یک‌شنبه 4 آذر 1403

یادداشت | جهاد تبیین و ضرورت مقابله با تحریف امام

خبرگزاری تسنیم مشاهده در مرجع
یادداشت | جهاد تبیین و ضرورت مقابله با تحریف امام

در دورانی به سر می‌بریم که تهاجم دشمن علیه انقلاب اسلامی وارد مرحله جدیدی شده و این بار بیش از هر چیز، ذهن و فکر مردم ایران و حامیان انقلاب اسلامی در اقصی نقاط جهان را مورد هجوم قرار داده است.

- اخبار سیاسی -

خبرگزاری تسنیمسهراب مقدمی شهیدانی؛ تاریخ‌نگار انقلاب اسلامی: 

مقدمه

در دورانی به سر می‌بریم که تهاجم دشمن علیه انقلاب اسلامی وارد مرحله جدیدی شده و این بار بیش از هر چیز، ذهن و فکر مردم ایران و حامیان انقلاب اسلامی در اقصی نقاط جهان را مورد هجوم قرار داده است. انگاره‌سازی مهندسی شده، یکی از ارکان اصلی این جنگ پیچیده جدید است که گاه از آن با عناوینی چون «جنگ ترکیبی»، «جنگ روایت‌ها» و «جنگ شناختی» یاد می‌شود. تحریف واقعیت‌های تاریخی و خصوصاً «تحریف امام خمینی» نیز به عنوان یکی از کانون‌های اصلی تمرکز دشمن در جنگ جدید مطرح است.

مقام معظم رهبری به عنوان یک هدیه بی‌بدیل الهی در این دوران دشوار و پیچ تاریخی، در مقام مقابله با تحرکات خصمانه دشمن، فرمان «جهاد تبیین» داده و آن را «فریضه‌ای فوری و قطعی» دانسته است. به لطف خدا این فرمان، تکاپو و تمرکز بسیار خوبی در جبهه حق ایجاد کرده که امید است نتایج پرباری به دنبال داشته باشد اما باید توجه داشت که این دغدغه رهبری، محصول امروز و شرایط پیچیده جدید نیست و ایشان، سال‌ها قبل از این، بر ضرورت مسئله تبیین، تأکید داشته‌اند و جالب آن‌که، این مقوله را بر سیره سیاسی امام خمینی تطبیق کرده‌اند. مقام معظم رهبری «لزوم آگاه‌سازی دائمی مردم» یکی از عناصر اصلی «توجه امام به مردم» می‌داند و «تبیین صحیح حقائق» را به عنوان سیره مستمره امام خمینی معرفی می‌کند که در سنین بالای عمر شریف‌شان هم ترک نشد. ایشان می‌فرماید:

«عرصه چهارم در خصوص توجه امام به مردم، عبارت است از لزوم آگاه‌سازی دائمی مردم. خود امام در سنین بالای عمر - با حال پیرمردی - از هر فرصتی استفاده کرد برای این‌که حقایق را برای مردم بیان کند. در دستگاهه‌ای تبلیغاتی جهانی، نقش تحریف و گمراه‌سازی، نقش فوق‌العاده خطرناکی است که امام به آن توجه داشت. وسایل ارتباطیِ فکریِ نامطمئن و وابسته به دشمنان کشور و ملت، امام را وادار می‌کرد که هم خود او به طور دائم در موضع تبیین و ارشاد و هدایت مردم قرار گیرد و هم به دیگران دائماً توصیه کند که حقایق را به مردم بگویند و افکار آن‌ها را نسبت به حقایقی که دشمن سعی می‌کند آنها را مکتوم نگه‌دارد، آشنا کنند. این‌که ما دائماً به صاحبان بیان و قلم و تریبون‌های مختلف توصیه می‌کنیم که هدف و همت خود را بر تبیین صحیحِ حقایق قرار دهند، برای این است.»[1]

این بیانات نشانگر آن است که مسئله تبیین حقائق تاریخی به عنوان یک وظیفه راهبردی، متوجه تمام کسانی است که در این باب توانمندی و اطلاعات لازم را دارند. طبعاً به دلیل ماهیت ذاتی روحانیت که با روشنگری و دعوت مردم به حقائق گره خورده است، فرمان جهاد تبیین، بیش از دیگران، متوجه عموم روحانیان و خصوصاً مبلغان ارجمند است.

در این یادداشت ضمن بازخوانی برخی انذارهای امام و رهبری پیرامون خطر تحریف تاریخ، به برخی مصادیق تحریف امام در منابع داخلی پرداخته خواهد شد. تمرکز بر منابع داخلی بدین جهت است که به دلیل انتشار این آثار در جمهوری اسلامی، ذهن مخاطب زمینه حداکثری برای باور و پذیرش مطالب تحریف‌آمیز را دارد و ای بسا، در صورت عدم تبیین تحریفات، اصلاً کسی متوجه کم و کیف تحریفات موجود در منابع داخلی نگردد و یکسره حمل به صحت شود. طبعاً چنانچه در اثر بی‌توجهی نخبگان، این انگاره‌های تحریف‌آلود در جانِ حافظه تاریخی مردم ایران شکل بگیرد، مقابله با این ذهنیت‌های مخدوش و نادرست، کار آسانی نیست.

خطر تحریف تاریخ انقلاب اسلامی در نگاه امام خمینی

مسئله تحریف حقایق مرتبط با تاریخ انقلاب اسلامی یکی از دل‌مشغولی‌های دائمی امام خمینی بوده که در دوران مقام معظم رهبری نیز با همان حساسیت ویژه مورد توجه بوده است. تحریف گاه با کتمان برخی حقایق اتفاق می‌افتد که از آن «تحریف به نقیصه» یاد می‌شود و در آن، بخشی از واقعیت‌ها از حافظه تاریخی حذف می‌گردد، گاه تحریف به معنای وارونه‌نمایی و قلب واقعیت‌هاست که در ضمن آن گاه خدمات عناصر مؤمن و مجاهد را به انحاء مختلف، مخدوش می‌سازند و گاهی دیگر «خائن» را «خادم» جلوه می‌دهند. مسئله «تطهیر پهلوی» دقیقا در همین چارچوب قابل تحلیل است. در بیانات امام خمینی پیرامون گونه‌های مختلف تحریف، انذار و هشدار داده شده است اما مسئله «تطهیر پهلوی» از حساسیت ویژه‌ای در منظر امام برخوردار بوده که پیشینه آن به دوران مبارزه می‌رسد. مرور برخی انذارهای تاریخی امام خمینی و مقام معظم رهبری پیرامون مسئله تحریف تاریخ و خصوصا تطهیر پهلوی، نشانگر حساسیت موضوع است.

امام خمینی در خردادماه 1347، در خلال نامه‌نگاری با یکی از علمای بلاد، برخی تلگراف‌های علمای ایران را «متضمن تطهیر مجرم اصلی [= شاه]» دانست و آنان را مصداق «ناطقِ مُضِر» برشمرد.[2] امام در پیام 21 آبان 1356 خود به مناسبت شهادت آقای سید مصطفی خمینی، خطاب به علما و ملت ایران، تظاهرات عظیم ملت به مناسبت شهادت فرزندش را، نه یک مسئله شخصی بلکه «اظهار تنفر از دستگاه جبار و رفراندم حقیقی و رأی عدم اعتماد بر دستگاه خیانتکار» دانست و نسبت به «اغفال ملت و خدعه اجانب و عمال آن‌ها»، اعلام خطر نمود. ایشان «مسامحه اخیر دولت که نویسندگان را مجال نوشتن و گویندگان را مجال گفتن داد» را «حیله بزرگی برای تطهیر شاه و وانمود کردن آزادی ادعایی؛ و جنایات را به گردن دولت - که آلتی بیش نیست - انداختن» دانست. به اعتقاد ایشان «اکنون میخواهند این شخص را تطهیر کنند تا به جنایاتش ادامه دهد. میخواهند با آزادی محدود در چهارچوب توجه دادن جنایات را به دولت‌ها، قلوب ساده را آرامش دهند و اذهان صاف را منحرف کنند، و هسته مرکزی خیانت‌ها و جنایت‌ها را فراموش کنند.»[3]

بنیان‌گذار انقلاب اسلامی در مردادماه 1357 نیز در پیامی خطاب به ملت ایران، نسبت به تحریف تاریخ نهضت توسط مغرضان، هشدار داد و برای پیشگیری از این جریان، نویسندگان متعهد و امین را به قلم فرسایی دعوت کرد.[4] ده سال بعد همچنان نگرانی از تحریف انقلاب اسلامی ذهن امام را مشغول کرده بود، چنانکه در حکم 67.10.25 خطاب به سیدحمید روحانی، با نقد رویه غلط تاریخ‌نگاری وابسته و تحریف‌گر، ثبت دقیق وقایع تاریخی بدان‌گونه که هست، تبیین اهداف قیام مردم، و بیان تاریخ از زبان توده های مردم رنجدیده را خواستار شد.[5]

امام در 5 مهر 1358 در یک سخنرانی عمومی در جمع روحانیون، با نقد صریح عملکرد برخی جریان‌های ملی‌گرا در دوران پس از پیروزی انقلاب اسلامی، هجمه رسانه‌ای آنان نسبت به عملکرد دادگاه‌های انقلاب اسلامی و محاکمه سران پهلوی را مصداق تطهیر آنان و برخلاف ملی‌گرایی برشمرد.[6]

با نزدیک شدن به زمان برگزاری کنفرانس سران غیرمتعهدها در بغداد و احتمال قرار گرفتن صدام در ریاست کنفرانس (بر اساس ضوابط مقرر)، امام در 11 خرداد 1361 با بیانی هشدارآمیز، این کنفرانس را اقدامی برای تطهیر صدام خواند و دیکتاتور عراق را تطهیرناپذیر خواند.[7] در سال 64 امام ضمن پیش‌بینی تطهیر پهلوی‌ها، انعکاس جنایات پنجاه ساله آنان را ضامن پیش‌گیری از «انوشیروان‌سازی» از رضاخان و محمدرضا پهلوی، برشمرده است. تاریخ‌نگار انقلاب اسلامی، سیدحمید روحانی در این زمینه چنین گفته است:

«یادم هست وقتی جلد دوم کتاب «نهضت امام» در سال 64 منتشر شد، حضرت امام در جماران تشریف داشتند. یک یا چند ماه بعد از چاپ کتاب که خدمت ایشان رفتم، با حالتی تشرگونه فرمودند: «رها کنید این قهرمان‌سازی‌ها را. از اول تا آخر کتاب، خمینی، خمینی. بروید و جنایات 50 ساله این پدر و پسر را به دست بیاورید و منعکس کنید که یک وقت از این‌ها انوشیروان عادل نسازند!» حقیقتاً امام عمیق فکر می‌کردند.»[8]

همچنین پس از نامه‌نگاری مستندِ سیدحمید روحانی (سال 1367) مبنی بر ورود برخی تحریفات تاریخی در بعضی منابع آموزشی مدارس و دانشگاه‌ها،[9] امام خمینی در نامه‌ای خطاب به رئیس‌جمهور وقت، نامه سیدحمید روحانی را «اخطاری برای همه آنانی که دل‌شان برای اسلام و انقلاب میتپد» برشمرد و وجود مطالب خلاف واقع در نظام آموزشی کشور اسلامی ایران را «باعث تعجب و تأسف» دانست و از رئیس‌جمهور و رئیس شورای عالی انقلاب فرهنگی درخواست اکید نمود که «مسئولی برای رسیدگی به این امور» قرار داده شود تا در تمام این‌گونه موارد، وی را در جریان بگذارد. در پایان نیز گزارش روند پیگیری کار را طلب نمود.[10]

یکی از مهم‌ترین تصریحات امام در باب «تحریف تاریخ انقلاب اسلامی»، اذعان به پدیده تحریف در مورد مطالب مرتبط با خود امام و تذکار ایشان نسبت به این خطر است؛ چنانکه در تذکرات ذیل وصیت‌نامه الهی - سیاسی خویش این مسئله را متذکر شده و چنین فرموده‌اند:

«اکنون که من حاضرم، بعض نسبتهای بیواقعیت به من داده میشود و ممکن است پس از من در حجم آن افزوده شود؛ لهذا عرض میکنم آنچه به من نسبت داده شده یا میشود مورد تصدیق نیست، مگر آنکه صدای من یا خط و امضای من باشد، با تصدیق کارشناسان؛ یا در سیمای جمهوری اسلامی چیزی گفته باشم.»[11]

خطر تحریف امام در نگاه مقام معظم رهبری

رهبر حکیم و دوراندیش انقلاب اسلامی «تحریف تاریخ» را به عنوان یکی از اهداف اساسی دشمن می‌داند که از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی بر آن تمرکز داشته است و در مقام تقابل با آن، نباید سکوت کرد و همگان وظیفه دارند تبیین کنند:

«امروز دشمن، درست در موضع مقابل این نقطه اساسیِ اسلامی کار می‌کند. از اوایل انقلاب، یکی از اهداف مهم دشمن، تحریف حقایق و تاریخ بود. اگر یک وقت در داخل کشور حنجره یا قلم مزدوری پیدا می‌شد که حقایق جنگ و انقلاب و اسلام را تحریف می‌کرد، می‌دیدید فریادهای تشویق از اطراف دنیا بلند می‌شود. امروز نیز همین‌طور است. امروز هم اگر در داخل کشور کسانی به خاطر خوش کردن دل استکبار و راضی کردن دشمنان اسلام و این ملت و این کشور چیزی بگویند و بنویسند که در آن تحریف اسلام و تاریخ انقلاب و چهره‌های انقلاب باشد، می‌بینید که در دنیا از طرف دستگاه‌های تبلیغاتی استکبار برای او هورا می‌کشند و او را تشویق می‌کنند! تبیین، موضوع بسیار مهمی است. انسان‌ها تابع بینش و دید خودشان هستند. اگر کسی بتواند حقایق را در چشم مردم تحریف کند، یعنی در واقع عمل و بازو و اراده مردم را به سمت گمراهی کشانده است. این همان چیزی است که دشمن می‌خواهد. امروز اگر کسانی علیه اسلام و مقدسات و مجاهدت‌های این ملت قلم‌فرسایی کنند و چیزی بنویسند؛ اگر کسانی علیه بهترین فرزندان این کشور - یعنی شهیدان ما و مجاهدان راه خدا - اظهارنظری کنند و ریشی بجنبانند؛ اگر کسانی علیه بسیج و جهاد و شهادت حرفی بزنند و چیزی بنویسند؛ می‌بینید مورد تشویق رادیوها و سیاستمداران و نویسندگان خارجی قرار می‌گیرند. امروز همه افراد - چه کسانی که بیانات‌شان در حوزه‌های وسیع کاربُرد دارد، چه کسانی که در حوزه‌های کوچک‌تر سخنان‌شان مؤثر واقع می‌شود؛ مثل مدرسه و کلاس و دانشگاه و محیط‌های کارگری و غیره - مسؤولند و اگر دیدند حقایق و محکمات اسلام و انقلاب مورد تحریف قرار می‌گیرد، وظیفه دارند تبیین کنند؛ نباید سکوت کنند. امام به این نکته بسیار توجه می‌کرد. و این یکی از چیزهایی است که راز استحکام و ماندگاری و پایداری نظام در آن مندرج است.» [12]

رهبر معظم انقلاب اسلامی در ضمن بیان تذکارهای صریح پیرامون پروژه تحریف تاریخ، هدف از آن را زیر سؤال بردن اصل انقلاب اسلامی می‌شمارند:

«یک عواملی وجود دارد که به ما کمک می‌کند، یک موانعی هم وجود دارد که باید به آن موانع توجه داشت... موانع بیرونی هم داریم؛ عمده‌ی موانع بیرونی، تزریق نومیدی، القای ناتوانی و مانند این‌ها است... تبیین‌های دروغ؛ مسائلی را تبیین می‌کنند، تبیین‌های خلاف واقع. تحریف حقایق تاریخی؛ البته این مال حالا نیست، چند سال است یک حرکت موذیانه‌ای شروع شده در تطهیر رژیم طاغوت، رژیم پهلوی. حالا ای کاش یک چیزی بود که قابل تطهیر بود، قابل تطهیر هم نیست! همان‌هایی هم که چیز می‌نویسند راجع به شخصیت‌های آنها، با این‌که خب خیلی سعی می‌کنند اطرافش را جمع بکنند، درعین‌حال ناچار به یک چیزهایی اعتراف می‌کنند. یک رژیمی که هم فاسد بود، هم ضعیف بود، هم وابسته بود، هم منحرف بود، هم به شدت غیر مردمی بود، هم به شدت افرادش و اشخاصش سودطلبِ شخصی بودند، قابل دفاع است؟ هویدا قابل دفاع است؟ محمدرضا قابل دفاع است؟ خب، شما آن دوره را که ندیده‌اید؛ یک حرکتی در این زمینه دارد انجام می‌گیرد و هدفش این است که یک جوانِ امروز بگوید «عجب! این‌ها آدم‌های بدی نبودند، اوضاع بدی نبود؛ پس چرا انقلاب کردید؟»؛ اصلاً همه برمی‌گردد به مسئله زیر سؤال بردن انقلاب؛ این‌ها از خارج دارد انجام می‌گیرد.»[13]

حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای علاوه بر هشدار نسبت به تحریف تاریخ انقلاب اسلامی و تطهیر پهلوی، به طور خاص نسبت به تحریف امام خمینی نیز هشدار داده‌اند و می‌فرمایند:

«آنچه امروز به شما عرض می‌کنم تحت عنوان «تحریف شخصیت امام» است. آیا شخصیت‌ها هم قابل تحریفند؟ معمولاً عنوان تحریف را و اصطلاح تحریف را درباره تحریف متون به کار می‌بریم؛ آیا شخصیت‌ها را هم می‌شود تحریف کرد؟ بله. تحریف شخصیت‌ها به این است که ارکان اصلی شخصیت آن انسان بزرگ، یا مجهول بماند، یا غلط معنا شود، یا به‌صورت انحرافی و سطحی معنا شود؛ همه این‌ها برمی‌گردد به تحریف شخصیت. شخصیتی که الگو است، امام و پیشوا است، رفتار او، گفتار او برای نسل‌های بعد از خود او راهنما و رهنمود است، اگر تحریف شود زیان بزرگی به‌وجود خواهد آمد.»[14]

مقام معظم رهبری، راه نجات ملت ایران و دستیابی به اهداف عالیه را در شناخت مبانی و اصول و راه امام خمینی می‌داند و مقدمه آن را هوشیاری نسبت به پروژه تحریف امام برمی‌شمارد:

«اگر ملت ایران بخواهد به آن هدف‌ها برسد، بخواهد این راه را ادامه بدهد، باید راه امام بزرگوار را درست بشناسد، اصول او را درست بشناسد، نگذارد شخصیت امام را تحریف کنند، که تحریف شخصیت امام، تحریف راه امام و منحرف کردن مسیر صراط مستقیم ملت ایران است.

اگر راه امام را گم کنیم یا فراموش کنیم یا خدای نکرده عمداً به کنار بگذاریم، ملت ایران سیلی خواهد خورد.» [15]

ایشان با اشاره به خصومت‌های گسترده دشمنان ملت ایران و خطرات ناشی از این تکاپوی خصمانه گسترده، عدم توجه به «تحریف امام» را مقدمه متوجه شدن خطرات دشمن به ملت ایران می‌داند و می‌فرماید:

«... اینجا است که خطر تحریف امام اهمیت پیدا می‌کند؛ اگر شخصیت امام تحریف شد، بد معرفی شد، غلط معرفی شد، همه این خطرات بزرگ متوجه ملت ایران خواهد شد؛ اینجا است که خطر تحریف امام به‌عنوان یک هشدار باید در گوش و چشم مسئولان کشور، صاحب‌نظران فکری انقلاب، شاگردان قدیمی امام، کسانی که علاقه‌ی به این راه دارند و عموم جوانان، فرزانگان، دانشگاهیان، حوزویان تلقی بشود.» [16]

جالب آن‌که در منظر مقام معظم رهبری، مسئله تحریف امام هم منشأ بیرونی دارد و هم منشأ داخلی! و جالب‌تر آن‌که به فرموده ایشان، دامنه تحریف امام مربوط به زمان بعد از ارتحال امام نبوده، بلکه در زمان حیات ایشان نیز تحریف امام با انگیزه‌های مختلف جریان داشت:

«در زمان حیات امام هم برای تحریف شخصیت امام کار می‌شد؛ از یک‌طرف دشمن بود که از اول انقلاب سعی کرد در تبلیغات جهانی خود امام را به‌صورت یک انقلابی خشک و خشن - از نوع آنچه در تاریخ انقلاب‌های بزرگ و معروف عالم مثل انقلاب فرانسه، انقلاب مارکسیستی شوروی و بعضی از انقلاب‌های دیگر می‌شناسیم - معرفی کند؛ یک انسانی که خشک است و خشن است و گره ابروی او باز نمی‌شود و صرفاً نگاه می‌کند به مقابله‌ی با دشمن و هیچ عاطفه‌ای، هیچ انعطافی در او نیست؛ امام را این‌جوری معرفی می‌کردند که این غلط بود. بله، امام قاطع بود، غیرمتزلزل بود، در تصمیم خود، انسانی راسخ بود لکن مظهر عاطفه بود، مظهر لطافت بود، مظهر محبت بود، مظهر دلداری و دلدادگی در مقابل خدا و در مقابل خلق خدا، به خصوص نسبت به قشرهای مظلوم و مستضعف جامعه بود؛ این کاری بود که دشمن از روز اول در انقلاب ما، در تبلیغات جهانی نسبت به امام انجام می‌داد. در داخل هم بعضی ندانسته، بعضی هم دانسته [شخصیت امام را] تحریف می‌کردند؛ حتی زمان حیات خود امام. هر حرفی را که به‌نظرشان پسندیده بود، به امام نسبت می‌دادند؛ درحالی‌که ارتباطی به امام نداشت. بعد از رحلت امام هم همین جریان ادامه داشته است؛ حتی تا آنجایی که بعضی حرف‌ها و بعضی اظهارات، امام را به‌صورت یک آدم لیبرال که هیچ قید و شرطی در رفتار او در زمینه‌های سیاسی، حتی در زمینه‌های فکری و فرهنگی وجود ندارد معرفی می‌کنند؛ این هم بشدت غلط و خلاف واقع است.» [17]

مقام معظم رهبری اعمال سلیقه و تحمیل برداشت‌های شخصی در معرفی امام خمینی را یکی از زمینه‌های تحریف امام می‌شمارد و راه رهایی از تحریف را توجه به اصول و مبانی و محکمات امام می‌داند و چنین می‌فرماید:

«ما اگر بخواهیم شخصیت امام را به معنای واقعی کلمه پیدا کنیم، این راه دارد؛ اگر ما این راه را رفتیم، مطلب حل خواهد شد والا امروز کسانی می‌آیند طبق میل خود و سلیقه خود یک‌جور امام را معرفی می‌کنند، ممکن است در فرداها کسان دیگری بیایند و بر طبق سلایق دیگری، بر طبق حوادث دیگری که در دنیا پیش می‌آید، مصلحت بدانند که امام را جور دیگری معرفی کنند؛ این نمی‌شود. محبوبیت امام در بین مردم یک چیز ماندگار است؛ این را نتوانست دشمن از بین ببرد؛ برای همین، مسئله تحریف شخصیت امامِ نافذ در دل‌های مردمان زیادی - در کشور و بیرون از کشور - خطر بزرگی محسوب می‌شود. آن راهی که می‌تواند مانع از این تحریف بشود، بازخوانی اصول امام است.»[18]

تحریف امام در کتاب الف لام خمینی

کتاب «الف لام خمینی» نوشته هدایت‌الله بهبودی است که توسط مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی منتشر شده و تقریباً تمام جوایز مهم داخلی از جمله «جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی» را دریافت کرده است. سوابق مثبت نویسنده در عرصه ادبیات دفاع مقدس که موجب تجلیل ویژه رهبری معظم از او شده از یک‌سو و خدمات و پیشینه قابل تقدیر ناشر این کتاب (که وابسته به یکی از نهادهای انقلابی است) از دیگر سو، موجب آن شده که اهل اطلاع، کم‌تر برای نقد این اثر انگیزه داشته باشند. حال آن‌که چون نیک بنگریم، دقیقاً به دلیل همین سوابق، حساسیت و دقت ویژه‌ای باید نسبت به اثر مزبور صورت پذیرد تا سوابق و خدمات مثبت مذکور احیانا موجب تأثیرگذاری حداکثری تحریفات مندرج در این اثر نشود. لازم به ذکر است که اولاً حساب سایر خدمات نویسنده و ناشر محترم را باید جدا کنیم و طبعاً نقد یک اثر به معنای نفی آثار قبل تقدیر و خدمات قبلی آنان نیست. ثانیاً پیش از این نقدهایی به کتاب مزبور وارد شده[19] که مع‌الاسف با بی‌توجهی ناشر و نویسنده محترم روبرو شده و آنان تلاشی در جهت اصلاح تحریفات مستند و قطعی صورت نداده‌اند! در چنین شرایطی راهی جز تکرار انتقادها و تبیین تحریفات و انحراف‌ها باقی نمی‌ماند و امید است مخاطبان ارجمند این نوشتار نیز، به سهم خود در روشنگری نسبت به تحریفات اثر مزبور اقدام فرمایند.

این یادداشت ظرفیت پرداختن به تمام تحریفات مندرج در کتاب «الف لام خمینی» را ندارد و از این رو، گزیده‌ای از تحریفات در اینجا تقدیم می‌شود و به شرط حیات و توفیق، باقی آن را به فرصت‌های آتی وامی‌گذاریم.

الف لام خمینی و اتهام سازشکاری به امام خمینی

یکی از ویژگی‌های شخصیتی امام خمینی سازش‌ناپذیری ایشان در اصول و مبانی بود اما نویسنده الف لام خمینی در موارد مختلف تلاش کرده که از امام چهره‌ای سازشکار و اهل بده‌بستان معرفی کند که مقطع آزادی امام از زندان رژیم پهلوی یکی از مقاطعی است که این تحریف در خصوص آن اعمال شده است. البته شیوه به کار رفته در این تحریف، غیرمستقیم و تلویحی است چه آن‌که نویسندگانِ طیف‌های مختلف به خوبی می‌داند که اتهام صریح سازشکاری به امام با واکنش منفی عمومی روبرو می‌شود.

نویسنده در کتاب الف لام خمینی، آن‌گاه که به مقطع آزادی امام از زندان رژیم پهلوی می‌رسد کلمات امام مبنی بر عدم تعامل با مقامات ساواکی را مورد تردید و تشکیک قرار می‌دهد. طبیعی است که ایجاد تشکیک و ابهام در زندگی سیاسی پاک امام خمینی یکی از مرموزانه‌ترین مصادیق تحریف است که در کتاب مزبور با آن مواجهیم.

پیش از بازگو کردن مطالب تحریف‌آمیز الف لام، بخشی از آنچه را در روز آزادی امام از زندان گذشت در پی می‌آوریم:

«روز جمعه 12 ربیع‌الاول 1383 مطابق 11 مرداد 42، پاکروان، رئیس «سازمان امنیت» ایران به دیدار امام در پادگان عشرت‌آباد رفت... [و اعلام کرد] «اکنون حضرتعالی آزاد می‌شوید منتهی لازم است به عرض برسانم که سیاست یعنی کلک و نیرنگ، سیاست یعنی دروغ و تزویر، سیاست یعنی حقه‌بازی، و خلاصه سیاست یعنی پدرسوختگی؛ و این کارها مربوط به ماست و مرجع روحانیت نباید خود را به این امور آلوده سازد و در سیاست دخالت کند». (چیزی به این مضمون) امام در پاسخ فقط یک کلمه گفت: «ما در سیاستی که شما معنا می‌کنید از اول، دخالت نداشته‌ایم»[20]

رژیم شاه پس از آنکه امام را از زندان به منزلی در قیطریه برد و در حصر تحت نظر گرفت، به منظور ایجاد تشویش اذهان عمومی و زیر سؤال بردن امام اطلاعیه‌ای صادر کرد که در آن ادعا شده بود «بین مقامات انتظامی و حضرات آقایان خمینی، قمی و محلاتی تفاهم حاصل شده که در امور سیاسی مداخله نخواهند کرد...»[21]

روزنامه اطلاعات نیز در روز یک‌شنبه 13 مرداد 42 در سرمقاله خود زیر عنوان «سیاست و دیانت» کوشید شاه را هوادار اسلام و مذهب بنمایاند و «تفکیک مذهب از آلودگی‌های سیاسی را یک منطق قوی» نشان دهد و چنین وانمود کند که میان مقامات دولتی و علمای زندانی: امام، قمی و محلاتی بر سر «تفکیک دین از سیاست» تفاهم برقرار شده است!! لیکن این سمپاشی‌ها و جوسازی‌ها برای ملت آگاه و رشدیافته ایران که از رهبر و مرجع خود شناختی عمیق و ریشه‌ای داشت نه تنها تأثیرگذار و شک‌برانگیز نبود بلکه با منطق قوی و استوار آن را بی‌جا و ناروا دانستند و این پرسش را مطرح کردند که اگر امام با رژیم به تفاهم رسیده‌اند چرا امام آزاد نشدند، بلکه «به منازل خصوصی منتقل شدند» و از آن بدتر چرا امام در محاصره قرار گرفت و مردم را از دیدار با او محروم کردند؟![22]

امام در دومین سخنرانی خود پس از آزادی از زندان که در تاریخ 26 فروردین 43 ایراد کرد با لحنی قاطع و جدی به تکذیب ادعای رژیم شاه مبنی بر تفاهم با علمای زندانی پرداخت و چنین اعلام کرد:

... این‌هایی که با شما یک قرارداد سری کرده‌اند، خب اسم ببرید. آقا، اگر مردی اسم ببر؛ بگو که خمینی، توی حبس ما رفتیم پیش او، و او گفت بر گذشته‌ها صلوات! خمینی غلط می‌کند همچو حرفی می‌زند خلاف دین اسلام؛ خمینی می‌تواند تفاهم کند با ظلم؟ غلط می‌کند. خمینی آنجا هم که بود، تو حبس هم که بود، مجد اسلام را حفظ می‌کرد، می‌تواند حفظ نکند؟... خمینی و امثال خمینی می‌توانند که یک چیزی بگویند که بر خلاف مصالح اسلام باشد؟ خمینی را از جامعه بیرون می‌کنیم...

امام در چند سخنرانی دیگر نیز آن ادعای دروغ را تکذیب کرد. از جمله در بحث و طرح حکومت اسلامی در نجف در روز چهارشنبه 15 بهمن 1348.[23]

اکنون بیش از نیم قرن از این جریان گذشته و همه اسناد پشت پرده، که نویسنده الف لام ادعا دارد همه آن‌ها را دیده، آشکار گردیده است، اما آقای بهبودی بدون در نظر گرفتن اسناد آشکار و کلام صریح امام، ابهام‌آفرینی کرده و ادعا نموده «به دلیل در دست نبودن گفت و گوهای پاکروان قضاوت میان ادعای رژیم پهلوی (مبنی بر سازش امام با رژیم) و ادعای امام (مبنی بر عدم سازش) امکان‌پذیر نیست:

«آنچه در اطلاعیه دولت از تفاهم میان حکومت و علمای آزاده شده آمد، و فردایش / 13 مرداد در سرمقاله روزنامه اطلاعات با تفصیل به آن پرداخته شد، به دلیل در دست نبودن گفت‌وگوهای پاکروان با آقایان در واپسین روز حبس، قابل بررسی و بازنمایی نیست؛ نه می‌توان آن را یکسره دروغ خواند و نه می‌شود آن را به سان مدعیات آن سرمقاله تأیید کرد... دست کم مشی و مرام آیت‌الله خمینی می‌گوید بعید است او قولی که حکایت از دخالت نکردن در امور سیاسی باشد داده باشد.»[24]

نویسنده در این نوشته با این جمله نیش‌دار که «دست کم مشی و مرام آیت‌الله خمینی می‌گوید بعید است او قولی...» می‌نمایاند آنچه را امام با صراحت اعلام کرده است باور ندارد و بدین‌گونه صداقت امام را زیر سؤال برده و در آن تردید کرده است؛ در صورتی که تاکنون حتی دشمنان اسلام و انقلاب در صداقت امام این‌گونه تردید نکرده بودند. او چون در صداقت امام که رسماً هر گونه «تفاهم» را رد کرده است مشکل دارد می‌نویسد:

«اطلاعیه دولت [منظور اطلاعیه ساواک]... و فردایش... سرمقاله روزنامه اطلاعات... «نه می‌توان آن را یکسره دروغ خواند و نه می‌شود آن را... تأیید کرد...»!

و بدین‌گونه به خیال خود نقطه ابهامی در زندگی سیاسی امام می‌گذارد و می‌گذرد. باید به این نویسنده محترم گفت که رژیم شاه و ساواک بیش از هر کس دیگری برای زیر سؤال بردن امام و مخدوش کردن چهره او حریص و پی‌گیر بوده‌اند و اگر کوچک‌ترین سوژه‌ای از امام داشتند از کاه، کوه می‌ساختند و آن را با بوق و کرنا به دنیا اعلام می‌کردند اما در این زمینه هیچ سند و مدرکی وجود ندارد که اگر داشت، برخی عناصر بدخواه آن را سر دست گرفته و تمام زندگی امام را، بیش از آنچه امروز زیر سؤال برده، زیر سؤال می‌بردند.

علاوه بر نکات فوق باید گفت نویسنده الف لام در راستای ابهام‌زایی در زندگی پاک امام خمینی قدس سره الشریف از یک سو متن گفت و گوی پاکروان با امام و پاسخ امام را از اسناد ساواک به صورت کامل می‌آورد.[25]

لیکن از سوی دیگر سه صفحه بعد آنچه را که در اینجا آورده نادیده می‌گیرد و می‌نویسد:

«آنچه در اطلاعیه دولت از تفاهم میان حکومت و علمای آزادشده آمد و فردایش 13 مرداد در سرمقاله روزنامه اطلاعات با تفصیل به آن پرداخته شد به دلیل در دست نبودن گفت وگوهای پاکروان با آقایان (امام، محلاتی و قمی) در واپسین روز حبس قابل بررسی و بازنمایی نیست، نه می‌توان آن را یکسره دروغ خواند، نه آن را بسان مدعیان آن سرمقاله تأیید کرد.»[26]

آیا این گونه ضد و نقیض‌گویی آقای نویسنده از سر در گمی و فراموشکاری و عدم فهم واقعیت‌ها حکایت نمی‌کند؟ آیا این سطح از وارونه‌نویسی، به مخدوش‌سازی سیره سیاسی امام خمینی و تحریف آشکار امام نمی‌انجامد؟

تهمت به امام در زمینه حفظ شاه!

نویسنده «الف لام خمینی» در روایتی ناروا و نادرست، دیدار سلیمان بهبودی (نماینده شاه) با امام را چنین روایت کرده است:

«بهبودی سلام شاه را رساند و اندکی درباره نظام ارباب و رعیتی گفت و از قول شاه ابراز داشت کاری که می‌خواهیم بکنیم قانونی است؛ املاک را به زور نمی‌گیریم؛ می‌خریم. آیت‌الله [خمینی] گفت که خرید ملک دیگران به زور جایز نیست، اما دعوای ما درباره این چیزها نیست. بلکه دو مطلب را باید بگویم یکی این‌که شاه قرار بود دیگر ارتجاع سیاه نگوید، ولی دوباره این حرف را گفته است [!!!] دوم این‌که علم... گفته است در این کار [تقسیم اراضی]، دولت جلودار نیست بلکه شخص اعلیحضرت جلودار است... بهتر بود در این قضیه هم علم جلو می‌آمد تا اگر ضربه‌ای وارد شد شاه ضربه نخورد»[27]

شاه در پی اعلام رفراندوم پیرامون مواد ششگانه، سلیمان بهبودی را به عنوان نماینده رسمی خود به قم فرستاد تا انگیزه و اندیشه خود را برای علما توضیح دهد و نظریه‌های آنان را نیز بشنود و تا سر حد امکان آنان را با رفراندوم شاه همراه سازد. امام در این دیدار آنچه را که با صراحت مطرح کرد در اعلامیه‌ای که بعد از آن دیدار بیرون داد بازگو کرد و بندهایی از آن را برشمرد لیکن بنابر آورده نویسنده الف لام عمده‌ترین اشکالی که امام در دیدار با سلیمان بهبودی مطرح کرده و بر اساس آن با شاه مبارزه می‌کرد دو مطلب بوده است: نخست اینکه شاه کلمه «ارتجاع سیاه» را بر زبان نیاورد! دوم اینکه علم به جای شاه جلودار انجام رفراندوم شود تا اگر پیشنهاد شاه با بی‌اعتنایی و رأی منفی مردم رو به رو شد «شاه ضربه نخورد»!!

نویسنده در این فراز چنین القا کرده که گویا امام خود را مصداق ارتجاع سیاه می‌دانسته و از آن کلمه رنج می‌کشیده است! دوم اینکه امام تا آن پایه شاه دوست بوده! که شکست شاه در رفراندوم را نمی‌توانسته است برتابد؛ از این رو پافشاری داشته است که عَلَم مسئولیت رفراندوم را بر دوش بگیرد که «شاه ضربه نخورد»! ناگفته پیداست که امام نه تنها هیچ گرایشی به محمدرضای جنایت‌کار و رژیم طاغوتی وی نداشت بلکه از مدت‌ها پیش از آغاز نهضت خویش درصدد براندازی آن رژیم منحوس بود. به علاوه وارستگی روحی و اخلاقی ایشان، که نمونه‌هایی از آن در ادامه خواهد آمد، ثابت می‌کند که امام خمینی اساسا توجهی به تهمت‌های بی‌پایه به خود نداشت و به چیزی جز تکلیف الهی خویش نمی‌اندیشید.

تاریخ نگار انقلاب اسلامی، سید حمید روحانی در نفی پیرایه هایی از این قبیل به مواردی از سعه صدر و ازخودگذشتگی بی‌نظیر امام اشاره می‌کند و در مقام ازخودرستگی ایشان از علایق قشری صنفی، چنین می‌نویسد:

«به یاد دارم که در اسفند 1341 رژیم شاه برای این‌که بتواند امام را مرعوب کند و به پس‌روی وادارد فحش‌نامه‌ای علیه او با امضای ساختگی «سازمان زنان ایران» در قم پخش و به دیوار کوچه‌ها و خیابان‌های قم نصب کرد. در آن شب‌نامه زننده‌ترین، زشت‌ترین و بی‌شرمانه‌ترین نسبت‌ها را به امام داده بودند.

با شماری از جوانان روحانی در آن شب سرد زمستان در کوچه‌ها و خیابان‌های قم دور زدیم و آن شب‌نامه‌های ننگین را در مرز توان خود از در و دیوار کندیم. فردای آن شب به بیت امام رفتم. امام در جمع شماری از مردم و روحانیان نشسته بود. من به گمان اینکه او از آن شب‌نامه بی‌خبر است با شرمندگی و لکنت زبان از آن اهانت بی‌شرمانه سخن گفتم. امام با یک دنیا وقار و متانت اظهار کرد: بله به منزل ما نیز ریخته بودند، چرا آن را جمع کردید بگذارید بر دیوارها باشد تا ماهیت این دستگاه جبار برای مردم بهتر روشن شود. فردای آن روز در سخنرانی خود در مسجد اعظم در 29اسفند41 با اشاره به این شب‌نامه اظهار کرد:

«... به من اگر فحش می‌دهند شما چرا غصه می‌خورید؟ شما چرا نگران می‌شوید؟ چرا کاغذها [شب‌نامه‌ها] را جمع می‌کنید؟ مگر من از حضرت امیر علیه السلام بالاتر هستم؟ معاویه چند سال در بالای منبر به علی فحش داد و آن حضرت صبر کرد.»(صحیفه امام ج1، ص163)

این از ویژگی های آن ابرمرد تاریخ است که مردم او را به عنوان امام، رهبر و پیشوا برگزیدند و سر در راه او نهادند که انسانی بود تکامل یافته، از خودرسته و به مقام رضا و فنا دست یافته بود. به مردم عشق می‌ورزید، مردم را محرم راز می‌دانست، با مردم حرف می‌زد و با مردم حرکت می‌کرد. در برابر دشمنان و زورمداران و جهان‌خواران، سرسخت و سازش‌ناپذیر بود. هر گونه گفت وگو و بند و بست با دشمن درون مرزی و برون‌مرزی را رد می‌کرد و آن را جایز نمی‌دانست.[28]

در زمینه وارستگی امام و بی‌اعتنایی ایشان به تهمت‌های بی‌پایه موارد بی‌شمار دیگری نیز نقل شده است که به جهت رعایت اختصار از ذکر آن خودداری می‌کنیم.[29]

تناقض‌گویی الف لام پیرامون سیره سیاسی امام

نویسنده کتاب «الف لام خمینی» به دنبال درج گزارش ساواک مبنی بر دیدار سناتور عمادالدین سزاوار با امام در دوران حصر، نخست می‌نویسد که «به احتمال زیاد محمدرضا پهلوی او را فرستاده بود»[30] و بی‌درنگ این جمله ابهام‌آمیز و شک‌برانگیز را بر آن افزوده است که «یک ساعت و نیم آنجا بود، چه گفت و چه شنید؟ روشن نیست. چه پیامی داشت؟ زبان اسناد خاموش است»! لیکن پس از چند سطری می‌بینیم که آن اسناد خاموش چنین زبان باز می‌کند: «... سزاوار در ابتدای دیدار از شاه تمجید کرد، او را پادشاهی فهمیده، فعال و خوش نیت خواند، فرمانروایی که باید دوستش داشت و از تقویت او دریغ نکرد....»

جالب آنکه جناب نویسنده این بخش از اظهارات سزاوار را با قطع یقین بازگو کرده است، بدون آن که منبعی ذکر کند. او آن گاه چنین ادامه داده است:

«... شاید سناتور از فرستاده شدن لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی به مجلس شورای ملی هم گفته باشد. این لایحه در هفدهم آذر با تغییراتی که در آن داده شده بود، برای تصویب به مجلس شورای ملی داده شده بود... آقای خمینی یک روز بعد فشرده ای از این دیدار را به سید نورالدین باز گفت. سید نورالدین هندی آن روز به دیدن برادر آمده بود. به آن فرستاده گفتم اگر روزی قرار تغییر رژیم در کشور باشد چون آن را به ضرر جامعه می‌دانم صد درصد با آن مخالفت می‌کنم. من اگر روزی صحبتی کرده‌ام، روی اصول شرعیه بوده و الا هیچ موقعی مدعی نبوده و نیستم. مثلا موقعی که می‌دیدم در بعضی لوایح اسم قرآن را به جای خود صریحا ذکر نمی‌کنند و در اثر همین بی‌توجهی چه بسا ممکن که موضوع با تورات و انجیل و غیره مشتبه شود صدای من در می آمد ولی در حال حاضر که لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی رعایت اصول و تأمین نظر شرع شده و در واقع با این عمل دو اختلاف ما حل گردیده، من دیگر چه حرفی دارم بزنم و اضافه کردم اگر باز اختلافی باشد صرفا در همین زمینه‌هاست.»[31]

نویسنده الف لام در فراز بالا با آنچه از زبان امام آورده، به امام چند نسبت ناروا داده است که از آن جمله می‌توان به مواردی اشاره کرد: وفاداری به شاه، اظهار پشیمانی از آنچه ضد رژیم شاه انجام داده است (توبه‌نامه)، نادیده گرفتن مبارزه امام «با انقلاب سفید شاه»، مواد شش‌گانه، استعمار و رژیم صهیونیستی که از اصولی‌ترین اهداف قیام امام بوده است؛ نیز محدود کردن اختلاف بر سر تصویبنامه انجمن‌های ایالتی و ولایتی.

هر محقق منصفی با خواندن و شنیدن آنچه در بالا به امام نسبت داده شده، حتی اگر هیچ شناختی از امام نداشته باشد، بی‌درنگ چند پرسش برای او مطرح می شود:

1. چرا این گزارش که (بنابر ادعا) در گفت و گوی عمادالدین سزاوار با امام مطرح شده است، در اسناد دیدار و گفت و شنود آن دو نیامده و تنها «فشرده ای از آن» در دیدار سید نورالدین هندی با امام بازگو شده است؟! آیا امام نزدیکان دیگری نداشتند که این مطالب را با آنان در میان بگذارد؟! و چرا در هیچ‌یک از اسناد این گفت و گو منعکس نشد؟

2. چرا سناتور سزاوار که بنابر ادعای نویسنده «به احتمال زیاد محمدرضا پهلوی او را فرستاده بود» خلاصه گفتار امام را به شاه گزارش نداده است و سندی در این زمینه در دست نیست؟

3. سخنرانی امام در روز عاشورای 83 (13خرداد43) ضد شاه و خاندان پهلوی، ضربه سنگین و سهمگینی بر پایه‌های رژیم شاه وارد کرد. به گفته برخی از صاحب نظران و ناظران سیاسی، شمارش معکوس برای سقوط شاه از آن تاریخ آغاز شد؛ از این رو، همه دستگاه‌های امنیتی، اطلاعاتی و تبلیغاتی شاه پیوسته در تلاش و تکاپو بودند که کلامی از موافقت امام با رژیم شاه به دست آورند و روی آن جار و جنجال تبلیغاتی به راه اندازند، تا بتوانند افکار ملت ایران را که در پی سخنان عاشورای امام ضد شاه و کشتار فجیع 15 خرداد به شدت به خشم و خروش آمده بود، تا پایه ای آرام سازند و از انزجار مردم نسبت به شخص شاه بکاهند؛ بنابراین چگونه می توان باور کرد که امام اعلام کرده باشد «اگر روزی قرار تغییر رژیم در کشور باشد... صد در صد با آن مخالفت می‌کنم» لیکن رژیم شاه از کنار آن بی سر و صدا و بی‌تفاوت گذشته باشد؟! نه در آرشیو بایگانی و نه در روزنامه‌های رسمی و غیررسمی از آن یادی نکنند؟!

4. گزارشی که در کتاب الف لام آمده است، به نظر می رسد که از گزارش پس مانده رژیم شاه نباشد. این گزارش در پرونده امام و نیز در پرونده سناتور سزاوار و در پرونده سید نورالدین هندی، دیده نمی‌شود. باید دید نویسنده الف لام آن را از چه منبع فوق سری! که به آن دسترسی دارد، آورده است. نظر به انتشار اسناد مرتبط با امام توسط متولیان رسمی این امر، انتظار می‌رود که نویسنده و ناشر در این مورد پاسخ‌گو باشند که این سند را از کدام منبع به دست نویسنده رسیده و کدام مرجع معتبر آن را تأیید کرده است؟!

آرایش و پالایش چهره پهلوی در الف لام و نسبت دادن تلویحی آن به امام!

نویسنده الف لام در امتداد یک سلسله روایت‌های ناروا و غیرمستند، با اشاره به دیدار امام خمینی با محمدرضا پهلوی (به نمایندگی از آیت الله العظمی بروجردی)، به ارایه روایتی ساختگی و ناهماهنگ با محکمات اندیشه و سیره سیاسی امام دست زده و تلویحا امام را ستایشگر رضاشاه نمایانده است. در بخشی از الف لام چنین آمده است:

«... شاه نشست. آقای خمینی احترام لازم را گذاشت و لابد پس از گفت وگوهای مقدماتی و ارایه شرحی از حوادث تلخ ابرقو، خطاب به محمدرضا پهلوی اظهار داشت: «[پدر شما] این گروه ضاله را داد به طویله بستند... الان هم مردم ایران همان جریان را از شما انتظار دارند.» شاه آهی کشید و گفت شما الان را با آن وقت مقایسه نکنید. آن وقت همه وزرا و همه رجال مملکت از پدرم حرف شنوی داشتند. جرئت نمی‌کردند تخطی کنند. الان حتی وزیر دربار من هم از من حرف شنوی ندارد. من چطور می‌توانم این کار را بکنم؟»[32]

آنگونه که از متن برداشت می‌شود نویسنده الف لام در این بخش، به شکلی خاص، رضاشاه را از مخالفان گروهک بهایی - پرورش یافته استعمار انگلیس - نمایانده و ادعا کرده است که او بهایی‌ها را به صلابه کشیده و به طویله بسته است! نویسنده دانسته یا نادانسته این نقل خلاف واقع که شواهد قطعی کذب بر آن وجود دارد را به امام نسبت داده و از زبان امام برای رضاخان فضل تراشی کرده است؛ از همین رو احتمال باور و پذیرش این موضوع برای خوانندگان بالا خواهد رفت!

در نقد مدعای پیشین، گفتنی آن که:

1. رضاشاه وامدار بهایی‌ها بود و آنها در رسیدن او به قدرت نقش بسزایی داشتند.

2. اینکه رضاشاه برخلاف ادعای نویسنده الف لام، نه تنها هیچ‌گاه بهایی‌ها را زیر فشار نگذاشت بلکه آنها در دوران سلطنت او از جایگاه بلندی برخوردار بودند. حبیب‌الله خان عین‌الملک، مجید آهی، سلطان یوسف خان، سرهنگ شعاع الله علایی، سرگرد صنیعی، علی محمدخان موقرالدوله و... از بهایی‌هایی بودند که در رژیم رضاشاه، پست و مقام گوناگونی داشتند.[33]

3. این‌که رضاخان و بهائیان هر دو دست‌پرورده استعمار بودند چگونه شدنی است که این دو جریان علیه یکدیگر اقدام کنند؟!

4. امام هیچ‌گاه هیچ مجرمی را با مجازاتی غیرعادلانه محکوم نمی‌کرد. امام در درس‌شان در نجف بیان کردند که وقتی متهمی را که محکوم به اعدام شده است و او را به پای چوبه دار می‌برند، اگر کسی به ناحق سیلی به گوش او زد باید اجرای حکم اعدام را پس بیندازند تا متهم آن سیلی را که به ناحق خورده است، قصاص کند. چنین فردی چگونه ممکن است که به دنبال طویله بستن بهائی‌ها باشد؟!

5. نویسنده در ادامه تطهیر رضاشاه، به بزک دوم پرداخته و از او قیافه‌ای بی گناه! و حق به جانب، ساخته است که انگار تا آن پایه فروتن و بی‌کبر و ریا بود که با امام به درد دل پرداخته و با صراحت به ناتوانی خود اذعان کرده است و از آن مهم تر اینکه او نیز همانند پدر ضد بهایی خویش (!!) از بهایی ها نفرت داشته و بر آن بوده است که آنها را به طویله ببندد! اما طفلک از اختیار و اقتدار لازم برخوردار نبوده و حتی وزیر دربارش نیز از او حرف شنوی نداشته است!! واکاوی اسناد برجای مانده از پهلوی نشان می دهد که محمدرضا شاه نیز همانند پدرش وامدار بهایی ها بود و به آنها بیش از هر کس دیگر برای حفظ تاج و تخت خود اعتماد داشت. به کار گماردن برخی چهره های بهائی و بهائی زادگان سرشناس در صدر ساختار حکومتی پهلوی و اندرونی دربار پهلوی دوم، نشان از ناراستی مدعای نویسنده الف لام دارد، افرادی همچون هویدا (نخست وزیر محبوب شاه با طولانی‌ترین دوره تصدی صدارت در عصر پهلوی)، هژبر یزدانی (سرمایه‌دار معروف)، ثابت پاسال (مدیر رادیو تلویزیون رژیم شاه)، فرخ رو پارسا (وزیر آموزش و پرورش کابینه هویدا)، دکتر شاهقلی (وزیر بهداری فرزند سرهنگ شاهقلی، مؤذن بهایی‌ها)، تیمسار ایادی (پزشک مخصوص شاه)، پرویز ثابتی (رئیس اداره سوم ساواک)، اسدالله صنیعی (وزیر جنگ و وزارت خواربار) و هوشنگ نهاوندی (از کارگزاران فرهنگی مؤثر رژیم و رئیس دانشگاه شیراز و دانشگاه تهران).

روابط پیچیده و پیوسته دربار پهلوی با فرقه بهائیت، در منابع علمی مختلف مورد بررسی تفصیلی قرار گرفته است.[34]

جمع‌بندی

یکی از اساسی‌ترین موانع ذهنی و روانی که در جهاد تبیین باید مورد توجه قرار گیرد و از بین برود مقوله «تحریف» است و طبق مستندات پیشی‌گفته، مسئله تحریف حقایق مرتبط با تاریخ انقلاب اسلامی یکی از دل‌مشغولی‌های دائمی امام خمینی بوده که در دوران مقام معظم رهبری نیز با همان حساسیت ویژه مورد توجه بوده است. بازخوانی مواضع امام خمینی در این خصوص پیشینه‌ای عمیق و ریشه‌دار از «جهاد تبیین» را نشان می‌دهد.

کتاب «الف لام خمینی» نوشته هدایت‌الله بهبودی در میدان تقابل دو اردوگاه «تحریف و تبیین»؛ متأسفانه در صف «تحریف و تحریف‌گران» قرار می‌گیرد اما برخی ویژگی‌های خارجی، همچون سوابق نویسنده و ناشر و جوایز فراوانی که با روندی تأمل‌برانگیز روانه این کتاب شد، حساسیت‌ها را نسبت به تحریفات آشکار و فراوان این کتاب کاهش داده است و همین امر باعث ایجاد حاشیه‌ای امن برای این کتاب شده به گونه‌ای که نویسنده آن خود را ملزم به پاسخگویی نسبت به نقدهای فنی و تاریخی نمی‌بیند و در چنین شرایطی راهی جز تکرار انتقادها و تبیین تحریفات و انحراف‌ها باقی نمی‌ماند.

با توجه به مجال مختصر این یادداشت، به اختصار صرفاً به چند مورد از تحریفات کتاب «الف لام خمینی» پرداخته شد و با تکیه بر مستندات تاریخی مشخص شد که در کتاب مزبور به امام خمینی تهمت‌هایی از قبیل: سازشکاری و تلاش برای حفظ شاه و... زده شده و نویسنده در راستای تثبیت گزاره‌های تحریف‌آمیز کتاب خود به پاره‌ای از تناقضات نیز گرفتار شده است. او علاوه بر تحریف سیره امام، به تطهیر پهلوی نیز پرداخته و تلویحا امام را ستایشگر رضاخان جلوه داده است.

تأسف‌آور آنکه علیرغم تذکر این قبیل تحریفات در مقالات علمی و محافل خصوصی، انگیزه و اقدامی برای تصحیح کتاب مزبور مشاهده نشد و با این وجود برخی مراکز رسمی نظام همچنان به تمجید و تجلیل از نویسنده کتاب الف لام مشغول اند که از آن جمله می‌توان به اختصاص تمام جوایز معتبر کتاب جمهوری اسلامی به نویسنده آنهم در مورد زندگی‌نامه رضاخان مستبد (که آنهم عاری از تحریف نیست) در سال 1400 اشاره کرد. آنهم در دوران تصدی دولت انقلابی که تصحیح رویه‌های غلط و مقابله به پدیده تحریف، بیش از هر زمان دیگری مورد انتظار است.

[1]. بیانات در مراسم دوازدهمین سالگرد رحلت امام خمینی در 14/3/1380.

[2]. صحیفه امام، ج 2، ص 185. در بخشی از نامه امام به شریعت اصفهانی، چنین آمده است: «... بعض تلگرافات که اخیراً از قِبَل بعضی آقایان شده است متضمن تطهیر مجرم اصلی است...»

[3]. صحیفه امام، ج3، صص 262-261.

[4]. صحیفه امام، ج3، ص 435.

[5]. صحیفه امام، ج 21، ص 240.

[6]. صحیفه امام، ج10، صص 143و144.

[7]. صحیفه امام، ج16، صص 281 و 282.

[8]. نیم قرن برستیغ آزادگی؛ میزگرد پیرامون پنجاهمین سالگرد15 خرداد: «نهضت امام خمینی و نسبت آن با سبک زندگی سیاسی و اجتماعی ایرانیان» در میزگرد پاسدار اسلام با حجت‌الاسلام والمسلمین سید حمید روحانی، عزت‌الله شاهی (مطهری) و خانم مرضیه حدیدچی (دباغ)، پاسدار اسلام، دوره 1392، شماره 377 - شماره پیاپی 378، بهار 1392، صفحات: صفحه 18-29.

[9]. صحیفه امام، ج21، صص 295 و 296.

[10]. همان، ص 297.

[11] خمینی، روح الله (رهبر انقلاب و بنیان گذار جمهوری اسلامی ایران)، وصیت نامه سیاسی - الهی امام خمینی (ره)، 1جلد، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره)، موسسه چاپ و نشر عروج - ایران - تهران، چاپ: 18، 1387 ه. ش.

[12]. بیانات در مراسم دوازدهمین سالگرد رحلت امام خمینی در 14/3/1380.

[13]. بیانات در جمع دانشجویان در حسینیه امام خمینی در 7/3/97.

[14]. بیانات در در مراسم بیست و ششمین سالگرد رحلت امام خمینی در 14/3/1394.

[15]. بیانات در در مراسم بیست و ششمین سالگرد رحلت امام خمینی در 14/3/1394.

[16]. بیانات در در مراسم بیست و ششمین سالگرد رحلت امام خمینی در 14/3/1394.

[17]. بیانات در در مراسم بیست و ششمین سالگرد رحلت امام خمینی در 14/3/1394.

[18]. بیانات در در مراسم بیست و ششمین سالگرد رحلت امام خمینی در 14/3/1394.

.[19] نوشتار حاضر تقریری جدید و تلخیص شده از منابع منتشر شده پیشین است. برای مطالعه تفصیلی بنگرید به:

الف لام خدمت یا خیانت، بخش اول، سیدحمید روحانی، فصلنامه تخصصی پانزده خرداد، دوره سوم، شماره 56؛ تابستان97، صفحه 162-119؛

الف لام خدمت یا خیانت، بخش دوم، سیدحمید روحانی، فصلنامه تخصصی پانزده خرداد، دوره سوم، شماره57، پاییز97، صفحه 119-89؛

الف لام خدمت یا خیانت، بخش سوم، سیدحمید روحانی، فصلنامه تخصصی پانزده خرداد، دوره سوم، شماره59-58، زمستان97 و بهار98، صفحه95-77؛ الف لام خدمت یا خیانت، بخش چهارم، سیدحمید روحانی، فصلنامه تخصصی پانزده خرداد، دوره سوم، شماره61-60، تابستان و پاییز 1398، صفحه164-141؛ تطهیر پهلوی در کتاب الف لام خمینی، سهراب مقدمی شهیدانی، فصلنامه تخصصی پانزده خرداد، دوره سوم، شماره62، زمستان 1398، صفحه214-195.

[20]. نهضت امام خمینی، ج1، ص699-698.

[21]. روزنامه‌های عصر تهران، 12مرداد1342.

[22]. نهضت امام خمینی، ج1، ص717.

[23]. ر. ک: ولایت‌فقیه (امام خمینی، ص140.

[24]. الف لام، صص348-347.

[25]. الف لام، ص344.

[26]. الف لام، ص348-347.

[27]. الف لام، ص236.

[28]. سیدحمید روحانی، الف لام خدمت یا خیانت، (بخش سوم) فصلنامه 15خرداد، صص94-93.

.[29] برای مطالعه بیشتر بنگرید به: الف لام خدمت یا خیانت، بخش چهارم، سیدحمید روحانی، فصلنامه تخصصی پانزده خرداد، دوره سوم، شماره61-60، تابستان و پاییز 1398، صفحه94.

[30] . الف لام، ص368.

[31] الف لام خمینی، ص368

[32] الف لام، ص161.

[33] نیمه پنهان: واکاوی در لجنه: نقش بهائیان در پیدایش و استمرار رژیم پهلوی، ج49، ص112-109.

[34] ر. ک: دربار پهلوی و بهائیان، تاریخ معاصر ایران، ش50، تابستان 1388، صص703-681، بهائیت و رژیم پهلوی، تاریخ معاصر ایران، ش50، تابستان 1388، صص328-317.