کام استقلالیها با رفتن مجیدی تلخ شد
علی پاکدامن شمشیرباز مطرح در گفت و گو با خبرآنلاین از شرایط این روزهای خود و موفقیت در آسیا گفت.
مهری رنجبر؛ انگار ناف او را با مبارزه بریدند، فرقی نمیکند تکواندو باشد یا شمشیربازی. با حرکت رزمی یا شمشیر. کاپیتان تیم ملی سابر اما خیلی زود از مبارزه روی شیاپچانگ خسته و ناامید شد، همین هم بهترین دلیل برای کوچ به شمشیربازی شد. ورزشی سختتر که از اول هم خیلی در آن سرآمد نبود اما صبوری کار خودش را کرد. چاشنی دلسوزی و حمایت پیمان فخری هم کارساز شد و راه موفقیت را برای او باز کرد تا شمشیرباز نهچندان خوب جوان، کاپیتان تیم ملی و یکی از ستارههای شمشیربازی سابر دنیا شود. شمشیربازی با رنکینگ 14 دنیا، که هوادار دو آتشه تیم فوتبال استقلال است، اما تحلیلهای پختهاش با یک کارشناس برابری میکند. حرفهای خواندنی علی پاکدامن کاپیتان تیم ملی را از دست ندهید:
من بهعنوان آدم فوتبالی دو بازی آسیایی آمدم مثلاً بوکس میدیدیم نمیفهمیدم چی شد. با کفاشیان بودیم و کفاشیان میپرید بالا. گفتم آقای کفاشیان تو از کجا میفهمی؟ گفت من به مربیاش نگاه میکنم. حالا تفاوت اسلحههای فلوره و سابر و اپه چیست؟
- شمشیر سابر دکمه و سیم ندارد و همه جایش تاچ است. یعنی شما میتوانی با نوک ضربه بزنی و با بغلها هم ضربه بزنی. ولی در شمشیرهای فلوره و اپه دکمهای کار هست که فقط شما میتوانی با نوک آن ضربه بزنی و یک وزن 250 گرمی هم پشتش وارد کنید که چراغ روشن شود، اما سابر ضربهای است، قشنگ بزن بزن است اما آنها نه. آنها رد کن و این داستانها را دارد. هدفهای متفاوتی هم دارد. در اپه از نوک پا تا سر است که با نوک شمشیر میزنند و فلوره باز با نوک میزنند فقط کمر به بالا. برای ما که سابر هستیم کمر به بالا هست به علاوه دست و سر.
*در المپیک تو ناراحت بودی برای داوری و حقخوری که در حقت شد. وقتی الکترونیکی است، چگونه داور حق میخورد؟
در دو بازی که 44-44 مساوی بودیم. من و شمشیرباز ایتالیایی یک تکنیک را انجام دادیم. وقتی اینجوری میشود، میرسد به صدم ثانیه. مثلاً میگویند چه کسی زودتر قدم حمله زده. دستش سریعتر باز شده و کی جابهجاتر شده. یعنی من زودتر قدمم تبدیل به حمله شد و دستم زودتر رسیده بود. عکسش را هم دارم. مسافتی که من آمدم، کل پیست را گرفته بودم. اینها میشود آنالیز شمشیربازی. این امتیاز برای من بود که دیدم ضربه را که زدم مربی ایتالیا زد بر سرش و من دیگر ماسک را برداشتم و شروع کردم به خوشحالی. گفتم بچهها بریزید بالا خوشحالی کنیم. واقعاً فکر نمیکردم داور امتیاز ضربه را ندهد. اگه قرار باشد آن را هم ندهند، دیگر نمیشود بازی کنیم که چون 50 درصد شمشیربازی وسط پیست است. چراغ هم روشن شود اما کی تکنیک را بررسی میکند.
نباید اینجوری باشد که وقتی شمشیر او تاچ میکند، شمشیر تو از کار بیفتد؟
نه دیگر. اگر بخورد چراغ روشن میزند. میرود به صدم ثانیه و داوران سرعت دوربین را پایین میآورند و انگار حرکت آهسته میشود. در آنجا مشخص است که چه کسی چه ضربهای زده است.
چرا آخرش امتیاز را به شما ندادند؟
چیزی که اتفاق افتاد به حدی مرا به هم ریخت که سورپرایز شدم. اگر میخواستم دو داور انتخاب کنم برای این بازی یکی همان داور مصری بود که همیشه برای ما خوب قضاوت کرده و دیگری داور اوکراینی بود که وزیر ورزش اوکراین و آدم قوی است که هیچ وقت به ایتالیا و روسها باج نمیداد. بعد فهمیدم آنها فقط ظاهر قضیه است. یعنی در جام جهانی و قهرمانی جهان آخر آخرش در المپیک کشورت باید قدرت داشته باشد. یعنی وقتی نایب رئیس فدراسیون جهانی که ایتالیایی است، آمده بود و نشسته بود اول تماشاگران و تیم کشورش را تشویق میکرد. فهمیدم آنها دنبال برد هستند چون وقتی برگردند ایتالیا میگویند ایران کیه که بهش باختید. شمشیربازی مال ما است. حالا هرچقدر بگویند پاکدامن و عابدینی و فخری خوبند، مردمشان متوجه این چیزها نمیشوند. میگویند ایران چیزی نیست، در فوتبال و والیبال هم بیایند ما میبریم. میگویند برای ما است. مثل اینکه حسن یزدانی خدایی نکرده به یک ایتالیایی ببازد. ما نمیگوییم که طرف نخبه است، شمشیربازی مال ایتالیا و مجارستان و فرانسه است. اجازه بدهید من تیم خودمان را برایتان بگویم. ما 4 تا جوان بودیم که با آقای فخری شروع کردیم و سال 2008 در قهرمانی آسیایی جوانان در حضور چین، ژاپن و فیلیپین نقره گرفتیم و 2009 هم دوباره نقره گرفتیم و 2010 طلا گرفتیم. بعد هم جوانان، امیدها تا حالا که رسیدیم تیم ملی. بهترین مدال تیم ملی برنز بود و بازیهای آسیایی هم نداشتند. ما آن را تبدیل کردیم به نقره و در چین تیمی که قهرمان پکن بود را بردیم. تیم چین را رئیس فدراسیونشان اخراج کرد بعد از آن بازی. مسخرهشان میکردند. سال 2014 من نقره انفرادی گرفتم و شدم اولین نفر و مجتبی هم مدال گرفت. برای اولین بار در تاریخ بود که دو شمشیرباز ایرانی در انفرادی مدال گرفتند. این اتفاقها افتاد تا 2016 رفتیم که از 29 تیم دنیا، تیم نهم شدیم.
ما فرانسه را بردیم و مربیشان بعد از 20 سال اخراج شد چون به ایران باخت. رفتیم یکهشتم و به امریکا که تیم یک بود خوردیم و آنها را هم بردیم. مربی امریکا میگفت من شانس آوردم که قبل از این ورلدکاپ گرفته بودم و شما فرانسه را زدید وگرنه مرا هم اخراج میکردند. آنها را زدیم و رفتیم نیمهنهایی و از نهم رفتیم تا پنجم. بعد هم که رفتیم المپیک و مجتبی بازیهای درخشانی کرد. بعد هم 2018 بازیهای آسیایی که این مربی فرانسوی رفته بود چین. چین هم 40 -35 جلو بود از ما اما من حریفم را با 10 امتیاز اختلاف زدم و بردیم. خدا شاهد است وقتی این مربی فرانسوی نگاهم میکرد، میخواست مرا با کارد بزند. انگار میگفت دارد من را از نون خوردن میاندازد. بعد رفتیم وردکاپ. هم در وردکاپ و هم در قهرمانی جهان مصر ما چین را زدیم. چین حریف مستقیم ما برای سهمیه المپیک بود. بابت همین اروپاییها ما را قبول دارند. شمشیربازان اپه فرانسوی آمده بودند که فقط تیم سابر ایران را ببینند. پسره میگفت چقدر سابریستهای ما راجع به شما حرف میزنند. شما کی هستید که سابریستهای ما هفت سال است شما را نبردند. خیلی است که تیم فرانسه که 2008 طلای تیمی و دو مدال انفرادی گرفته، 7 سال است به ایران میبازد. اینها را کسی نمیتوانست شکست دهد. مثلاً رومانی و مجار و همین کرهای که رتبه یک است را چند سال است بردیم یا با اختلاف کم به آنها باختیم.
درباره رم صحبت کردی، تو شمشیر بازی را طبق قواعد و اصول انجام میدهی. اما اگر بخواهی برگردی به 2000 سال قبل و شمشیر دستت بدهند، با آن میتوانی مبارزه کنی؟
می توانم از خودم دفاع کنم. چون شمشیر ما خیلی شبیه به شمشیر واقعی است. بعضی اوقات دفاعهایی میکنیم که اگر شمشیر طرف به ما بخورد بد است. گاهی هم جای شمشیر روی بدنمان میماند. دست و کمرمان کبود میشود چون واقعاً زد و خورد دارد.
تو اگر آن زمان بودی در قواره آریو برزن میشدی؟
نمیدانم واقعاً، چون آریو برزن یک آدم استثنایی است
.
تا حالا به این فکر نکردی؟
- چرا چون من خودم خیلی تاریخی هستم. اگر میخواستم در قواره کسی باشم، دوست داشتم مثل نادر باشم.
پدر هندیها را دربیاوری؟
بله. جالب اینجاست که آنها بهتر از ما او را میشناسند. یک بار یک هندی مدام به من میگفت نادر را میشناسی؟ گفتم بابا من شمشیر باز بودم.
همان کاری که مغولها با ما کردند، نادر با هندیها کرد
17 بار به آنها حمله کرد. دمش گرم. یک بار به شاه آنها نامه زده که طلای ما را برگردان و او برنگرداند. نادر هم حمله کرد به هند. دمش گرم خدا رحمتش کند.
تو از تکواندو شروع کردی و به شمشیربازی آمدی. پشیمان نیستی؟
اصلاً. خیلی هم خوشحالم. اول از همه جا دارد که از برادرم که مرا آورد شمشیربازی تشکر کنم. چون تکواندو آسیب زیاد دارد. وزن کم کردن دارد و مربی دلسوزی نداشتم اما اینجا پیمان فخری گیرم آمد.
چطور میشود یک نفر به شمشیربازی برود. چند سال پیش وضعیت این طوری نبود.
پیمان فخری فامیل دور ما بود، قبل از اینکه داماد ما شود. برادر او قد و قواره برادر من را که دیده بود، گفته بود حسین بیا شمشیربازی. او هم رفت و شمشیرباز خیلی خوبی بود، اما چون لیگ، پول و اسپانسر نبود، رفت دنبال کار. حسین ما خیلی موفقتر از من میتوانست باشد. من بچه بودم و هرچقدر داشتم با همان میساختم. خیلی دوست داشتم خوب شوم و تکواندو هم کار میکردم. روحیه جنگندهای داشتم. بچه پررو هم بودم و اگر میباختم، میرفتم بهتر شوم. من در شمشیر بازی سه سال اول جوانان اصلاً خوب نبودم، باختهای بدی هم دادم و سرخورده شدم.
تو در تکواندو کلاً با یک باخت ناامید شدی؟
نه در تکواندو دو سال و نیم کار کردم و پنج مسابقه رفتم.
با باختش پشیمان شدی ولی در شمشیربازی با اینکه گفتی خوب نبودی، ماندی.
اولین مسابقهام قهرمانی کشوری بود که برنز گرفتم، ولی در بینالمللی خوب نبودم. اما چون در ایران خوب بودم و فیکس تیم ملی، تلاش کردم که خوبتر شوم.
کی شروع کردی؟
سال 85 شروع کردم.
اولین مدالت را کی گرفتی؟
سال 86 که مدال آ سیایی گرفتم
یعنی یک سال بعد؟
بله من 6 ماه بعد از شروع، برنز ایران را گرفتم و بعد فیکس تیم جوانان شدم و6 ماه بعد در قهرمانی آسیا نقره تیمی گرفتیم. البته من ذخیره بودم. سال بعد مدال گرفتیم و کم کم بالا آمدم تا مدال انفرادی هم گرفتم. من از سال 91 تا 99 هشت مدال انفرادی گرفتم و کلی هم مدال تیمی
.
تو یک بار به اینکه تهران به قهرمانانش رسیدگی نمیکند، اعتراض داشتی و گفتی مسئولان میگویند برو از قم شرکت کن. واقعاً چرا تهران این طوری است؟ مثلاً استقلال و پرسپولیس هم این مشکل را دارند. نماینده اصفهان به سپاهان توجه میکند اما اینها نه.
مسأله عجیب و غریبی است. فکر کنم مافیایی است. من که از تهران رفتم به ارومیه شهر پدریام. ای کاش قبل از المپیک میرفتم، یا 10 سال پیش میرفتم. برایم با این مدالهایی که گرفتم خیلی بهتر بود. نمیدانم تهران چرا اینطور است. خیلی درآمد دارد. تربیت بدنی استان تهران به خاطر سالنهایی که دارد جزو پولدارترین ارگانهای کشور است. یکی از مسئولان به من میگفت، تهران قبل از کرونا از سالنهای غرب تهران 30 میلیارد درآمد داشت. حالا جاهای دیگر را بیخیال. پس کجا میرود این همه پول؟ ما 8 ورزشکار تهرانی بودیم که سهمیه المپیک گرفتیم و به ما نفری یک سکه دادند. اما بچههای المپیکی استانهای دیگر خانه، زمین و 10 سکه گرفتند. تهران که وضعیتش بهتر است. یعنی یک روز اگر رئیس تربیت بدنی تهران شوم زنگ میزنم به نمایندگان مجلس و میگویم میخواهیم ورزشکارانمان را پیش شما بفرستم.
این اتفاق در شهرهای دیگر زیاد است. مثلاً ماسال بعد از موفقیت فردین معصومی کل دیوارها عکس او را میزنند اما اینجا نه.
اصلاً یک سالن شمشیربازی بدهید.
خانه کشتی را باید به شما میدادند؟
سالن خانه کشتی نوشجان علی دبیر که اینقدر خوب بازسازیاش کرد. یک زمین در آزادی مثل ووشو به ما بدهند که ما بسازیم. ما سالن حرفهای میخواهیم، اگر امکانات حرفهای بدهند ما هم میتوانیم موفقیتهای بهتری بگیریم. کاش مسئولان کمک کنند تا ما هم امکانات بهتری داشته باشیم.
زمانی که سجادی معاون وزیر بود سالن را دادند به شمشیربازی و چند روز بعد به کشتی بخشیدند.
اول سالن را به شمشیربازی دادند، اما گفتند کشتی تا 2012 آنجا باشد و بعد تخلیه میکند. اما کشتی همانجا ماند. من نمیگویم رشته اول نباید سالن را بگیرد. دم دبیر گرم که بازسازیاش کرد، مثل آن سالن فقط یک سالن در پاریس است. کف آن را سیمکشی کردند و قرقره رد کردند و چراغ زدند. پارکت شمشیربازی گذاشتند. یعنی آن سالن را سال 52 برای شمشیربازی ساختند و در آن مسابقات برگزار میکردند. بعد از انقلاب هم دست ما بود که بعد شد خوابگاه دختران. اما کاش فدراسیون یک زمین بگیرد، حداقل یک سالن در شهید کشوری به ما بدهند. اما فدراسیون ما در تهران سالن هم ندارد. من زمانی که فرانسه را بردیم مصاحبهای کردم و گفتم اگر رئیس فدراسیون فرانسه بیاید سالن کلاهدوز و شیرودی را ببیند قرص برنج میخورد و خودکشی میکند. یعنی تیمش را با این شرایط بردیم. من میدانم چه امکاناتی در پاریس دارند. واقعاً غیر قابل وصف است. ما لنگ یک ماساژور هستیم اما آنها هرکدام ماساژور و فیزیوتراپ دارند. یک روز نخواهند استیک گوشت بخورند، مرغ میخورند، همه چیز آنها اصولی است. اینها یک واقعیت است. مثلاً من به مربی بگویم مکمل میخواهم. ما مکملهایمان را خودمان تهیه میکنیم.
خطرناک نیست؟
خطرناک بودن یک بحث است و هزینهاش یک بحث دیگر. من از خارج مکمل خرید میکنم و همیشه آن را برای آزمایش به آزمایشگاه باشگاه انقلاب میدهم و اگر آنها تأیید کنند، میخورم. ولی میخواهم بگویم آنها دکتر تغذیه و همه چیز دارند و ما با چاشنی غیرت پیش میرویم. من در تمرین میدویدم اینتروال سرعتم روی 21 بود و کنارم سجاد گنجزاده بود، گفت داداش این همه داری تمرین میکنی بیا مکمل بخور. او اسپانسر مکمل دارد. گفتم نه داداش ما یک عمر است با چاشنی غیرت کار میکنیم. واقعاً همین است. یکسری چیزها از دست من ورزشکار خارج است. فدراسیون باید حمایت کند. 7 ماه دیگر بازیهای آسیایی است. ما در بازیهای آسیایی قبلی نقره تیمی و مدال انفرادی گرفتیم. بخواهیم آن را تکرار کنیم باید حمایت شویم.
این روزها چه مشکلی به جز امکانات دارید؟
شما ببینید تیم ملی کاراته یک نفر دارد که غذاهای پک شده رژیمی را میچیند. ماست کم چرب و جوجه 300 گرمی. برعکس کیفیت غذای ما که بعضی وقتها به ناچار با بچهها شام را بیرون میخوریم. ما یک کارت دانگ داریم که شارژ میکنیم برای اوقاتی که میخواهیم بیرون غذا بخوریم، چرا که کیفیت خیلی بد غذا را نهایتاً یکی دو روز تحمل کنیم. یکسری چیزهای پیش پا افتاده برای ما دغدغه شده است. شرایط کاراته را دیدم واقعاً لذت بردم، شرایط آنها نسبت به ما هتل یو آل است. در شأن تیم سابر با آن همه افتخارش نیست که مشکل غذا و ماساژور داشته باشد.
اگر امکانات فرانسه را تیم ایران داشت، ما حالا کجا بودیم؟
ما اگر امکانات آنها را داشتیم پیمان فخری استعفا نمیداد و طلای المپیک هم داشتیم. یک نفر در فدراسیون هست که شمشیرباز هم نیست اما دشمن قسمخورده سابر است و روز و شب زیرآب شمشیربازی سابر را میزند. بعد ما در المپیک باختیم و همه در حال همدردی بودند، اما او با صفحههای فیک زیر پستها به ما فحش میداد و میگفت تا کی میخواهید بگویید داوری؛ ضعفهایتان را بگویید. آخر کدام ضعف؟ ما با سهمیه تیمی به المپیک رفتیم که 8 تیم میگیرند. فرانسه، رومانی و چین نگرفت. ژاپن میزبان هم با آن همه امکانات نگرفته. بعد گیر به ماساژور ما دادند.
چون پیمان ناظر بود فکر میکردند برای او است؟
نه ما هرچه بزرگتر میشدیم یکسری آدمهای کوچک در فدراسیون که دلایل مشخص هم داشتند، ثابت میشد 20 سال است چرت و پرت میگویند و بهانه میآورند. یکی مثل برانکو تیمی ساخت که کسی مثل درخشان و مظلومی نمیتوانستند حرف بزنند و عیار مردم مشخص میشد. آنها میگویند بیخود کردید 4 دنیا شدید. چرا مقابل آلمان 43-45 میبازید و بین 28 تیم، آلمان دوم دنیا میشود و شما پنجم. میگفتند افتضاح هستید اما ما تنها رشته تیمی بودیم که در بدترین حالت ششم المپیک شدیم. حق ما را هم خورده بودند، هرچند دو داور را هم دو سال محروم کردند، اما دشمن قسمخورده ما در فدراسیون، برای اینکه بقیه ناراحت نشوند یکسری چیزها برای ما زدند. من میگویم اگر در بازیهای آسیایی از شمشیربازی مدال میخواهند باید حمایت کنند. روی صحبتم با آقای سجادی است. حداقلها را به ما بدهید.
از حالا امکانات بدهند به شما نتیجه میگیرید؟
ما حالا تیم دوم آسیا هستیم. من خودم رنکینگ 12، محمد رهبر 22 و محمد فتوحی 26 دنیاست. رنکینگ ما سه نفر زیر 30 است، آن هم در رنکینگی که 180 نفره است. این یک پوئن مثبت است. ما خواسته خارج از عرف نمیخواهیم، نمیگوییم ماهی 20 میلیون به ما حقوق بدهید. دغدغه ما شده یک ماساژور و غذای درست حسابی. تیم کاراته فیزیوتراپ دارد. من دستم آسیب دیده بود. میرفتم پیش فیزیوتراپ کاراته، آنقدر خجالت میکشیدم. بعد از المپیک که روی بورس هم بودم. اگر تیم ما فیزیوتراپ داشت که اینطور نبود.
یادم هست رفته بودی المپیک میگفتی ساک را باز میکنی ماسک و شمشیر را میبینی ناراحت میشوی. هنوز هم همان حالت را داری؟
نه این دو مسابقه را که رفتم روحیهام بهتر شد.
یعنی کلاً آنها را پاک کردی و گذاشتی کنار؟
نه نمیشود گذاشت کنار. آدم به امید زنده است. امید من این است که بروم قهرمانی آسیا، جهانی و بازیهای آسیایی. کار ما هم یک جورایی مثل کار قماربازهاست. اگر ببریم همه چیز را بردیم و اگر ببازیم همه چیز را باختیم. من بعد از المپیک گفتم همه چیزم را باختم، چرا که پنج سال برای این مدال تمرین کردم.
به نظرت به المپیک پاریس میرسی؟
چرا نرسم. برای همین میگویم خوشحالم از تکواندو آمدم بیرون. چون تکواندو تا یک سنی است. باید وزن کم کنی و آسیب میبینی. شمشیربازی بعد از 30 سالگی شکوفا میشوی. مجتبی عابدینی همه مدالهایش را بعد از 30 سالگی گرفت.
انشاءالله پاریس مدال میگیری؟
امیدوارم. من میگویم اگر یک حداقلهایی را به یک ورزشکار ایرانی بدهید طرف استعدادش شکوفا میشود و فدراسیون با حفظش میتواند نتیجه بگیرد، مثل تیم ما. واقعاً تیم ما چیز خاصی نمیخواهد. اگر ما را حفظ کنند ما تا 2028 هم میتوانیم مدال بگیریم. اگر یکسری از ورزشکاران قاطی میکنند چیز خاصی نمیخواهند. ورزشکار وقتی روی تردمیل با سرعت 25 و شیب 2 میدود، این کار را هفت تا هشت بار تکرار کند و بیاید پایین و مکمل نداشته باشد، غذای درست و حسابی نداشته باشد، مغزش رد میدهد. وقتی 20 ساله باشی تحمل میکنی، اما 30 ساله باشی و دو المپیک رفتی و اسمت کاپیتان است، تیمهای دیگر را که میبینی اذیت میشوی.
چه چیزی باعث میشود تحمل کنی؟
من عشقم این است که کار کنم و مدال بگیرم. اگر به من نان خشک هم بدهند از جیب خودم خرج میکنم.
درآمد هم داری؟
بله. من کارمند فدراسیونم که باید از باقرزاده رئیس فدراسیون تشکر کنم. او مدیر خوبی است اما میتواند مدیر بهتری شود. یکسری جزئیات مهم را توجه نمیکند. من 5 مجمع با سه وزیر رفتهام، آنها گفتند به خاطر نتیجه تیم سابر بودجه شمشیربازی دو برابر شده است. فکر کن پنج سال اینجوری بوده، اگر ما نبودیم بودجه فدراسیون برای پنج سال قبل بود. ما را حتی جزو رشتههای امید به مدال حساب نمیکردند. در المپیک گذاشتند در سبد مدال آوران. زمانی جزو امید سهمیه بودیم اما حالا کنار کشتی و وزنهبرداری در سبد مدالآوران هستیم. افتخاری که برای تیم سابر و پیمان فخری است که آن را ساخته. وقتی این مشکلات را میبینم خودم ناراحت میشوم.
در ایران یک سری اتفاقات داشتیم مثلاً صعود تیم ملی به جام جهانی همیشه سخت بوده. دورهای با برانکو و کیروش راحت رفتیم. یا مثلاً در والیبال از باخت به پاکستان به برد ایتالیا رسیدیم. در شمشیربازی چیزی نبودیم اما حالا شانس مدال المپیک هستیم. چرا این اتفاق میافتد؟
من دوست دارم انتظارات از ما بالا برود. چون هر چه انتظارات بیشتر شود ما مجبوریم حرفهایتر و در چهارچوبتر کار کنیم. همه آن به مربی و کوچ برمیگردد. شما یک چوب به آدمی که توانایی دارد تحویل دهید او چوب را به یک چیز عیاردار تبدیل میکند. من همیشه به دوستان اسلحه اپه و فلوره که میگفتند شما چهکار میکنید میگفتم بابا ما کار اضافهای نمیکنیم، نه بیشتر از شما تمرین میکنیم نه چیز دیگری. فقط تکنیک داریم که آن هم از مربیمان داریم. او رفته، گشته و یاد گرفته و دوره گذرانده، فیلم دیده و به ما یاد داده و نسل ساخته است. همان اتفاقی که در والیبال افتاد. مربی کرهای آمد تیم جوانان را ساخت و رفته رفته در لیگ پویا شرکت کردند و ولاسکو آنها را از یک جایی به بعد بالا آورد، یا مثل کیروش زمانی که آمد تیم خوبی تحویل نگرفت، اما وقتی رفت 3 تیم ملی به ما داد. حالا کاری که اسکوچیچ میکند باید بگوید دست کیروش درد نکند.
سردار آزمون، جهانبخش و طارمی....
کلاً آنها را بیرون بگذارید، ما یک تیم ملی دیگر داریم. دوتا محمدیها، کاوه، اللهیار، علیپور.... حتی اگر پولادی خدمت میرفت، حالا بود.
وقتی المپیک بودی، قبل از مسابقات تیمی، فردوسیپور به تو وویس داده بود و تو گفته بودی اگر زودتر دستت رسیده بود، اتفاق دیگری میافتاد. چه اتفاقی افتاد؟
آقای فردوسیپور که بنده نوازی کرد و همین جا تشکر میکنم. چطور میتوانم توصف کنم؟ من هر دوشنبه شب و هر هفته چون فوتبالی هم بودم نود را میدیدم. دوشنبهها به این امید از خواب بیدار میشدیم که نود ببینیم. واقعاً هم همه خانواده میدیدیم. مادرم فوتبالی نیست اما نود را دوست داشت. همه از اجرا و انرژیای که این آدم داشت لذت میبردیم، از بس خالصانه بود دوستش داشتیم. معلمهای ما استنباط میکردند به حرفهای او که از فردوسیپور الگو بگیرید یک آدم راسخ و درست. وقتی من وویس او را گوش کردم گفتم چه کاری کردم که آدم به این بزرگی من را قابل دانسته و آن مسائل را به من گفته و اگر زودتر گوش میکردم انرژی میگرفتم. جالب اینجاست که شب به من گفت آقای علی آقا خان ایتالیاییها را فردا بزنیدا. درست است که آبی میپوشند اما ببرید. من نصف بازیها را به این فکر میکردم که فردوسیپور مرا میبیند. اما شرمنده شدم.
از محمود فکری راضی نبودی.
واقعاً از نظر فوتبالی خوب نبود. ما آن دربی که 2-2 شد باید دستهای رشید مظاهری را ببوسیم و دم احمد نوراللهی هم گرم. با اینکه فوتبال نیست همه ما استادیوم برو بودیم و میفهمیدیم تیم تاکتیک ندارد، مگر میشود صمد مرفاوی سرمربی استقلال بوده و فکری بازیکنش؟ بعد در کرمان مرفاوی سرمربی و فکری کمک او، در استقلال فکری سرمربی و مرفاوی کمک او! اگر شما خودت را در قالب سرمربی میبینی برو در خانهات.
قهرمانی استقلال به تو حسابی چسبید؟
من از قهرمانی استقلال خیلی خیلی خوشحال شدم، اما سریع کام ما با رفتن فرهاد مجیدی تلخ شد. این خیلی بد است که هنوز باشگاه نتوانسته یک مربی خوب گیر بیاورد. البته من به سردار آجرلو خیلی اعتقاد راسخ دارم. چرا که مدیر دیروز و امروز نیست. او کسی است که پاس را ساخت. یادم می آید وقتی پاس با العین در ورزشگاه دستگردی بازی داشت، من برای تماشای بازی به استادیوم رفتم. هر چند پاس به رغم برد 3-2 یا 4-3 حذف شد. اما آن موقع سردار آحرلو پاس را ساخته بود. ما چند هوادار استقلالی بودیم که برای بازی به استادیوم رفتیم و ناراحت بودیم از اینکه پاس استادیوم دارد اما استقلال نه. امیدوارم او در باشگاه استقلال هم با تحقق اهدافش، موفق شود و البته یک مربی در خور شان استقلال بیاورد.
یعنی مربی بزرگ؟
بله. به هر حال مربی از بازیکن مهمتر است. برانکو آمد و یک نسل طلایی در فوتبال ایران ساخت و رفت. حتی کارلوس کی روش هم وقتی به ایران آمد بازیکنان خوبی تربیت کرد و به وقت رفتن ما سه تیم ملی خیلی خوب داشتیم.
مسابقه شمشیربازی قهرمانی آسیای سابر، چطور بود؟
قهرمانی آسیا برای من دو وجه داشت. وجه اول آن مسابقه انفرادی بود که اصلا خوب نبودم و به شمشیرباز قزاقی باختم که چین و زاپن را هم برد و مدال برنز آسیا را گرفت ف اما من نباید به آن می باختم. نه اینکه او شمشیرباز بدی باشد، من خوب بازی نکردم. باخت و حذفی که مرا شرمنده خودم و مربی ام کرد. اما قول می دهم جبران کنم. وجه دوم آن مسابقه تیمی بود. ما با تیم جدیدی در قهرمانی آسیا حاضر شدیم که تا به حال با هم بازی نکرده بودیم. 15 سال من، مجتبی و محمد رهبری کنار هم بودیم، اما با این حال محمد فتوحی و نیما زاهدی هم عالی بودند. اگر بد شانسی نمی آوردیم حالا نتیجه فرق می کرد. البته که ما در جام جهانی گرجستان هم با اختلاف دو امتیاز به آلمان باختیم و مدال نگرفتیم و جام جهانی مادردید هم با اختلاف یک امتیاز. اما شک نکنید تیم ما دوباره به روزهای اوجش برمی گردد.
هنوز میگویند که سایه فخری بالا سر سابر است
خدا حفظش کند. اگر روزی یک نیم سایهاش بالا سر ما نباشد تیم بر میگردد به هفتمی آسیا، آن وقت مثل 2013 ما به هنگ کنگ و قزاق و ازبک و همه میبازیم.
یعنی اگر کلاً کنار تیم نباشد؟
بله. اگر نباشد از پنجمی برمیگردیم به 22 دنیا. آنهایی هم که در فدراسیون حرف میزنند که اینها سفر میروند، گفتم بزرگوار همه این سفرها را تیمهای هنگکنگ و چین و مالزی هم میروند. ما سه ورزشکاریم، بدون ذخیره، اما آنها 8 شمشیرباز دارند و 4 مربی، یک دکتر و 2 ماساژور. ژاپن و چین که پایینتر از ما هستند. اگر به سفر بود آنها چرا نتیجه نمیگیرند. تکنیک است دیگر. اگر تکنیک نداشته باشی و سفر بروی که فایده ندارد.
پیمان را جزو مربیان برتر دنیا میدانی؟
من او را بهترین مربی دنیا میدانم. فارغ از نسبت فامیلی. من یک روز به نیما آقایی گفتم تو مرا میبینی که همه چیز را بلدم. من وقتی آمدم تیمملی مجتبی را میدیدم که بنده خدا هیچ برنامهای نداشت و شمشیرباز دیگری هم نبود. ما یک جاده خاکی بودیم که فرانسه و مجار برای ما خیلی بزرگ بودند. ذهنیت حالای ما را، پیمان فخری به ما داد. واقعاً از 4 آدمی که زیر صفر بودند ما را ساخت. خودش تنها طلای انفرادی قهرمانی آسیا را دارد. آدمی است که از درون بزرگ است. میگفت وقتی شمشیرباز کرهای، ایتالیاییها را میبرد چرا من نتوانم. مدالی دارد که ما تا حالا نگرفتیم. آن هم بدون مربی.
پیمان فخری یک بار گفت شنا تا 50 سال دیگر مدال نمیگیرد. من میگویم چرا والیبال میتواند اما رشتههای این چنینی نه.
دو بحث است. او در شنا بحث فنی ندارد، فقط مدیریت را میبیند. شناگر را تو باید از نوزادی بررسی کنی و ببینی در 17 سالگی میتواند مدال بیاورد یا نه. ژیمناستیک هم همین است. اما در شمشیر بازی او خودش کننده این کار بوده، خودش شمشیرباز بوده و مجتبی شاگردش بوده. برادرم حسین هم، طاهرخانی که حالا امریکاست. او از اول هم تیم میساخته. بعد که مربی شد ما 4 نفر را گیر آورد. تعریف از خود نباشد ما هم کمی با استعداد بودیم، علاقهمند و پای کار. او ذهنیت ما را عوض کرد،
ما وقتی به ایتالیا خوردیم میترسیدیم اما او میگفت بروید بجنگید، بیوجود نباشید، نترسید اینها چیزی ندارند. آن قدر روی روحیه و تاکتیک و تکنیک ما کار کرد که به خودباوری رسیدیم. به خاطر همین میگویم بهترین مربی دنیاست. من اگر فرانسوی باشم و مربی ایتالیایی بیاورم میبینم پشت سر من کلی قهرمان المپیک است. مثل تکواندو که پشت سر آدم هادی ساعی و دیگران راه را صاف کردند. ولی ما جادهای نداشتیم، خاکی بود خودمان بیل زدیم و جاده را صاف کردیم. حالا هم به جوانان و نوجوانان میگویم قدر داشتهها را بدانید. ما بیچاره شدیم که این ذهنیت را همخودمان بسازیم و هم در دنیا جا بیاندازیم. تا دو سال داوران امتیاز ضربههای ما را نمیدادند.
میگفتند شما ایرانی هستید و شانسی ضربه میزنید. بعد از دو سال باورمان کردند. با داوران هی دوست میشدیم و پسته میدادیم به آنها و فیلم بازی را میگذاشتیم. حالا بعد از المپیک مرا برای تمرین به فرانسه دعوت میکنند، اگر حالا ما را تحویل میگیرند به خاطر اوست. الکی نمیگویم من خودم موفق شدم. اگر او نبود، ما هم مثل یکسری از دوستان چیزی نمیشدیم. نه که بگویم آنها استعداد نداشتند بلکه یکی مثل فخری را نداشتند. یک مربی که هم تاکتیک، تکنیک و هم به روحیه ما کمک میکند. پیمان وقتی کنار پیست ما مینشست به خاطر کاریزمایی که دارد به ما دل و جرأت میداد.
پیمان فخری، زمانی داوری هم میکرد، نه؟
او داور الیت بود. تنها داور آسیایی، جزو هشت داور برتر دنیا، تا این حد قوی. او به خاطر اینکه تیمش را در المپیک تنها نگذارد از داوری استعفا داد. چه کسی در این کشور این کار را میکند؟ فکر کنید داور الیت باشید و هر مسابقهای دعوت شوی با پول خوب، فینال را قضاوت کنی و همه آنها را به خاطر تیم ملی بیخیال شوی. یا اینکه حتی قید پیشنهادات خارجی را به خاطر تیمش زد. حالا هم که رفت اما من میگویم او آدم خیلی خفنی است، حداقل برای شمشیربازی.
من زمانی که با او حرف زدم در رادیو هم حدس زدم چون کار شنا نکرده این طور گفته.
حالا این نسل واترپلو ما هم خیلی خوب است. یک مربی خوب آوردند، اگر این مربی و نسل را حمایت میکردند کارهای خیلی خفنی میکردند. بازیکنان خوب و چغری دارد. در چشمان بازیکنان واترچلو چیزی را میبینم که در 20 سالگی خودم میدیدم، خیلی با آنها حال کردم. مربی خیلی مهم است. ما ایرانیها خیلی با استعدادیم اگر در هر جایی کسی بالا سر ما باشد میتوانیم کار را در بیاوریم.
منظورت از استعداد نژادی است یا ذاتی یا هوشی؟
من حس میکنم که هم هوشی خوب هستیم و هم اینکه آدمایی هستیمکه به خاطر تاریخمان غد و باختن برای ما سخت است، مثلاً اروپاییها میبازند و میگویند جزو ورزش است اما برای ما این طور نیست. زندگی ما به برد و باخت گره خورده است.
چرا لیگ شما اینقدر بد است؟
لیگ ما متأسفانه خیلی ضعیف است. امسال کمی بهتر شد. تیم مس سونگون آمد، ولی بچههای تیم دانشگاه آزاد وضعیت خوبی نداشتند. برای تیمی که المپیک ششم شده و این اتفاقات را رقم زده این قراردادها پایین است. نمیگویم اندازه فوتبال و بسکتبال و والیبال ببندیم اما حداقل نصف آنها را باید ببندیم. یک عددی بگیریم که بتوانیم زندگی کنیم. مردم ما را به چشم قهرمان میبینند. یک ذره زندگی ما هم قهرمانانه باشد. این هم به این بر میگردد که فدراسیون اسپانسرهای خوب برای لیگ بگیرد. چون من همیشه میگویم یکی باشد که اسپانسر بیاورد. من دنبال رابط هستم که اسپانسر پیدا کنم. این همه شرکت و کارخانه مثل مس و گلگهر هست. قرار نیست هزینه گزاف کنند.
وسایل شمشیربازی گران است؟ در ایران هم هست؟
ما به خاطر نتایجی که گرفتیم برند جهانی آلاستار اسپانسر ما شد. این هم باز لطف فخری بود که به آن برند گفت ما را حمایت کند. وسایل ما در ایران جنس چینیاش هست.
اسپانسر فقط وسیله میدهد یا پول هم میدهد؟
فقط وسیله میدهد
قبلا چه؟
قبلاً فدراسیون تأمین میکرد.
اگر خودتان بخواهید هزینه کنید چقدر میشود؟ - یک ست کامل نزدیک به صد میلیون میشود.
کسی که بخواهد شروع کند چه؟
او نیازی به این همه وسایل ندارد. چینیاش را با 20 میلیون جور میکند اما نیازی به همه آنها ندارد.
257 251
کد خبر 1643008