یک‌شنبه 4 آذر 1403

وحشت آمریکا از جهان چند قطبی / رقبا در حرکتند!

وب‌گاه اقتصاد نیوز مشاهده در مرجع
وحشت آمریکا از جهان چند قطبی / رقبا در حرکتند!

در دنیایی ایده‌آل، دنیای چندقطبی ناموزون، آمریکا را وامی‌دارد تا از تکیه بر قدرت سخت و تهدید، به دیپلماسی واقعی رو آورد اما در دوران تک‌قطبی، مقامات آمریکا عادت داشتند که با درخواست و اولتیماتوم، سپس با تحریم و تهدید و اگر هیچ‌کدام جواب نداد، با اقدام قهری و تغییر رژیم، با مشکلات مواجه شوند.

به گزارش اقتصادنیوز، تحولات سال‌های اخیر دلالت بر آن دارد که پایه‌های جهان تک‌قطبی به شدت در حال سست شدن است. استفان والت، نظریه‌پرداز حوزه بین‌الملل، با انتشار یادداشتی با عنوان «آمریکا به شدت از دنیای چندقطبی می‌ترسد» این موضوع را مورد بررسی قرار داده است.

خطر غیرقابل انکار یکجانبه‌گرایی

پس از عبور ایالات متحده از دل تاریکی جنگ سرد به روشنایی دلپذیر جهانی تک‌قطبی، طیف وسیعی از محققان، صاحب‌نظران و رهبران جهان بازگشت دنیای چندقطبی را پیش‌بینی و جست‌وجو کردند.

نباید تعجب کرد که برای مدت‌ها رهبران روسیه و چین و اخیرا نیز رهبران قدرت‌های نوظهور مانند برزیل و هند، تمایل خود برای نظمی چندقطبی را ابراز کرده‌اند و حتی متحدان کلیدی آمریکا نیز همینطورند.

گرهارد شرودر - صدراعظم سابق آلمان - نسبت به خطر غیرقابل انکار یکجانبه‌گرایی ایالات متحده هشدار داد.

هوبرت ودرین - وزیر خارجه سابق فرانسه - نیز یک‌بار گفت که هدف سیاست خارجی فرانسه این است که جهان فردا چندقطبی باشد. حمایت امانوئل ماکرون - رئیس‌جمهور کنونی فرانسه - از وحدت اروپا و خودمختاری استراتژیک آن نیز تفکر مشابهی را نشان می‌دهد.

ابرقدرتی نوستالژیک

البته عجیب نیست که رهبران ایالات متحده نظر مثبتی در این باره ندارند. آن‌ها فرصت‌های بی‌شمار و لذت ابرقدرتی را ترجیح داده و از کنارگذاشتن برتری بلامنازع خود بیزارند. در سال 1991، دولت جرج اچ‌دبلیو بوش سندی دفاعی تهیه کرد که خواستار جلوگیری از ظهور رقبای همتا در هر نقطه‌ای از جهان بود. همچنین اسناد امنیت ملی استراتژیک دیگری که توسط جمهوری‌خواهان و دموکرات‌ها در سال‌های بعد منتشر شد با تأیید ظهور رقبای جهانی، از ضرورت حفظ برتری آمریکا سخن می‌گویند.

دانشگاهیان برجسته نیز به این موضوع پرداخته‌اند. برخی معتقدند که برتری ایالات متحده برای حفظ آزادی ضروری بوده به نفع تمام کشورهای جهان است.

اگرچه دولت بایدن اذعان می‌کند که جهان چندقطبی بازگشته است اما به نظر می‌رسد هنوز به یاد دورانی است که آمریکا بی‌رقیب بود. به همین دلیل، «رهبری ایالات متحده»، تمایل شدید به شکست‌دادن روسیه در جنگ اوکراین تا تهدید مسکو در آینده را نیز خنثی کند و همچنین تلاش برای سرکوب رشد چین از طریق محدودسازی دسترسی پکن به دریافت تکنولوژیکی حیاتی و در عین حال، یارانه‌دادن به صنعت نیمه‌رسانای آمریکا، از مسائلی هستند که دولت ایالات متحده همچنان بر آن‌ها تأکید دارد.

حتی اگر این تلاش‌ها موفق شوند - که البته هیچ تضمینی برای آن وجود ندارد - احیای جهان تک‌قطبی غیرممکن است؛ زیرا یا نهایتا به جهان دوقطبی ایالات متحده و چین رسیده یا شکلی ناموزون از جهانی چندقطبی را شاهد خواهیم بود که ایالات متحده برترین کشور میان چندین قدرت بزرگ اما نابرابر جهانی است (روسیه، هند، برزیل، ژاپن و آلمان).

نظم واحد یا چندجانبه‌گرایی؟

بنا به گزارش اکوایران، این وضعیت، چطور دنیایی خواهد بود؟ نظریه‌پردازان روابط بین‌الملل در این مورد اختلاف نظر دارند. رئالیست‌های کلاسیک مانند هانس مورگنتا معتقد بودند که سیستم‌های چندقطبی کمتر مستعد جنگ هستند؛ زیرا دولت‌ها می‌توانند برای مهار متجاوزان و جلوگیری از جنگ هماهنگ شوند. برای این دسته از اندیشمندان، انعطاف‌پذیری در همسویی و روابط یک مزیت بود. رئالیست‌های ساختاری مانند کنت والتز یا جان میرشایمر خلاف آن را استدلال کردند. آنها معتقد بودند که سیستم‌های دوقطبی پایدارتر هستند؛ زیرا خطر اشتباه محاسباتی کاهش کمتر است.

دو قدرت بزرگ می‌دانند که کشور دیگر به طور خودکار با هرگونه تلاش جدی برای تغییر وضعیت موجود مخالفت خواهد کرد. علاوه بر این، دو ابرقدرت وابستگی چندانی به محتدان خود نداشته و می‌توانند رفتار کشورهای زیردست خود را در صورت لزوم کنترل کنند. برای رئالیست‌های ساختاری، انعطاف‌پذیری ذاتی نظم چندقطبی، عدم قطعیت بیشتری ایجاد کرده و ممکن است قبل از اینکه بقیه کشورها بتوانند دست به کار شوند، یک رویزیونیست (تجدیدنظرطلب) برای تغییر وضعیت موجود اقدام کند.

اگر یک نظم چندقطبی ناموزون در انتظار جهان بوده و استعداد وقوع جنگ در این سیستم بیشتر باشد، پس باید نگران بود، اما چندقطبی‌بود نیز ممکن است برای ایالات متحده چندان بد نباشد؛ البته مشروط بر اینکه پیامدهای آن را شناخته و سیاست خارجی خود را به درستی تنظیم کند.

اول از همه بیایید قبول کنیم که نظم تک‌قطبی برای آمریکا و خصوصا برای کشورهای بدون چاره‌ای که در دهه‌های اخیر مورد غضب آمریکا واقع شدند، وضعیت خوبی نبود. حملات تروریستی 11 سپتامبر، دو جنگ پرهزینه و ناموفق ایالات متحده در عراق و افغانستان، طرح‌های نابخردانه تغییر رژیم در چند کشور که به ظهور دولت‌های درمانده منجر شد، یک بحران مالی که سیاست داخلی ایالات متحده را به شدت تغییر داد و ظهور چین جاه‌طلب که تا حد زیادی توسط خود ایالات متحده تسهیل شد، از ثمرات دوران تک‌قطبی بود.

ایالات متحده اما هنوز از این تجربه‌ها درس نگرفته است؛ زیرا هنوز گوشش به دهان کسانی است که اقداماتشان دستاورد واشنگتن در جنگ سرد را هدر داده و پایان نظم تک‌قطبی را تسریع کردند. تنها چیزی که می‌تواند ابرقدرت جهان تک‌قطبی را محدود کند، خویشتن‌داری بوده و این چیزی نیست که کشوری جنگ‌جو مانند آمریکا به خوبی آن را به کار ببندد.

خیزش اوراسیا

در دنیای چندقطبی، چندین قدرت بزرگ در اوراسیا شکل می‌گیرد. این دولت‌ها، خصوصا همسایگان، نگاهی محتاطانه به یکدیگر دارند. این وضعیت به ایالات متحده انعطافی قابل‌توجه برای اتحاد و هم‌سویی می‌دهد؛ درست مانند اتحاد با روسیه استالینی در جنگ جهانی دوم و بهبود روابط با چین مائو در زمان جنگ سرد.

امکان انتخاب و گزینش متحدین، رمز موفقیت آمریکا در گذشته است؛ یعنی ابرقدرتی بلامنازع این کشور در نیم‌کره غربی و موقعیت ویژه‌ای که آن را در هر بحرانی، به متحد دلخواه و مطلوب کشورهای دیگر تبدیل می‌کرد.

رقبا در حرکتند

سایر قدرت‌های بزرگ نظام چندقطبی به مرور وظیفه تأمین امنیت خود را بر عهده گرفته و بار و فشار حضور جهانی آمریکا را می‌کاهند. هند همزمان با رشد اقتصادی، در حال توسعه ارتش است. ژاپن صلح‌طلب نیز برنامه دارد تا سال 2027، بودجه دفاعی خود را دوبرابر کند. البته این لزوما خبر خوبی نیست؛ چراکه مسابقه تسلیحاتی نیز خطرات خود داشته و ممکن است قدرت‌های دیگر را تحریک کند؛ اما آمریکا هم در چند دهه اخیر نتواسته نظم و صلح مناطق مختلفی مانند خاورمیانه، اروپا و و آسیا را حفظ کند. آیا 100 درصد مطمئن هستیم که عملکرد قدرت‌های محلی بدتر از آمریکا خواهد بود؟

حتی اگر چندقطبی‌گرایی هم نکات منفی خود را داشته باشد، جلوگیری از آن پرهزینه و بیهوده است. اگرچه ممکن است روسیه در اوکراین شکست بخورد اما پهناوری سرزمینی، زرادخانه هسته‌ای و منابع طبیعی سرشار آن، همچنان این کشور را در میان ابرقدرت‌های جهانی قرار می‌دهد.

شاید چالش‌های داخلی چین و کنترل صادرات این کشور، سرعت رشد آن و قدرت نهایی آن را کاهش دهد اما همچنان کشوری مهم با توانایی‌های نظامی مهمی خواهد بود.

ژاپن که سومین اقتصاد بزرگ جهان را دارد، مسلح‌سازی خود را آغاز کرده و حتی ممکن است ساخت سلاح اتمی را نیز آغاز کند. با اینکه پیش‌بینی آینده هند دشوار است، اما قطعا در دهه‌های پیش رو، وزنه مهمی در مناسبات جهانی خواهد بود. به جای درگیرشدن در تلاشی نافرجام برای تغییر آن چیزی که هم‌اکنون به جریان افتاده است، آمریکایی‌ها باید خود را آماده آینده‌ای چندقطبی بکنند.

بدترین سناریو

در دنیایی ایده‌آل، دنیای چندقطبی ناموزون، آمریکا را وامی‌دارد تا از تکیه بر قدرت سخت و تهدید، به دیپلماسی واقعی رو آورد. در دوران تک‌قطبی، مقامات آمریکا عادت داشتند که با درخواست و اولتیماتوم، سپس با تحریم و تهدید و اگر هیچ‌کدام جواب نداد، با اقدام قهری و تغییر رژیم، با مشکلات مواجه شوند.

در عوض، در جهانی چندقطبی، حتی قدرت‌مندترین کشورها نیز باید به نظر سایر کشورها توجه کرده و تلاش بیشتری برای اقناع آن‌ها به کار ببرد. باید به جای دیپلماسی‌های یک‌طرفه، راه‌های ظریف‌تر و تعاملی‌تری اتخاذ شود. اصرار بر زورگویی، تنها باعث دوری دیگران از آمریکا شده و حتی ممکن است علیه آمریکا با هم متحد شوند.

معایب جهان چندقطبی

البته نباید اشتباه کرد نظامی چندقطبی برای آمریکا و کل جهان خالی از جنبه‌های منفی نیست. در بازی بین قدرت‌های بزرگ، دولت‌های ضعیف‌تر به جان هم می‌افتند که معنی کاهش نفوذ آمریکا بر کشورهای کوچک‌تر خواهد بود. رقابت قدرت‌های بزرگ آسیا و اروپا می‌تواند به اشتباه محاسباتی و در نهایت به جنگ منجر شود.

درست مانند آن چیزی که در نیمه اول قرن 20 اتفاق افتاد. در دوران پیشرفت چشم‌گیر تکنولوژی، بیشتر دولت‌ها به دنبال سلاح هسته‌ای رفته و و حتی برخی آن را قابل استفاده بدانند. هیچ‌کدام از این احتمالات خوش‌آیند نیست.

البته اینکه در میان قدرت‌های ناموزون نظام چندقطبی، ایالات متحده اولین و قدرت‌مندترین دولت خواهد بود، چیزی است که نباید رهبران آمریکا به آن کم‌توجهی کنند. واشنگتن در بازی قدرت‌های بزرگ، نقش و موقعیتی منحصر به فرد خواهد داشت و می‌تواند به متحدین اوراسیایی خود کمک کند که اکثر بار تأمین امنیت خود را به دوش بکشند.

اگرچه دیرزمانی است که رهبران ایالات متحده سعی می‌کنند رفتار رئالیستی خود را پشت لفاظی‌های ایده‌آلیستی و شعاری خود پنهان کنند، آن‌ها قبلا مهارت خوبی در سیاست بالانس قدرت داشتند. پس همانطور که جهان چندقطبی بازمی‌گردد، وارثین رهبران کنونی آمریکا باید یاد بگیرند که چگونه دوباره آن را به کار ببرند.

همچنین بخوانید
وحشت آمریکا از جهان چند قطبی / رقبا در حرکتند! 2
وحشت آمریکا از جهان چند قطبی / رقبا در حرکتند! 3