جمعه 2 آذر 1403

آیا امام حسین (ع) در پی تشکیل حکومت دینی بود؟

خبرگزاری تسنیم مشاهده در مرجع
آیا امام حسین (ع) در پی تشکیل حکومت دینی بود؟

اگر امام حسین (ع) می‌گوید «به جای دیگر می‌روم» معنایش این نیست که می‌روم و سکوت می‌کنم. معنایش این هم نیست که می‌روم و آنجا با شما می‌جنگم. امام نه اهل سکوت است، نه اهل جنگ. در بین مسلمین امام اهل دعوت است.

- اخبار فرهنگی -

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، درباره اهداف قیام امام حسین (ع) نظرات و مطالب گوناگونی عنوان می‌شود؛ برخی بر این باور هستند که آن حضرت به حکومت کاری نداشتند و تنها به دنبال بیان دعوت الهی بودند. اما عده‌ای معتقدند که امام حسین (ع) حد اعلای رسالت دینی را مد نظر داشتند که همان مسیر نبی مکرم اسلام و برژایی حکومت اسلامی بوده است.

برای بررسی و تبیین ویژگی‌های عاشورای سال 61 هجری و پیام‌ها و مفاهیم و کلمات کلیدی نهفته در بطن آن به سراغ آیت‌الله محمد عندلیب همدانی استاد حوزه علمیه قم و عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم رفتیم. او در این گفت‌وگو ضمن رد نگاه سلیقه‌ای به برداشت از مفاهیم عاشورا، بر این نکته تأکید داشت که آنچه در این میان مهم است درک صحیح اهداف امام حسین (ع) از قیام عاشوراست.

این کارشناس دینی تصریح کرده است: اگر یزید از امام بیعت نمی‌خواست باز ایشان دعوت خود را ادامه می‌داد. اینکه امام بیعت با یزید را قبول نکردند موضوع دیگری است. اگر امام می‌گوید «به جای دیگر می‌روم» معنایش این نیست که می‌روم و سکوت می‌کنم. معنایش هم این نیست که می‌روم و آنجا با شما می‌جنگم. امام نه اهل سکوت است نه اهل جنگ. در بین مسلمین امام اهل دعوت است.

محورهای اساسی در واقعه عاشورا

عاشورایی که در سال 61 هجری اتفاق افتاد از نظر شما چه ویژگی‌هایی داشت؟

عاشورای سال 61 هجری سکه‌ای است که دو رو دارد. یک روی آن کاملاً زیبایی قابل تحسین، قابل الگو گرفتن و آن جهتی است که منتسب به حضرت سید الشهدا سلام الله علیه است و روی دوم که سراسر زشتی است از آن جهت که منتسب به دشمن است.

این درسی است که از زینب کبری سلام الله علیها در کوفه و شام می‌گیریم. ایشان خطاب به این زیاد چنان که می‌دانید، فرمود: «ما رأیت الا جمیلا» هر چه دیدم زیبایی بود. حضرت زینب (س) در خطبه‌هایی که در کوفه و شام ایراد کردند، مخصوصاً در خطبه کوفه زشتی‌ها و سیاهی‌هایی را که در کربلا بود به رخ مردم می‌کشد.

هم زیباست، هم زشت. از آن جهت که انتساب به امام و پروردگار متعال دارد و قربه الی الله صورت گرفته زیباست. از آن جهت که دشمن کاری را انجام داده زشت است. این تقابل بین زیبایی و زشتی، بین حق و باطل از ابتدای خلقت انسان تا زمان حاضر بوده و خواهد بود.

چه مفاهیم و کلمات کلیدی در بطن واقعه عاشورا نهفته است؟

آنچه در سال 61 هجری صورت گرفت با این واژه‌ها قابل تحلیل و بررسی است:

دعوت: «ادعو الی السبیل ربک بالحکمه والموعظه الحسنه» دعوت به سوی خدا به وسیله حکمت و موعظه زیبا.

تبلیغ: «الذین یبلغون رسالات الله و یخشونه ولا یخشون أحدا الا الله»

مبارزه و قیام و مقابله با طاغوت: «اذهب الی فرعون انه طغی»

نصیحت: «ابلغکم رسالات ربی و انا لکم ناصح امین» و صبر و استقامت. این‌ها واژه‌هایی است که حقیقت حادثه عاشورا را از آن جهت که به امام منتسب است، نشان می‌دهد.

جایگاه قرآن در هیئت‌ها ارتقا پیدا می‌کند

چرا باید شعائر حسینی را بر پا داشت؟

یکی از دغدغه‌های مهم این است که حقیقت این مفاهیم برای مخاطب امروز جاری بماند. برای رسیدن به این مقصود چه باید کرد؟

یکی از مهمترین آنها برپایی شعائر حسینی است. شعائر حسینی یعنی هر گونه گفتار و رفتاری که علامت و نشانه باشد. برای این که بگوییم حسینی هستیم، شعائر حسینی هر گونه انشای شعر، اقامه محافل، نوشتن کتاب و سایر اموری است که اعلاء آن اهداف حسینی را در پی دارد.

حقایق عاشورا را باید برای مردم بیان کرد. بعد از شهادت حضرت آن کاری را که اسرای آزاده کربلا، زینب کبری (س) و امام سجاد (س) انجام دادند اقامه شعائر است. شما در سیره آنها هم حماسه‌سرایی می‌بینید هم سوگواری. هرگز با توجه به حماسه سرایی، سوگواری را رها نکردند. از سویی هرگز هم به سوگواری بدون خطابه و حماسه سرایی اکتفا نکردند، بلکه هر دو با هم بود.

ما که ادعا داریم پیرو راه امام حسین بن علی (ع) هستیم، وقتی عاشورای سال 61 را زنده نگاه داشته‌ایم که آن اعلام و اعلاء در ما باشد. همان حماسه‌سرایی و همان سوگواری، همان بیان حقایق در قالب خطابه و در قالب سوگواری همان تبیین مقابله بین زشتی‌ها و زیبایی‌ها در هر عصر و زمانی. آن وقت است که می‌توانیم بگوییم عاشورا ادامه پیدا کرده است.

ولی اگر از یکی از این دو جهت غافل بودیم، مثلاً فقط به جنبه‌های حماسی پرداختیم و از سوگواری‌ها کم کردیم یا فقط سوگوار بودیم و از تبیین اهداف امام از اعلام و اعلاء اهداف عاشورا غافل ماندیم عاشورای ما ادامه عاشورای سال 61 نخواهد بود.

در مورد اهداف عاشورا نظریه‌های مختلفی وجود دارد. شما کدام نظریه را دارای استدلال قوی می‌دانید؟

بهترین بیان برای تبیین اهداف عاشورا همان کلمه دعوت است که همه ائمه دارند: «ادعو الی سبیل ربک» همان دعوت به سوی خداست. منتهی در راه دعوت به سوی خدا اگر تبیین حقایق منجر به شهادت و اسارت هم شد باکی نیست. «ادعو الی سبیل ربک بالحکمه والموعظه الحسنه».

امام حسین (ع) عالم به پایان کارزار عاشورا بود

یکی از سؤالاتی که در خصوص واقعه عاشورا مطرح می‌شود این است که گفته می‌شود امام حسین (ع) قصد شهادت نداشتند و اگر اجازه می‌دادند که از کربلا بروند در مقابل دشمن قرار نمی‌گرفتند. نظر شما در این باره چیست؟

حادثه عاشورا دو بعد دارد یک بعد اختصاصی، یعنی بعد ملکوتی که با تحلیل‌های زمینی قابل فهم نیست. مثلاً این که امام فرمود «هنگام وداع با مرقد پیامبر (ص) در خواب جدم را دیدم که آن خواب را برای کسی نگفته و نخواهم گفت.»

اما بعد دیگر حادثه عاشورا بعدی است که امام مثل هر انسان خردمند درد دین‌دار در آن عصر اقدام می‌کند. هر انسان خردمند چه کار می‌کند؟ مشورت می‌کند. تجربه‌های دیگران را مورد نظر قرار می‌دهد. اینجا دیگر لازم نیست از آن علم الهی خودش بهره ببرد.

شما در تحلیل حادثه عاشورا، جمله‌هایی که نشانگر بعد اول است و جمله‌هایی که نشانگر بعد دوم است را نباید خلط کنید. امام به نظر شیعه قطعاً عالم به پایان کار است. این یک مدرک و دو مدرک هم ندارد، مدارک متعددی برای این هست. عالم به پایان کار است اما این علم باعث نمی‌شود در مسیر حرکت خودش مثل یک انسان خردمند نه یک انسان معصوم و عالم به غیب رفتار کند. همان طور که پیغمبر اکرم (ص) در جنگ‌ها به علم غیب خودش عمل نمی‌کرد و لذا با اصحاب مشورت می‌کرد و تجربیات دیگران را بررسی می‌کرد. این دو جهت را نباید با هم مخلوط کرد.

نکته دوم اینکه با در نظر گرفتن بعد بشری یقیناً امام جنگ‌طلب نبود. چنانکه امیرالمؤمنین امام علی (ع) در هر سه جنگ فرمود: «من شروع‌کننده جنگ نیستم.» امام شهیدان هم در دو جا تصریح دارد که «من شروع‌کننده جنگ نیستم، دعوتی دارم اگر بگذارید این دعوت را اینجا انجام بدهم انجام می‌دهم. نگذارید و می‌خواهید بروم می‌روم، ولی از دعوت دست برنمی‌دارم.»

اگر یزید از امام بیعت نمی‌خواست باز امام دعوت خودش را ادامه می‌داد. عدم پذیرش بیعت از طرف یزید جنبه دیگری بود که به قیام اضافه شد و الا اصل قیام مربوط به آن نیست. اگر امام می‌گوید «به جای دیگر می‌روم» معنایش این نیست که می‌روم و سکوت می‌کنم. معنایش هم این نیست که می‌روم و آنجا با شما می‌جنگم. امام نه اهل سکوت است نه اهل جنگ. در بین مسلمین امام اهل دعوت است.

آیا امام در پی تشکیل حکومت دینی بود؟

درواقع به اعتقاد شما اگر شرایطی که منجر به شهادت ایشان شد وجود نداشت، امام حسین (ع) مثلاً راه و شیوه امام صادق (ع) در عصر امری را در پیش می‌گرفتند؟

امام هر کاری را که برای صلاح می‌دیدند، انجام می‌دادند. دعوت خواهند کرد، اما اگر نگذارند و مقابل امام بایستند ایشان را می‌کشند. امام دعوت می‌کند، موعظه می‌کند. روز عاشورا می‌فرماید «شما که می‌خواهید با من بجنگید، یک لحظه حرف مرا گوش دهید بعد با ما بجنگید. چه می‌خواهید بکنید؟»

تمام کوشش حضرت برای این بود که قطره‌ای خون ریخته نشود و اختلافی بین است اسلام رخ ندهد. اما وقتی می‌بیند تا لحظه شهادت هم این دعوت بدون جواب است، به دعوت خودش ادامه می‌دهد. اساسی‌ترین عنصر عاشورا دعوت و اتمام حجت است. کسانی می‌گفتند اصلاً تشکیل حکومت دینی دون شأن امام است. خب این هم غلط است.

یعنی اگر امام حسین (ع) ضمن دعوت زمینه را برای تشکیل حکومت مهیا می‌دید همان کار را انجام می‌دادند؟

قطعاً. یکی از اشتباهات عجیب در تحلیل وقایع عاشورا این است که برخی برای جلب غیر شیعه مطالبی را عنوان می‌کنند، این درست است اما گاهی برخی از قطعیات شیعه را زیر سؤال می‌برند. اگر بناست ما از نگاه یک عالم سنی بحث کنیم و آن جنبه‌های مشترک را معیار قرار دهیم که هم ما قبول داریم هم اهل سنت، پس دیگر نیاییم سراغ آن چیزهایی که در شیعه اثبات شده و آنها را طرد کنیم.

این مورد یکی از خلط‌های عجیبی است که در برخی مجالس صورت گرفته است. اگر بناست از دید بشری قیام را تجزیه و تحلیل کنیم، دیگر چرا با علم غیب امام جلو می‌آیید؟ اگر می‌خواهید دیدگاه شیعی و علم بررسی کنید دیگر چرا نگاه بشری را مطرح می‌کنید؟ این موضوعات باید از هم جدا شود.

در حالیکه قیام سکه‌ای است که هم دارای بعد اختصاصی و هم بعد عمومی است. این تفکیک باید رعایت شود. از دیدگاه شیعه امام می‌دانست پایان کار چیست، از دیدگاه بشری این طور است. چطور می‌شد فرزدق بداندف این عباس بداند، امام نداند؟ اما امام وظیفه را انجام می‌دهد که عبارت از اتمام حجت بود.

به نظر می‌رسد در هر دوره‌ای مردم با توجه به نیاز و شرایط یک قرائتی از عاشورا دارند. چه باید کرد تا این واقعه دچار برداشت‌های سلیقه‌ای و عصری نشود؟

این مسئله از یک جهت خوب است و از یک جهت اشتباه. از این جهت خوب است که مثل قرآن من هر جا و در هر زمانی به آن مراجعه کنم، یک نکته جدیدی از قرآن استخراج می‌کنم که چه بسا در شرایط متفاوت این نکته از قرآن استخراج نمی‌شد. به این نمی‌گوییم برداشت سلیقه‌ای، به این می‌گوییم مراجعه به قرآن برای گرفتن درمان.

حادثه عاشورا مثل قرآن است. چه بسا در یک زمانی بشر یک دردی نداشت که به جهت آن درد به حادثه عاشورا نگاه کند و درمانش را بگیرد. لذا روی آن جهت خیلی تأکید نمی‌کرد. اما یک زمانی درد هست و او با رجوع به عاشورا درمان خودش را می‌گیرد.

اما یک جنبه منفی دارد و آن این است که بیاییم خودسرانه حرف خودمان را به قرآن تحمیل کنیم. این قبیح است. چنانکه در حادثه عاشورا هم همین است. این غلط است که من در تحلیل این واقعه اموری را پیش خودم مسلم بگیرم و دیدگاه مسلم خود را بخواهم با هر زوری که شده به حادثه عاشورا متصل کنم. چنانکه در قرآن اگر دنبال پاسخ به پرسش‌هایم باشم و از قرآن بخواهم که در این عصر معضلی را پاسخ دهد چون به دیده پاسخ به سؤال سراغ قرآن را گرفتم، نه اینکه رأی خودم را بر قرآن تحمیل کنم، همین است.

از واقعه عاشورا بعضاً این طور برداشت می‌شود. اما در عین حال هدف اصلی تحت الشعاع برخی حاشیه‌ها قرار گرفت. این مال همان است که می‌خواهیم سلایق را تحمیل کنیم. می‌خواهیم با ذهن خودمان یک امام حسین (ع) بسازیم، نه آن امام حسینی را که هست. باید آن حادثه‌ای را که اتفاق افتاده تجزیه و تحلیل کنیم.