چهارشنبه 7 آذر 1403

یک مستندساز: آوینی از بهمن 57 شیفته امام شد و فوراً تخصصش را برای انقلاب بازخوانی کرد

خبرگزاری فارس مشاهده در مرجع
یک مستندساز: آوینی از بهمن 57 شیفته امام شد و فوراً تخصصش را برای انقلاب بازخوانی کرد

به گزارش خبرگزاری فارس دومین نشست از مجموعه نشست‌های «هم عزم» با موضوع «از روایت فتح تا روایت پیشرفت» با حضور حسام‌الدین ابوالحسنی پژوهشگر و مستندساز، حسین مهدی‌زاده مسئول میز نظریه جامعه فرهنگستان علوم اسلامی و پژمان عرب محقق تاریخ شفاهی پیشرفت، در محل خانه اندیشه‌ورزان جوان برگزار شد.

نشست‌های هم‌عزم که بنا دارد گفت‌وگوهایی انتقادی را درباره نحوه اتصال نظر و عمل در فرآیند گفتمان‌سازی پیشرفت پی بگیرد، موضوع اولین نشست خود را تبیین موضوع روایت‌گری آوینی و روایتگری پیشرفت قرار داد و در نشست دوم به چگونگی ساخت روایت پرداخت و این پرسش در برابر حاضران قرار گرفت که با فرض توجه آگاهانه شهید آوینی به چگونگی ساخت روایت و نسبتی که سعی داشته با واقعیت برقرار کند، در گفتمان پیشرفت امروز ما، واقعیت موجود چیست و روایت ما چه نسبتی با آن برقرار می‌کند و چگونه از دل واقعیات ساخته می‌شود؟

در ابتدای این جلسه، ابوالحسنی در اشاره به نقطه تمایز کار آوینی گفت: روایتی که آقای آوینی در روایت فتح ارائه می‌دهد، یک روایت تأویلی هست که پیش از این اصلاً در حوزه مستند وجود نداشته است. ایشان همه اتفاقات را به دو حقیقت در عالم تأویل می‌کند، یکی مدینه پیغمبر اکرم (ص) به عنوان صدر و جایگاه اسلام و دیگری حقیقتی به اسم قیام عاشورا. اما برای اینکه بفهمیم او به چه دلیل این‌گونه روایت می‌کند، لازم است حتماً عقبه فکری ایشان را بشناسیم. شهید آوینی در اوج دوران تسلط فرهنگی پهلوی زندگی می‌کرده و پیش از انقلاب، در دو حوزه فلسفه و هنر (شعر و معماری و سینما به‌طور خاص) تخصص داشته است. ایشان به گواه خودشان، تازه از 22 بهمن 57، با انقلاب نسبت پیدا کرده و شیفته امام خمینی می‌شود. اما بعد از انقلاب، آن تخصص‌های خودش را با اتمسفر فضای جدید، دوباره بازخوانی می‌کند.

آوینی مبتنی بر پیشینه فکری‌اش عمیقاً معتقد است که جنگ ما با سایر جنگ‌ها تفاوت دارد و بنابراین واقعیتی از جنس متفاوت با سایر جنگ‌ها را روایت می‌کند. آیا آوینی همان موقع نمی‌توانست برود در حلبچه، ضایعات جنگی را نشان بدهد؟! خب آن هم یک واقعیت جنگ است. اما او براساس همین پیشینه فکری متفاوتش که در جنس روایت و تکنیک مورداستفاده‌اش هم اثر می‌گذارد، انتخاب می‌کند.

روایت فتح از اولین مستندهای جنگی است که سوژه تصویر دارد با خود تصویر صحبت می‌کند. آوینی در یکی از مقالاتش توضیح می‌دهد چطور تلاش او برای اینکه حرف رزمنده را طوری بگوید که منِ مخاطب را درگیر کند، او را به این روش رساند که مصاحبه‌گرِ مستند را حذف کند تا دوربین و چشم مخاطب یکی شود. این یک سیری است که راوی، تکنیک روایتش را به مقتضای هدفی که دارد، رشد می‌دهد.

در ادامه مهدی‌زاده پس از بیان این نکته که آوینی تلاش کرده تا انسان متمایزی را که در انقلاب یافته است، در دل میدان‌ها و عرصه‌های روزمره و جدیدی که او در آنها حاضر می‌شود، شناسایی کند و به تصویر بکشد؛ به بیان ایده غیبت این انسان متمایز انقلابی در دوران بعدی پرداخت و گفت: به گمانم از پایان جنگ و از دوره سازندگی، وضعیت انسان انقلاب اسلامی را می‌توانیم با چیزی شبیه به «سنت غیبت» توصیف کنیم. در دوران غیبت، یک نوع مبارزه زیرزمینی نه از جنس مبارزه سیاسی بلکه مبارزه تقریباً فرهنگی، شکل می‌گیرد تا حجم آگاهی و حجم انتخاب مردم برای حق، دوباره به حالتی برگردد که حق بتواند آشکار شود. پس غیبت برای رشد است و برای رسیدن به این رشد، باید بلد باشیم این انسان را در دوران غیبتش هم روایت بکنیم. اتفاقی که تقریباً نمی‌افتد، چرا که ما با همان ادبیات انسان مدرن سراغ روایتش می‌رویم. باید حواسمان باشد که دو انسان دارد پیشرفت می‌کند، انسان انقلاب اسلامی و انسان مقابل او. در عین حال که نباید بین این دو انسان جنگ راه انداخت، ولی باید توجه داشت که جنس روایتگری این دو متمایز از یکدیگر است.

در ادامه این بحث، عرب با بیان اینکه مسئله روایتِ انسان ایرانی که درگیر مدرن‌شدگی شده است، از تحولات پیش از مشروطه آغاز شده و در آثار مطهری و شریعتی و جلال آل احمد که می‌خواهند او را به خویشتن خویش تذکر داده و بازگردانند، به اوج می‌رسد، به بررسی وضعیت این روایت‌گری در دوران پس از پیروزی انقلاب پرداخت و گفت: تنها معدود آدم‌هایی مانند آوینی و امیرحسین فردی پیدا می‌شوند که به جغرافیا و عرصه‌های مختلف انسانِ انقلاب توجه دارند. اما بیشتر مراکز تاریخ‌نگاری بعد از انقلاب، وقتی که می‌خواهند به حجم عظیم فعالیت‌های مختلف مردمی که در دهه‌ی 40 و 50 شمسی اتفاق افتاده است، بپردازند فعالیت‌های متنوعی که مثلاً رهبری در صحبت اخیرشان به نمونه‌های کرمانی آن به عنوان زمینه فرهنگی رشد حاج‌قاسم‌ها اشاره کردند، بیشتر سراغ آدم‌های سیاسی و امنیتی و نظامی می‌روند و بسیاری از لایه‌های فعالیت‌های مبارزات مردمی انقلاب را روایت نمی‌کنند. ما تا سال‌ها جهاد سازندگی و نهضت سوادآموزی را روایت نکردیم؛ نهادهایی که فعالیت فرهنگی بسیار جدی در جامعه داشتند. و این ندیدن سوژه‌های متفاوت و مردمی امتداد پیدا کرد.

این‌که می‌گویند انسان انقلاب غیبت دارد، حرف جدیدی نیست؛ مثلا سال 88 آقای مجیدی این حرف را به رهبری می‌گویند که آدم‌های دهه 60 رفته‌اند و دوران طلایی ما گذشته است. همان زمان رهبری پاسخ آقای مجیدی را این‌طور می‌دهند که در همان دهه شصت هم، کسانی بودند که اختلاس می‌کردند یا درگیر اختلافات و رقابت‌های درون‌گروهی بودند. بنابراین این‌که یک تصویر درستی باقی بماند، به قوت روایتگری ما از آدم‌های گوناگون برمی‌گردد. همه حرف ما در روایت پیشرفت این است که ما با یک خلأ و یک فراموشی و غفلت و جهالت عظیمی نسبت به واقعیت بیرونی‌مان مواجه هستیم که باید با روایت‌گری و دیدن این آدم‌ها، جبرانش کنیم. در واقع این ما هستیم که نسبت به حضور انسانِ انقلاب در عرصه‌های گوناگون، در غیبت بوده و هستیم.

بخش دوم نشست، با صحبت‌های مهمانان در مورد چگونگی ساخت روایت پیشرفت در نسبت با واقعیات کنونی جامعه ایرانی ادامه یافت. ابوالحسنی پاسخ این سوال را با توجه دادن به عدم تکثیر شهید آوینی و روایت فتح او داد و گفت: اینکه گفتند ما در یک غیبتی نسبت به انسان انقلاب اسلامی رفتیم، تا حد زیادی درست است. اما چه چیزی باعث این غیبت شده و چرا آن روایتی که امروز می‌خواهیم از پیشرفت انقلاب ارائه کنیم را پیدا نمی‌کنیم؟ مثلاً یک خطیبی در اواخر دهه 80، بعد از اتفاقات فتنه 88، گفت که مگر روایت فتح ساختن کاری دارد؟! آوینی یک دوربین دست گرفت و رفت و فیلمساز شد. بعد از این صحبت او، خیل زیادی از دغدغه‌مندان انقلاب اسلامی وارد جریان مستندسازی شدند اما در این 14 سالی که گذشته، آیا خیل انبوه روایات فتح ساخته شده است؟! پس سطح کار، در حد دغدغه‌مندی و بلد بودن مستندسازی نیست. آقای آوینی برای ساخت روایت جدید خودش، عمیقاً به این که انقلاب اسلامی چیست و این حیات باطنی و این بعثت چگونه است، فکر کرده است؛ چیزی که در بسیاری از دیگرانی که خواسته‌اند دغدغه‌مندانه وارد روایتگری انقلاب شوند، اتفاق نیفتاد.

خاطر آوینی در روایت فتح، به جای تأکید و نشان دادن ادوات نظامی، سعی می‌کند تا اشک و حالات درونی رزمنده را مبتنی بر نگاه اهمیت جهاد اکبر در مقابل جهاد اصغر نشان بدهد و این‌طور می‌گوید: «اگر راستش را بخواهید آن قدرتی که پشت شیطان را می‌شکند و آمریکا را از ذروه دروغین قدرت به زیر می‌کشد، این گریه‌ها است.» متأسفانه افرادی که می‌خواهند به این عرصه ورود کنند خیلی به این‌ها دقت ندارند و فکر می‌کنند رسیدن به آن، کار ساده‌ای است. اینکه غیبت شد و نتیجه نداد، به خاطر این است که به طور جدی سراغش نرفتیم. اگر می‌خواهیم شهید تهرانی مقدم را روایت کنیم، در صورتی که هزار تا مستند در مورد این بسازیم که او در چه سالی مهندسی معکوس کرد و اولین موشک را ساخت، این‌ها برای مردمی که علاقه‌مند به انقلاب هستند، چه فایده‌ای خواهد داشت؟! ولی وقتی او را با این یک جمله بشناسانید که می‌گوید «اندازه داشته‌هایتان تلاش نکنید»، برای هزاران آدمی که امکاناتی ندارند ولی می‌خواهند کار بکنند، درس می‌شود و آنها را تحت تأثیر قرار می‌دهد.

سپس مهدی‌زاده با تذکر این نکته که غیبت انسان انقلاب به معنای مرگ او نیست و بلکه به معنای عدم تناسب ساختارهای اجتماعی در توسعه‌یافتن و جلو رفتن اوست، بزرگترین عامل این گم‌شدگی و غیبت اجتماعی را پاک‌کردن ذکر و تصویر او دانست و افزود: باید بدانیم که بزرگترین تصویر حرکت‌دهنده، تصویرهای اکنون نیست و بلکه تصویرهای آینده است؛ تصویرهایی که من نام آنها را «رویا» می‌گذارم. در حالی که امروز روایت رویایی انسان انقلاب اسلامی عمیقاً مخدوش است و جمهوری اسلامی در آن، شدیداً از خودش مشروعیت‌زدایی می‌کند؛ یعنی بلد نیست و جرأت ندارد یک کلیپ ساده و اولیه از آینده خودش بسازد! آمریکا فیلم «تل ماسه» را درباره سال 10 هزار میلادی می‌سازد، یعنی جرأت کرده است که درباره 8 هزار سال بعد انسان فیلم بسازد و در حالی‌که جمهوری اسلامی نمی‌تواند درباره 20 سال آینده‌اش تصویری ارائه کند. ما باید پیش از مقایسه با دیگری، بتوانیم از آینده‌مان تصویر بسازیم اما در این تصویرسازی باید حواسمان باشد که رویا نباید با افسانه خلط شود.

عطار در شاهکار خودش، تلاش می‌کند در یک سیری نشان دهد که سیمرغ، آن موجود افسانه‌ای و دست‌نیافتنی که شما می‌گویید نیست؛ بلکه ترکیبی از سی مرغ است. در واقع او تصویر آن سیمرغ افسانه‌ای را که مانع می‌شد آن سیمرغ رویایی (رویا از رویت به معنای دیدنی می‌آید) و دست‌یافتنی دیده شود، از بین می‌برد. یکی از کارهایی که در رویاپردازی باید انجام داد، افسانه‌زدایی از انسان انقلاب اسلامی است؛ انسانی که بسیاری دوست دارند به مثابه یک افسانه شاعرانه از او یاد کنند. قطعاً در مسیر این رویاپردازی و رسیدن به کلان‌تصویر، ما به خرده‌روایت‌های زیادی از اکنون و گذشته‌ی این انسان، نیاز داریم. خرده‌روایت‌هایی که قطعاً از جنس گزارش نیست.

آقای عرب نیز ناظر به سخنان دیگر مهمانان نشست و تجربه شخصی خود از تاریخ شفاهی پیشرفت، بار دیگر توجه به اکنون و جزییات آدم‌های کنونی انقلاب را مورد تأکید قرار داد و گفت: من مثال آقای یعقوب‌زاده را می‌زنم که شرکت تولید مانیتورهای پزشکی و ونتیلاتور دارد و به بیش از 50 کشور هم صادرات می‌کند. اگر بخواهم او را گزارش‌وار معرفی کنم باید در خبر بگویم: «شرکتی ایرانی که به 50 کشور صادرات کرد» یا کتاب صعود 80 ساله این شرکت را بنویسم. ولی من در روایتگری، به خود این آدم نزدیک می‌شوم؛ می‌بینم که او می‌گوید: «14 سالم بود که جبهه رفتم و برای اینکه قدم بلند شود، دو تکه موزاییک در پوتین‌هایم گذاشته بودم. خرداد که به جبهه رفتم، چون فیزیک و هندسه‌ام قوی بود، ظرف دوماه استاد خمپاره 60 شدم.» بعد همینطور این آدم را در همه این سال‌ها از جهت چالش‌ها و انگیزه‌هایی که داشته مورد پرسش قرار می‌دهم تا به امروزش می‌رسم. امروزی که می‌بینیم ایشان در دوران کرونا حاضر می‌شود، دستگاه ونتیلاتوری را که چند سال بود مسئولین ایرانی از او نمی‌خریدند، حتی با ضرر مالی هم تولید کند تا بتواند ایران را در آن جنگ ونتیلاتوری اوج کرونا نجات بدهد. یعنی وقتی از نزدیک نگاه می‌کنی، با اینکه عرصه حضور او تغییر کرده است، اما این آدم هنوز همان هست و برای روایت صحیح، باید همه ساحت‌های این انسان را نگاه کرد.

عرب در توضیح نسبت بین رویا و روایت اکنون اینگونه ادامه دادند: ما برای این‌که رویا داشته باشیم، باید واقعیت امروزمان را بشناسیم. آمریکا اگر ژانر علمی تخیلی و رویایی‌اش قوی است، صدها فیلم هم بر اساس داستان‌های واقعی تاریخ و مردمش ساخته است. آن‌ها را نشان می‌دهد و می‌گوید تو می‌توانی استمرار و ادامه مسیر این آدم‌ها باشی؛ یعنی در حالی رویا می‌سازد که پایش روی زمین واقعیت هست. در مقابل ما نه یک فیلم در مورد معلم خوبمان داریم، نه در مورد دانشمندمان، نه راننده تاکسی‌مان و... و در چنین فقری از تصویر گذشته و اکنون، اگر آدم‌ها به سمت رویاسازی بروند یا مالیخولیا می‌شوند، یا ناامید می‌شوند و یا نمی‌توانند تصویر درستی از آینده بسازند.

نشست سوم از «مجموعه نشست‌های هم‌عزم» شنبه 16 دی 1402 برگزار خواهد شد.

پایان پیام /

شما می توانید این مطلب را ویرایش نمایید

این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید هم عزم از روایت فتح تا روایت پیشرفت حسام‌الدین ابوالحسنی این خبر توسط افراد زیر ویرایش شده است