پاسخ به یادداشت اخیر احمد زیدآبادی درباره حماس؛ "زمانپریشی در تحلیل"
«فروز رجاییفر» در پاسخ به یادداشت «احمد زید آبادی» که گفته بود بهتر است حماس برای جلوگیری از حمله زمینی ارتش اسرائیل، غزه را ترک کند، یادداشت وی را دچار نوعی زمانپریشی در تحلیل و حاوی مغالطه دانست.
به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری تسنیم، احمد زیدآبادی فعال سیاسی اصلاحطلب در یادداشتی در کانال شخصی خود، با اشاره به حوادث اخیر در غزه مدعی شد بهتر است حماس برای جلوگیری از حمله زمینی ارتش اسرائیل به نوارغزه، نیروهای خود را از این منطقه بیرون بکشد و با واگذاری کنترل باریکه به دولت خودگردان، کادر خود را به نقطهای دیگر از دنیا منتقل کند، آیا مصیبتی رخ میدهد؟
قوچانی: دکترین جمهوری اسلامی در مسئله فلسطین طرح رفراندوم رهبر انقلاب استوی برای توجیه درخواست خود به اقدام یاسر عرفات در سال 1981 استناد کرد و نوشت: هنگامی که آریل شارون به قصد نابودی نیروهای مسلح فلسطینی در جنوب لبنان، بیروت را به محاصره درآورد، یاسرعرفات رهبر سازمان آزادیبخش فلسطین چون مقاومت در برابر ارتش اسرائیل را برای لبنانیها و فلسطینیها پرهزینه دید، حاضر به خارج کردن نیروهای خود از لبنان و انتقال آنها به تونس شد. حال چه عیبی دارد حماس هم برای نجات مردم نوارغزه، فرمول مشابهی را مطرح کند؟
فروز رجایی فر از دانشجویان پیروز خط امام (ره) و رئیس ستاد پاسداشت شهدای نهضت جهانی اسلام، در پاسخ به یادداشت زید آبادی نوشت این یادداشت دچار نوعی زمانپریشی در تحلیل و حاوی بعضی مغالطات است.
خانم رجاییفر در یادداشت خود مینویسد: آقای دکتر احمد زیدآبادی در یادداشتی از جنبش مقاومت اسلامی "حماس" خواسته است که نوار غزه را برای جلوگیری از حمله زمینی ارتش "اسرائیل" ترک کند؛ در این زمینه هم به اقدام مرحوم یاسر عرفات در سال 1982 در خروج از لبنان پس از جنگ رژیم صهیونیستی و عزیمت به تونس استشهاد کرده است.
جدا از این که این درخواست آقای زیدآبادی به شکلی دیگر تکرار همان خواسته "اسرائیل" از ساکنان نوار غزه برای کوچ از این منطقه است، اما اگر خوشبینانه به این توصیه ایشان بنگریم و آن را از سر دلسوزی و با انگیزه حفظ جان مردم غزه بدانیم، باید گفت که این یادداشت دچار نوعی زمانپریشی در تحلیل و حاوی بعضی مغالطات است.
نخست: قیاس وضعیت حماس در نوار غزه با وضعیت مرحوم عرفات در لبنان در دهه هشتاد میلادی معالفارق و از سر عدم شناخت واقعیتهای تاریخی و کنونی است؛ عرفات در واقع مجبور به ترک سرزمینی غیرفلسطینی به سرزمینی غیرفلسطینی دیگر شد، اما امروز حماس در سرزمین خود و اراضی تاریخی فلسطین قرار دارد.
دوم: همین درخواست آقای زیدآبادی از حماس برای تسلیم و ترک غزه معطوف به عدم شناخت از جامعه فلسطین و به ویژه نوار غزه است که اگر چنین شناختی وجود داشت، این نسخه از فاصله بیش از هزار کیلومتر برای مردمی که در سرزمین خود با اشغالگر مبارزه میکنند، پیچیده نمیشد. حماس امروز حدود 150 هزار نفر عضو دارد و نیروهای شاخه نظامی آن 60 هزار نفر هستند. در کنار این جمعیت، حماس هواداران زیادی نیز در نوار غزه و محبوبیت زیادی هم در کل فلسطین دارد.
با این که در طول 17 سال محاصره همه جانبه نوار غزه، مردم این منطقه در معرض پنج جنگ دیگر قرار گرفتهاند، اما یک تجمع حتی چند نفره هم علیه حماس برگزار نشده است؛ فارغ از این که درخواست از مردمی تحت اشغال برای خروج از سرزمین خود تا چه اندازه غیر اخلاقی و پاشیدن نمک بر زخم ناسور فلسطین و به سود اشغالگران است، اما باید از آقای زیدآبادی پرسید که این جمعیت بزرگ کجا بروند؟ به کرانه باختریِ تحت اشغال؟ به قدسِ تحت اشغال؟ به زندانهای اسرائیل؟
احتمالا بگویند که قرار نیست همه اعضای 200 هزار نفری حماس و جمعیت هوادار غیر عضو آن، غزه را ترک کنند، بلکه خروج شاخه نظامی آن کافی است! بسیار خوب! همین شاخه نظامی با حدود 60 هزار مسلح که فرزندان این مردمند و از جان و مال خود در راه آزادی سرزمینشان گذشتهاند، کجا بروند؟ این نیروها و حامیان غیرنظامی آنان مرگ شرافتمندانه را در سرزمین خود بر تسلیم خفت بار و خروج از موطن خود ترجیح میدهند.
آقای زیدآبادی که در نوشتههای خود از قیام امام حسین (ع) بحق ستایش میکند، آیا متوجه است که توصیه به حماس برای تسلیم و خروج از غزه به علت قِلت عِده و عُده مفروض همان مطالبهای است که سپاه یزید از امام حسین داشت؟
سوم: بنده به عنوان یک کنشگر شیعی حامی فلسطین تقریبا از نزدیک جامعه فلسطین را میشناسم با دوستان خود از زنان فلسطینی بارها نشسته و گفتگو کردهام، به جرات میتوانم بگویم که حماس یکی از میانهروترین جریانهای اسلامی اهل سنت در جهان اسلام است که در جامعه فلسطین ریشه داشته و هواداران زیادی هم در جهان عرب و اسلام و حتی در غرب دارد. حماس برخلاف برخی تحلیلهای سوگیرانه، جنبشی بنیادگرا یا تندرو نیست.
وقتی ایهود باراک نخست وزیر اسبق اسرائیل میگوید که حماس یک تفکر و یک اندیشه است که نابودشدنی نیست، حال به فرض محال تصور کنید که نیروهای حماس از غزه خارج شوند، چه اتفاقی خواهد افتاد؟ آیا غیر از این است که حماس دیگری با نام دیگری دیر یا زود ظهور خواهد کرد؟
چهارم: آیا اخلاقی نیست که به جای درخواست از قربانی و ملتی تحت اشغال برای رها کردن سرزمین خود از اشغالگر و ظالم خواسته شود که دست از اشغال و نسلکشی در غزه بردارد؟ وقتی نتانیاهو و بایدن در روز نخست طوفان الاقصی ادعاهای نادرستی درباره سربریدن کودکان و تجاوز به زنان و غیره مطرح کردند، برخی تحلیلگران بسرعت بر اساس همان ادعاهای اسرائیلی، حماس را محکوم کردند! لکن با نسل کشی در غزه و پرپر شدن نزدیک به 2 هزار کودک وقت آن رسیده که نگاهی هم به این جنایتها بیندازند و به برخی کلیگوییها اکتفا نکنند.
پنجم: جا دارد که کارشناسان، جامعه فلسطینی را نیز رصد کنند تا بتوانند در تحلیل بحران فلسطینی اسرائیلی عمیق و دقیق شوند. در واقع اگر ایشان برخی منابع عبری یا منابع انگلیسی اسرائیلی مثل روزنامه هاآرتص را دنبال میکرد، به احتمال زیاد به شناخت خوبی از جامعه فلسطین دست مییافت و دچار این مغالطه نمیشد.