شنبه 3 آذر 1403

پناهندگان اقلیمی، انرژی و تغییرات اکولوژیکی در خاورمیانه

خبرگزاری مهر مشاهده در مرجع
پناهندگان اقلیمی، انرژی و تغییرات اکولوژیکی در خاورمیانه

در هر دقیقه نزدیک به 2 هزار و 431 نفر از بخش کشاورزی محدوده خاورمیانه خارج و نزدیک به 106 آبادی خالی از سکنه می شوند.

در هر دقیقه نزدیک به 2 هزار و 431 نفر از بخش کشاورزی محدوده خاورمیانه خارج و نزدیک به 106 آبادی خالی از سکنه می شوند.

به گزارشخبرنگار مهر، تولید کربن، کاهش حجم آب سفره‌های زیرزمینی، گسترش مناطق بیابانی و... سبب شده تا خیلی از سرزمین‌ها فرصت‌های زیست محیطی خود را از دست داده و خالی از سکنه شوند. روش‌های نامناسب کشت، استفاده از سموم و آفت کش‌های شیمیایی، توسعه کارخانجات صنعتی و.... سبب شده تا اکوسیستم سرزمین‌های زیادی تغییر کند و در برخی کشورهای جهان سوم با پدیده خشکسالی رو به رو باشیم. در ایران بیش از 90 درصد هدررفت آب در بخش کشاورزی بوده و این موضوع در کنار استفاده از آفت کش‌ها و کودهای شیمیایی منسوخ و ممنوع شده کشور را در وضعیت بحرانی قرار داده است. ریزگردها و ماسه‌های روان حیات استان‌های زیادی را تهدید می‌کند. احیا و تثبیت خاک، کاهش مصرف آب و... راهکاری است که باید با جدیت دنبال شود. این در حالی است که در برنامه هفتم توسعه مساله بیابان زدایی به فراموشی سپرده شده و سخنی از آن نشده است. در ادامه مهر گفت و گویی با حسین شیرزاد، تحلیلگر و کارشناس حوزه توسعه کشاورزی درباره تهدید سرزمین‌ها و تغییر اقلیم‌ها داشت که وی به اقتصاد نفتی کشورهای خاورمیانه و آسیب پذیری این کشورها اشاره کرد و تغییر روند فعلی را برای برون رفت از وضعیت موجود الزامی دانست.

تغییرات آب و هوایی چه اثراتی در هرم زیست بوم جوامع انسانی به جا خواهد گذاشت؟

پناهندگان محیطی و اقلیمی، افراد و جوامع آسیب پذیری هستند که به دلیل تغییرات شدید محیطی که ممکن است به تدریج در طول زمان ایجاد یا به طور ناگهانی پدیدار شده افراد را مجبور به ترک خانه‌های خود کند. یافتن پناهگاه در برابر اثرات نامطلوب تغییرات آب و هوایی عمدتاً فقیرترین اقشار خاورمیانه را هدف قرار می‌دهد و میلیون‌ها نفر را آواره کرده است و درصد زیادی از مردم مجبور به ترک مناطق غیرقابل زندگی شده اند. تخمین زده می‌شود که 10 تا 20 درصد مهاجرت کنونی از خاورمیانه ناشی از تغییرات آب و هوایی، به ویژه خشکسالی و کمبود آب بوده است و اینکه بلایای مرتبط با آب و هوا در سراسر جهان در سال 2017 میلادی دو برابر بیشتر از خشونت و جنگ، مردم را مجبور به ترک خانه‌های خود کرده است. بنابراین، یک چارچوب تئوریک منطقی و بومی منسجم در مورد این موضوع، برای درک ارتباط متقابل تغییرات آب و هوا، کمبود آب، فقر، جنگ و خشونت مورد نیاز است که در نهایت تصمیمات فردی و اجتماعی برای مهاجرت را تبیین کند تا در تصمیم سازی و تصمیم گیری سیاست گذاران به کار آید.

بانک جهانی جدیت آب و هوای نامطلوب خاورمیانه را به رسمیت شناخته است و انتظار دارد تا سال 2030 حدود 100 میلیون نفر در شهرهای ساحلی خاورمیانه در معرض خطر قرار گیرند چون افزایش چشمگیر سطح دریاها و تغییرات آب و هوایی پیامدهای قابل توجهی برای اشتغال و جوامع ساحلی متکی بر تجارت داشته و این تعداد از 80 میلیون نفر در سال 2020 تا کنون در مناطق غیر ساحلی نیز به دلیل ظهور طالبان در افغانستان افزایش یافته است. با افزایش دمای جهانی به میزان 1.5 درجه سانتیگراد، خشکسالی مفرط قرار است هر سال به مدت 15 روز منطقه خاورمیانه را تحت تأثیر قرار دهد و انتظار می‌رود فراوانی موج گرمایی به میزان قابل توجهی افزایش یابد. در حال حاضر 25 تا 33 درصد منطقه از موج‌های گرمایی غیرعادی رنج می‌برند. حتی بدتر از آن، انتظار می‌رود طی 3 سال آینده 2 تا 5 درصد از منطقه از گرمای شدید بی سابقه رنج ببرد. افزایش دما تأثیر شگرفی بر شتاب گرفتن این موج‌های گرمایی طاقت فرسا برای چند روز خواهد داشت، به طوری که پیش بینی می‌شود ریاض، در عربستان سعودی 81 روز گرمای شدید، تهران با 48 روز و عراق با 47 روز گرمای مفرط رو به رو باشند. واقعیت تلخ این است که تشدید دمای گرما ممکن است تا 0.5 درجه سانتی‌گراد دیگر افزایش یابد، درجه حرارت خاورمیانه تا سال 2100 می‌تواند در طول موج گرمای شدید تابستان به 50 درجه برسد. دمای بی سابقه در مکه در این دوره می‌تواند بیش از 55 درجه باشد. اگر روند کنونی افزایش دما بدون کاهش یا سازگاری با تعداد زیادی از افراد آواره آب و هوایی ادامه یابد، جامعه بین‌الملل شاهد وضعیتی خواهد بود که به‌طور بی‌سابقه هرگز با آن برخورد نکرده است.

علت این آسیب پذیر شدن سرزمین‌ها چیست؟

سیاست‌های آبی یک جانبه ترکیه، درگیری سوریه در مورد جنگ و خشونت متخاصم تغییرات آب و هوایی شاید مستندترین رویداد برای برجسته کردن پیامدهای شدید آسیب زیست محیطی در آسیب پذیرترین مناطق در MENA باشد. تغییرات آب و هوایی باعث شد تا مهم‌ترین بحران پناهندگان جهان در زمان‌های اخیر در سوریه و عراق بیشتر اتفاق بیفتد. جامعه بین المللی ارتباط بین تغییرات اقلیمی و شهرنشینی بیش از حد آوارگان آب و هوایی را تأیید کرده و معتقد است که تغییرات بارندگی در سوریه با افزایش فشار سطح دریا در شرق مدیترانه مرتبط است. شواهد قابل توجه نشان می‌دهد که خشکسالی 2007-2010 در سوریه به درگیری در سوریه کمک کرده و تأثیرات انسانی بر سیستم آب و هوایی در درگیری کنونی سوریه دخیل است. خشکسالی شدید بین سال‌های 2006 تا 2010 به مرفه‌ترین شهرهای سوریه آسیب رساند و تقریباً 60 درصد از کشور را به بیابان تبدیل و تجارت و کشاورزی را تقریباً غیرممکن کرد.

خشکسالی تأثیر مخربی بر مشاغل کشاورزی روستایی داشت و حدود 75 و در برخی موارد 100 درصد مزارع تحت تأثیر «شکست محصول» قرار گرفتند که منجر به از دست دادن قابل توجه درآمد دهقانان شد.

تحلیل علمی، بین رابطه مهاجرت افراد آواره از اقلیم و جنگ داخلی کاملاً تکان دهنده است و میزان واقعی تعامل انسان در سیستم اقلیمی را نشان می‌دهد که در طول تاریخ از طریق تعامل انسان با محیط طبیعی اجرا شده است و در نهایت تجربه بشری معاصر را تحت تأثیر قرار داده است.

مفاهیم به هم پیوسته اقتصاد و سیاست و تحولات اخیر تغییرات آب و هوایی، قرارداد اجتماعی بین مردم و رژیم‌های حاکم را به دلیل نحوه برخورد دولت با پدیده آب، خشکسالی، مهاجرت‌های زیاد، شهرنشینی و خشونت‌های اقلیمی تغییر داده است، بی‌توجهی و سوءمدیریت آب و منابع طبیعی از طریق سرمایه‌گذاری ناکارآمد در آبیاری، موجب بیابان‌زایی زمین از طریق تغییرات اقلیمی و دخالت‌های انسانی شده و از دست دادن تقریباً هر گونه دارایی مالی، هزاران فرد، خانواده و جوامع را به فقر شدید واداشت و حدود 1.5 میلیون نفر از مردم سوریه از مناطق روستایی بی آب به مناطق پرجمعیت شهری که در آن هزاران پناهنده عراقی هم به دنبال درگیری به مناطق امن منتقل شده بودند، نقل مکان کردند. شوک جمعیتی زمانی به وجود آمد که آب و هوا باعث کاهش منابع آب و غذا شد و منجر به نرخ بالاتر جنایت و خشونت فرقه‌ای در مورد حفاری آب شد.

نخستین بحران پناهجویان قرن بیست و یکم و بی‌ثباتی برای آوارگان آب و هوایی منحصر به بحران سوریه یا افغانستان و عراق نیست، بلکه در سراسر منطقه خاورمیانه و شمال افریقا گسترش می‌یابد و تصویر غم‌انگیز بیانگر یک واقعیت ناگواراست. اختلالات اقلیمی، شهرنشینی سریع و رشد جمعیت به دلیل مناطق غیرقابل زندگی منجر به آواره شدن 16.7 میلیون پناهنده در سراسر جهان شده است، سوریه تنها کشور خاورمیانه نیست که با کمبود آب و خشکسالی شدید مواجه است. تغییرات آب و هوایی به طور پیوسته کل منطقه مدیترانه شرقی و خاورمیانه را خشک‌تر می‌کند و هر چند جنگ‌های مختلف اجتماعی، مذهبی و قومی در جریان است اما در کشاکش این گسل‌ها، منطقه استرس کاهش منابع آبی را هم ملموس‌تر خواهد کرد.

اگر منابع آب تجدیدپذیر را با آمار جمعیت مقایسه کنیم تا میزان آب قابل دسترسی برای هر نفر را تخمین بزنیم، کشورهایی که با بیشترین تنش آبی در آینده رو به رو می‌شوند عبارتند از بحرین، قطر، کویت، عربستان سعودی، ایران و رژیم اشغالگر قدس، یمن، اردن و سوریه. در نهایت، کشورهای خلیج فارس می‌توانند فناوری و انرژی تجدیدپذیر را از طریق تولید ناخالص داخلی بالا و سرمایه‌گذاری تجاری حیاتی بخشند که در سایر کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا گزینه‌های این چنینی به دلیل تولید ناخالص پایین؛ گزینه‌ای در دسترس نیست.

ارمغان تغییرات اقلیمی در حوزه امنیت غذایی چیست؟

تغییرات محیطی در کشاورزی در حوزه داخلی و جهانی با اقتصاد سیاسی منطقه خاورمیانه و شمال افریقا در ارتباط است و در نتیجه با تداخل تغییرات آب و هوایی در این مناطق، تاکنون اثرات شدیدی بر ثبات سیاسی منطقه داشته است. تعداد 9 کشور واردکننده برتر جهانی گندم همگی در منطقه خاورمیانه و شمال افریقا واقع هستند که در 7 کشور اعتراضات غذایی منجر به اعتراضات سیاسی در مورد تورم قیمت مواد غذایی و مرگ غیرنظامیان در طول بهار عربی شد. از سوی دیگر، دو کشوری که تظاهراتی را در مساله واردات مواد غذایی تجربه نکردند، رژیم اشغالگر قدس و امارات متحده عربی بودند که از نرخ تولید ناخالص داخلی و امنیت پولی - مالی بالایی برای تطبیق و یکسان سازی چارچوب‌های اقتصادی خود برخوردارند. به طور ماهوی منطقه خاورمیانه و شمال افریقا به دلیل افزایش قیمت مواد غذایی داخلی و متوسط درآمدهای سطح پایین در برابر تورم واردات مواد غذایی آسیب پذیر است. البته تورم گندم یک عامل تشدید کننده در شورش‌ها بود اما نه علت اصلی؛ در تونس، معترضان «نان باگت» تکان می‌دادند تا نشان دهنده تورم هزینه‌های نان باشند. در الجزایر، بسیاری از مردان جوان بیکار به تورم شکر و روغن و کمبود فرصت‌های شغلی اعتراض کردند. به هر حال، تحولات سیستم اقلیمی چه طبیعی و چه تحت تأثیر مداخلات انسانی، به شکل‌گیری نارضایتی‌های سیاسی و اقتصادی در MENA ادامه خواهد داد و اگر اثرات نامطلوب تغییرات اقلیمی از طریق اصلاح حکمروایی اجتماعی آب و مشارکت بخش خصوصی جهت سازگاری حداکثری تطبیق داده نشود تا تعدیل و کاهش یابد، ممکن است نتایج فاجعه‌باری برای منطقه داشته باشد. بی‌ثباتی توصیف‌شده در سال‌های اخیر با سازمان تروریستی داعش که از منابع آبی از طریق تصرف سدهای رودخانه‌ای، به‌ویژه در امتداد رودخانه فرات به‌عنوان سلاح جنگی استفاده کرده و آب به‌عنوان یک سلاح جنگی مورد استفاده قرار گرفت، نکته عبرت آموزی است.

داعش از کمبود آب و بیابان‌زایی به‌عنوان ابزاری برای کنترل جوامع روستایی در مناطق سطح پایین در سراسر عراق و سوریه و اکنون افغانستان و همچنین نظارت بر مصرف برق استفاده کرد و تنها یک ساعت در روز به جوامع اجازه دسترسی به منابع را می‌داد. تغییرات اکولوژیکی که منطقه خاورمیانه با آن مواجه است چالش برانگیز بوده و نیاز به توجه فوری برای محافظت از فقیرترین و آسیب پذیرترین افراد جامعه دارد. آوارگان آب و هوایی وضعیتی جدید و در عین حال رو به رشد بوده و آسیب‌های بیشتر به محیط زیست می‌تواند منابع طبیعی را حتی کمیاب‌تر کند و به دلیل رقابت بر سر نیازهای انسانی، درگیری، جنگ و آزار و خشونت بیشتر اتفاق بیفتد. تجارب جنگ داخلی سوریه جبهه النصره و بهار عربی و ظهور طالبان واقعیت‌های تغییرات اقلیمی را در زمینه اجتماعی خاورمیانه برجسته می‌کند.

محرک اصلی این موضوع در خاورمیانه چیست؟

از منظر تئوریک، اجماع در مورد محرک اصلی اقتصاد خلیج فارس، بهره برداری از منبع طبیعی نفت است اما اقتصاد سیاسی خاورمیانه تحت سلطه 3 واقعیت ساده است؛ باران کم، نفت زیاد و تعداد زیادی از جوانان بیکار.

خاورمیانه در طول تاریخ به دلیل اهمیت استراتژیک و منابع ژئوپلیتیک قابل توجهی که دارد، صحنه خاصی در سیاست جهانی بوده است. آغاز قرن بیستم آغاز اتکای خاورمیانه به نفت به عنوان یک منبع صادراتی بود. از سال 1918، نفت به برجسته‌ترین و تأثیرگذارترین منبع طبیعی تبدیل شده است که کل اقتصاد خاورمیانه را به حرکت در می‌آورد. منافع غرب، فرهنگ وابستگی به نفت را در منطقه ایجاد کرده بنابراین آنچه به نظر می‌رسید رقابت بین المللی بر سر منطقه به دلیل اهمیت استراتژیک و صادرات نفت آن باشد در نهایت به «لعنت و برکت آن» مناطق تبدیل شد.

در حال حاضر کاهش رونق و هژمونی نفت منجر به ایجاد پرسش‌هایی در مورد تمرکز اقتصادی و سطوح مداخله دولت در خاورمیانه شده و نزدیک به 3 دهه است که موضوع خصوصی‌سازی در دستور کار اقتصادی قرار گرفته زیرا برخی از اقتصاددانان این سیاست را راهی برای تحریک تعدیل و توسعه می‌دانستند. پس از مبارزه برای استقلال در بسیاری از کشورهای خاورمیانه، اقتصاد متمرکز برای محافظت از صنایع ملی در برابر مداخلات خارجی ترجیح داده شد و اقدامات ملی‌سازی در بخش دولتی بر تمام جنبه‌های زندگی اقتصادی تسلط یافت و بخش خصوصی به نقش فرعی تقلیل یافت و به انزوا رفت. تنها استثنا در این مورد، بخش خصوصی به عنوان مالک زمین‌های کشاورزی بود. ایدئولوژی «ملی کردن» در تعیین مسیر اقتصاد و ایجاد هویت جدید پس از استقلال کشورهای خاورمیانه‌ای نقش داشت و برنامه ریزی مرکزی به دلایل عمل گرایانه انتخاب شد. چون این امر دولت‌ها را قادر می‌ساخت تا در تولید و توزیع کالاها برای کنترل منابع طبیعی استراتژیک مداخله کنند و در برخی موارد فقدان حضور بخش خصوصی مایل به سرمایه گذاری در صنایع را پوشش دهند. تصور می‌شد که برنامه ریزی اقتصادی سوسیالیستی اقتصادهای خاورمیانه را متحول و مدرن کرده است، اما این عملکرد منجر به کسری بودجه و بازده پایین سرمایه گذاری شد. بنابراین خصوصی‌سازی نیرویی شد تا اقتصاد را از شوک‌های نفتی و کاهش قیمت کالاهای صادراتی نجات دهد. پاسخ جامعه بین‌المللی برای کمک به پیاده‌سازی ارزش‌های بازار آزاد نئولیبرال، اصطلاح جان ویلیامسون به نام «اجماع واشنگتن» بود. این پاسخی بود به عدم تعادل کلان مرتبط با رشد برجسته دولتی در اقتصادهای خاورمیانه‌ای.

راهکار برون رفت از این وضعیت چیست؟

پاسخ به این مشکل، ایجاد ثبات اقتصاد کلان از طریق باز بودن بیشتر در برابر تجارت بین‌المللی، خصوصی‌سازی شرکت‌های دولتی و سیاست‌های کاهش نقش دولت است. در خاورمیانه دو بازی بزرگ بر روابط اقتصادی حاکم شد بازی روابط بین الملل و اقتصاد سیاسی توسعه؛ پس از 11 سپتامبر، اجماع واشنگتن به عنوان روشی برای ارتقای رونق اقتصادی به امید کاهش تنش‌ها در مورد ایالات متحده و خاورمیانه مورد استفاده قرار گرفت. با این حال، اجماع واشنگتن تقریباً هیچ کاری برای تشویق رشد در خاورمیانه و منطقه MENA انجام نداد. کشورهایی که به طور قابل توجهی رشد کردند، «ببرهای آسیایی» شرقی و چین بودند که دومی به جای اقتصاد نئولیبرال، «لنینیسم بازار» را پذیرفت. از منظری تاریخی، سرمایه داری صنعتی سنتی که در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم ظهور کرد، شاهد استثمار و انحصار منابع طبیعی خاورمیانه بود و کشورهای فقیرتر را از دسترسی به روشی برای توسعه متوازن منع کرد؛ چون بالذاته بازار نفت، بی‌ثباتی و عدم تعادل در خاورمیانه ایجاد می‌کند. متعاقباً، انقلاب صنعتی دوم در اروپا شاهد استفاده از سوخت‌های فسیلی برای تقویت اقتصاد و تولید غرب در سطح بی‌سابقه‌ای بود و مناطق کمتر توسعه‌یافته اقتصادی به جای گذاشت. سرمایه داری از طریق توسعه نفتی صنعتی در خاورمیانه یک طبقه فرودست را ایجاد کرد که به عنوان «بی تابعیت‌ها، کارگران مهاجر، اقلیت‌ها، پناهجویان و پناهندگان» تعریف می‌شود که موجوداتی «بدون سند» هستند. تسلط غرب از طریق انحصار منابع طبیعی زمین باعث فقیر شدن دسترسی محدود به نیازهای انسانی شده است. در نتیجه جامعه خاورمیانه باید اثرات نامطلوب تغییرات آب و هوایی را که در آن فقیرترین جوامع تقریباً همیشه شدیدترین تغییرات اکولوژیکی را تجربه می‌کنند، استعمارزدایی کند.

استعمارزدایی با توجه به توضیحاتی که عنوان شد و وابستگی نفتی در این منطقه چگونه محقق می‌شود؟

استعمار زدایی از تغییرات اقلیمی فرآیندی است که باید از طریق حذف تدریجی صادرات نفت و کاهش نفوذ تجارت شرکت‌های چند ملیتی غربی در استفاده از انرژی «کثیف» در خاورمیانه و شمال افریقا اتفاق بیفتد. اتکای کشورهای خاورمیانه به صنعت نفت نه تنها باعث رکود و بی ثباتی موقعیت آنها در اقتصاد بین المللی می‌شود، بلکه باعث افزایش آلودگی و تسریع اثرات نامطلوب گرمایش جهانی می‌شود. تسلط غرب و انحصار منابع طبیعی باعث شده است تا از طریق عدم تعادل قدرت در بازار نفت، زمینه بازی نابرابر توسعه، پیشرفت اقتصادی و تغییرات اقلیمی در منطقه ایجاد شود. در این راستا هم کشورهای صادرکننده نفت در منطقه خلیج فارس و هم کشورهای صادرکننده غیرنفتی منا نیاز فوری به تنوع بخشیدن به اقتصادهای خود دارند تا اطمینان حاصل کنند که چارچوب‌های مالی آنها می‌تواند از رونق و رکود بازار جهانی جان سالم به در ببرد و همچنین خود را متعهد به نوآوری‌های انرژی‌های تجدیدپذیر با هدف مقابله با تغییرات آب و هوایی اثرات مثبت سرمایه گذاری در انرژی سبز کنند. ترویج رشد سبز این پتانسیل را برای کشورهای منا دارد تا از یک بازار رو به رشد بهره ببرند و اقتصاد خود را از طریق ایجاد اشتغال و تجارت بین المللی تقویت کنند.

پروژه‌های انرژی‌های تجدیدپذیر که در خاورمیانه در حال تکامل هستند، پتانسیلی برای هم افزایی رشد اقتصادی و بهبود در سیستم اکولوژیکی دارند. موقعیت جغرافیایی و آب و هوای خاورمیانه دارای مهم‌ترین پتانسیل جهان برای تولید انرژی خورشیدی و پتانسیل انرژی باد و امواج جزر و مدی دریا است. به عنوان مثال، شهر مصدر یک پروژه «اکو شهر» است که در ابوظبی، امارات متحده عربی واقع شده است و هدف آن تولید انرژی صرفاً از منابع تجدیدپذیر است و هدف آن هموار کردن راه برای ظهور اکو شهرهای آینده است. از سال 2008، مصدر سیتی از طریق سرمایه‌گذاری‌های هوشمندانه برای توسعه پایدارترین اکو شهر جهان برای پیشگام ساختن یک «نسخه سبز» برای اینکه چگونه شهرها می‌توانند شهرنشینی سریع را از طریق پایداری زیست‌محیطی تطبیق دهند، سفری جسورانه را برای توسعه پایدارترین اکو شهر جهان آغاز کرد. علاوه بر این، شهر مصدر به طور کامل متعلق به شرکت سرمایه گذاری «Mubadala» دولت ابوظبی است که بر اقتصاد مبتنی بر دانش تمرکز دارد و به دنبال الگوی پایداری برای سایر شرکت‌ها و مناطق در خاورمیانه است. همکاری بخش خصوصی و دولتی در پروژه شهر مصدر مشهود است که از آن بودجه، سرمایه گذاری و ایده‌های دولتی و خصوصی برای پذیرش نیازهای منطقه و جامعه بین المللی آب و هوایی گسترده‌تر ایجاد می‌شود. انرژی پاک مصدر به عنوان یک شرکت، بزرگترین صادرکننده انرژی‌های تجدیدپذیر خاورمیانه است و یک توسعه دهنده پیشرو در مقیاس شهری، پروژه‌های متصل به شبکه و برنامه‌های کاربردی در مقیاس کوچک است که دسترسی به انرژی را برای جوامع بدون یا دور از تأمین برق فراهم می‌کند. در داخل امارات متحده عربی، پروژه‌ها شامل پروژه انرژی خورشیدی 100 مگاواتی شمس 1 با مساحت کل بیش از 2.5 کیلومتر مربع در غرب ابوظبی، نیروگاه فتوولتائیک خورشیدی 10 مگاواتی مصدر سیتی در ابوظبی است. سیاست چشم انداز 2030 مستند شده توسط دولت عربستان سعودی با هدف خصوصی سازی بخش عمومی به منظور تقویت کیفیت خدمات، کاهش هزینه‌های دولت و در نظر گرفتن منافع شهروندان، خبر خوبی برای بخش انرژی‌های تجدیدپذیر است. سیاست‌های چشم‌انداز 2030 که در سراسر کشورهای خلیج‌فارس پدیدار می‌شوند، نمادی از همان پژواک‌های مرتبط با نوسازی زیست‌محیطی با تمرکز بر رشد اقتصادی شهری هستند.

در نهایت، در هر دقیقه نزدیک به 2431 نفر از بخش کشاورزی محدوده خاورمیانه خارج و نزدیک به 106 آبادی خالی از سکنه می‌شوند. درک رابطه بین افراد آواره از مصائب اقلیمی، درگیری تشدید شده توسط تغییرات اکولوژیکی و رقابت منطقه‌ای بر سر آب، به نمایش سطح بحرانی که منطقه با آن درگیر است، کمک می‌کند. کشورهای سراسر خاورمیانه برای بازسازی زیرساخت‌های تولیدی نیاز به حمایت دارند که بتواند نیازهای انسانی مانند انرژی و همچنین حفظ آب و غذا را تأمین کنند. داده‌های آماری مربوط به تغییرات زیست محیطی جدیت این موضوع را برجسته می‌کند و اگر یک برنامه منسجم تخصصی و تأمین مالی به زودی اجرا نشود، فرو نشست زمین، روستاهای خالی از سکنه، حاشیه نشینی گسترده در اطراف کلان شهرها، کمبود آب، افزایش دما، افزایش سطح دریا و بیابان زایی می‌تواند باعث تشدید و حتی ایجاد درگیری‌های مکرر شود.