اسرائیل؛ پاشنه آشیل آمریکا در خاورمیانه / چگونه تلآویو بند ناف میان واشنگتن و کشورهای حاشیه خلیج فارس را پاره کرد؟
اقتصادنیوز: به باور گروهی از ناظران، نفت خاورمیانه کماکان برای ایالات متحده و متحدانش با اهمیت است و همین مقوله موجب شد تا واشنگتن برای همصدایی بیشتر میان شرکای منطقهایاش طرح ابراهیم را مطرح کند؛ طرحی که هدفش احیای روابط اعراب و اسرائیل بود، این طرح تا حدودی اجرایی شد اما بعد از حمله حماس، متوقف و موجب شد تا اسرائیل به واسطه رویکردش در ارتباط با غزه در شرایط دشوارتری قرار بگیرد....
به گزارش اقتصادنیوز، به باور گروهی از ناظران متغیرهایی چون جنگ در غزه، رویکرد رادیکال کابینه نتانیاهو، قحطی، تروریسم، نسل کشی، به شکلی تاکتیکی خاورمیانه ار در مسیر بی بازگشتی قرار داده، با این همه از منظر همین گروه، چالش ها در خاورمیانه کماکان بر سر نفت است. به ادعای این گروه از تحلیلگران، اسرائیل نفت ندارد و فلسطینی ها به جز سرزمینشان فاقد دارایی هستند. ایران و عربستان سعودی کشورهایی وسیع هستند، اما اگر 29 درصد از ذخایر نفت جهان را به طور مشترک در اختیار نداشتند، از نظر استراتژیک بدین شکل مورد توجه قرار نمی گرفتند. در همین راستا پوروتگال نیوز نوشته، عربستان و ایران از نظر ذخایر نفتی قابل صادرات، حدود نیمی از نفت جهان را در منطقه خلیج فارس در اختیار دارند که به طور بالقوه می تواند در بازارهای بین المللی به فروش برسد. این مهم است، زیرا علیرغم رایزنی ها در باب پایان دادن به سوخت های فسیلی، ما هنوز با این مدینه فاضله فاصله زیادی داریم. چنین گزارهای حتی در باب ایالات متحده نیز صادق است. جو بایدن، رئیس جمهور ایالات متحده در سال 2020 گفت: «ما از شر سوخت های فسیلی خلاص نمی شویم و ایالات متحده هنوز هم به نفت خاورمیانه اهمیت می دهد، حتی اگر خودش دیگر واردات زیادی نداشته باشد».
اتحادی نامیمون
فناوری فرکینگ (حفاری در اعماق زمین برای استخراج گاز و نفت) ایالات متحده را به موقعیت قدیمی خود به عنوان تولید کننده شماره یک نفت در جهان بازگردانده است. این بازیگر از این منظر همچنان خاورمیانه را از نظر استراتژیک مهم می بیند بالاخص آن که واشنگتن برترین قدرت اقتصادی و نظامی جهان را دارا است و یک بازیکن اختصاصی در بازی قدرت های بزرگ محسوب می شود. اکثر متحدان ویا رقبای قدرتمند آمریکا - چین، هند، ژاپن و اعضای بزرگتر اتحادیه اروپا - هنوز به شدت به نفت وارداتی از خلیج فارس وابسته هستند. بنابراین، کنترل نظامی دسترسی به خلیجفارس در اولویت استراتژی آمریکا قرار دارد. به ادعای ناظران واشنگتن میتواند تنگه هرمز را برای متحدانش باز نگه دارد و آن را به روی دشمنانش ببندد. در پنجاه سال اخیر متحد اصلی آمریکا در خلیج فارس عربستان سعودی بوده است. این اتحاد بر این واقعیت بنا شده که هر دو کشور ایران را در منطقه خلیج فارس به عنوان رقیبی جدی قلمداد می کنند. ایالات متحده قدرت نظامی دارد و ریاض به واشنگتن یک بازار هولناک برای سلاح های ساخت ایالات متحده و حمایت ثابت از دلار آمریکا می دهد.
اسرائیل؛ پاشنه آشیل آمریکا
تنها عامل تحریک کننده این رابطه طولانی، حمایت ایالات متحده از اسرائیل است. اسرائیل هیچگاه مانعی نمایشی نبوده و از همین رو بدیهی است که واشنگتن ترجیح می دهد دو متحد اصلی خود در خاورمیانه (ریاض - تل آویو) را آشتی دهد. در دوران ریاست جمهوری ترامپ، نهاد سیاست خارجی در واشنگتن موفق شد ایده جدیدی را به اسرائیل و کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس بفروشد. متاع فروشی «توافق ابراهیم» بود که عملاً اسرائیل، عربستان سعودی و ایالات متحده را در یک ائتلاف به ادعای ناظران ضدایرانی به هم پیوند میداد - و به کلی فلسطینیها را نادیده میگرفت. چنین طرحی برای بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل جذاب بود؛ همانی که فعالیت سیاسی اش حول محور ممانعت از شکل گیری کشور فلسطین تعریف شده است. اگر ترامپ در انتخابات 2020 پیروز می شد، ائتلاف ادعایی موسوم به «توافق ابراهیم» (بدون فلسطین) وجود داشت - اما در این صورت جنگی که حماس به راه انداخت، زودتر از این رخ می داد.
بند نافی که پاره شد!
تا سال 2023، عربستان سعودی و در واقع اکثر دولتهای عربی دیگر، فلسطینیها را بهعنوان یک آرمان گمشده کنار گذاشته بودند. حماس اکتبر گذشته به اسرائیل حمله کرد تا پروژه «ابراهیم» را از بین برده و فلسطینیان را دوباره در دستور کار اعراب قرار دهد. حماس در اجرای هدف دوم موفق نشد اما در باب ایده اول یعنی توقف طرح عادی سازی روابط اسرائیل با اعراب دست بالا را دارد. بنابراین راه حل دو کشوری برای فلسطینی ها اکنون به بخشی ضروری از اتحاد ابراهیم تبدیل شده و محبوبیت نتانیاهو در آمریکا کاهش یافته است. امروز بسیار از آرای بایدن به واسطه حمایت و صبرش در برابر نتانیاهو و رویکرد کابینه ائتلافی اش به شدت کاهش یافته است. چنین گزاره ای در شرایطی که به انتخابات ریاست جمهوری آمریکا نزدیک تر می شویم، هولناک تر هم به نظر می رسد. دلبستگی عاطفی بسیاری از آمریکاییها به اسرائیل، بهویژه در نسلهای قدیمیتر همچنان پابرجاست، اما رفتار اخیر کابینه نتانیاهو موجب شده تا نخست وزیر میان آمریکایی ها نامحبوب شود. علاوه بر این، در یک ساختار سیاسی چون ایالات متحده، معمولاً منافع استراتژیک بیشتر از وابستگی عاطفی به حساب می آید. منافع ایالات متحده و آینده سیاسی خود بایدن هر دو اکنون ایجاب می کند که جنگ غزه متوقف شود و نتانیاهو قدرت را رها کند. بایدن مطمئنا ابزاری برای تحقق این اتفاقات دارد و اگر خودش تصمیم درستی نگیرد، اطرافیانش احتمالاً آن را به او تحمیل خواهند کرد.
همچنین بخوانید ما را در شبکههای اجتماعی دنبال کنید