سه‌شنبه 6 آذر 1403

ابوذر انقلاب و سرباز نهضت اسلامی

خبرگزاری فارس مشاهده در مرجع
ابوذر انقلاب و سرباز نهضت اسلامی

خبرگزاری فارس گروه اندیشه: بی‌شک یکی از راه‌هایی که برای تحلیل درست و صحیح از انقلاب اسلامی‌به ما یاری می‌رساند، دانستن اندیشه و تفکر رهبران و مبارزان انقلاب است. آیت‌الله سیدمحمود طالقانی به عنوان یکی از ارکان اصلی انقلاب و نمایندگان قرائت سیاسی از اسلام شمرده می‌شود که سهم قابل توجهی در پیروزی انقلاب و شکل‌گیری نهضت مبارزه در کنار امام خمینی ایفا کرد.

«آخوند سیاسی»

آیت‌الله طالقانی زندگی را در بحران‌های سیاسی گذراند و هیچگاه از سیاست و مبارزه خارج نشد. او سیاست را جزیی از دین و دین را راهنما و شکل‌دهنده سیاست و دخالت در سیاست را فریضه دینی وظیفه انسانی خویش می‌شمرد. کارنامه سیاسی او 40 سال را در بر می‌گیرد؛ از سال 1318 تا 1358. او در این 40 سال در همه صحنه‌های سیاسی و عرصه‌های مبارزه حضوری فعال و مهم داشت. اهمیت این ویژگی طالقانی هنگامی‌دانسته می‌شود که بدانیم وی در هنگامی گام در عرصه سیاست نهاد که عده‌ای دین را از سیاست جدا می‌پنداشتند و عده‌ای دیگر دخالت در سیاست را نه خلاف شرع، بلکه خلاف شأن روحانیت آن هم مجتهدی در حد طالقانی می‌شمردند. آن‌ها تعبیر «آخوند سیاسی» را بدترین اتهام و موجب بدنامی می‌دانستند.

حضرت امام خمینی (رحمه‌الله علیه) در این باره می‌فرماید: «شما به حوزه‌های علمیه نگاه کنید. آثار همین تبلیغات و تلقینات استعماری را مشاهده خواهید کرد. افراد مهمل و بی‌کاره و تنبل و بی‌همتی را می‌بینید که فقط مسأله می‌گویند و دعا می‌کنند و کاری جز این از آنها ساخته نیست. ضمنا به افکاری و رویه‌هایی برخورد می‌کنید که از آثار همین تبلیغات و تلقینات است. مثلا این که حرف زدن منافی شأن آخوند است. آخوند و مجتهد باید حرف بلد نباشد و اگر بلد است حرف نزند! فقط لا الهَ الا اللَهُ بگوید! و گاهی یک کلمه بگوید! در حالی که این، غلط است و بر خلاف سنت رسول اللَه است.»

مرحوم طالقانی در این شرایط به فعالیت‌های سیاسی خود قوت و استمرار بخشید. در زمانه‌ای که عده‌ای شعارشان «اَلیَوم زَمَنُ السُکوت و لُزومُ البُیوت» بود، طالقانی را می‌بینیم که از مهم‌ترین چهره‌های اسلام سیاسی در ایران معاصر است. تا پیش از او، طی چند سده، اسلام کلامی، اسلام فلسفی، اسلام عرفانی و اسلام فقهیِ انفرادی رواج داشت، ولی اسلام سیاسی غایب و مهجور بود و غیبتش نیز احساس نمی‌شد. مردم دین را در پستو‌های خانه‌شان می‌دیدند و اسلام هیچ ظهور و بروزی در جامعه و ساختار‌های اساسی کشور نداشت. اسلام سنتیِ فردمحور ذائقه مردم را به سمتی برده بود که توده‌های مردم آموزه‌های دین اسلام را جز مشتی اعمال عبادی و مناسک مذهبی نمی‌دیدند.

محمد اسفندیاری در کتاب «انسانم آرزوست» به خوبی در چند جمله اندیشه سیاسی او را چنین می‌آورد: «طالقانی سیاست‌پردازی را مبتنی بر دین‌داری کرد و سیاست را بر بنیاد دین نهاد. البته هنگامی که گفته می‌شود «اسلام سیاسی» بی‌درنگ باید افزوده شود، اما اخلاقی. طالقانی می‌گفت «اگر سیاست به معنای احساس مسئولیت در برابر انسان‌ها و مبارزه با ظلم است، این در اسلام است؛ اما اگر به معنای دروغ و عدم صمیمیت با توده‌ها باشد در اسلام مردود شمرده می‌شود.»

اسلام مکتب مبارزه و محرک تغییر و تحول است 

دعوت طالقانی به اسلام سیاسی دعوت به اسلام «مبارز» یا اسلام «انقلابی» بود. طالقانی به تقابل با ظلم و دستگیری از ستم‌دیده فرا می‌خواند؛ این یعنی زندان رفتن و شکنجه شدن و تبعید شدن و از حقوق خویش محروم گشتن. در آن دوران حاصل مبارزه و فعالیت سیاسی نه برای به دست آوردن نام و شهرت، بلکه به منزله از دست دادن خویشان و به خطر افکندن جان بود.

طالقانی از سال 1318 تا سال 1358 بار‌ها دستگیر شد و به زندان رفت و طعم تبعید را هم چشید. او به مزاح می‌گفت: «‌یک دست لباس خواب آماده برای زندان دارم.» طالقانی 9 بار به زندان رفت، هشت سال حبس کشید، یک سال و نیم در زابل تبعید بود و یک ماه هم اسیر حصر خانگی. مضاف بر این ممنوع‌المنبر بودن و ممنوع‌الخروجی‌اش را هم باید لحاظ کرد و این یعنی خلع سلاح برای یک روحانی؛ اما کسی که پایه زندگی‌اش را بر مبارزه بنا نهاده سختی‌های مسیر را به جان می‌خرید.

«حرکت و پویایی» شاخصه جدا نشدنی آیت‌الله طالقانی بود. طالقانی گاهی مواقع از عبارت «موجود زنده» به جای انسان استفاده می‌کرد که تأکیدش بر حرکت محوری و پویایی انسان است. در تفسیرش موسوم به «پرتویی از قرآن» می‌نویسد: «حرکت عین بقا و کمال و حیات یا ملازم با این‌هاست. اینها ظهور‌ها و اطوار حرکتند و سکون نقض و مرگ و فناست ما زنده از آنیم که آرام نگیریم / موجیم که آسودگی ما عدم ماست.» در این نگاه، دین مصلح و محرکی بود که قرار است به کار مردم بیاید، دین یک دائرهالمعارف نیست که به آن سر زد و مطالبی را آموخت، بلکه دین موتور محرکی است که قرار است هم در ساحت فردی و هم در ساحت اجتماع و عینت جامعه تغییر و تحول ایجاد کند.

رهبریِ تاسوعا و عاشورای 57

آیت‌الله طالقانی در کنار آیت‌الله بهشتی و استاد مطهری در 1357 خورشیدی و هنگام مبارزه‌های ملت ایران علیه استبداد، عملکرد مهمی در سازماندهی و هدایت تظاهرات مردم داشت که اوج این فعالیت‌ها راهپیمایی بزرگ تاسوعا و عاشورای همان سال بود که در نهایت این مبارزه‌ها نتیجه داد و نهضت مردمی‌ایران به پیروزی رسید. در حقیقت ایشان در این دوره از یک طرف به حقوق و استقلال فکری جامعه توجه می‌کرد و از طرفی موضعگیری‌های سختی نیز نسبت به استبداد داشت و آن را محکوم می‌کرد. پس از ورود امام خمینی (ره) به ایران و به پیروزی رسیدن انقلاب اسلامی، آیت‌الله طالقانی در کنار ایشان قرار گرفت و در یکی از سخنرانی‌هایش با حمایت از امام خمینی (ره) گفت: رهبریِ قاطع ایشان را برای خودم پذیرفته‌ام و همیشه سعی کردم که از مشی این شخصیت بزرگ اسلام و افتخار قرن، مشی من خارج نباشد.

«حجت الاسلام محمدتقی فاضل میبدی» عضو مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه و استاد دانشگاه مفید قم در خصوص اندیشه سیاسی آیت‌الله طالقانی می‌گوید: آیت‌الله طالقانی در سیاست، نگاهی باز و همه جانبه‌نگر داشت و دنیا را به خوبی می‌شناخت و تنها به یک حوزه یا یک جای خاص اکتفا نمی‌کرد و عالم و فرزند زمانه خود بود. وی در سیاست بسیار صبور بود و دیدگاه‌های مختلف را به خوبی گوش می‌داد و از بی‌احترامی و پرخاش دوری می‌کرد. همین امر هم سبب شد که در میان جوانان و دانشجویان از جایگاه ویژه‌ای برخوردار باشد. این عالم وارسته پس از پیروزی انقلاب اسلامی‌عهده‌دار ریاست شورای انقلاب شد و به حل غائله کردستان و ترکمن صحرا کمک شایانی کرد.

ابوذر انقلاب و یاور امام 

قصه پرغصه تحریف اما همیشه سعی بر این داشت که چهره مرحوم طالقانی را جدای از فضای نهضت اسلامی‌و انقلاب جلوه دهد. با پیروزی انقلاب اسلامی، برخی جریان‌ها از جمله ملی‌گراها و سازمان مجاهدین خلق کوشیدند تا میان آیت‌الله طالقانی و امام خمینی فاصله ایجاد کنند. مثلا برخی گروه‌های سیاسی همچون منافقین با صدور اعلامیه‌های مختلف با مطرح کردن «ریاست جمهوری» و فرماندهی و نظارت طالقانی بر نیروهای مسلح درصدد ایجاد شکاف بودند.

آیت‌الله طالقانی برای خنثی کردن این طرح در سخنرانی روز 30 تیر 1358 در میدان بهارستان گفت: «رهبری و شخصیت رهبری به قدری قاطع است که شما کم‌تر رهبری مثل آیت‌الله خمینی می‌توانید پیدا کنید.»

مرحوم طالقانی شایعات مطرح شده در مورد امام خمینی را بی‌اساس دانست و اظهار داشت: «گروهایی گِله می‌کنند که ما راه نداریم. بی‌خود گله می‌کنند. او حرف‌ها را می‌شنود و می‌سنجد و آنچه درست و صحیح است دستور می‌دهد.»

او خاطرنشان کرد: «گاهی که به قم سفر می‌کنم، همه فکر می‌کنند برای مساله سیاسی است، البته تبادل نظر درست است ولی مهم‌تر از آن هر وقت احساس یأس بکنم به قم می‌روم و از چنین رهبری و از خلوص او لذت می‌برم و خلوص ایمان می‌گیرم. اگر از چنین رهبری قدردانی نکنید خداوند ما را دچار عذاب می‌کند».

در قضیه دستگیری فرزندان آیت‌الله طالقانی که منجر به بسته شدن دفاتر وی در تهران شد، پس از ملاقات سیداحمد خمینی با ایشان و اطلاع از احساس نگرانی امام، وی بلافاصله برای خنثی کردن طرح تجزیه انقلاب دستور باز شدن دفاتر خود را داد و ضمن بازگشت به تهران، طی اعلامیه‌های که از رادیو نیز پخش شد بار دیگر بر رهبری بلامنازع امام خمینی تأکید کرد.

در پیام رادیویی که صبح 31 فروردین از رادیو پخش شد، آیت‌الله طالقانی اظهار داشت: «رهبری حضرت آیت‌الله خمینی را نه ما بلکه دنیا پذیرفته است. همه می‌دانند که این رهبری، رهبری غیرعادی بود. طبق موازینی که دنیا در رهبری دارد، نبود.» او تصریح کرد: «نسبت به رهبری ایشان بارها و بارها نظر داده‌ام و رهبری ایشان را، برای خودم پذیرفته‌ام و همیشه سعی کرده‌ام که مشی من، از مشی این شخصیت بزرگ و افتخار قرن خارج نباشد.»

محمدمهدی اسکندری

انتهای پیام /

شما می توانید این مطلب را ویرایش نمایید

این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید حضرت آیت الله خامنه‌ای فجر 43 آیت‌الله طالقانی امام خمینی انقلاب اسلامی اسلامی سیاسی ولایت فقیه این خبر توسط افراد زیر ویرایش شده است
ابوذر انقلاب و سرباز نهضت اسلامی 2