چرا موزهها دیگر برای مردم جذاب نیستند؟
به گزارش خبرگزاری اقتصادایران، سیداحمد محیط طباطبایی (رئیس ایکوم) با اشاره به آنکه مقوله موزهها و ایستایی آنها و اینکه شاید جذابیتی که باید برای مخاطبان از نسلهای مختلف ندارند را میتوان از سه وجه مورد بررسی قرار داد، گفت: بعد از گذشت دو سال از پاندمی، نه تنها موزههای ایران بلکه موزههای تمام دنیا به شدت با تنزل روبه رو بودند و اکنون که در دوران پسا کرونا به سر میبریم، تا حدودی شاهد بازپیرایی و باززنده سازی مجدد موزهها هستیم. اما نمیتوان منکر آن شد که شیوع کرونا و محدود شدن بازدید از موزهها این امکان را ایجاد کرد تا فضای مجازی رسمیت یابد. زیرساختهای فعالیت موزهها در فضای مجازی تا حدودی فراهم شد و بازدید مجازی از موزهها امکان پذیر شد. این مهم مشارکت بیشتری از سوی مخاطبان را به همراه داشت چراکه اقشار مختلف جامعه اعم از معلولان و کم توانان که در گذشته نمیتوانستند به دیدن موزهها بروند، توانستند به صورت مجازی با برنامههای موزهها همراه شوند.
او ادامه داد: رشد فعالیت موزهها در فضای مجازی ظرف دو سال گذشته چشمگیر است و این مهم در موزههای ایران نیز مشهود است و فعالیتهایی که در فضای مجازی تعریف میشود، قابل مقایسه با گذشته نیست. البته قبول داریم که این مهم درخصوص تمام موزههای ایران صدق نمیکند اما میتوان گفت، بیش از 100 موزه در ایران توانستند با ایجاد زیرساختهای لازم در فضای مجازی فعال شوند. هرچند تعداد موزهها گاها تا 700 موزه اعلام میشود و ممکن است این رقم چشم گیر نباشد.
رییس ایکوم ایران، در پاسخ به این سئوال که با وجود آنکه تنها یک هفتم موزههای ایران توانستند در دوران پاندمی زیرساختهای لازم برای فعالیت در فضای مجازی را ایجاد کنند اما با این وجود نتوانستند جذابیتهای لازم برای به اشتراک گذاشته شدن را در میان عموم جامعه ایجاد کنند درحالی که در همان زمان شیوع کرونا شاهد به اشتراک گذاری لینک گشت در موزههای لندن و پاریس بودیم و موزههای ایران در این میان جایی نداشتند، گفت: این امر به ایجاد زیرساختهای فنی بستگی داشت. هرچند از مسئولان وزارت پست و ارتباطات بین سالهای 1398 تا 1400 تشکر میکنیم چراکه تلاش لازم برای ارائه اینترنت به موزهها را داشت. حتا در نوروز 1399 و 1400 بازدید مجازی از 13 موزه تهران را فراهم ساختند. «11هزار کیلومتر در خانه، سفر به میراث جهانی» با معرفی 24 اثر جهانی ایران همراه شد و به صورت مجازی در دسترس عموم قرار گرفت. حتا بازدید مجازی از موزههای آبگینه، رضا عباسی و... نیز فراهم شد. برگزاری کلاسها و کارگاهها و نشستهای آنلاین محقق شد. اگر نسبت به فعالیتهای گذشته خودمان بنگریم، با رشد همراه بود اما در مقایسه با فعالیتهای بینالمللی، قابل تامل است.
محیط طباطبایی خاطرنشان کرد: هرچند موزههای ما با سرعت زیادی توانستند خود را با حضور در فضای مجازی همگام کنند اما نتوانستند آنگونه که موزههای لندن و فرانسه مخاطب جذب کنند، فعال باشند چراکه اساسا جایگاه فرهنگ در جامعه و در میان دولتمردان کمرنگ است. اگر آماری از تعداد کتابهای منتشر شده، کتابخوانها و... داشته باشیم قطعا در مقایسه با سایر کشورهای پیشرفته، حرفی برای گفتن نخواهیم داشت. فضای فرهنگ در کشور ما، بند ساعت است نه خود ساعت.
او ادامه داد: اگر به طور مثال، مرده شورخانه بهشت زهرا یا سیلوی تهران تعطیل شود، شهر به هم خواهد ریخت اما اگر موزه ملی ایران تعطیل شود، چه اتفاقی خواهد افتاد؟ چقدر واکنش خواهیم داشت؟ وقتی جایگاه فرهنگ در کشور و جامعه ما اینگونه است، بنابراین از مدیر، مخاطب و... چه انتظاری میتوان داشت؟ من معتقد هستم جامعه ما ناپایدار است و در این جامعه، موزه یک پایداری است.
رییس ایکوم ایران در پاسخ به این سئوال که چیدمان موزهها تا چه اندازه میتواند در جذب مخاطب تاثیرگذار باشند، گفت: اهمیت اصلی یک موزه، به موزهدار آن است. البته که نمیتوان از شرایط اقتصادی و... موزهها چشمپوشی کرد. موزه باید در نظام آموزش عمومی کشور جایگاه داشته باشد. باید در برنامه درسی آموزش و پرورش جای گیرد. موزه باید بخشی از درس باشد. موزه یک نوع نگاه و نگاه به آینده است و مخاطب اصلی موزهها کودکان هستند.
او بااشاره به تعریف جدیدی که ایکوم از موزه ارائه داده است، گفت: بر اساس این تعریف میتوان گفت بسیاری از مکانهایی که به اسم موزه فعال هستند، درواقع در تعریف موزه نمیگنجند. البته قبول دارم که طی سالهای اخیر فقط به فکر کمیت موزهها بودیم و کیفیت را فراموش کردیم اما نباید فراموش کرد که وقتی میخواهیم گلخانه بزنیم، در مرحله نخست درصدد زدن نهالهای متعدد برمیآییم بعد نشا می کنیم و بعد از آن ترکیب و طراحی میکنیم. اکنون در موقعیت کمیت هستیم و همین که یک فردی میگوید که خانه من به جای کافه و قهوهخانه و... موزه شود، مجوز را میدهیم. اینگونه شده است که هر مکانی که میخواهد بهرهبرداری اقتصادی کند، به او میگوییم که بخشی را هم موزه کند. البته از برخی از موزهها مانند موزه ملی ایران، کسی توقع کمیت ندارد بلکه در آن کیفیت مهم است. موزه ملی باید پاسخگوی کیفی باشد. از موزه آستان قدس رضوی که امکانات مالی خوبی دارند این انتظار میرود که کیفیت را ملاک قرار دهد.
محیط طباطبایی در پاسخ به این سئوال که آیا روال در موزههای بزرگ دنیا برآن است که چیدمان آنها هیچ تغییری نکند و به طور مثال هر زمان که به موزه ملی میرویم باید با همان آثار و چیدمان همیشگی و قدیمی روبه رو شویم، درحالی که هزاران شی و اثر شاخص و فاخر در گنجینه موزه وجود دارد که شاید تاکنون دیده نشدهاند، اذعان داشت: معتقد هستم موزه ملی ایران، موزه ملی باستانشناسی ایران است. هر موزه ای مانند کوه یخ است. یک بخش کوچک آن روی زمین است و دیده میشود و بخش عظیمی از آن دیده نمیشود. موزه باید به صورت اتوماتیک، آثار ندیده خود را به بهانههای مختلف در معرض دید عموم بگذارد. این صرفا به مکان خود موزه اختصاص ندارد بلکه میتواند در تعامل با سایر موزههای استانی نمایشگاههای مختلف برگزار کند. چنین چیزی را آنقدر که باید باشد از موزه ملی ایران نمیبینیم. برگزاری نمایشگاههای برون مرزی و نمایشگاههایی که داخل موزه برگزار میشود نیز از دیگر روشهای نمایش آثار گنجینه هستند.
او ادامه داد: موزه ملی ایران توانسته طی این سالها با برگزاری نمایشگاههای مشترک، امکان نمایش آثار خارجی را در ایران فراهم کند. چیزی که تاکنون وجود نداشت. طی این نمایشگاهها آثاری از آلمان، فرانسه، کره، چین و... داشتیم و حتا موزه ملی سئول در ایران حاضر شدن و اشیائی را به نمایش گذاشت که ثبت ملی بودند و تاکنون در خارج از کشورش نبرده بود. اما با وجود چنین امری و جذابیتی که این آثار که از قضا مربوط به دورهای بودند که سریال مورد علاقه ایرانیها «جومونگ» در آن رقم خورده، بود اما بازدید چندانی نشد و مورد استقبال عموم جامعه قرار نگرفت. یک جای کار ایراد دارد که باید مورد بررسی قرار گیرد.
این پیشکسوت میراثفرهنگی معتقد است: سالن اصلی موزههای بزرگی مانند موزه ملی ایران، قدری کمتر از بخش نمایشگاهی آن تغییر میکند. تغییر و جابهجایی برخی از آثار از موزه غیر ممکن است. به طور مثال نمیتوان موزه ملی ایران را بدون گاو چغازنبیل، تابوت اشکانی و سردار اشکانی و... تصور کرد. اما میتوان در فضای موجود برخی از آثار دیگر را هم به نمایش گذاشت. حتا به صورت دورهای تغییراتی در نمایش این آثار ایجاد کرد اما این امر درخصوص آثار شاخص صدق نمیکند.
او درخصوص عدم رغبت عموم جامعه برای بازدید از موزهها در کاخ موزهها و تمایل بیشتر آنها برای حضور در فضای باز و باغهای این مجموعهها نیز گفت: کاخ موزهها با موزهها تفاوت دارند. در کاخ موزهها مانند خانه موزهها با چیدمانی عین آنچه در گذشته و زمان زندگی اشخاص تاریخی وجود داشت، روبه رو هستیم. به طور مثال خانه سیمین و جلال عینا آنچه در زمان زندگی آنها بود چیده شده و دیگر تغییر نمیکند. کاخ موزهها نیز اینگونه هستند. کاخ سبز، کاخ ملت و کاخ اصلی نیاوران بخش عمدهای از آثار خود را در خود جای دادهاند و عینا آنچه در گذشته بودند، چیدمان شدهاند. جذابیت دیدن آنها نیز از این جهت است. مشکلی که با این مجموعهها داریم درخصوص کاخهایی است که بنابر دلایلی آثارش جمع آوری شده و به نوع دیگری چیدمان شدهاند. مانند موزه میرعماد، موزه بهزاد و... اینگونه هستند و باید تبدیل به کاخ موزه شوند.
محیط طباطبایی خاطرنشان کرد: انواع موزهها تفاوت دارند. به طور مثال اگر نگاهی به دارالفنون و هاروارد بیاندازیم شاهد آن هستیم که دارالفنون به حال خود رها شده اما هاروارد در عین آنکه یک موزه زنده است همچنان به فعالیت علمی خود ادامه میدهد. باید نگاه موزهای داشته باشیم و گذشته را به آینده بدهیم. دارالفنون باید احیا شود و دوباره کلاس در آن برگزار شود. دربخشی از این کاربری نیز گذشته خود را به آینده انتقال دهد. باغ نگارستان نیز از این امر مستثنی نیست. باید کاربری درستی برای آن تعریف کنیم نه آنکه کافه و رستوران در آن فعال شود. اگر دانشگاه تهران نگاه توسعهای داشت که همان نگاه کیفی است، به جای آنکه باغ نگارستان را تبدیل فضایی برای کسب در آمد کند، از فضاهای آن بهتر استفاده میکرد میتوانست کتابخانه را فعال کند، بخش ریاست را در این بخش نگه میداشت مورد بهره برداری دانشجویان قرار می گرفت.
او در پاسخ به این سئوال آیا این الزام وجود دارد که بناهای تاریخی حتما با همان تعریف و کاربری قبل خود مورد بهره برداری قرار گیرند به طور مثال خانه یک فرد معروف حتما تبدیل به موزهای با نام آن فرد شود و... یا آنکه میتوان بهره برداریهای دیگری نیز برای این اماکن تعریف کرد که علاوه بر ابعاد فرهنگی، کسب و کار و رونق اقتصادی را نیز به آن مکان بیاورد، گفت: وقتی خانه سیمین و جلال وجود دارد پس بهتر است موزه سیمین و جلال نیز همانجا باشد. خانه اخوان ثالث وجود دارد پس خانه موزه میشود. اینکه این مکان کافه میشد میتوانست درآمد زیادی داشته باشد اما این کار را نکردند. موقعی ممکن است خانه یکی از مشاهیر از بین رفته باشد، میتوان جای دیگری را به او اختصاص داد. مهمتر آنکه یک شهر فقط از مشاهیر هنری، ادبی و ورزشی و... تشکیل نشده بلکه یک نانوایی قدیمی هم میتواند احیا شود. موزه هویت فرهنگی گذشته را به نسل جدید منتقل می کند، هویت بخشی میکند و به آینده راهکار میدهد. موزه در پایداری محیط زیست و زندگی تاثیرگذار است و سرمایههای زندگی را حفظ میکند.