جان کادر درمانی تحمیل کرده، پای صحبتهای این کارشناس جوان پرستاری نشستیم و او از دغدغههای این روزهای خود و همکارانش برایمان گفت.
*این روزها نام شهر مشهد اغلب در صدر فهرست شهرهایی عنوان میشود که در موضوع کرونا در وضعیت قرمز قرار دارند. این در حالی است که اواخر خرداد و اوایل تیر در بسیاری از مراکز درمانی مشهد با تعطیلی یا کاهش بخشهای کرونا، اعلام وضعیت سفید شدهبود. برای شروع، از شرایط این روزهای مشهد و بیماران مبتلا به کرونا در این شهر بگویید.
- بله، با شرایط سختی مواجه هستیم. تعداد ورودیهای بیمارستانها در بخش مبتلایان کرونا نسبت به موج اول، فوقالعاده افزایش داشته و علاوهبراین، علائم بیماران هم حادتر شده است. سختی این مرحله هم از همین جهت است؛ هم تعداد بیماران بیشتر شده، هم علائم کرونا، تفاوت کرده و فراگیرتر شده. اگر قبلا فقط مشکلات تنفسی و تب بهعنوان علائم ابتلا به کرونا معرفی میشد، الان علائم عصبی، پوستی، عروقی و گوارشی هم به آن اضافه شده و عملا تمام اعضای بدن را درگیر کرده است. از طرف دیگر بیماران فاز اول، کمتر به تخت آیسییو و مراقبتهای ویژه نیاز داشتند اما این روزها در فاز دوم، بیماران زیادی با شرایط حاد مراجعه میکنند و نیاز به مراقبتهای ویژه دارند. این روند گاه آنقدر نگرانکننده میشود که بیم این میرود با کمبود تخت آیسییو مواجه شویم و خدای نکرده به شرایطی برسیم که مجبور به انتخاب شویم. همه اینها به این دلیل است که وسایل و تجهیزات بیمارستانی به همان سرعت رشد بیماری و سرعت افزایش تعداد بیماران، اضافه نمیشود.
از دیگر تلخیها و سختیهای این فاز، ابتلای تعداد زیادی از کادر درمان به ویروس کروناست؛ از پزشک و پرستار تا نیروی آزمایشگاه و... در بخش ما حدود 70 درصد نیروها مبتلا شده و از حلقه کادر درمانی خارج شدهاند. این موضوع، خیلی بیشتر از خستگی جسمی ناشی از مضاعف شدن فشار کاری، نیروها را آزار میدهد. هم نگران سلامتی دوستان و همکاران خود هستند و هم نگران این نکته که هر لحظه ممکن است نوبت خودشان شود.
«حبیب قادری» در جمع همکاران در بیمارستان شهر «کلات»(رویف عقب، نفر اول از سمت راست)
خرداد ماه، هر روز برای ما جشن بود
*این یک غافلگیری بزرگ بود. ما به شرایطی رسیدهبودیم که نسبت به کرونا بهاصطلاح دست بالا را داشتیم و به نظر میرسید توانستهایم در زمینه ابتلا به این ویروس، شرایط را کنترل کنیم...
- درست است. موفقیتی که در فاز اول به دست آمد، حاصل یک همت عمومی بود؛ چه از طرف مسئولان و کادر درمانی و چه از طرف مردم و خیران. به عبارت ساده، هرکس یک گوشه کار را گرفت و همه واقعا کمک کردند. مراقبتهای دقیق بهداشتی مردم، همکاری آنها در حذف دید و بازدیدها و تجمعات، تعطیلی مشاغل و صبوری و همکاری صاحبان مشاغل، آمار ابتلا به کرونا را واقعا کاهش داد. اینطور بود که در بسیاری از بیمارستانها، پایان فاز اول اعلام شد.
آن روزها باید بودید و حالوهوای کادر درمان را میدیدید؛ بعد از پایان فاز اول، هر روز برای ما جشن بود. احساس میکردیم هر روز عید است. آنقدر از پایین آمدن آمار مبتلایان کرونا خوشحال بودیم که آن حد از شادی را در هیچ دورهای از تحصیل و خدمتم به یاد نمیآورم. خرداد ماه، زمان خوشبختی ما بود. مراجعهکننده با علائم مشکوک به کرونا آنقدر کم شد که ابتدا بخش آیسییو و بعد، کل بیمارستان ما (بیمارستان قائم (عج)) از سانتر کرونا خارج شد. بهترین روز، اواسط خرداد بود که حتی یک بیمار مبتلا به کرونا هم در بخش آیسییو نداشتیم. این شرایط تا یک هفته هم دوام داشت. دیگر خودمان را در یک قدمی پایان کار میدیدیم اما...
اواخر خردادماه دوباره تعداد مراجعان با علائم مشکوک به کرونا اوج گرفت. از بیمارستانهای دیگر هم اخبار مشابه به گوش میرسید؛ معلوم شد بیمارستان امام رضا (ع) که تمام بخشهایش را شستوشو و ضدعفونی کرده و اتمام مأموریت کرونا را اعلام کردهبود، دوباره مراجعه کرونایی دارد. خلاصه فاز دوم شروع شد و این بار همهچیز شدیدتر و سختتر بود. حالا مثل رزمندگانی که از جبهه خودی گلوله خوردهباشند، حس این روزهای ما، حس بهت و افسوس است...
کاش خسته نمیشدید...
*چه اتفاقی افتاد که ورق برگشت؟ علت این تغییر عجیب چه بود؟
خستگی عمومی. بعد از آنکه مرحله اول را با همت و عزم عمومی با موفقیت پشت سر گذاشتیم، یکدفعه با یک خستگی عمومی روبهرو شدیم. مردم خسته شدند از مراقبتهای بهداشتی لحظهبهلحظه و نرفتن به مهمانی و عروسی و مسافرت، مسئولان کوتاه آمدند از اجرای محدودیتها، خیران انگار خسته شدند از کمک کردن و... در این شرایط، تنها گروهی که حق خستگی نداشتند، کادر درمانی بودند که مثل رزمندگان خط مقدم وظیفه داشتند در پستشان بمانند و مثل روز اول خدمت کنند.
مردم خسته شدهاند و تا حدی هم حق دارند. درست است که استفاده مداوم از ماسک، شستوشوی دائمی دستها، ضدعفونی کردن وسایل و... سخت و خستهکننده است اما به هموطنان عزیزم اطمینان میدهم این کارها هرگز سختتر از بستری شدن در بخش کرونا نیست. یک سئوال میپرسم: استفاده از یک ماسک پارچهای ساده، سختتر است یا تحمل شرایطی که شبانهروز در بیمارستان باید ماسک اکسیژن روی صورتتان باشد و نفسکشیدنتان وابسته به آن باشد؟ آن هم در شرایطی که اصلا معلوم نیست از روی آن تخت بلند شوید یا نه... من این شرایط را تجربه کردهام و میگویم تلخی آن روزها و شبها با هیچچیز قابل مقایسه نیست...
حبیب قادری در حال انتقال بیمار به بیمارستان شهر مشهد
من قربانی سادهانگاری کرونا شدم
*پس تماس مستقیم با بیماران مبتلا به کرونا، عاقبت شما را هم گرفتار کرد؟ چه زمانی به ویروس کرونا مبتلا شدید؟
- بله. من زمانی که مشغول گذراندن دوره طرحم در بیمارستان شهر «کلات» در 140 کیلومتری مشهد بودم، مبتلا شدم. با شروع اسفند ماه، اوضاع در بیمارستان کلات هم مثل باقی بیمارستانها، تحتالشعاع موضوع کرونا قرار گرفت، با این تفاوت که بهدلیل دوری از مرکز استان، تجهیزات بیمارستانی، امکانات حفاظتی فردی و دستورالعملهای ضروری برای مقابله با کرونا، دیرتر به ما میرسید. علاوهبراین، با توجه به صلاحدید مسئولان، در ابتدای شیوع کرونا تلاش میشد از هر اقدامی که باعث ایجاد ترس و نگرانی گسترده در میان مردم میشود، اجتناب شود. بهطور مثال به ما توصیه میشد از ماسک N95 و تجهیزات حفاظتی استفاده نکنیم! اینطور بود که اوایل شیوع کرونا، ما در بخش اورژانس با اینکه در تماس مستقیم با تمام بیماران ورودی به بیمارستان بودیم که احتمال داشت بیماران بدون علائم کرونا هم در میان آنها باشند، با همان لباس آستین کوتاه اورژانس به بیماران رسیدگی میکردیم!
این سادهانگاری درباره کرونا، خیلی زود به نتایج ناخوشایندی منجر شد. در بیمارستان کلات اوایل اسفند یک بیمار با علائم سکته مغزی داشتیم. بعد از رسیدگیهای اولیه، با توجه به شرایطی که داشت، او را به مشهد منتقل کردیم. 2 روز که گذشت، خانواده آن بیمار به ما مراجعه کردند برای انجام تست کرونا. گفتند: «در بیمارستان مشهد به ما گفتهاند بیمارتان کرونا دارد! شما هم باید بروید تست بدهید.» همانجا اولین شوک به من وارد شد. من و 2 نفر از همکارانم بهطور مستقیم به آن بیمار رسیدگی کرده و کارهایش را انجام دادهبودیم. در مراجعه به بیمارستان مشهد، از صحت ابتلای آن بیمار به کرونا مطمئن شدم و همکاران آن بیمارستان تاکید کردند من هم تست بدهم. اما در بیمارستان کلات وقتی موضوع را با مسئولان مطرح کردم، در کمال تعجب از من ایراد گرفتند که چرا موضوع را پیگیری کردهام!
استوری یکی از همکاران بعد از ابتلای حبیب قادری به کرونا
*بالاخره امکان تست دادن برای شما فراهم نشد؟
- 2 هفته بعد که با علائمی مثل کماشتهایی، تب بالا و سرفههای خشک مواجه شدم، بالاخره رفتم و تست دادم. بعد از تست تشخیصی اولیه (آزمایش خون)، پزشک متخصص آن بخش گفت: «مشکل خاصی ندارید. یک سرماخوردگی معمولی است.» اما وقتی برای دیدار خانواده به مشهد رفتم، تبهای شدیدی به سراغم آمد که از شدت داغی حس میکردم دارم میسوزم! خلاصه با اصرار خانواده این بار رفتم و تست HRCT(سیتیاسکن از قفسه سینه) را انجام دادم و آنجا معلوم شد ریههایم درگیر ویروس کرونا شده... دستور 2 هفته قرنطینه خانگی دادهشد و با مقداری دارو روانه خانه شدم. اما فقط 2 روز بعد، حالم دگرگون شد؛ طوری شدهبود که نفس کم میآوردم و صورتم سیاه میشد! خانواده با ترس و وحشت مرا به بیمارستان شریعتی رساندند و آنجا هم فوری دستور بستری در بخش آیسییو صادر شد. معلوم شد بهشدت با کاهش اکسیژن خون مواجه شدهام. درحالیکه درصد اکسیژن خون بدن در شرایط عادی حداقل باید بالای 95 باشد، درصد اکسیژن خون من 77 درصد بود! خلاصه اکسیژندرمانی برای من شروع شد...
آرزو میکنم هیچکس گرفتار آن حس خفگی شبانه نشود
*روند درمانی چطور پیش رفت؟ ماجرا همانقدر که بعضیها فکر میکنند، ساده بود؟ 2 هفته در بیمارستان بستری بودید، چند روزی اکسیژن و داروهای تقویتی دریافت کردید و بعد با سلامتی و شادی به خانه برگشتید؟
- به هیچ وجه! آن 10، 12 روز که در بیمارستان شریعتی که سانتر کرونا شدهبود بستری بودم، سختترین روزهای عمرم بود که آرزو میکنم نصیب هیچکس نشود. من بهصورت مداوم تحت اکسیژندرمانی بودم. یعنی اگر یک لحظه - حتی وقتی خواب بودم - ماسک اکسیژن از روی صورتم کنار میرفت، با تنگی نفس و تعریق بالا بیدار میشدم، صورتم سیاه میشد و نفس کم میآوردم. تمام آن شبها، مثل کابوس بود. آن روزها یاد فیلمهایی میافتادم که شرایط جانبازان شیمیایی در آنها به تصویر کشیده شدهبود. حالا هم که به آن روزهای سخت فکر میکنم و حتی از فکرش هم عذاب میکشم، کمی حس و حال جانبازان اعصاب و روان را درک میکنم که هر لحظه، خاطرات لحظات سخت عملیات و موج انفجار در ذهنشان مرور میشود.
روز پنجم و ششم بستری، وخامت حالم به حدی رسید که اصلا نمیتوانستم حرف بزنم. یعنی نفس نداشتم! ماجرا این است که کرونا از کف ریه شروع میکند و بلایی سر ریه میآورد که دیگر مثل قبل نمیتواند از اکسیژن پر شود و کار اکسیژنرسانی به اعضای بدن را انجام دهد. در حالت طبیعی وقتی انسان از طریق دم، هوا را وارد ریه میکند، ریه اکسیژن هوای ورودی را برمیدارد و مابقی را از طریق بازدم خارج میکند. اما وقتی ریه درگیر ویروس کرونا میشود، دیگر نمیتواند آن حجم اکسیژن موردنیاز بدن را از هوای ورودی بردارد و به همین دلیل بدن کم میآورد. علت سرفههای مکرر بیماران مبتلا به کرونا هم همین است؛ درواقع آن سرفهها ناشی از کمبود اکسیژن است و بدن با آن تقلاها میخواهد اکسیژن موردنیازش را به دست بیاورد.
دوران سخت بستری در بیمارستان
به خودم گفتم: بازی را به کرونا باختی!
*در آن روزها، لحظهای بر شما گذشت که احساس کنید کار، تمام است...؟
- بله! روزهایی بود که واقعا حس میکردم دیگر کاری از دستم برنمیآید. داشتم آماده میشدم برای مرگ! مدام تصویر خودم را در کنار تصویر شهدای مدافع سلامت میدیدم و فکر میکردم دیگر کارم تمام است. خب، خودم پرستار بودم و همهچیز را میدانستم و معنای پچپچها و سر تکاندادنهای همراه با حسرت همکارانم را خوب متوجه میشدم. از اینها گذشته، وقتی ریهات درگیر ویروس کرونا میشود، اصلا بهبودی حس نمیکنی. وخامت حالت سریع به اوج میرسد. شوخی نیست. ریه، عضو حیاتی بدن است و عملکردش لحظهای است؛ یعنی با هر دم و بازدم. به همین دلیل است که خود بیمار هم میفهمد هر لحظهاش با لحظه قبل متفاوت است و مقاومتش دارد تحلیل میرود.
من، یک دغدغه بزرگ دیگر هم داشتم. روزهایی که در کلات بودم، از ابتلایم به کرونا خبر نداشتم. پزشک متخصص مرا از سلامتم مطمئن کردهبود. به همین دلیل به مشهد آمدم و با تمام خانوادهام دیدار و تماس داشتم. اینطور بود که پدرم هم مبتلا شد و پدربزرگم هم از طریق او گرفتار شد. ماجرا ادامه داشت و ویروس کرونا گریبان همسرم را هم گرفت آن هم در شرایطی که یک دختر یک سال و نیمه داشتیم و به شدت نگران او بودیم. تمام اینها برای من بار روانی سنگینی داشت چون خودم را عامل مبتلا شدن خانوادهام میدانستم. در آن روزها هر لحظه از فکر کردن به کوتاهی و سهلانگاری بعضی مسئولان غصه و افسوس میخوردم. کماهمیت جلوه دادن کرونا از طرف مردم، قابلقبول بود چون نسبت به این ویروس شناخت و اطلاعاتی نداشتند اما این موضوع از طرف مسئولان درمانی، اصلا قابلقبول نبود. کمترین توقع این بود که از همان ابتدا کادر درمانی را با تجهیزات حفاظتی کامل به جنگ این ویروس میفرستادند.
حبیب قادری و خانواده در حرم امام رضا (ع) به شکرانه بهبودی
*خب، چه شد که از آن ایستگاه آخر برگشتید و الحمدلله سلامتیتان را به دست آوردید؟ اینطور که تعریف کردید، بیشتر شبیه معجزه بوده...
- لطف خدا شامل حالم شد و از حدود روز دهم، حالم رو به بهبودی رفت. همسرم هم در این بازگشت به زندگی، تأثیر زیادی داشت. او در دوران بستری در بیمارستان، خیلی به من روحیه و امید میداد. وقتی با لطف خدا به بهبودی نسبی رسیدم، به خانه منتقل شدم اما روند درمان و مراقبت همچنان ادامه داشت. ازآنجاکه بیمار بهبودیافته در یک بازه زمانی 2 هفته تا 20 روز همچنان ناقل است، باید قرنطینه خانگی را مراعات کند. من هم با عوارضی مثل کاهش اشتهای شدید که ناشی از قرصهای فراوان تجویزشده برای تقویت ریه و کاهش عوارض کرون است، این مدت را در خانه سپری کردم. در یک اتاق، جدا از خانواده شب و روز را میگذراندم و تمام آن مدت هم از دیدار دختر کوچولویم محروم بودم که انصافا این مورد، از سختترین اتفاقات دوران بیماری و قرنطینه بود. الحمدلله در روز هفدهم دیگر هیچگونه علائمی نداشتم و اطمینان پیدا کردم که کرونا و دردسرهایش را پشت سر گذاشتهام.
برگشتم تا یک نفر فرصت استراحت پیدا کند
*با این مبارزه سختی که با کرونا داشتید و حتی تا پای شکست از این ویروس هم پیش رفتید، چطور شد دوباره به بیمارستان برگشتید، یعنی به جایی که هر لحظه دوباره امکان ابتلایتان وجود داشت؟
- در آن دوران بیماری، شاید بهتر و بیشتر از قبل متوجه شدم که شرایط چقدر برای کادر درمانی، حاد و طاقتفرساست. خستگی پزشکان و پرستاران را بیشتر حس کردم. وقتی دیدم حالم خوب شده، اطلاعاتم از این ویروس بیشتر شده، حواسم بیشتر جمع شده و میتوانم از خودم مراقبت کنم، تصمیم گرفتم به بیمارستان برگردم. همین که با ورود من به جمع کادر درمانی، یک نفر میتوانست بهاندازه یک شیفت هم که شده استراحت کند، برایم کافی بود. با توجه به اینکه دوره طرحم در بیمارستان کلات با شروع اردیبهشت تمام شدهبود، بهصورت اختیاری طرحم را تمدید کردم و برای بخش آیسییو در بیمارستان قائم (عج) مشهد که سانتر کرونا بود، درخواست دادم و خوشبختانه پذیرفته شد.
کمبود پرستار نداریم، کمبود استخدام پرستار داریم
*برگردیم به حالوهوای بیمارستانها در فاز یا موج دوم کرونا. در بخشی از صحبتهایتان به روند افزایشی ابتلای کادر درمانی و بهویژه پرستاران به کرونا و خارج شدن آنها از چرخه امدادرسانی به بیماران در فاز دوم اشاره داشتید. با این اوصاف به نظر میرسد در حال حاضر با کمبود پرستار در بخش کرونای بیمارستانها مواجهیم. درست است؟
- به نکته خوبی اشاره کردید. درست است. این روزها با بستری شدن یا قرنطینه خانگی تعداد زیادی از همکاران، به عبارتی با کمبود پرستار در بخشهای کرونا مواجهیم. بهاینترتیب، اگر تا قبل از این در بخش آیسییو، به هر پرستار مسئولیت رسیدگی به یک یا دو بیمار مبتلا به کرونا سپرده میشد، حالا سهم هر پرستار 3 یا 4 بیمار است. بهاینترتیب، فشار کاری بیشتری به پرستاران وارد میشود اما آسیب اصلی، متوجه بیمار است چون نصف مراقبت و رسیدگی قبل را دریافت میکند.
اما با تمام این اوصاف، ذکر یک نکته، ضروری است. ما اصلا کمبود پرستار نداریم بلکه کمبود استخدام پرستار داریم. همین حالا، تعداد زیادی پرستار بیکار داریم. و همین، یکی از نکات عجیب در کشور ماست. در بحران گسترده و شدیدی مثل کرونا که تمام کشور را درگیر کرده، یک پرستار نباید بیکار باشد اما الان فراوان پرستار متخصص با 4، 5 سال سابقه کار میبینید که به کار گرفته نمیشوند و بیکارند. اما در عوض میروند سراغ دانشجویان پرستاری! درحالیکه این دانشجو شاید حتی آمادگی مواجهه با بیمار عادی را هم نداشتهباشد. چطور از او توقع دارید مسئولیت رسیدگی به بیمار مبتلا به کرونا را بر عهده بگیرد که با سختترین شرایط دستوپنجه نرم میکند؟! کافی است همین امروز اعلام شود هر نیروی متخصص پرستاری که تمایل به فعالیت در سختترین بخشهای مرتبط به کرونا داشتهباشد، استخدام میشود، آن وقت ببینید چه تعداد پرستار وارد میدان خواهند شد و کارها در بخشهای کرونا چقدر بهتر پیش خواهد رفت.
پرستاران خسته...
به نام پرستاران اما نمک روی زخم پرستاران!
*در روزهای قبل، یکی از مسئولان دولتی اعلام کرد مراحل استخدام حدود 3 هزار نفر در بخش درمانی کشور در حال انجام است. این خبر برای جامعه پرستاری کشور، امیدوارکننده نبوده؟!
- این خبر، خستگی کادر درمانی را دوچندان کرد. یک هجمه تبلیغاتی متوجه آنها شد که بله، قرار است 3 هزار نفر به تعداد کادر درمانی درگیر با کرونا اضافه شود و دیگر مشکلی وجود ندارد... درحالیکه در دفترچه استخدامی که اخیرا برای همین موضوع منتشر شده، هیچکدام از دانشگاههای علوم پزشکی خراسان رضوی در مشهد، نیشابور، سبزوار و... اعلام نکرده به پرستار نیاز دارد. در کل کشور هم حدود یک چهارم ظرفیت استخدامی به پرستاران تعلق گرفته و مابقی ظرفیت به استخدام کتابدار، نگهبان، نیروی اداری و کارگزینی و... اختصاص پیدا کرده است.
شاید بپرسید پس در این شرایط، کمبود پرستار چطور جبران شده؟ بیمارستان از بخشهای دیگر، پرستار گرفته برای بخش مراقبت از بیماران مبتلا به کرونا. بهاینترتیب، بدون جذب پرستار جدید، امور مربوط به مبتلایان کرونا انجام میشود. فقط در این میان، پرستاران با ساعت کاری بیشتر و بار کاری مضاعف، خستگی بیشتری متحمل میشوند. با این حال، تنها گروهی که به خودشان اجازه خستگی نمیدهند، ما - کادر درمانی - هستیم. ما با وجود تمام گلایهمندیهایمان، با تمام وجود کار میکنیم چون در این مسیر، طرف حسابمان را مردم میدانیم. با تمام مشکلات اقتصادی، نبود امنیت شغلی و فکری که مدام درگیر است، در رسیدگی به بیماران لحظهای کمکاری نمیکنیم. اما دوست داریم مردم بدانند اگر در خبرها گفته میشود فلان مبلغ برای کارانه پرستاران اختصاص پیدا کرده، ما چنین چیزی دریافت نکردهایم. حتی اگر چنین مبلغی تخصیص دادهشود، مربوط به مطالبات یک سال گذشته است که کلی هم با کاهش ارزش مواجه شده و هر روز هم دارد ارزش آن کمتر میشود.
درست است کادر درمانی با تمام وجود پای کار بیماران مبتلا به کرونا ایستادهاند و تلاش میکنند با وجود تمام مشکلات، روحیه خود را حفظ کنند. اما یادمان نرود پرستاران از جنس آهن و فولاد نیستند و بهمرور و ناخواسته ممکن است انگیزهشان را از دست بدهند. حرفه پرستاری، بالینیترین و عملیاتیترین بخش در چرخه رسیدگی به بیماران مبتلا به کرون است اما کمترین توجه به آن میشود.
به خاطر یک روز، از تمام حقوق قانونی محروم میشویم
*با این اوصاف، افرادی که در ماجرای کرونا میگفتند اینقدر از کادر درمانی تقدیر نکنید چون این کارها وظیفه آنهاست و در مقابلش حقوق و پاداش دریافت میکنند، باید کمی تأمل کنند و کلاهشان را قاضی کنند که آیا خودشان با این شرایط حاضر بودند در خط مقدم مبارزه با کرونا کار کنند...
- واقعیت این است که برای من که بهصورت اختیاری طرحم را تمدید کردم یا بسیاری از همکارانی که داوطلبانه برای خدمت به بخش کرونا آمدند و تمام کادر درمانی که جانشان را در این مبارزه نابرابر کف دست گرفتهاند، پول، دغدغه و اولویت اول نیست. اما ارائه حقوق مناسب، کمترین کار از طرف مسئولان در مقابل جانفشانی این نیروهاست. اما خوب است بدانید ما حقوق عادیمان را هم داریم با تأخیر دریافت میکنیم، چه برسد به کارانه کرونا.
دوران مبارزه با کرونا، دوران وعدههای عملنشده است. در فاز اول گفتهشد با پرستارانی که در بخش کرونا مشغول میشوند، قرارداد 89 روزه بسته میشود. بگذریم که طبق قانون کار، وقتی یک نفر 3 ماه تحت قرارداد یک نهاد باشد، حق بیمه به او تعلق میگیرد و پرستاران در این قرارداد 89 روزه به خاطر کسر فقط یک روز، از این حق محروم میشوند! علاوهبراین، از پرستاری که داوطلب شده برای مبارزه با کرونا، تعهد گرفته میشود که اگر در این مدت به کرونا مبتلا شدی و اتفاقی برایت افتاد، حق هیچگونه ادعایی نداری! شما بگویید این چه معاملهای است با پرستار خط مقدم کرونا؟ مثل این است که از رزمنده خط مقدم جنگ با دشمن امضا بگیرید که اگر در عملیات گلوله خوردی و شهید شدی، حق هیچگونه ادعایی نداری! اینهمه با عناوین «مدافع سلامت» و «قهرمان سلامت» از کادر درمان یاد شد اما در عمل هیچگونه حق و امتیازی برایشان قائل نشدند. حتی برای قشر شریف کارگران ساختمانی هم شرایط ایمنتری برای کار درنظر گرفته میشود. حداقل بیمهشان که میکنند. حداقل به آنها گفته نمیشود اگر از بالای داربست افتادی و بلایی سرت آمد، به ما ربطی ندارد. با این اوصاف، رفتار مسئولان در فاز دوم، جالبتر است...
حبیب قادری و استراحتی کوتاه پس از یک شیفت پرکار در بیمارستان قائم (عج)
«کرونا» نه، «مدیریت کرونا» ما را خسته کرد
*چطور؟ پای وعدههای جدیدی به میان آمده؟
- در فاز اول کرونا و در ماجرای آن قراردادهای 89 روزه، گفتند: «قدر این پرستاران عزیز را خواهیم دانست. اتفاقات خوبی برایشان رقم خواهد خورد و...» وعده دادند پرستارانی که در بخش کرونا کار میکنند، در اولویت بهکارگیری قرار خواهند گرفت و رها نخواهند شد. اما دقیقا در پایان آن 89 روز، همه آن پرستاران رها شدند. هیچ تماسی با آنها گرفته نشد که حداقل با یک خسته نباشید از آنها تقدیر شود. بعضی از این پرستاران با وجود تمام مشکلات و بیمهریها، گفتند ما میخواهیم دوره خدمتمان را 89 روزه تمدید کنیم، اما درخواستشان پذیرفته نشد. گفتند: نیاز نداریم! میدانید چرا؟ چون بحران تمام شدهبود. آمار مبتلایان و فوتشدگان کاهش پیدا کردهبود و تصور میشد ماجرای کرونا به آخر رسیده.
حالا که فاز دوم کرونا با شدت بیشتری شروع شده، رفتار مسئولان جالب است. دوباره با همان شرایط قرارداد 89 روزه فراخوان جذب پرستار دادهاند؛ با همان وعدهها... این بیاحترامی به شأن و شخصیت و جایگاه پرستاران نیست؟... خواهش میکنم این جمله را از طرف پرستاران بنویسید: «کرونا ما را خسته نکرد. مدیریت کرونا ما را خسته کرد.» بارها آرزو کردهایم کاش تمام مسئولان کشور مثل رهبری بودند...
طرح از «سعید قاسمی»
پرستار زاویهدار با نظام گفت: کاش همه مثل آقای خامنهای بودند
*اشارهتان به تقدیر مکرر مقام معظم رهبری از زحمات کادر درمانی و توصیه به مردم درباره مراعات دستورالعملهای بهداشتی برای جلوگیری از خستگی و فرسودگی کادر درمانی است؟
- رفتارها و صحبتهای آقا همیشه باعث دلگرمی ماست اما آن روز که درباره لزوم استفاده از ماسک صحبت کردند، تأثیر عجیبی روی کادر درمانی گذاشت. من وقتی بعد از پایان شیفت در فضای مجازی صحبتهای ایشان را خواندم که گفتهبودند: «من وقتی میبینم بعضیها همین چیز ساده، ماسک را نمیزنند، از آن پرستار واقعا خجالت میکشم که آنها آنجور دارند فداکاری میکنند - آن پزشک، آن پرستار - آن وقت این فرد حاضر نیست یک ماسک بزند.»، اشک در چشمهایم حلقه زد. در آن لحظه انگار وجودم از تمام ناراحتیها و گلایهها خالی شد. از عمق نگاه ایشان واقعا لذت بردم. دیدم چقدر درست نگاه کردهاند که اگر مردم ماسک نزنند، اولین فردی که بهطور مستقیم از نتیجه منفی آن آسیب میبیند، پرستار است. چقدر ایشان نگاه حرفهای و عالی دارند. سیستم وزارت بهداشت کشور یا هر گروه و نهاد دیگر را خطاب قرار نمیدهند بلکه میگویند من از پرستار خجالت میکشم، یعنی فردی که نزدیکترین و بیواسطهترین ارتباط را با بیمار کرونا دارد.
البته حرف اصلی ما این است که ما در مقابل آقا شرمندهایم که این رفتارها باعث ناراحتیشان میشود. اصلا چرا حضرت آقا باید خدای ناکرده خجالتزده باشند؟ ایشان که از ابتدای شیوع کرونا بارها و بارها بر رعایت دستورالعملهای بهداشتی و عمل به توصیههای کارشناسان تاکید کردهاند. مشکلات این است که بقیه مثل ایشان نیستند. اگر تمام مسئولان کشور، وزارت بهداشت، بیمارستانها، دانشگاهها و... همجهت با نگاه و صحبتهای رهبری به مدیریت کرونا بپردازند، شرایط بسیار متفاوت خواهد شد و کادر درمانی هم با وجود تمام مشکلات، با دلگرمی بیشتری به کارشان ادامه خواهند داد.
*از تأثیر مثبت این صحبتهای رهبر انقلاب بر کادر درمانی گفتید. بهصورت مصداقی میتوانید موردی را بیان کنید؟
- بله. همه افراد از نگاهها و افکار مختلف، این صحبتهای حضرت آقا را از ته دل دانستند؛ حتی پرستاری که با نظام زاویه دارد. او هم حس کرد آقا دغدغه او را دارند و او هم از این صحبت ایشان انرژی گرفت. این را به چشم دیدم ها. با همین پرستاری که شاید نگاه مثبتی هم به نظام ندارد، صحبت میکردم. گفتم: فردی در تلویزیون گفته هر وقت میبینم کسی در خیابان ماسک نمیزند، من از پرستاران خجالت میکشم. با تعجب نگاهم کرد و گفت: «واقعا؟! چه کسی؟» گفتم: آقای خامنهای. مکثی کرد و گفت: «کاش همه چنین نگاهی داشتند.»
میدانید، من اعتقاد دارم اگر حضرت آقا مسئولیت اجرایی داشتند، فقط به روحیه دادن بسنده نمیکردند و حتما در عمل هم، اقدامی برای بهبود شرایط کادر درمانی برمیداشتند.
مصائب پرستاران در بخش کرونا(سختی های نوشیدن یک جرعه آب)
وقتی دکتر دندانپزشک نتوانست برای پدر مبتلا به کرونایش کاری انجام دهد
*و صحبت پایانی...؟
- در درجه اول میخواهم یادی کنم از حضور دلگرمکننده نیروهای داوطلب و خیران که این روزها در فاز دوم، واقعا جایشان خالی است. در فاز اول، خیران حسابی پای کار بودند. همان آب میوههای به ظاهر سادهای که خیران به بیمارستان میآوردند، کلی به همه ما از بیماران گرفته تا پزشکان، پرستاران و تمام نیروهای درگیر در ماجرای کرونا انرژی میداد. اما حالا پرستاران حتی آب معدنی هم ندارند. حتما میدانید با لباسهای محفاظتی مخصوصی که به تن میکنیم، امکان نوشیدن آب با لیوان وجود ندارد. آب و غذا باید بهصورت بستهبندیشده به دست ما برسد و بعد از استفادهشدن هم باید دور انداخته شود. اما الان نه از نوشیدنی بستهبندیشده خبری است و نه از آب میوههای خیران...
در درجه دوم هم دوست دارم با یادآوری یک خاطره، حرف دلم را به هموطنانم بزنم. در یک مقطع در بخش آیسییو 5 بیمارستان قائم (عج)، یک بیمار مبتلا به کرونا داشتیم که از قضا پدر دکتر دندانپزشک بیمارستان خودمان هم بود. این پدر بزرگوار با شرایط خوب به بخش ما آمد؛ راه میرفت، کارهای خودش را انجام میداد و... اما بهمرور بیماریاش پیشرفت کرد تا حدی که هوشیاریاش افت کرد و کار به لولهگذاری تنفسی رسید و آنقدر حالش وخیم شد که ناچار به انجام عملیات CPR(احیای قلبی) برای او شدیم. با اینکه طبق قانون پزشکی، عملیات CPR باید 45 دقیقه ادامه پیدا کند، ما این کار را تا یک ساعت برای این پدر ادامه دادیم اما متاسفانه بینتیجه بود. آقای دکتر هم در اتاق ایستاده بود و مدام با غم و حسرت میگفت: «چرا نمیتوانم هیچ کاری برای پدرم انجام دهم؟» ما خاتمه عملیات را اعلام کردیم اما یک اتفاق تلخ، حالمان را دگرگون کرد. آقای دکتر رفتهبود کنار تخت و بهتنهایی داشت عملیات ماساژ قلبی را برای پدرش انجام میداد درحالیکه خودش هم میدانست بیفایده است...
اینجا میخواهم به هموطنانم بگویم حتی اگر عضو کادر درمانی و در بالاترین سطح هم باشیم، وقتی در ماجرای کرونا کار به آن شرایط وخیم برسد، هیچ کاری نمیتوانیم بکنیم. اما الان خیلی کارها میتوان انجام داد که مهمترینش پیشگیری است. میتوانیم با کارهای سادهای مثل ماسک زدن و دوری از تجمعات، خودمان و عزیزانمان را از قرار گرفتن در آن شرایط سخت و تلخ نجات دهیم.
انتهای پیام /
کرونا حبیب قادری پرستار مشهدی پرستار مبتلا به کرونا شهر کلات مشهد خراسان رضوی بیمارستان شریعتی بیمارستان قائم آی سی یو سانتر کرونا لباس محافظتی ماسک شیلد گان کمبود پرستار استخدام پرستار قرنطینه خانگی قراداد 89روزه مدافع سلامت قهرمان سلامت آقای خامنه ای رهبر خجالت آزمایش HRCT عملیات CPR موج دوم کرونا فاز دوم کرونا بیمارستان امام رضا