سه‌شنبه 15 آبان 1403

یادداشت | بنبست سازش و تلهی تحریم

خبرگزاری تسنیم مشاهده در مرجع
یادداشت | بنبست سازش و تلهی تحریم

"گمان نمی‌رفت که پس از خروج یک‌باره آمریکا از تعهدات برجامی، در موعدی که موظف به رفع تحریم‌های هسته‌ای بود، دیگربار سخنی از معامله و سازش بشنویم؛ اما گویا تله تحریم یا معامله منافع، قصد ندارد از ذهن بسته کاسبان سیاسی و نافعان داخلی آن رخت ببندد."

- اخبار سیاسی -

به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری تسنیم، محمد جلیلی کارشناس مسائل سیاسی در یادداشتی به شرح زیر نوشت:

در ماجرای اخیر کشف و اعلان فساد چای توسط بازرسی ویژه ریاست‌جمهوری دولت سیزدهم و سازمان وزارت اطلاعات کشور، عده‌ای مثل همیشه بر این گزاره دست گذاشتند که فساد، حاصل تحریم و راه‌حل آن مذاکره است. می‌توان حدس زد که این قبیل دعاوی از کدام آبشخور فکری می‌آیند و در پی ایجاد کدام وضعیت در آینده ایران‌اند. یک دوگانه جعلی و یک موقعیت دروغینی وجود دارد تا شما را متقاعد کند که معامله سیاسی منافع هویتی‌تان را بر تحمل آسیب به منافع اقتصادی‌تان ترجیح دهید و از ارزش‌های ملی خود عدول کنید تا شاید معیشتی بهتر داشته باشید.

برجام، تجربه ملموس و عیانی بود تا غایت عدول از حقوق ایرانیان را در قبال دولت‌های متخاصم و تحریم‌کننده، تبدیل به درس عبرت کند. گمان نمی‌رفت که پس از خروج یک‌باره آمریکا از تعهدات برجامی، در موعدی که موظف به رفع تحریم‌های هسته‌ای بود، دیگربار سخنی از معامله و سازش بشنویم؛ اما گویا تله تحریم یا معامله منافع، قصد ندارد از ذهن بسته کاسبان سیاسی و نافعان داخلی آن رخت ببندد.

واقعیت آن است که ما در برون‌رفت از چالش‌ها، دوگانه‌ای بنام سازش و تحریم نداریم و هر مسیری که ما را به مذاکره مجبور و به تحریم علاقه‌مند سازد، انحرافی است. در روابط بین‌الملل مذاکره، مختص به معامله منافع موقتی و میدانی است جهت حفظ اصول راهبردی و ارزش‌های هویتی نه بالعکس! تحریم هم تا جایی که منافع بلندمدتش بر خسارات کوتاه‌مدت آن بصرفد و خرج هزینه‌ای طبیعی برای پیمودن مسیری منطقی باشد، توجیه دارد؛ اما چرا عده‌ای مغرض، دایما افکار عمومی مردم را در میان دوگانه‌های دست‌ساز خود حبس می‌کنند و با خلق چماق و هویج تحریم و سازش، به خروج از چاله و افتادن به چاه سوقشان می‌دهند؟

معلوم است، چون از هر دو منتفع‌اند. تحریم‌های ظالمانه آمریکا که از سال 58 به جرم انقلاب اسلامی علیه ایرانیان اعمال شد، فشاری در همسان‌سازی سیاست‌های ایران با منافع خارجی آمریکا بود. اول نفت را تحریم کردند که مشابهش را انگلیسی‌ها علیه استقلال‌خواهی و ملی‌گرایی مصدق انجام داده بودند؛ بعد هم از 2011، آمدند و تحریم‌های فلج‌کننده را بر گرده ملت ایران نشاندند تا ایران و امیدواران به سرنوشت ایران را از تصمیم مخالف خود، پشیمان کنند.

یک‌وقت هست که شما گریزی ندارید از تحریم‌شدن و تهدید شنیدن چراکه تنها مسیر رسیدن به استقلال و پیشرفت و تأمین شرافت سیاسی و منافع راهبردی ملت‌تان همین است که خوانش تاریخ معاصر ایران همین گزاره را بارها به ما تأکید کرده؛ یک‌وقت هم تحریم می‌شود مایه علاقه کسانی که اتفاقاً همان‌ها طرف‌دار مذاکره و پایین کشیدن فتیله انقلاب و وجوه ارزشی و هویتی آن‌اند و هر سوء تدبیر و سوء مدیریتی را به نحوی شرطی شده به تحریم‌ها ربط می‌دهند، بلکه در وقفه‌ای دیگر همین را بهانه‌ای کنند تا کشور را از ریل آمریکازدایی و مقاومت جویی و استقلال‌خواهی درآوردند!

اگر صحنه را درست ببینیم، هیچگاه سیاست‌های عقلانی، مشروع و راهبردی جمهوری اسلامی از تحریم استقبال نکرده و آن را اولاً مفید ندانسته اما توانسته به تحریم‌ها از منظر فرصتی برای رشد و خودکفایی بنگرد و این تهدید بالفعل را اراده استقلال کند. فلذا تحریم در حوزه سخت، ایران را تبدیل به صادرکننده پیشرفته‌ترین تجهیزات نظامی به 70 کشور دنیا کرد، همان‌طور که در علم و فناوری وضعیت ما را دگرگون ساخت و در نانو و بیوتکنولوژی، هستهای، نجومی و پزشکی، در شمار 15 ملت نخست جهان قرار داد.

ایران هیچگاه قرارگرفتن در یک وضعیت خاص را دنبال نکرد و از تحمیل تحریم‌ها نیز استقبال ننمود، بلکه آن را در این وضعیت قرار دادند تا همان راهی را برود که ملت‌های دست‌بسته پیمودند! ایران در بلندمدت از ناحیه تحریم، فرصت‌های بی‌شماری خلق کرد تا روی پای خود بایستد؛ اما رهزنان انتخاباتی تحریم و سازش نیز، دکان خود را آباد می‌کنند.

باید پرسید که چه کسانی از این راه ناگزیر و از تصویر منطق زدایی شده مقاوم‌سازی کشور در برابر چالش‌های اقتصادی و فرهنگی دشمنان سود می‌برند؟ تجربه رئالیستی می‌گوید، مادامی که دستاورد ملموس میدانی ندارید، سیاست مذاکره بی‌معناست و نتیجه معامله سیاسی، باخت منافع و تضییع حقوق ملت و پشیمانی پرهزینه ساده‌لوحان است. ما در ماجرای ایران کنترا، تسلیحات معیوب نصیبمان شد و هزاران شهید دفاع مقدس هدیه اطلاعاتی آواکس‌های آمریکایی به صدام بود! در سعدآباد نیز سخن از مجوز گردش 3 سانتریفیوژ، وابستگی کامل صنایع و غنی‌سازی 3 درصد می‌شد! در عمل، تعطیلی سازمان اتمی را پیشنهاد می‌کردند، آن‌هم با اما و اگرهایشان! اما فهمیدیم که تنها راه خلاص از این باتلاق، انقلاب خودکفایی نظامی و غنی‌سازی 20 درصد با فک پلمب اراده‌ها است! خودباوری و سرسختی ما، کار را از ناتوانی در ساخت سیم‌خاردار به مذاکره بر سر کم‌وکیف کلاهک‌های انفجاری و تقلیل با خواهش و تمنای برد موشکی‌مان رساند تا آنها بر مذاکره اصرار کنند و بگویند لطفاً بیایید و راضی شوید تا بر سر 19 هزار سانتریفیوژ توافق کنیم! تا زمانی که پیشروی میدانی نباشد، معلوم است که مذاکره و سازش، آورده‌ای جز خسارت محض نخواهد داشت.

خسارتی که معنایش بتن‌ریزی در قلب رآکتور آب‌سنگین اراک و اکسید اورانیوم‌های غنی شده کورتان بود و ارائه اطلاعات حساس دانشمندان و مراکزی که فخری‌زاده و شهریاری را گرفت و به سایت‌های راهبردی کردان و نطنز آسیب رساند، ضمن آنکه تحریم‌ها را نیز دوبرابر کرد و با مکانیزم ماشه، به حق اعتراض و به ریش منافع ملی‌مان هم خندید! تجربه تاریخی ما، سازش را بن‌بست می‌بیند و تحریم را تله‌ای که باید از رویش پرید!

مسئله اینجاست که اف‌ای‌تی‌اف اگر برای باز کردن اقتصاد رانتی و گره مدیریت منابع ایران شفابخش بود، از سمت اعمال‌کنندگان همان تحریم‌های فلج‌کننده، توصیه و تأکید نمی‌شد! درست همان کشورهایی که ما را تحریم کرده‌اند و همان سیاستمدارانی که سازش را طرح می‌کنند، در ائتلافی ناخوانده، اصرار دارند که بیایید جزئی‌ترین اطلاعات اقتصادی و تراکنش‌های مالی مردم ایران را به تفکیک شخص و سازمان در اختیار دولت‌هایی بگذارید که ماهیتشان را امروز در حمایت از نسل‌کشی‌های اسرائیل می‌بینیم.

راهکاری ارائه می‌دهند که راه‌حل دورزدن تحریم را افشا و مسدود کنند نه آنکه شیوه خوداتکایی و ارتقای قدرت خودبسنده ایران را در پیش بگیرند. اینها از نتایج سیاست‌های اعمال ارز ترجیحی و ایجاد اختلاف قیمت فاحش میان بازار و دولت است تا بیش از آنکه حامی دهک‌های پایین جامعه باشد، لقمه چرب‌ونرم سرمایه‌داران رانتی محسوب شود.

باید پرسید که بانیان وضع موجود را باورمندان به ایران قوی و خوداتکا ساخته‌اند یا اتاق فکرهای کاسبان تحریم و دیپلمات‌های سازش؟ جمهوری اسلامی هزینه رفع سلطه را می‌دهد و این راهبرد دفع شر استکبار، همان‌طور که نه گفتن به دزدهای سر گردنه و زورگویان منطقه هزینه بر است، طبعاً سختی‌هایی دارد. اما موید این انتخاب تاریخی هویتی، شرافت تمدنی و عقلانیت ایرانی است. تا آنجا که این دوگانه‌های جعلی، رونق بازار خود را برای ملتی آزموده از کف بدهند.