وزیر خارجه طالبان در تهران چه میخواهد؟ / برنامه هفتم توسعه راه شش بار رفته را نرویم! / نکات حائز توجه در مذاکرات وین
نمایندگان سال آینده حقوق نمیگیرند؟ سایه روشن بورس 1401، مذاکرات وین روی دور تند، رتبه 133 جهانی در تعداد تست روزانه کرونا، تصادف مرگبار در جاده بهبهان، شطرنج ایران و تاجیکستان در افغانستان، موج اومیکرونی در آخر بهمن، شرایط احتمالی توافق برجام، معمای حذف ارز ترجیحی و معیشت مردم، و تکذیب روایت خانواده شهیدان اسدیلاری توسط سخنگوی سپاه، از مواردی است که موضوع گزارشهای خبری و تحلیلی روزنامههای...
به گزارش «تابناک» روزنامههای امروز سه شنبه 21 دی ماه در حالی چاپ و منتشر شد که تصادفی با 5 کشته و 36 زخمی در جاده بهبهان، سیاست مراوده با طالبان، کارتهای سوخته آمریکا در مذاکرات وین و دلار در سراشیبی سقوط؟ از مواردی است در صفحات نخست روزنامههای امروز برجسته شده است.
-->در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشره در روزنامههای امروز را مرور میکنیم:
*س_برنامه هفتم توسعه راه 6 بار رفته را نرویم!_س*امیر ثامنی طی یادداشتی در شماره امروز شرق با عنوان برنامه هفتم توسعه راه 6 بار رفته را نرویم! نوشت: حکایت بیش از 70 سال تاریخ برنامهریزی مدرن در ایران و تدوین و اجرای بیش از 11 برنامه توسعه (پنج برنامه قبل و شش برنامه پس از انقلاب اسلامی) از یک سو و تحققنیافتن آرمان رفاه و رضایت عمومی و توسعه پایدار و متعادل سرزمین از سوی دیگر، داستانی است غمانگیز و پرآبچشم. عجیب آنجاست که همه نخبگان، مسئولان و تصمیمگیران این سرزمین میدانند «این ره که میرویم به ترکستان است» و برای تغییر وضع موجود و جلوگیری از خسارات بیشتر «باید کاری کرد»، ولی کسی را یارا و عزم تغییر نیست؛ چراکه از یک طرف عدهای کماکان ماهیهای درشت از آب گلآلود صید میکنند و از طرف دیگر تلقی نادرست، ولی نهادینهشده «از این ستون به آن ستون فرج است» سبب شوخیگرفتن امر کشورداری در ایران شده است! سه واقعیت صریح، ولی تلخ و بدون روتوش در این خصوص این است که: اولا سیستم برنامهریزی در ایران (ساختار، محتوا و رویه) از ابتدای پیدایش به فراخور اقتضائات جامعه کوتاهمدت، دولت کلنگی و... پیکربندی نشد و این آسیب همچنان تداوم و تعمیق یافته است. علاوه بر این سیستم برنامهریزی در ایران با یک تأخر زمانی نسبت به پیشرفتهای جهانی و نیز عقبماندگی نسبت به تحولات و اقتضائات روز در ایران مواجه است. ثانیا بسیاری از ساختارها و رویههای کشورداری در ایران متأثر از «وضعیت بیثباتی» با «خصلت برنامهناپذیری» و تواتر عدم قطعیتها مواجه هستند؛ ثالثا برخلاف برخی تلقیهای مرسوم در حوزه رسانهای و عامه مردم، کشور اساسا مبتنی بر برنامههای توسعه اداره نمیشود و این برنامهها به علل مختلفی که به حوزه فلسفه، تشکیلات، روشهای کاربردی تدوین، سازوکار تصویب، الزامات اجرا و نظارت بر آنها مرتبط میشود، فاقد ماهیت نقشه راه توسعه تحققپذیر که به درستی مبدأ، مسیر و مقصد را تبیین و شفاف کند، بودهاند.
برنامه هفتم توسعه، آخرین حلقه از برنامههای توسعه جمهوری اسلامی در مسیر افق چشمانداز 1404 بوده که مقرر بود در ایستگاه آخر کشور را در افق 1404 در جایگاه اول اقتصادی، علمی و فناوری منطقه آسیای جنوب غربی تثبیت کند، ولی امروز «واقعیت» و «هدف» دو بردار متنافر در «مکعب توسعه» هستند! بنابراین قبول ضرورت و وجوب برهمزدن نظم موجود و تحول در سازوکارهای سنتی و ناکارآمد برنامهنویسی در ایران، گام نخست برای برونرفت از محاق بغرنج «برنامه برای برنامه» به جای «برنامه برای تحول و پیشرفت» است. این برنامه در دولت سیزدهم در شرایطی در انتظار ابلاغ سیاستهای کلی و آغاز رسمی فعالیت دبیرخانه تدوین آن قرار دارد که یکی از ویژگیهای اصلی آن ضرورت ابتنا بر اصول و خطوط کلی بیانیه گام دوم انقلاب اسلامی و الگوی اسلامی - ایرانی پیشرفت است؛ گامی که به تعبیر رهبر معظم انقلاب باید بسترساز ورود انقلاب اسلامی به دومین مرحله «خودسازی»، «جامعهپردازی» و در نهایت «تمدنسازی» باشد. برای تحقق این مهم و درسآموزی از تجربیات ناکام شش برنامه قبلی، ضرورت دارد تا به جای تعجیل در تدوین و تصویب این سند، مجالی لازم و کافی برای پیریزی تحول بنیادین در نظام حکمرانی کشور به طور اعم و نظام برنامهریزی و برنامهنویسی کشور بهطور اخص بیابیم. اگر متولیان امور در دولت و مجلس باز هم از صرافت این جراحی و اصلاح بنیادین در نظام برنامهریزی کشور بیفتند و بار دیگر کوششی سیزیفوار و بینتیجه برای تدوین و اجرای برنامه هفتم توسعه بر همان منوال همیشگی را در دستور کار قرار دهند، این فرایند انباشتگی مسائل و آشکارشدن تدریجی پیامدهای آن، نتیجهای جز ناکامی در مقابله با فساد، تداوم ناکارآمدی و در غایت خویش ازدسترفتن سرمایه اجتماعی دولت (به معنای اعم کلمه) در پی نخواهد داشت. عدم چارهجویی برای حل معضل مسئلهگشانبودن نظام برنامهریزی و مدیریت در کشور حتی ممکن است به کاهش مقبولیت استمراری و نه تأسیسی نظام سیاسی نیز منجر شود؛ پس «ای که دستت میرسد، کاری بکن / پیش از آن کز تو نیاید هیچ کار».
*س_وزیر خارجه طالبان در تهران چه میخواهد؟_س*مرتضی سیمیاری طی یادداشتی در شماره امروز روزنامه جوان با عنوان وزیر خارجه طالبان در تهران چه میخواهد؟ نوشت: وزیر خارجه طالبان در رأس یک هیئت سیاسی و اقتصادی وارد تهران شد. وزرای اقتصاد، صنعت و تجارت و رئیس بانک مرکزی افغانستان، امیر خان متقی را در این سفر دیپلماتیک همراهی میکنند. احمد الله وثیق، معاون سخنگوی دولت طالبان هدف از این سفر را گسترش روابط تجاری و اقتصادی میان افغانستان و جمهوری اسلامی ایران خوانده و گفته است که طالبان به دنبال افزایش فرصتهای همکاری در امور بانکی، بازارچههای مرزی، معدن، تجارت و گفتگو بر سر مسائل مهاجرین است. پیش از ورود وزیر خارجه طالبان به تهران برخی محافل از احتمال برگزاری یک کنفرانس سیاسی میان سران طالبان و طرفهای درگیر در افغانستان ازجمله احمد مسعود و محمد اسماعیلخان با حضور حامد کرزای خبر دادند. اما در آخرین لحظات صبغت الله احمدی، سخنگوی جبهه مقاومت آن را تکذیب و تأکید کرد که قرار نیست هیچ نوع گفتوگویی میان احمد مسعود با امیر خان متقی صورت بگیرد. هرچند که سخنگوی وزارت امور خارجه ایران میزبانی این دیدار را تلویحا تأیید کرده است. وزارت خارجه طالبان هم اعلام کرد که «امیرخان متقی» در سفر خود به تهران با «احمد مسعود» و «اسماعیل خان» دیدار و گفتگو کرده است. بلال کریمی، معاون سخنگوی طالبان هم در این باره گفت که «در این دیدار، به آنها اطمینان داده شده که میتوانند بدون هیچ نگرانی به کشور خود بازگردند.» پیششرط تهران برای به رسمیت شناختن دولت طالبان تشکیل دولت همهشمول یا همان حکومت فراگیر است. این روزها بارها واژه «دولت فراگیر» را از زبان جامعه بینالمللی، کشورهای همسایه و برخی جناحهای سیاسی شنیدهایم. عبارتی گنگ و بدون مفهوم که بهجای باز کردن گرههای سیاسی موجود، فضای داخلی افغانستان را دچار تشنج بیشتر کرده است. البته طالبان قدمهای کوچک، اما سمبولیک در این مسیر برداشته است! انتصاب عبداللطیف نظری بهعنوان وزیر اقتصاد بخشی از پروژه طالبان برای تشکیل دولت فراگیر است. همسایگان اتفاقاتی از این دست را ناکافی و نمایشی میدانند و آن را نشانه دولت همهشمول نمیدانند. آنها به امیر خان متقی یادآوری میکنند که وقتی هنوز پای تحریک طالبان به کابل نرسیده بود، او در جمع ریشسفیدان قوم هزاره بشارت تشکیل دولت فراگیر داده و حالا وقت ادا کردن آن است. عبور از دولت فراگیر و تشکیل حکومت تک قومی محصول اتاق فکر طالبان نیست، پس از سقوط کابل و فرار شبانه ارتش تروریستی امریکا از فرودگاه مقامات پاکستانی به رهبران طالبان پیشنهاد دادند که برای عبور از سردرگمیها بهصورت موقت دولتی انحصاری در افغانستان تشکیل شود؛ این پیشنهاد بهمنظور نزدیک کردن کابل به اسلامآباد حالا به یک سرطان سیاسی در افغانستان تبدیلشده است. به نظر میرسد برای حل این بحران بازگشت به طرح تشکیل دولت ملی و برگزاری انتخابات در حال حاضر بیفایده است. برای حل بحران افغانستان باید ریشه اصلی آن یعنی «تبعیض» و «انحصار قدرت» از بین برود تا عدالت اجتماعی حاکم شده و در یکروند تدریجی اقوام و اقشار در تصمیمگیریهای کلان ملی مشارکت پیداکرده و سهیم شوند. در غیر این صورت برگزاری یک انتخابات تحمیلی، مرهمی بر دردهای مردم نبوده و همان مسیر قدیمی در برگزاری انتخابات کمرمق در دولتهای کرزای و اشرف غنی را امتداد میدهد. انتصاب و شامل کردن چند نفر از اقوام دیگر در بدنه حکومت هیچگاه حقیقت «دولت فراگیر» را تأمین نکرده و مخاطرات امنیتی و دسیسههای خارجی، چون داعش را از میان برنمیدارد. در حال حاضر فرصت دادن به گروه طالبان و تبدیل آنها از یک حکومت قومی به دولت و کارآمد کردن مفهوم دولت - ملت میتواند بحران را تا حدی کنترل کند. طالبان بیش از آنکه نیازمند دستورالعمل از جانب کشورهای خارجی باشد، خواهان هدایت و حمایت است. این اتفاق نیاز به صبر، هوشمندی، ظرافت و نگاه استراتژیک از جانب جمهوری اسلامی ایران در معادلات پیش رو دارد. واقعیت آن است که سفر وزیر خارجه طالبان به تهران از نظر سیاسی هیچ آوردهای برای مردم افغانستان نداشته و بحران در کابل بهقدری عمیق است که با نشست احمد مسعود و امیر خان متقی در تهران حل نمیگردد، اما از لحاظ اقتصادی سفر هیئت افغانی از اهمیت بالایی برخوردار است. در شرایط سخت کنونی، دولت نابالغ افغانستان هم میتواند از تجارب ایران بهره ببرد و هم با گسترش روابط تجاری، بانکی و همکاری در استخراج و بهرهبرداری از معادن گرهی از مشکلات اقتصادی افغانستان گشوده شده و بخشی از مشکلات اقتصادی و معیشتی شهروندان افغانستان کاهش یابد.
*س_نکات حائز توجه در مذاکرات وین_س*حسین علایی - نظامی بازنشسته طی یادداشتی در شماره امروز روزنامه مستقل با عنوان نکات حائز توجه در مذاکرات وین نوشت: هدف ایران از رفتن به سوی برجام و یا «برنامه جامع اقدام مشترک» را میتوان بهکارگیری سیاستهایی دانست که منجر به پایان تحریمهای بین المللی علیه کشور شود. ایالاتمتحده هم با توافق برجام تلاش داشته است تا قابلیتهای ایران در حوزه هستهای را کنترل و محدود سازد. مخالفین برجام معتقدند که چنین فرآیندی به این دلیل مطلوبیت لازم را برای ایران بهوجود نیاورد که هیچگونه نشانهای از توازن در چگونگی اعطای امتیازات مورد نظر وجود نداشت. به این معنی که مسئله لغو کامل تحریمها به گونه قطعی تعیین تکلیف نشده بود و محدودسازی تحریمها نیز همراه با، اما و اگرهای بسیاری بود. با توجه به این نکات لازم است تا در شرایط موجود از تجربه مذاکرات قبلی برجام بهره گرفته و از سازوکارهای زیر در راستای بهینهسازی موقعیت ایران در فضای مذاکرات جاری استفاده شود تا دوباره منجر به گسترش بحران نشود. مردم انتظار دارند تا در مذاکرات در حال انجام برای بازگشت به برجام، تمام ایراداتی که به این قرارداد در دولت قبلی گرفته میشد برطرف گردد و آنچه به امضاء میرسد به سرنوشت خروج آمریکا از برجام منجر نشود. به نظر میرسد اگر ایران بتواند واسطهگری کشورهای اروپایی و روسیه را با توجه به تجربه تلخ شیوه روسیه و فرانسه در مذاکرات برجام در سال 1394 قطع کند و نگذارد پای عربستان به مسائل مذاکرات جاری وین توسط روسیه باز شود، کار مهمی انجام شده است. به هر حال در مذاکرات جاری باید به نکات زیر که بسیار برای ایران و پایداری برجام حائز اهمیت هستند، تأکید شود:
1- لغو نیاز به تأیید هر شش ماه یکبار امضاء رئیس جمهور آمریکا برای تعلیق تحریمها 2- حذف مجوز اوفک (OFAC) برای خریدهای خارجی ایران بویژه در حوزه هوایی و هوانوردی 3- کنار گذاشتن ساز و کار ماشه برای بازگشت احتمالی قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل امید است با به نتیجه رسیدن مذاکرات جاری در وین موانع حرکت ایران به سوی پیشرفت و توسعه برداشته شود و راهی برای تعامل سازنده با کشورهای جهان و کاهش مخاصمات باز شود.