یادداشت | شکست برخی برنامههای تلویزیونی با "اتفاق"هایی که مخاطب ندارند!
سالهاست که این آفت گریبان تلویزیون را گرفته که بیاعتنا به فرم، روی محتوا متمرکزند؛ تا جائیکه "اتفاق" تلویزیونی را مخاطب بشنود هم چیزی را از دست نمیدهد. وقتی مدیر، ناظر و تهیهکننده نمیدانند تکنیک و فرم چیست و به ناچار سراغ چهره ها میروند.
خبرگزاری تسنیم- مجتبی برزگر: تلویزیون در ماه مبارک رمضان و برنامهسازیهای اخیرش ما را با این ضعف و معضل روبرو میکند که چرا برخی از برنامههایی که مجریانشان شناخته شده و اصطلاحا مدیران بدون اینکه به ساخت و تولید برنامهای جدید با محتوا و خوش فرم بیندیشد سراغ سلبریتیها را میگیرند؟ یا برنامهها را به دست تهیهکنندگانی میسپرند که هیچ ایدهای ندارند و در نتیجه تلویزیون را با چالش جذب مخاطب تنها میگذارند. متأسفانه مدیران برای اینکه بخواهند جدول پخش برنامههایشان را پر کنند به شخصیتهایی رو میآورند که فالوور بیشتری دارند تا بتوانند توجه مخاطب را به خودشان جلب کنند. اما وقتی خالی از ایده و خلاقیتند و از فرم و تاکتیک برنامهسازی چیزی نمیدانند نمیتوانند موفق شوند مثل "اتفاق" و حتی مسابقههایی همچون "ایران".
در ادامه نگاهی تحلیلی به دلایل این اتفاق داریم:
چطور برنامه رمضانی با استودیویی ساده و بدون دکورهای میلیاردی، توانسته بیننده امثال برنامه "اتفاق" را از آن خود کند. برنامهای که رضا رشیدپور مجری آن است اما "زندگی پس از زندگی" با طراحی و مضمون به جا و خلاقیت در بحث و گفتوگوهایی که مخاطب را خسته نمیکند و دیتا و عایده پرباری هم برای بیننده دارد. نکتهای که مدتها در برنامهسازیهای تلویزیونی کمتر وجود دارد، به فکر فرو بردن مخاطب است! یعنی در واقع بیننده ما با دیدن برنامهای، مدتها به محتوا و مضمونش بیندیشد.
شاید در روزهایی که شبکهها و برنامهسازها گاهی اوقات با هم کرکری بر سر دیده شدن در فضای مجازی و نظرسنجیهای سازمان صداوسیما دارند، برنامهای مثل "زندگی پس از زندگی" برای برنامهسازان دیگر آموزهای داشت که نیاز به دکورهای میلیاردی و سلبریتی نیست بلکه فرم و تکنیک و خلاقیت برای برنامهسازی کفایت میکند. وقتی به این پارامترهای برنامهسازی توجه نمیشود و تنها به حضور مجری شناخته شده و سلبریتی برای اجرای فلان مسابقه بسنده میکنیم برنامهای همچون "اتفاق" نمیتواند بیننده را جذب کند. یا مسابقه "ایران" خوش طرح و با معلومات هم به چشم مخاطب نمیآید.
پول خرج کردن و زرق و برق برنامهای عامل موفقیت برنامهسازی نیست؛ اگر اینطور بود حتما "اتفاق" جزو بهترین برنامههای امروز تلویزیون بود. مخاطب امروز به ابزارهای مختلف رسانهای دسترسی دارد و میتواند بیننده یا شنونده خوراکهای متعددی باشد. از این جهت فقط محتوا درگیرش نمیکند و فرم و تکنیک برنامهسازی باید بتواند مخاطب را میخکوب کند. امروز فقط چهرهها نمیتوانند یک تنه برنامهای را جلو ببرند؛ این بازتاب ساخت برنامهای ساده همچون "زندگی پس از زندگی" و برنامههای گرانی همچون "اتفاق" است که با وجود حضور رضا رشیدپور کاربلد در اجرا نه خلاق نتوانسته به توفیقی برسد.
تلویزیون و برنامهسازیهایش در ماههای اخیر خصوصا ماه مبارک رمضان سردرگم نشان داده و البته میتوان به خاطر کمبود بودجه و اعتبار و آشفتگی روزهای کرونا هم قدری به مدیران تلویزیون، حق داد. وقتی اسپانسرها بدلیل مشکلات اعتباری، آگهیهای دست چندمشان را تحمیل میکنند یا در قواره اهداف برنامهسازی و حتی در سناریوی سریالسازی و انتخاب بازیگران و حضور سفارشیها در تلویزیون، نوعی حکومت اجباری دارند. یا تهیهکنندگان سفارشی که اصطلاحا میتوانند برای تلویزیون اسپانسر و سرمایه بیاورند، بر مسند تصمیمسازی برنامهها و سریالها قرار میگیرند خیلی نمیتوان انتظار روزهای بهتری را داشت.
شاید یکی از این برنامههای گران که اکثر اوقات به تکرار میافتد، "دورهمی" باشد. توفیقی جز حضور مهران مدیری ندارد؛ بازیگرانی را به برنامه میآورند که قبلا آمدهاند و در گپ و گفتها اطلاعات خاصی عاید مخاطب نمیشود و همان تکراریها رد و بدل میشوند؛ چرا چنین اتفاقی میافتد و چه کسی به مهران مدیری اجازه میدهد کارت هدیه خودش را خرج آدمهایی کند که چندین بار به "دورهمی" آمدهاند و این کارت هدیه از بقیه هنرمندان دریغ شود؟ نمونه بارز آن "سیما تیرانداز" و یا "بهنام بانی"؛ این روال غلطی است. یعنی ما آنقدر هنرمند و بازیگر کم داریم که برای بار چندم، کسی را دعوت میکنند؟ کسانی که نه در سینما پولساز بودهاند و نه در تلویزیون به غیر از چند اثر، حرفی برای گفتن داشتهاند.
در ماههای اخیر ما شاهد پخش برنامههایی از رسانهملیایم که ظاهر موجهی دارند و پیام ضدمیهنی و ضدعقیدنی هم انتقال نمیدهند اما مسئله این است که ساختار این برنامهها صرفا برنامهای پیام و آموزههای اخلاقی خوبی دارد کفایت نمیکند که مجوز تولید و پخش بگیرد! هر رسانهای خصوصا رادیو و تلویزیون برای خودش هیئت نظارتی دارد؛ واقعا این شوراها و هیئتهای نظارتی چه کارهاند؟ ناظرین پخش و خیلی از افرادیاند در کسوت مشاور و ناظر کیفی سریال و برنامه فعالیت دارند اما نمود اجراییاش را نمیبینیم؟ نظارت در سازمان صداوسیما جایگاه ویژهای دارد که خروجی برنامهها، آثار و سریالهای آن سازمان قابل دفاع باشد؛ اینکه عدهای سفارش بگیرند و یا سفارش به آنها داده شود اما به هنگام تصویب و جریان تولید و زمان پخش، نظارت آنچنانی بر روی آن نشود، برنامهسازی نمیشود.
بنابراین بین برنامه ارتقاء دهنده سواد رسانهای تولیدکردن با آنتن پرکردن تفاوت است. ما می توانیم آنتن را پر کنیم بدون اینکه سواد رسانهای مردم را ارتقاء دهیم یا فکر سواد رسانهای مردم باشیم. میتوانیم علاوه بر آنتن پرکردن به سواد رسانهای مردم هم اهمیت بدهیم. فرم و محتوا از همدیگر جدا نیستند، نمیتوانید روی محتوا تأکید کنید و بگویید محتوا قابل دفاع است و فرم هرطور که میخواهد باشد، سفارش تولید و مجوز پخش دهیم. از دیدگاه علم مدیریت رسانه این راهبرد و استراتژی غلطی است. محتوای آمیخته با فرم خودشان را نشان میدهد و آن پیام را به رخ مخاطب میکشاند.
وقتی فرم الکن است، محتوا را هر چه قدر خوب نشان دهیم نمیتواند مخاطب را تحت تأثیر قرار دهد. محتوایی میتواند مخاطب را تحتتأثیر قرار دهد که با فرم خوب ارائه بشود. بسیاری از برنامههای تلویزیونی را میبینیم که ساختار رادیویی دارند از جمله برنامه "اتفاق"؛ چه جلوه تصویری در این برنامه میبینیم؟ اگر این برنامه را به صورت رادیویی گوش دهیم آیا اتفاقی میافتد یا برنامههایی مشابه آن؟ فرم اینجا مهم است. ما رسانهای به نام تلویزیون داریم که رادیو نیست و بیننده باید همهچیز را ببیند و درک کند نه اینکه فقط با گوشهایش بشنود. مدیر، تهیهکننده و مجری ما باید بداند که اینجا تلویزیون است و کارکردهایش با دیگر رسانهها فرق دارد. از این جهت فرمی که برای برنامهسازیشان استفاده میشود با هم متفاوت است.
سالها این آفت گریبانگیر تلویزیون است که برنامههایش بیشتر رادیویی است! یا محتوا بیشتر در این برنامهها حرف اول را میزند و بر فرم غلبه دارد. این رویه و استراتژی غلطی در برنامهسازی است که بیش از هرچیز به محتوا اهمیت بدهیم و این پارامتر متقدم بر المانهای دیگر برنامهسازی باشد. در واقع به فرم اهمیت ندهیم این بیننده به مرور متوجه میشود که شنونده است تا بیننده! یا بیننده کمکم تلویزیون را به عنوان رسانه بصری و تصویری پس میزند. باید در تلویزیون به ساختار اهمیت داد و تنها به محتوا نپردازند.
در واقع صرفا یک برنامه تلویزیونی با مجری شناخته شدهای که بیننده بیاورد مثل رشیدپور، کافی نیست. رشیدپور ممکن است اجرا را بشناسد اما محتوای اجرایش محتوایی نیست به ارتقای سواد رسانهای بیننده کمک کند. البته برخی مجریان در تلویزیون بودهاند که در این زمینه موفق عمل کردهاند. در صورتیکه گفتار مجری برنامه "اتفاق" واقعا چه چیزی به ارتقای سواد رسانهای مخاطب اضافه کرده است؟
متأسفانه در حوزه اجرا و مجریگری تلویزیونی سوء تفاهمهای زیادی وجود دارد؛ کسانی را با توصیه و سفارش به عنوان مجری میآورند که عمدتا سواد اجرا ندارند یا گاهی اوقات کسانی را میآورند با معلومات و با دانش اند اما در اجرا مؤفق نیستند. انگار یک رودربایستی در برخورد و مواجهه با مجری یا مجریکارشناسها وجود دارد. فردی را سفارش کردند آموزش دیده و یا با مدرک خاصی آن فرد را به تلویزیون آوردهاند که رفته رفته متوجه شدهاند که نمیتواند این کاره باشد اما طوری نشان میدهند که سررشته کار از دستشان درآمده و همچنان اینگونه آدمها را میآورند. استعدادهایی هم پشت در تلویزیون باقی میمانند و هیچ موقع دیده نمیشوند؛ عمدتا سر از رادیو درمیآورند و حسرت تلویزیون و اجرای تلویزیونی به دلشان میماند.
در تاکشویی مثل "اتفاق" چه اتفاق خاصی میافتد؟ "اصلا اتفاقی نمیافتد." مجری و مهمان مینشینند و مثل خیلی از برنامههای دیگر گپ میزنند این را تاکشو و برنامه تلویزیونی میگویند نه برنامه خاص دیگری! این رادیو است و کارکردی در تلویزیون به لحاظ علمی ندارد. یا برای اجرای مسابقه "ایران" به سام درخشانی روی آوردند؛ مسابقه تلویزیونی "ایران" مسابقه خوبی است و معلومات بیننده را بالا میبرد. اما انگار سازندگانش فراموش کردهاند که با همه این محتواهای خوب باید کاری در فرم و تکنیک برنامه ایجاد کنند بیننده به آن برنامه جذب شود و این ارتقاء صورت بگیرد. آیا اجرای سام درخشانی ما را جذب میکند؟
قصه مجریان اشتباهی تلویزیون صرفا سر "سام درخشانی" نیست و مجریان دیگری هم با سابقه سینمایی آمدهاند مثل "محمدرضا گلزار" که آمارها و نظرسنجیها باید درست باشد؛ مگرنه او هم از حیث محتوای اجرا و فرم اجرا، توفیقی را به غیر از چهره و سبقه سینما و بازیگریاش به رخ مخاطب نکشید. اینکه بدون آمار علمی و پژوهشهای میدانی دقیق، بگویند به خاطر فلان هنرپیشه سینما، این برنامهای پربیننده بوده است؛ این نظریه قابل قبول نیست! راجع به کیفیت اینطوری نمیتوان قضاوت کرد اما درباره کمیت برنامه و شمارش مخاطبان میتوان چنین اظهارنظرهایی کرد. کیفیت برنامه تلویزیونی صرفا از روی تعداد بینندههای آن برنامه قابل قضاوت نیست.
برای ارزیابی کیفیت برنامه یکسری معیارهایی در علم رسانه وجود دارد که براساس آن معیارها، آن برنامه را کیفیتسنجی میکنند؛ آیا برنامههایی مثل "اتفاق" و "ایران" و تاکشوهای مختلف تلویزیون ایران با آن معیارها تطبیق داده میشوند؟ آیا ناظران و مدیران تلویزیون چه در سطح شبکهها و چه ردههای میانی سیما، ناظرین پخش در شبکههای مختلف و مدرک تحصیلی مرتبط با کارشان دارند؟ آیا وقتی سفارش تهیه و تولید مجموعه برنامهای داده میشود آن سفارشدهنده از مدرک تحصیلی مرتبط برخوردار است؟ مدرک تحصیلی هم نداشته باشد از تجربیات مرتبط برخوردار است؟
پاسخ خیلی از این سؤالها، منفی است واقعا این اطلاعات و معلومات را نداشته باشند تجربههایشان ممکن است مؤفق باشد. در این حد قبول داریم و تخفیف میدهیم که آن مدیر تلویزیون، رشته دیگری هم خوانده باشد اما از تجربیات قابل دفاع، کارساز و تأثیرگذار برخوردار باشد؛ در این صورت برنامهای سیاستگذاری شود و در جریان تولید قرار بگیرد یا تهیهکنندهای برگزیند، برنامه قابل دفاعتری از آب درخواهد آمد. برخی اوقات حجم تجربهها بالاست اما آن خروجی خوشکیفیت وجود ندارد؛ در این صورت برنامهای که زیردست سفارشدهنده و سیاستگذار بیرون بیاید نتیجه خیلی قابلدفاعی ندارد.
باید در تلویزیون جمهوری اسلامی ایران مقداری بیشتر از گذشته به فرم برنامهسازی توجه شود؛ هرچه قدر مدیر و تهیهکنندگان تلویزیون چشمشان را روی فرم و ساختار تکنیکال برنامهها تا به امروز بستهاند، کافی است. ما داریم وارد سال 1400 میشویم دیگر نمیتوانیم همچون دهههای قبل بیندیشیم و باید روندی رو به رشد و به روزتری داشته باشیم. دهه جدیدی پیش رویمان است و مایه افت و حقارت است تلویزیونمان را آنچنان که در دهههای گذشته بوده با همه ضعفهایش وارد دهه جدید پیش روی خودمان کنیم. تلویزیون ما بایستی بیش از گذشته به دانش و علم روز مسلح شود.
چگونه میخواهیم تلویزیون را با اینگونه برنامهها به ابزاری برای مقابله با توطئههای شبکههای خارجی و رسانههای بیگانه تبدیل کنیم؟ در بحث پدافند غیرعامل، تلویزیون رسانهای است که حکم اسلحه را دارد. آیا تلویزیون ما با این برنامههایی که تولید میکند الان حکم آن اسلحه را دارد؟ اگر در مقابل تهاجم رسانهای قرار بگیریم تلویزیون میتواند به عنوان اسلحهای عمل کند و از این نظر قابل اتکا است.
رشیدپور و سام درخشانی در ارتباط با بیننده ایرانی موفقترند؟ فرم و ساختار برنامهای مثل "اتفاق" یا مسابقه "ایران" با محتوایش همخوانی بیشتری دارد یا فلان برنامه خارجی؟ در علم مدیریت رسانه گفته شده چه معیارهایی برای تولیدبرنامهای خوب است؟ اگر از المانها و پارامترهای برنامهسازیهای مؤفق خارجی بهرهمند شویم و نعل به نعل محتواها، دکورها و حتی ظاهر مجریاش را کپی نکنیم ایرادی ندارد و حتی در پارامترهای فرم و جذب مخاطب به ما کمک کند؛ چون باید در محتوا به بومیسازی برسیم. یا یاد گرفتهایم فقط روی محتوا متمرکز شویم و یا با نگاه صرفا وابستگی به سلبریتی و چهرهها، تقلید محض داشته باشیم.
واقعا لازم است مدیران تلویزیون مقداری با تکنیک آشنا شوند؛ به نظر میآید ناظرین پخش، سیاستگذاران و سفارشدهندگان افرادیاند که همواره دنبال محتوایند و از فرم غافلند. به خاطر این است که از زیر و بمهای فرم بیخبرند و جزئیات محتوا را میدانند چون سادهتر است و تخصص و دانش لازم و مرتبط را ندارند. متأسفانه بسیاری از کسانی که در تلویزیون فعالیت دارند از دانش و علم مربوط به رسانه برخوردار نیستند و اصطلاحا فرم و تکنیک برنامهسازی نمیدانند.
وقتی هیچکس در تاکشوی تلویزیونی جای خودش نیست و ساختار تاکشوی تلویزیونی هنوز تعریف درستی در تلویزیون ما ندارد نتیجه آن حضور پررنگ افرادی همچون رضا رشیدپور میشود که با ریش و بیریش برنامه اجرا میکنند و برای خودشان به دنبال فالوور و طرفدار بیشترند؛ برنامهشان هم پخش میشود مخاطب را کمتر جذب میکند و صرفا به برنامههای آنتن پرکن تبدیل میشود.
اخبار رادیو و تلویزیون | از بازگشت مهدی فخیمزاده به تلویزیون تا اجرای نصرالله رادش در شبکه ورزش چرا "محمد کاسبی" نیست؟/ روایت بازیگر معروف از تنها سریال رمضانی تلویزیون تلویزیون در عید فطر | از "دستپخت" تا شبهای شاد شبکه نسیم / فیلمبینها به شبکه نمایش مراجعه کننددر نتیجه یا مخاطب چنین برنامههایی را نمیبیند یا عمدتا مجبور میشود کانالها را عوض کند و نهایتا باعث تأسف است سراغ شبکههای فارسیزبان معاند میرود. راهکار آن چیست؟ راهکار این است مدیران تلویزیون، تهیهکنندگان و برنامهسازان متر و معیاری همچون سواد رسانهای را در مقابلشان قرار دهند و بنابر المانها و پارامترهای مشخص شده در برنامهسازی، پیش بروند. این برنامهای را که تولید کردهاند و روی آنتن رفته آیا به ارتقای سواد رسانهای مردم کمک میکند یا خیر؟ آیا این برنامهها اصولا با علم و سواد رسانه منطبقاند یا خیر؟
انتهای پیام /