اخلاق در محاق
بهائیت با همه آنچه در طول تاریخ نهچندان طولانی با خود به یدک میکشد امروزه یک فرقه متشکل و کاملاً سیاسی با اهداف تعیینشده از طرف شورای تصمیمگیری (بیت العدل) است که در قامت یک آئین و مذهب و با رویکردی بهظاهر فرهنگی - اجتماعی در کشورهای مختلف بخصوص در حوزه خاورمیانه و ایران به فعالیت میپردازد.
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛به نقل از «سدید»؛ سعید پروین: دوره معاصر ایران شاهد محافلی چون انجمنهای سری، لژهای فراماسونری و فرقههایی چون بابیت و بهائیت است که نمونههای بارزی از تشکیلاتی هستند که با حمایت مستقیم استعمار تولد و گسترشیافتهاند. نفوذ در ارکان قدرت از طریق نخبگان وابسته، سنت زدایی و عرفی سازی مناسبات و پیوندهای اجتماعی و فرهنگی، خنثی کردن عوامل و عناصر پایداری در برابر فرهنگ بیگانه، به دست دادن تعریفهایی تازه از دینداری و دینمداری، جانشینسازی برای نهادهای مذهبی و درنهایت سیطره اقتصادی و فرهنگی بر ایران از هدفهای عمده استعمار در حمایتهای همهجانبه نسبت به این گروهها بود.
"ای اصحاب، این روزگار از ایام فترت شمرده میشود، امروز تکالیف شرعیه بهیکباره ساقط است و این صوم (روزه) و صلوه (نماز) و ثنا و صلوات کاری بیهوده است... پس زحمت بیهوده بر خویش روا ندارید و زنان خود را در مضاجعت (همخوابگی و همبستری) طریق مشارکت! بسپارید!"
خطابه قرهالعین در اجتماع بدشت
زندگی اخلاقی برساخته عرفهای اجتماعی - فرهنگی است که در هر جامعهای یکی از مهمترین پایههای امنیت زیست انسانی است که جوامع مختلف هریک به فراخور سابقه فرهنگ تاریخی خویش به دنبال حراست و استحکام آن میباشند. وقتی از اخلاق وزندگی اخلاقی صحبت میکنیم درواقع به یک نوع فرهنگ روزمره جمعی در ارتباط با نحوه تعاملات فردی و اجتماعی اشاره میکنیم که حاوی پیوستهای سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و دیگر جنبههای حیات میتواند باشد. به همین دلیل میتوان از اخلاق سیاسی، اخلاق اقتصادی و... نام برد.
زیربنا و ستونهای زیست اخلاقی در جامعه عموماً شکلگرفته از مبانی اعتقادی یا عرفی و یا هر دو آنها است به همین دلیل کافی است تا دریکی از این دو اخلالی ایجاد شود تا شاهد شروع ازهمپاشیدگی اخلاقی در زندگی روزمره جامعه باشیم گرچه این اخلال با شیب کند و در طولانیمدت اثرات مخرب خود را به نمایش میگذارد. اساساً موضوعات اخلاقی مانند جوشاندن حیوانی خونسرد مانند قورباغه در آب جوش است که تا هنگام مرگ متوجه حادثهای که در حال رخ دادن است نمیشود چراکه دمای بدن خود را با دمای محیط برابر میکند و به همین دلیل متوجه فرآیند پخته شدن خود نمیشود. دقیقاً به همین دلیل ناظران اجتماعی باید با دقت بیشتری به رصد فضای فکری - اخلاقی اجتماع بپردازند تا در صورت وجود جریانات مخرب پایههای اخلاقی اجتماع بتوانند آن را آسیبشناسی کرده و اقدامات لازم را انجام دهند.
بررسی جایگاه فرقههایی با مشی سیاسی و رنگ و بوی دینی در تاریخ میتواند کمک کند تا معاصرین در قبال اهداف و سیاستهای چنین پدیدههایی راه را گم نکرده و بتوانند تحلیلی صحیح از چگونگیهای اوضاع داشته باشند و در قبال اقدامات فرقههای اینچنینی راهبردهای صحیح اتخاذ کرده و با برنامهریزی مبتنی بر آگاهی تا حدودی جلوی آسیبهای اجتماعی فرهنگی، سیاسی ناشی از فعالیتهای فرقهای را بگیرند.
بهائیت آئین یا فرقه؟
"بهائیت، که برخی دانشمندان علوم اجتماعی غرب آن را با عنوان «جنبش جدید دینی»، یا بهتر بگوییم «کالت»، میشناسند، ادامه ناراضیان بابی است که در اوایل سالهای 1850 از ایران به عثمانی تبعید شدند. در این دوران میرزا حسینعلی نوری ملقب به بهاءالله، بنیانگذار بهائیگری، از نابرادری کوچکترش میرزا یحیی نوری ملقب به صبح ازل، که بهعنوان رهبر بابیان شناخته میشد، جدا شد و خود را پیامبر آخرالزمان معرفی کرد که با مأموریت نسخ تمامی ادیان در سراسر جهان ظهور کرده است. اقدامات خشونتبار بهائیان علیه منکران ادعاهای آنان در میان بابیان ازلی، مانند قتل و ترور ایشان، سبب شد عثمانی بهاءالله و پیروانش را به عکا در فلسطین و صبح ازل و پیروانش را به قبرس تبعید کند. در دوران ریاست عبدالبهاء، پسر و جانشین بهاءالله، و سپس شوقی افندی، نوه و جانشین عبدالبهاء، انشقاق دینی در بهائیان ادامه یافت. از سال 1963 هیئتی 9 نفره از مردان رهبری شاخه اصلی بهائیت را در حیفا به دست گرفت که بیتالعدل اعظم نامیده میشود." (وبگاه عبدالله شهبازی. www.shahbazi.org)
درواقع با نگاهی دقیق به تعاریف موجود از فرقه (کالت) ازنقطهنظر لغتشناسی و اتیمالوژی میتوان گفت: فرقه در لغت، به معنای طایفه، گروه و دستههای جداشده از مردم است. در حقیقت فرقه واژهای است که بر گروه یا حزبی دلالت میکند که نظریات و پیشوای خاص و مشترکی دارند، که خود را متمایز از دیگران میدانند.
در فرهنگ دهخدا در مورد این کلمه اینگونه آمده است: فرقه به طایفه، دسته، گروه، معنی شده و در بعضی از منابع دیگر از آن به عامل تفرقه مذهبی یادشده است.
در منابع عربی اینگونه ذکرشده است: فرقه از کلمه فَرق به معنی جدا شدن گرفتهشده به گروهی که خود را از عامه مردم جدا کرده باشند گفته میشود. (تاج العروس)
در کتاب "فرقهها در میان ما" به قلم خانم مارگات تالر سینگر و به ترجمه آقای ابراهیم خدابنده مفاهیم عام یک فرقه بدین گونه تعریفشده است:
"روابط فرقهای عبارت از روابطی است که در آنیک فرد آگاهانه افراد دیگر را وادار میکند تا بهطور کامل در خصوص تقریباً همه تصمیمات مهم زندگیاش وابسته به او باشند و به این پیروان اعتقادی چنین القا مینماید که او دارای استعداد، نبوغ یا دانش ویژهای است."
فرقه را بر اساس فاکتورهای زیر تعریف میکنند. بررسی دقیق این سه فاکتور میتواند ماهیت هر سازمان و گروه را مشخص کند:
1- سرمنشأ گروه و نقش رهبر (خود را ویژه و دستنیافتنی معرفی کرده و قدرت مطلق را به دست میگیرد)
2- ساختار قدرت یا روابط رهبر و پیروان (تشکیلات)
3- استفاده از برنامههای هماهنگ شده کنترل ذهن (بازسازی فکری و کنترل ذهن یا بهصورت عامتر همان مغزشویی)
همچنین در فرهنگ سیاسی، فرقه معادل کلمه کالت (Cult) است و معنی آن در فرهنگ انگلیسی آکسفورد چنین آمده است: 1- یک سیستم مذهبی پرستش، بخصوص در اجرای مراسم و عبادات. 2- وفاداری، شیفتگی، ازخودگذشتگی نسبت به یک فرد. از ریشه کالتوز در لاتین به معنی پرستش. کالت ابتدا به معنی ابراز سرسپردگی به موجود الهی بوده است. ورود این لغت به انگلیسی از لغت کالتوز به معنی پرستش است. از شروع دهه 1960 استفاده این لغت در زبان انگلیسی محدود به اشاره به یک پدیده فرهنگی شده که معمولاً تعداد محدودی از افراد (اغلب جوان) را به خود جذب میکند.
همانطور که اشاره شد و با توجه به توضیحات بیانشده، بهائیت با همه آنچه در طول تاریخ نهچندان طولانی، با خود به یدک میکشد امروزه یک فرقه متشکل و کاملاً سیاسی با اهداف تعیینشده از طرف شورای تصمیمگیری بینالمللی (بیت العدل) است که در قامت یک آئین و مذهب و با رویکردی بهظاهر فرهنگی و اجتماعی در کشورهای مختلف بخصوص در حوزه خاورمیانه و ایران به فعالیت میپردازد. در خصوص پیوندهای سیاسی، امنیتی بهائیت با کشورهای مختلف از گذشته تا به امروز اسناد و مدارک فراوانی منتشرشده و در وقایع مهم تاریخ معاصر میتوان رد پای اقدامات جانبدارانه ایشان نسبت به دول استعمارگر و حمایتهای روس و انگلیس و آمریکا و اسرائیل را بهخوبی ردگیری نمود.
سطح بندی موانع بهائیت در مسیر گسترش
گرچه فرقی نمیکند، فرقه یا هر نامی که برای یک مجمع مذهبی و سیاسی که در پی افزایش پیروان و طرفدارانش هست، بگذاریم همیشه خود را در نفی وضعیت و یا فضای موجود تعریف میکند. یعنی علاوه بر وجه ایجابی اشتیاق برانگیز، یک نه بزرگ حاصل از سرخوردگی یا هرگونه نابسامانی اقتصادی و اجتماعی دیگر در درون فرقه نهفته است.
بهائیت نیز از این قضیه مستثنا نیست، بهائیت هم باید وجه ممیزه و فضای مبارزاتی خویش را با بستری که در آن رشد میکند مشخص و برجسته بسازد، فضای جغرافیایی تولد بهائیت و زمان آن، سه رقیب و بهتر است بگوییم سه سطح رقابت را برای این فرقه تعریف میکند، سطح اول اسلام، سطح دوم تشیع و سطح سوم حکومتهای اسلامی عثمانی و ایران.
بهائیان تکلیف مبارزاتی خویش با اسلام را با زیر سؤال بردن خاتمیت این دین عملی کرد، یکی از تحدیها و مبارزهجوییهای همیشگی اسلام تمرکز و ادعای بر خاتمیت آن است یعنی بهقدری کامل و متناسب با نیازهای بشر است که دیگر نیازی به دین بعدی برای آن وجود ندارد. طبیعی ست علمای اسلامی نسبت به این نقض عهد بیتفاوت ننشینند و واکنش نشان بدهند.
سطح دوم مواجهه مقابله با تشیع است، بهائیت بهعنوان فرقهای برآمده از قلب تشیع باید وجه ممیزه بارزی با عقاید و چهارچوبهای کلامی تشیع داشته باشد، تقریباً بر هیچکس پوشیده نیست که امامت اصل اساسی و ریشه بنیادی تفکر شیعیان است و مهدویت شیرازه و چکیده نگاه شیعیان به مقوله امامت است، بهائیت با زیر سؤال بردن نوع نگاه رسمی شیعیان به مهدویت و ادعای ظهور و حلول، به مبارزهجویی و تفاوت آشکاری خویش با نظام کلامی شیعیان پرداخت و البته با واکنش شدید علمای شیعه مواجه گشت...
مبارزهای که تا امروز با شدت و حدت هرچه بیشتر ادامه دارد و اصلیترین وجه ممیزه آشتیناپذیر تشیع با بهائیت است.
سطح سوم مواجهه، نوع مقابله با دو دربار عمده اسلامی آن روزگار یعنی عثمانی و ایران است.
این سطح از مواجهه برخلاف دو سطح قبلی که صبغه اعتقادی داشت، رنگ و بویی سیاسی و استعماری به خود گرفت، دربار عثمانی در ابتدای تولد بهائیت روزهای انتهایی و اصطلاحاً دوران بیماری خویش را سپری میکرد، منطقه اورشلیم همزمان مورد طمع صهیونیستها و پناهگاه و درواقع تبعیدگاه بهائیان شده بود، شاید استفاده و نفعی که بهائیان از اضمحلال عثمانی و نابسامانی شامات و فلسطین بردند اگر از صهیونیستها بیشتر نباشد، کمتر هم نباشد، برپایی بیت العدل در قلب سرزمینهای اشغالی مصداق بارز نحوه مواجهه بهائیان با فروپاشی امپراتوری عثمانی است.
در مورد ایران اما وضعیت به سه دوره قبل از پهلوی، دوران پهلوی و دوران انقلاب اسلامی تقسیم میشود، دوران قبل از پهلویها دوره اجماع عمومی دربار و علما و مردم مبنی بر سرکوب و درهم کوبیدن بهائیت است، شاید زمان ناصرالدینشاه و همت امیرکبیر مبنی بر برچیدن بساط بهاییت مصداق بارز این مقطع تاریخی باشد.
زمان پهلویها خاصه پهلوی دوم اما ورق برگشت، نزدیکی روزبهروز بیشتر بهائیان به هسته مرکزی دربار و همچنین حمایت قدرتهای خارجی از رشد و بهکارگیری بهائیان در مناصب کلیدی اوضاع بهائیت را بهبود و سامان بخشید، در دوران انقلاب اما نگاه ضد استعماری انقلابیون، بهائیت را بهعنوان طفلی نامشروع و یادگاری ننگین از دسیسههای بریتانیا نشانه رفت، نظام فقهی حاکم بر ایران از هر سه منظر اسلامی، شیعی و ایرانی با بهائیت به مبارزه برخاست و کینه تمامنشدنی بهائیت از جمهوری اسلامی یادگار کنار رفتن و به حاشیه کشیدن صدر تا ذیل گفتمان و نفرات بهائیت (البته در ظاهر و آن دسته که بهصورت علنی بهعنوان اعضای فرقه مطرح بودند)، در ایران بعد از انقلاب است. بهائیت نیز تبدیل به یکی از اهرمهای فشار همیشگی و بهانهجوییهای حقوق بشری کشورهای مقابلهکننده با انقلاب ایران شده است.
فلسفه اخلاق در تشکیلات بهائیت
اما نکته قابلبررسی و موضوع اصلی این یادداشت، این است که در حوزه اخلاق، فرقهها و بخصوص فرقه بهائیت چه مسیری را برای خود و پیروانشان ترسیم میکنند و سناریوی اجراشده توسط بهائیت چه نسبتی با اهداف غائی آن دارد؟ اخلاق بهعنوان یک پیشنیاز زندگی فردی و جمعی انسانها است. فرقه نیز بمانند دین برای پیروان خود دستورات و تعالیمی را وضع میکند و حتی فراتر از این، چنین تعالیم و دستوراتی میتواند جزو اقدامات ترویجی و بهعنوان زینه الفرقه مطرح شود به صورتی که هم باعث پیشبرد اهداف اجتماعی سیاسی فرقه شده و هم به جذب افراد خارج از فرقه کمک کند.
عموماً هر تشکیلاتی که بخواهد بهصورت منسجم و تأثیرگذار در عرصه عمومی ظاهر شود سعی میکند تا برای حوزههای خصوصی و عمومی پیروان خود تعیین تکلیف نموده و سبک زندگی موردنظر رهبران فرقه را که متناسب با اهداف بنیانگذاران و حامیان ترسیم میشود بهصورت دستورات اخلاقی و مناسک خاص باطنی ارائه دهد.
با توجه به ویژگیهای فرقه میتوان با مرور تاریخ بهائیت بهوضوح این نشانهها را در آن مشاهده نمود. ازاینرو هنگامیکه صحبت از اخلاق در بهائیت میکنیم منظورمان اخلاق یک فرد بهایی بهصورت یک عضو منفرد یک مجموعه مذهبی خاص نباید باشد بلکه با یک پروتکل اخلاقی سازمانی و منسجم و غیرقابل تمرد روبرو هستیم که بهصورت هوشمندانه تبدیل به سبک زنگی سازمانی اعضای فرقه بهائیت میشود و در جهت رسیدن به اهداف تشکیلات از آن استفاده میشود. در خصوص بهائیت توجه به این نکته حائز اهمیت است ازآنجاکه بستر شکلگیری اولیه این فرقه در خاورمیانه و بخصوص ایران بوده است و مردمان این منطقه بهصورت تاریخی پیوند عمیق با دیانت اسلامی و مذهب تشیع داشته و دارند و معتقد به عقاید و مناسک شیعی در زندگی روزمره خود هستند به همین دلیل مهندسان فکری و مشاوران تشکیلات از ابتدا بستر تعلیمات فرقهای خود را بهنوعی با تأکید بر روی برخی وجوه عقیدتی شیعیان تنظیم نمودهاند ازاینرو میبینیم آنچه بهصورت نمادین توسط بنیان گذران مطرحشده و بارنگ و لعاب ماورائی ترویج و تبلیغ میشده است مسئله منجی آخرالزمان و مباحث مربوط به مهدویت و بهرهگیری از عنصر وجود امام غائب در اندیشه دینی - سیاسی شیعیان بوده است. مهمترین دلیل چنین وامگیری معناییای را میتوان تأثیر زیاد این همانندی در جذب و پذیرش از طرف مخاطبان عام دانست. در همین خصوص باید به این نکته اشارهکنیم که بابیه و بهتبع آن بهائیت در بازه زمانی دوره قاجار و پهلوی رشد زیادی در بین روستاییان و عشایر و مردم طبقات پایین در جامعه ایران داشت چراکه ایشان و همچنین جمعیت زیادی از ایرانیان یا بهکل بیسواد بودهاند و یا کمسواد به همین دلیل استفاده از حربه همانندسازی و استفاده از برخی عناوین و نمادسازیها طبق عقاید جامعه شیعه بهترین روش جذب و تکثیر فرقه در مراحل اولیه میتوانست باشد.
البته در تحلیل و بررسی علل نهادینه شدن اباحه گری در اخلاق بهائییت باید به جنبههایی مهم از علل و انگیزههای پروبال دادن کشورهای استعمارگر به ادعاهای سران بابیه و بهاییه توجه نمود. همانطور که قبلتر اشاره کردیم خاورمیانه به دلیل موقعیت سرزمینی و ژئوپولوتیک خود همیشه یکی از مناطق موردنظر کشورهای قدرتمند خارج از منطقه بوده است و رؤیای تسلط بر منابع سرشار نفت و گاز آن همیشه در سر دولتهای استعمارگر بوده است. اگر بخواهیم بهصورت مختصر سه مانع مهم درراه رسیدن به آرزوی دول استعمارگر را بیان کنیم میتوان به 1- وجود کشورهای قدرتمند در منطقه که اجازه حضور و تسلط کامل را به دولتهای خارجی نمیدهند (مانند عثمانی درگذشته و ایران و کشور دیگری که سد راه حکمفرمایی آنان باشد مثل عراق امروز) 2- دین اسلام بهعنوان دین قالب مردمان ساکن در این منطقه به دلیل وجود آموزهها و دستوراتی علیه کفر و ظلم و تجاوز 3- مذهب شیعه و نهاد مرجعیت شیعه به دلیل آنکه در طول تاریخ خصوصاً در دوران معاصر یکی از مهمترین دشمنان و بزرگترین موانع استعمارگران در حوزه سرزمینی ایران و عراق بودهاند.
باید توجه داشت که در دوران قاجار و پهلوی بیشترین مقاومت در برابر طرحهای استعماری از طرف پیروان مکتب تشیع و مراجع شیعه بوده است مانند نهضت تنباکو یا قرارداد شیلات با روسها و... علاوه بر این مخالفتهای تاریخی با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران تقریباً کشورهای استعمارگر خود را با یک دولتی مواجه دیدند که امکان تسلط بر آن از طرق معمولی بسیار سخت است و حتی جنگ نظامی نیز بهراحتی نمیتواند این مانع را از بین بردارد. با توجه به 3 مانعی که در برابر استعمارگران وجود داشته و دارد و سه سطح مواجهه بهائیت با مخالفان خودش میتوان مشاهده کرد که تقریباً دشمنان مشترک و موانع یکسانی بر سر راه این دو طیف وجود دارد و دقیقاً به دلیل همین اشتراک منافع است که شاهد روابط صمیمانه و حمایتهای همهجانبه بهائیت و دولتهای استعمارگر از گذشته تا امروز هستیم.
راهبردهای فرقه درحوزه اخلاق خصوصی و عمومی
با توجه به مطالب بیانشده باید گفت در مواجهه با بحث جایگاه اخلاق در فرقه بهائیت و راهبردهای این تشکیلات در حوزه اخلاق خصوصی (تشکیلاتی - درونی) و عمومی (جامعه مخاطب - مردم غیر بهائی) با یک فرقهای مواجه هستیم که بهوسیله تشکیلات متصلب، سخت و محکم سازمانی و شورای تصمیم گیر در جایگاه رهبر، با کمک تفسیرهای باطنی از عالم و ایجاد پیوندهای معنوی ماورائی به بازسازی افکار، عقاید و مناسک و سبک زندگی پیروان خود میپردازد و در قالب دستورات صادره از بیت العدل برای زندگی روزمره سیاسی، اجتماعی و اقتصادی اعضای خود تعیین تکلیف کرده و احدی حق سرپیچی ندارد. همین تحلیل به ما کمک میکند تا در بررسی این جنبه از فرقه بهائیت چیزی بهعنوان انسان منفرد بهایی را مورد تفسیر قرار ندهیم و در عوض به دستورات و پروتکلهای بیت العدل در حوزه اخلاق با نگاه راهبردهای مختلف برای رسیدن فرقه به اهداف کوتاه، میان و بلندمدت درونی یا بیرونی نگاه کنیم و بیراهه نرویم.
در حوزه درونی با مرور برخی آداب و احکام بیانشده توسط سران فرقه میتوان چنین تحلیل کرد که اعضا باید برای از بین رفتن تعصب بر روی هر چیزی غیر از رهبری و اهداف فرقه آمادگی لازم را کسب کنند به همین دلیل در امور جنسی که از امور مهم و تعصب بردار فرهنگ شرقی نیز میباشد شاهد آزادسازیهای بیقیدوشرط و لاقیدی شدید توسط فرقه هستیم به صورتی که مناسک جنسی صورتی عمومی و نامحدود به خود میگیرد.
چنین رویکردی گرچه در ظاهر و از نگاه منتقدان، تشکیلات را دچار معضل کرده و به تعبیری پاشنه آشیل است اما به تعبیر رهبران راهی برای تکثیر جمعیت از هر طریقی و همچنین از بین بردن تعصبات اخلاقی - انسانی اعضای فرقه است علاوه بر این میتواند این اباحه گری در چنین مسائلی ویترین جذابی برای مخاطبان بیرونی در جهت جذب آنها باشد چراکه هستند مردمانی که به دنبال راهی برای رهایی از قیود شرعی در امور جنسی بوده و با پیوستن به فرقه خود را رها از قیود شرعی میبینند درحالیکه به گمان خود پیوندشان با ماورا و باطن عالم هنوز برقرار است.
در حوزه عمومی (افراد غیر بهائی و مخاطب عام) اما ترویج اباحه گری و تبلیغ تفکر "صلح کل" در میان افراد جامعه توسط فرقه ماجرای دیگری دارد که بر اساس تبیینهایی که از چگونگی پیوند منافع مشترک بهائیت و دولتهای معارض ایران و جمهوری اسلامی ارائه شد میتوان اینگونه نتیجه گرفت، ازآنجاکه دین و تشیع مبتنی بر شریعت و مناسک دینی است و جاری و ساری بودن فقه زندگی در زیست روزمره مسلمین و شیعیان باعث بروز و ظهور تمایلات و رفتارهای خلاف منافع دشمنان میشود، مانند پیروی از قوانین شریعت در مقابله با پذیرش تسلط کفار بر سرزمینهای اسلامی (نفی سبیل) و یا پیروی از نهاد مرجعیت دینی در کسب تکلیف در حوادث واقع جامعه امروز، پس طبیعی است که دشمن مشترک شریعت و نهاد متولی آن مرجعیت، بیشترین هجمهها را بر روی همین نقاط ثقل فرهنگ دینی متمرکز کند. زیرا با کمرنگ شدن و یا عرفی سازی و تغییر و تبدیل شریعت و احکام آن میتوان بهراحتی سبک زندگی دلخواه را جایگزین آن نمود چون اساساً انسان نمیتواند در زندگی تکیه به اصول عملی نداشته باشد و ناگزیر منطق زندگی موردپسند و ترویجشده توسط دشمن را میپذیرد و این دقیقاً همان هدف اصلی فرقه و شرکای خارجی آن است. بهترین مسیر برای کم کردن حساسیتهای دینی در اجتماع در دو عرصه نظر و عمل، شبهه افکنی در مسائل اعتقادی و پررنگ کردن حاشیههای شبهه خیز و همچنین ترویج و تبلیغ اباحه گری در حوزه اخلاق عملی است. طبق همین سناریو برای مثال، از طرفی شاهد تلاشهای فراوان در جهت تضعیف مرجعیت و بکار بردن انواع ترفندها و امکانات برای تقدس زدایی از این نهاد در جامعه شیعه هستیم و از طرف دیگر نیز میبینیم فعالیتهای ترویجی نوعی اخلاق جنسی آزاد و بیمحابا در قالبهای مختلف فیلم و سریال و رمان و نمایشنامه و مستند و برگزاری کلاسهای هنری از طرف فرقه و دولتهای حامی آن در حال اجرا است. این مسیری است که سالیان طولانیای دشمنان در آن حرکت میکنند و به فراخور اقدامات شبانهروزی خود توانستهاند به موفقیتهایی نیز دست یابند.
در نهایت اینکه...
پیوند انحراف در نظر و عمل میتواند ارزشهای اخلاقی یک جامعه را دچار تزلزل کرده و ستونهای زندگی اخلاق مدارانه را ویران کند. جامعهای که مردمانش از حیث عقیده و عمل دچار نوعی بیقیدی شده باشند دیگر توان مقابله با تصمیمات سیاسی، اقتصادی، فرهنگی دشمنانش را ندارد و برای کسب لذات بیشتر و شنا کردن در دریای مصرفگرایی حاضر است به هر شرط و شروطی تن دهد و این همان هدف مشترک و غائی بهائیت و دولتهای حامی خارجی آن است. با توضیحات بیانشده بهخوبی میتوان رمز و راز اقدامات ترویجی بهائیت و حامیانش در خصوص تغییر در عرفهای اخلاقی جوامع مسلمان و سعی و تلاش در تبلیغ زندگی ولنگارانه و بیتوجهی به مناسک دینی و امور شرعی را تحلیل و تفسیر کرد.
/ انتهای پیام /