گشت ارشاد و زبان نرم / احتمال جنگ ایران و رژیم صهیونیستی؟ / اینفلوئنسرهایی که به فرهنگ میزنند
نوجوانان در دام برنامههای اینستاگرامی، قیمتهای ترسناک در بازار میوه، دفاع صالحی از برنامه هستهای دولت قبل، اختالفات درونی طالبان برای خلع سالح فرماندهان غیرپشتون، دندان انحصار دندانپزشکی کشیده شد، 8 کشته در انفجار بادکنک هلیومی، نشانههایی مشخص ازدوقطبی شدن جامعه ایران و امضای 9 سند همکاری میان تهران و عشق آباد از مواردی است که موضوع گزارشهای خبری و تحلیلی روزنامههای امروز شده...
به گزارش «تابناک» روزنامههای امروز پنجشنبه 26 خردادماه در حالی چاپ و منتشر شد که دیدار رئیس جمهور ترکمنستان با رهبر انقلاب و امضای سندهای همکاری میان ایران و ترکمنستان، عمق حمله سایبری به شهرداری تهران، و مخاطرات آشتی بایدن و بنسلمان در صفحات نخست روزنامههای امروز برجسته شده است.
-->در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشره در روزنامههای امروز را مرور میکنیم:
اینفلوئنسرهایی که به فرهنگ میزنند
آرین احمدی طی یادداشتی در شماره امروز ابتکار با عنوان اینفلوئنسرهایی که به فرهنگ میزنند نوشت: کسی فکرش را نمیکرد که یک روز به اشتراک گذاشتن تصاویر، بتواند دنیای انسانها را متحول کند. زمان زیادی از اولین باری که دستگاهی به عنوان دوربین معرفی شد، میگذرد. این موضوع یک نقطه شروع برای داستان به وجود آمدن عکس و صنعت عکاسی بود. اما بدون شک با به وجود آمدن شبکههای اجتماعی علی الخصوص اینستاگرام، این صنعت جان تازهای گرفت و علاوه بر عکاسان حرفهای، اینک مردم عادی نیز میتوانند به صورت تفریحی عکاسی کنند و تصاویری که ثبت کردهاند را با دیگران به اشتراک بگذارند. سوال اینجاست که این برنامه پرطرفدار چه تاثیراتی را بر روی انسانها گذاشته است؟ فرهنگ اینستاگرام چیست و افرادی که از آن استفاده میکنند، باید چه نکاتی را رعایت کنند؟ نشان دادن یک زندگی بینقص و به اصطلاح لاکچری، چه آسیبهای روانی را در جامعه ایجاد میکند؟ متاسفانه این روزها شاهد اتفاقات ناخوشایند و محصولات عجیب و غریب فرهنگی از درون شبکههای اجتماعی، علی الخصوص اینستاگرام هستیم، که اگر برای آنها برنامه ریزی صحیح فرهنگی نداشته باشیم میتوانند تغییرات و اثرات منفی و جبران ناپذیری بر شیوه زندگی آحاد مردم جامعه داشته باشند، هر چند که تا امروز هم به دلیل نقص در برنامه ریزی صحیح فرهنگی و اقدامات بازدارنده و نظارتی به جای فرهنگسازی و برنامهریزی اصولی، شبکههای مجازی و اینستاگرام تاثیرات منفی فراوانی را در سبک زندگی علی الخصوص جوانان گذاشته اند. اینفلوئنسرهایی که هر روز به تعدادشان افزوده میشود و برای کسب تعقیب کننده و ثروت بیشتر دست به هر کاری میزنند، از تولید محتوای زشت و زننده و مغایر با فرهنگ و ارزشها گرفته تا نشان دادن سبک زندگی نامتعارف و یا بسیار لوکس و... و جوانانی که با سودای کسب ثروت و شهرت فراوان یادگیری مهارت و علم را رها کرده و به جرگه این افراد میپیوندند، شرایط جدید و بسیار خطرناکی را برای فرهنگ، سبک زندگی و حتی کسب و کار پدید آورده است. کافی است فقط یک بار به اینستاگرام سر بزنید که با دنیایی عجیب و ناهمگون با جامعه مواجه شوید، از غذا خوردنهای عجیب و به اصطلاح ترکیبی با صدای بلند و آداب زننده گرفته تا همین آخرینش که استفاده از کودکان برای تولید محتوای زننده است، همگی گویای این ادعا هستند که استفاده از محیط اینستاگرام که اتفاقا میتواند بسیار هم مثبت باشد نیاز به فرهنگ سازی و برنامه ریزی صحیح فرهنگی و اجتماعی دارد، و قطعا در عصر جهانی شدن و گسترش شبکههای اجتماعی ایجاد محدودیت و اقدامهای بازدارنده نمیتواند راه کار مناسبی برای فراهم آوردن شرایط مطلوب باشد. در همین راستا اقداماتی مانند موارد زیر به نظر میرسد میتوانند در راستای ایجاد شرایط مطلوب و عبور از چالشهای فعلی فرهنگی راه گشا باشند: 1- آموزش سواد رسانهای به آحاد مردم جامعه 2- تدارک برنامههای با کیفیت و پر محتوا در صدا و سیما 3- تدارک برنامههای متنوع شاد و سرگرم کننده در فضای شهری توسط شهرداریها که باعث پر شدن اوقات فراغت مردم میشود و همین امر باعث میشود که افراد جامعه کمتر به سمت شبکههای اجتماعی بروند و بیشتر زمان خود را با خانواده سپری کنند. 4- دشناساندن صحیح و کامل فرهنگ و ارزشها به آحاد مردم جامعه. ادوارد سعید در کتاب شرق شناسی میگوید هر گاه بیشتر فرهنگ خود را بشناسیم کمتر دچار آسیب فرهنگی خواهیم شد. 5- عدم استفاده از اینفلوئنسرها در تبلیغات شهری و بیلبوردها (که این روزها فراوان شاهدش هستیم) و همچنین عدم استفاده از ایشان در صدا و سیما که متاسفانه برخی اوقات شاهد اینفلوئنسرهایی در صدا و سیما هستیم که محتوای پیج و صفحه شان هیچ همگونی با فرهنگ رایج کشور ندارد و مخاطب با دیدن آنها در صدا و سیما دچار پارادوکس میشود. در آخر نیز لازم به ذکر است برای استفاده مثبت از بستر شبکههای اجتماعی و همچنین آسیب نخوردن از شرایط موجود، باید هرچه سریعتر اقدامات و برنامه ریزیهای لازم و صحیح فرهنگی صورت بگیرد. به قول قیصر امین پور، گاهی چه زود فرصتمان دیر میشود.
احتمال جنگ ایران و رژیم صهیونیستی؟
صلاحالدین هرسنی طی یادداشتی در شماره امروز جهان صنعت با عنوان احتمال جنگ ایران و رژیم صهیونیستی؟ نوشت: با توقف مذاکرات وین و به دنبال آن شکست ضمنی برجام، احتمال جنگ ایران و رژیم صهیونیستی بیشتر میشود. این ادعایی است که پروپاگانداهای رسانهای تلآیو به ویژه جروزالمپست، هاآرتص و شبکه خبری پیام تلآویو و برخی از مقامات کلیدی کابینه نفتالی بنت نظیر «پائیر لاپید» وزیر امور خارجه و «بنی گانتس» وزیر دفاع مکرر بر آن تاکید کرده و میکنند. احتمال جنگ رژیم صهیونیستی و ایران در صورت توقف مذاکرات وین و شکست محتمل برجام، بخشی از سیاست و معادله جدیدی است که مقامات تلآویو آن را در قالب هدف قرار دادن سر اختاپوس یا همان «سیاست حمله به سر هشت پا» در دستور کار قرار دادهاند. دکترین «اختاپوس» نفتالی بنت را باید انعکاس و جلوهای از سیاست و راهبرد عبدالله بن عبدالعزیز پادشاه عربستان سعودی در فاصله سالهای 2005 تا 2015 بابت مهار ایران در هندسه ژئوپلیتیک غرب آسیا دانست. روزگاری نهچندان دور، عبدالله بن عبدالعزیز که برخلاف اسلافش رابطه خوبی با تهران داشت، به سفیر خود عادل الجبیر در واشنگتن سفارش کرده بود که به مقامات آمریکا این پیام را انتقال دهد که برای پایان دادن به برنامه هستهای ایران، کافی است که سر مار کوبیده شود. حال اجراییسازی دکترین اختاپوس که به دنبال توقف مذاکرات وین رقم خورده، مقامات تلآیو را به این باور رسانده است که با ورود ایران به مرحله «گریز هستهای» قطعا حیات سرزمینی تلآویو با تهدیدات فزاینده تهران مواجه میشود و ایده نابودی و امحای کامل رژیم صهیونیستی از رهگذر اقدام و واکنش متقابل و البته به واسطه دستیابی به بمب هستهای، رقم خواهد خورد؛ بنابراین با توجه به نابودی کامل رژیم صهیونیستی که به یک راهبرد تغییرناپذیر و انگاره آنتولوژیکال برای مقامات تهران تبدیل شده است، مقامات تلآویو را ناچار به اجراییسازی دکترین اختاپوس جهت بقا، موجودیت و امنیت حیات سرزمینشان در یک محیط پرآشوبی، چون منطقه غرب آسیا کرده است. دکترین اختاپوس نفتالی بنت بر این تاکید میکند که برای تحصیل و تامین امنیت به جای درگیری با گروههای نیابتی ایران نظیر حماس و حزبالله و سایر گروههای جهادی، باید با خود ایران وارد عمل شد، چراکه در نگاه و باور مقامات تلآویو ایران از گروههای افراطی و خشونتگرا در خاورمیانه نظیر حزبالله لبنان، جهاد اسلامی فلسطین و حماس حمایت میکند. افزون بر این، مقامات تلآویو بر این باورند که جمهوری اسلامی ایران برای براندازی متحدان آمریکا در منطقه غرب آسیا تلاش میکند؛ بنابراین رویکرد سیاسی و امنیتی جمهوری اسلامی ایران در خاورمیانه و مشخصا منطقه غرب آسیا، در راستای براندازی حکومتهای بحرین، کویت، امارات، عربستان و در نهایت محو و نابودی کامل رژیم صهیونیستی تنظیم است. همچنین این مقامات بر این باورند که جمهوری اسلامی ایران تمایلی به شکلگیری توافقنامه صلح اعراب و رژیم صهیونیستی به ویژه به عادیسازی روابط اعراب و رژیم صهیونیستی در قالب پیمان ابراهیم و نشست نقب ندارد و تلاش میکند که سیاست «موازنه تهدید» مجموعههای عبری - عربی را که برای مهار ایران تنظیم شده است، با نفوذ در پایتخت کلیدی منطقه غرب آسیا خنثی و بیاثر کند. با این همه و با وجود همه نگرانیهایی که مقامات تلآویو بابت بقا و امنیت خود به واسطه تهدیدات فزاینده تهران دارند، به نظر نمیرسد که خطر یک جنگ پرشدت رژیم صهیونیستی با ایران در شرایط حاضر جدی باشد. این گمانه بدان جهت قوت میگیرد که اولا اجراییسازی دکترین اختاپوس صرفا به جهت «موازنه وحشت» و به مثابه اهرمی است که قرار است تهران را در عقبنشینی در قبال کاهش تعهدات برجامی آماده کند. در واقع میان آمادگی ایران برای پذیرش و قبول به پای میز مذاکره رفتن بعد از یک وقفه در مذاکرات وین با تهدید تلآویو در قالب دکترین اختاپوس، یک رابطه معناداری وجود دارد. در واقع مقامات تلآویو در تهدید به اجراییسازی دکترین اختاپوس حامل پیامهای غیرمستقیم واشنگتن به تهران بابت ادامه مذاکرات و در نتیجه احیای برجام هستند. افزون بر این قابلیت وارد کردن «ضربه دوم» یا همان «دکترین هستهای ضربه دوم» یک عامل کلیدی و تعیینکننده برای منتفی دانستن ورود به یک جنگ پرشدت از طرف رژیم صهیونیستی و ایران است. طبق دکترین هستهای ضربه دوم، اگر حریفی بداند که حریف مقابل توانایی وارد کردن ضربه دوم را دارد، هیچگاه انگشت به سمت ماشه شلیک نمیبرد؛ بنابراین پرواضح است که اگر رژیم صهیونیستی بخواهد دکترین اختاپوس خود را در قبال تهران اجرا کند، با توجه به ستیز فزاینده در روابط تهران - تلآویو، شهرهای تلآویو و حیفا در تیررس حملات موشکهای نقطهزن بالستیکی ایران قرار خواهند گرفت؛ بنابراین صرف انتقال صحنه جنگ از طرف تلآویو به داخل خاک ایران آن هم در قالب برنامه ترور دانشمندان هستهای آن هم تحت خلاءها و حفرههای امنیتی نمیتواند دلیلی در برتری رژیم صهیونیستی در یک جنگ پرشدت علیه ایران در قالب دکترین اختاپوس باشد. قطعا توان بازدارندگی ایران اجازه نمیدهد که رژیم صهیونیستی بخواهد تنش جنگ لفظی خود با ایران را به مرحله یک جنگ پرشدت تغییر دهد. افزون بر اینها، بسیاری از افرادی که در ساختارهای اطلاعاتی و امنیتی رژیم صهیونیستی حضور دارند، معتقدند که پاسخ ایران به اقدامات تروریستی رژیم صهیونیستی، ماهیتی پیچیده خواهد داشت و آمادهسازیهای رژیم صهیونیستی برای مقابله با آنها نیز برای این رژیم بسیار گران تمام میشود.
گشت ارشاد و زبان نرم
فریدون مجلسی طی یاددااشتی در شماره امروز اعتماد با عنوان گشت ارشاد و زبان نرم نوشت: با گذشت بیش از 43 سال از انقلاب مردم ایران در سال 57 به نظرم دیگر زمان آن رسیده است که موضوع راهبردهای قهری در خصوص مقولات فرهنگی از جمله «حجاب» مورد بررسی قرار بگیرد و ارزیابی شود که این روشهای سخت و سلبی آیا توانسته تاثیری در افکار نسلهای مختلف ایرانی داشته باشد یا نه؟ آیا امروز میتوان ادعا کرد که روشهای سلبی باعث شدهاند، جوان ایرانی در قرن جدید خورشیدی متوجه مزایای استفاده از حجاب شود و آن را انتخاب کند؟ اساسا آیا مرکزی وجود دارد که پایشی علمی، میدانی و تخصصی در این مقوله صورت دهد و دادههای برآمده از تحقیقات علمیاش را منتشر کند؟ پاسخ به اغلب این پرسشها، متاسفانه خیر است. واقع آن است که رفتارهای تند، خشن و سلبی که طی دهههای اخیر در خصوص مقوله حجاب در پیش گرفته شده، نهتنها باعث ترویج فرهنگ حجاب در جامعه نشده است، بلکه باعث رویگردانی برخی از جوانان از این مقوله فرهنگی و اجتماعی نیز شده است. اساسا این خاصیت گزارههای فرهنگی است که بدون بهرهمندی از زبان فرهنگ، ادب و هنر و در کل زبان نرم به ضد خود بدل میشوند و مسیر متفاوتی را طی میکنند. کافی است، نگاهی به واقعیت حجاب طی نسلهای مختلف ایرانی انداخته شود. اغلب مادربزرگها در خانوادههای ایرانی که متعلق به سالهای ابتدایی قرن 14 خورشیدی هستند (1300 تا 1340) از حجاب متعارف برخوردارند. بعد از این نسل به نسل مادران ایرانی میرسیم که متعلق به نسل دهه 40 و 50 به بعد هستند. این نسل نیز هرچند نه به اندازه نسل قبلی، اما تا حدی مفهوم حجاب و پوشش را ارج مینهند؛ و نهایتا با نسلهای جدیدتر ایرانی که در فضای برخوردهای سلبی، خشک و آمرانه زیست کرده و بالیدهاند، مواجهیم که نوع دیگری از رویکرد را در پیش گرفتهاند و به گونهای دیگر میاندیشند. حدود یک قرن قبل، ماجرای کشف حجاب توسط رضاشاه شکل گرفت.
تصمیمی که در نقطه مقابل رویکردهای سلبی این روزها قرار داشت. به همان اندازه که رفتارهای خشونتبار دوران رضاشاه باعث شد تا نسلهای ایرانی برای مبارزه منفی با سیستم به سمت استفاده بیشتر از حجاب حرکت کنند، رفتارهای سلبی، خشک و خشن برای واداشتن نسلهای مختلف به بهرهمندی از حجاب نیز نتیجه عکس به دنبال خواهد داشت. همانطور که اشاره شد این خاصیت مقولات فرهنگی است که زبان ویژه خود که زبان فرهنگ، هنر، علم و تخصص است را میطلبند. در سالهای ابتدایی انقلاب، شرایط خاصی وجود داشت؛ کشور دچار هیجانات برآمده از انقلاب بود، کینهتوزیهایی نسبت به روشهای حکومت قبل وجود داشت و تلاش برای تغییر و دگرگونی کامل در دستور کار قرار داشت. در آن برهه میشد فهمید که برخی رفتارهای خشک و خشن در خصوص مقولات فرهنگی و اجتماعی از جمله بحث حجاب رخ دهد، اما امروز که بیش از 4 دهه از تثبیت سیستم گذشته است، استفاده از روشهای غیر متعارفی مانند گشت ارشاد و برخوردهای نامحترمانه و خشن با مردمی که سطح سواد و آگاهی بسیار بالایی کسب کردهاند و مناسبات جهانی را میشناسند، چندان قابل قبول نیست. ضمن اینکه تجربیات دهه اخیر نیز ثابت کرده است، این روشها نه تنها تاثیرگذار نیستند، بلکه نتیجه عکس به دنبال دارد. در ماجرای پارک پردیسان که این روزها افکار عمومی را جریحهدار ساخته، شاهدیم که یک زن و شوهر همراه با بچه 11 ماههشان در یک پارک دور افتاده برای ورزش و تفریح مراجعه کردهاند. اما برخورد تند و خشن یک مامور گشت ارشاد با این خانواده باعث شد تا موضوع در سطح عمومی جامعه به این شکل بازتاب پیدا کند و موضعگیریهای منفی در خصوص اصل حجاب مطرح شود. در حالی که بحث حجاب در ابعاد شرعی و دینی ریشه دارد و برای مواجهه با آن باید رویکردهای نرم و فرهنگی را در پیش گرفت. از همان آغاز نیز بزرگان دین و بزرگان انقلاب توصیه میکردند، افرادی با روشهای دوستانه، اخلاقی و نرم نسبت به ترویج امر حجاب توصیه کنند. اتفاقا ایرانیان به نسبت همه کشورهای اسلامی از حجاب مطلوبی نیز برخوردار هستند. اینکه برخی افراد و جریانات قصد دارند به مردم بگویند فقط آنگونه لباس بپوشید و حجاب داشته باشید که ما میگوییم و فقط الگوی مورد نظر ما را رعایت کنید، طبیعی است که برای بسیاری از جوانان قابل قبول نباشد. شاید دیگر وقت آن رسیده باشد که اجازه داده شود موضوعات فرهنگی، اجتماعی و عمومی در بستر اصلی خود که زبان نرم، هنری و دوستانه است، طرح شوند. بدون تردید در این صورت نتایج مطلوبتری ثبت خواهد شد؛ اگر بدانیم...